سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با یاد مجید شریف، شهید عشق - محمدعلی اصفهانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از :

عنوان : برای روزبه عزیز
روزبه عزیز! فکر نمی کنم که لازم باشد در این ستون زیاد به این بحث ها دامن زده شود. اصلاً کلّ این مقاله بر مسائل دیگری متمرکز بود. اما مجاهدین با ارسال افرادخودشان (در یک موردخاص به صورت حساب شده و مرد رندانه و با زبانی دیگر اما با هدفی واحد، که طرف هم به خوبی لو رفت) بحث را به اینجا ها کشانیدند. اگر کامنت هایشان را بخوانید حرفم را بهتر متوجه می شوید. برای آن ها نام محمد علی اصفهانی بر پای این مقاله کافی بود تا به تکاپو بیافتند و اوباش خودشان را به این سایت ارسال دارند.

اما توجه به اخلاقیات یک رهبر، در تشکیلاتی که او در آن نقش پیشوای عقیدتی و سیاسی را ایفا می کند، برای شناخت آن تشکیلات و آنچه می توان به طور واقعی از آن انتظار داشت، نه آنچه می توان در ذهن خود فرض کرد، اهمیت دارد.

مثلا وقتی که او با علم بر دروغ بودن حرف خودش، از ترس نفوذ روزافزون داریوش فروهر در مین مردم ایران، و در میان ناظران خارجی امور ایران، در پیام ۲۲ بهمن خود رسما او را مأمور وزارت اطلاعات معرفی می کند، ما می توانیم به ماهیت آنچه او و تشکیلاتش آرزو داشتند که بر سر مردم ایران و حرمت آن ها و آزادیشان بیاورند تا حدودی پی ببریم. این آرزو البته به نظر من دیگر نقش بر آب شده است و محال است که بتواند تحقق یابد.

دوست زحمتکشان و مردم دیگر ایران، کسی نیست که تمام نیرویش را بسیج می کند تا زمینه تجاوز آمریکا به ایران و نابودی مردم ایران را فراهم آورد. «راه حل سوم خانم رجوی» (مجهز کردن افرادش که برای آزادی مردم به عراق رفته بودند به وسیله آمریکا و فرستادنشان به عنوان پیشمرگان نیروی زمینی آمریکا به ایران از طریق عراق با پوششش زمینی و هوایی آمریکا) مگر می تواند مبارزه آزادی بخش نام بگیرد؟ همکاری تا این حد با آمریکا و اسراییل را ابداً نمی توان یک انحراف ساده دانست.

مبارزه برای برانداختن رژیم آری. اما برای آوردن سربازان آمریکایی به ایران و تکرار فضایح عراق و افغانستان به وسیله آن ها در ایران نه.

مبارزه برای برانداختن رژیم آری. اما برای جایگزین کردن آن با آزادی و استقلال. و نه استبداد و استعمار و استثمار.

برای شما و برای همه کسانی که به خاطر سرنگونی این رژیم به دست مردم ایران، و برای استقرار حاکمیت مردم، نه حاکمیت بیگانگان و یا «خودی» هایی از نوع مسعود و مریم مبارزه می کنند آرزوی موفقیت دارم.
به گشوده شدن فضا های جدید بر ذهن هواداران و نفرات عادی این سازمان (یعنی تقریبا اکثریت قریب به اتفاق کسانی که پیرامون این رهبری نادرستکار گرد آمده اند)امیدوار باشیم. و در همان حال فراموش نکنیم که میان دشمن همه ما که همان رژیم ایران است با مجاهدین تفاوت وجود دارد. حتی با همین رهبری فاسد و نابکار مجاهدین.
۴۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : اصل کار نابودی فاشیسم حاکم بر ایران است
مشگل مردم ایران فاشیسم واقعا حاکم بر ایران است و نه مجاهدین خلق که هنوز در جبهه اپوزیسیون هستند و دشمنان زحمتکشان ایران نیستند. وابستگان رژیم خائن سابق که فرقی با این جانواران حاکم ندارند و ملی-مذهبی ها نیز بطور عمده همدستان رژیم فعلی می باشند. کسی نگفت که نباید مرزبندی داشت اما ملاک مرزبندی تعداد ازدواج های رجوی نیست بلکه منافع زحمتکشان ایران است!
۴۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : برای همدستان شیاطین

عنوان : ادام عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نخواهد شد
مگر مجاهدین خلق و سازمانها و احزاب چپ وکمونیست و جبهه ملی و نیروهای دمکراتیک بخاطر دشمنی با شاه با خمینی مماشات نکردند که نتیجه شکست جنبش ازادیخواهانه ودمکراتیک سال ۵۷ بود?اقای روزبه بعد از ۳۰ سال هنوز متوجه نشده اید که برای دمکراسی وبرابری نمیشود با شیاطین همدست شد?
۴۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : هوشنگ انگوری

عنوان : آقای روزبه
برداشت من از نوشته شما این است که تنها مبارزه با ج.ا. هدف است و برای رسیدن به این "هدف" چونی این هم پیمانانمان مهم نیست. پس می توان مجاهدین را نیز همراه حود سازیم. پرسش من از شما این است که، بازماندگان رژیم شاه و جانیان زمان او نیز با رژیم مبارزه می کنند و از سازماندهی خوب و قدرت مالی بلایی برخوردارند. آیا آن ها نیز هم پیمان مبارزه مردم ایران برای براندازی رژیم ملایان- سپاهیان اند؟ و برای "تضعیف" این میارزه نباید به افشاگری آن ها بپردازیم؟
من بر این باورم که تنها مبارزه با رژیم، شرط نخستین هم پیمانی نیست.
همانگونه که به درستی اشاره کرده ای "سازمانهای سیاسی (که) مطمنا اشکالات زیاد دارند" ، مهم این است که در راه برطرف کردن این "اشکالات" کوشیده اند، یا بر "درست بودن" و ادامه این "اشکالات" پافشاری کرده اند. و کسانی را که به آن ها گوش زد می کردند خائن دانسته و از آن ها عکس برای آرشیو دستگاه های امنیتی آینده شان می گرفتند؟ ( از خود من چند بار عکس گرفتند، و در جواب پرسش من که این کار چیست، می گفتند برای آینده و انتقام گیری از توست)
بلکه گزینش راهکار درست در
۴۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : دشمن رژیم ولایت فقیه است
"آیا «هواداران هیستریک» مجاهدین که منعکس کننده هیستری منتقد ستیزی مجاهدین هستند و دقیقا حرف های آن ها را در این ستون می زنند باید مورد سئوال قرارداد، یا با به کار بردن اصطلاح ««دشمنی هیستریک با مجاهدین خلق» در عمل باید حق را به آن ها داد و جای ظالم و مظلوم را عوض کرد؟
کدامیک از این دو؟"

هر چقدر دوست دارید هواداران مجاهدین را سوال کنید و اگر فکر می کنید که تغیری در آنها خواهید داد که چه بهتر تا جائی که در دشمنی آنها با رژیم تغیری داده نشود! طرفداران مجاهدین هر عیبی دارند باز دشمن رژیم جنایتکار آخوندها می باشند که موردی است که ما اپوزیسیون سرنگونی طلب به آن علاقه مند هستیم. در مبارزه با رژیم جنایت پیشه شکی ندارم که در کنار مجاهدین باشم اما با شک و تردید بسیار به افرادی که تمام فعالیت شان خلاصه شده در حمله به مجاهدین نگاه خواهم کرد و مطمنا اعتمادی به آنها نخواهم کرد. اگر از مجاهدین خوشتان نمی آید مهم نیست اما وقتی امثال فریبا هشترودی به ایران می روند و با پاسداران جنایت پیشه رفت و آمد می کنند دیگر باید از امثال او حداقل دوری کرد. آخر چطور می شود از رژیمی که بچه های ۱۶ ساله را به جرم پخش یک چند تا اعلامیه حلق آویز می کرد انتظار داشت که یکدفعه تغیر کند و بگذارد کسانی که تا چند سال پیش با مجاهدین رفت و آمد سیاسی داشتند بعد از برگشت به ایران با آنها کاری نداشته باشد. حداقلش این است که از آنها برای ضربه زدن به مجاهدین استفاده خواهد کرد. آخر افعی که کبوتر نمی زاید!

"در ضمن، آیا ازدواج مسعود رجوی با دختر جوان بنی صدر، کمی بعد از شهادت همسر اوّل این آقای رهبر ایدئولوژیک، به منظور ایجاد رابطه خانوادگی با بنی صدر بوده است، یا به خاطر انحراف اخلاقی این رهبر که آن دختر جوان را بازیچه امیال منحرف خود قرار داده بود؟
امیال منحرفی که در عاشق شدن به همسر نزدیک ترین دوست خودش، مریم عضدانلو ـ ابریشمچی که دارای کودکی هم بوده است و در آن زمان سکرتر مخصوص آقای رهبر بود، و بعد هم در تقدیم دخترکی دبیرستانی به آن دوست نزدیک به ازای تصاحب همسر او خود را بیشتر بارز کرد؟"

اگر دختر بنی صدر جوان بود پدرش که نبود! راستش اصلا مهم نیست که مسعود رجوی با کی ازدواج کرد یا نکرد و اگر هوداران مجاهدین از او یک بت بزرگ می سازند که این مورد فقط باعث خنده است. تا زمانی که رجوی و مجاهدین می خواهند استخوان پای ملایان جانی را بشکنند و در جبهه دشمنی با رژیم ولایت فقیه می باشندخوب است و بقیه ماجراهای آنها فقط نشان از ماهیت سکتاریستی آنها دارد که جاذبه ای برای بسیاری از انقلابیون نداشته و نخواهد داشت.

هدف ما سرنگونی رژیم جنایتکار ملایان است و دشمن ایادی این رژیم جنایتکار و تفاله های رژیم ساواک سابق و ساواما فعلی می باشند!
۴۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : این است میزان وجدان شما .

عنوان : مثل اینکه یادتان رفت که بحث را خودتان گشودید
آقای روزبه نویسنده ی مقاله هم با مسکوت گذاشتن بعضی گوشه ها در واقع با حرف شما موافقت کرده اما این شما ها بودید که آمدید شهید را مرحوم نامیدید و نویسنده را سئوال پیچ کردید. و در نتیجه باعث گشودن این بحث شدید که در واقع سازمان اطلاعات رژیم از آن شادان است بیشک. این بار هم شما ها آمده اید گناه را به گردن دیگران بیندازید. نتیجه ی بحثی را که خود گشوده اید اینک برایتان خوشایند نیست.
به لیست آن چند صد نفری که از طرف رژیم کاندید قتل عام شدن بودند توجه کنید خواهید دید که حتی آن ها از بعضی افراد تقریباً غیر فعال هم نگذشته بودند چه برسد به مرد پر شور حالی مثل مجید شریف. وقتی که به نویسنده ای روشنفکر و آگاه حمله می کنید شما همکار رژیم نیستید اما همینکه جواب دندان شکن می گیرید طرف می شود همکار رژیم ، این است میزان وجدان شما؟! همکار واقعی اما بی مزد و مواجب رژیم خونخوار ملا ها شما ها هستید که از ترس روشدن حقایق به هر دری می زنید ، این است حق طلبی شما کمی فکر کنید دوست عزیز من و بعد دیگران را مقصر بشمارید................
سازمان مجاهدین خلق از حنیف نژاد ها و شریف واقفی ها هزاران کیلومتر فاصله گرفته ، مردم باید این حقایق وحشتناک را بدانند و اگر شما مخالف هستید در واقع روبروی حقیقت ایستاده اید.
چیزی که تا به امروز رهبری مجاهدین را نجات داده جنایات رژیم اسلامی تهران است چون مردم می گویند هرکی بیاید از این ها بهتر است اگر یک روز حقایق وحشتناک درون مجاهدین آنطور که باید رو شود آن وقت است که مردم خواهند گفت این ها دو روی یک سکه اند ..............
۴۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از :

عنوان : برخورد چه کسی هیستریک یا هیستریک تر است؟
اگر آقای زریننعل، ارتباط کامنت ها ی این مقاله رابا «دشمنی هیستریک با مجاهدین خلق» توضیح می دادند خوب بود. ظاهراً ایشان با خود مقاله و نویسنده آن نباید مسئله ای داشنه باشند. چون هیچ نشان «دشمنی هیستریک» نه در خود مقاله و نه در کامنت های نویسنده مقاله دیده نمی شود. مشکل ایشان ظاهرا باید با کامنت ها باشد.

آیا «هواداران هیستریک» مجاهدین که منعکس کننده هیستری منتقد ستیزی مجاهدین هستند و دقیقا حرف های آن ها را در این ستون می زنند باید مورد سئوال قرارداد، یا با به کار بردن اصطلاح ««دشمنی هیستریک با مجاهدین خلق» در عمل باید حق را به آن ها داد و جای ظالم و مظلوم را عوض کرد؟
کدامیک از این دو؟

در ضمن، آیا ازدواج مسعود رجوی با دختر جوان بنی صدر، کمی بعد از شهادت همسر اوّل این آقای رهبر ایدئولوژیک، به منظور ایجاد رابطه خانوادگی با بنی صدر بوده است، یا به خاطر انحراف اخلاقی این رهبر که آن دختر جوان را بازیچه امیال منحرف خود قرار داده بود؟
امیال منحرفی که در عاشق شدن به همسر نزدیک ترین دوست خودش، مریم عضدانلو ـ ابریشمچی که دارای کودکی هم بوده است و در آن زمان سکرتر مخصوص آقای رهبر بود، و بعد هم در تقدیم دخترکی دبیرستانی به آن دوست نزدیک به ازای تصاحب همسر او خود را بیشتر بارز کرد؟

خوب است که آقای زریننعل پاسخ مناسب و دقیقی به هر دو موردی که مطرح شد بدهند. پیشاپیش از ایشان متشکرم.
۴۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : دشمنی هیستریک با مجاهدین دوستی با رژیم است
در اینکه سازمان مجاهدین اشتباهات بزرگی مرتکب شده است برای من یکی شکی نیست که از جمله پدیده همکاری با بنی صدر که مسخره تر ازدواج مسعود رجوی با فیروزه بنی صدر بود که از قرار با تشکیل رابطه خانوادگی می خواستند پایه های اتحاد ارتجاعی خود را محکمتر کنند. معرکه به اصطلاح انقلاب ایدولوژیک هم از اولی مسخره تر بود و بزرگ کردن ازدواج مریم و مسعود نیز یک مورد دیگر از عجایب روابط تشگیلاتی و سکتاریستی مجاهدین بوده است و این سازمان در این شکل مطمنا نمی تواند مورد علاقه مندی اقشار زیادی از مردم ایران باشد اما با همه این اشتباهات این سازمان دشمن رژیم ضد انسانی ملایان جانی می باشد و اگر چه حق تمامی ایرانیان مخالف فاشیسم حاکم بر کشور است که انتقادات خود را آزادنه مطرح کنند اما باید هوشیار بود که بدام دشمنی هیستریکی که توسط وزرات آدمکشی و جنایت جمهوری اسلامی سازماندهی می شود نیفتاد.
دشمن مردم ایران رژیم ولایت فقیه است نه سازمانهای سیاسی که مطمنا اشکالات زیاد دارند.
مبارزه مردم ایران با رژیم فاشیست های اسلامی و بقایای رژیم خائن پهلوی است که هنوز آرزوی بازگشت به نظام چپاول سابق خود را آرزو دارند.

کسانی که مجاهدین را محور اصلی حملات خود کرده اند خواسته یا ناخواسته در جبهه دشمن مردم ایران هستند. رژیمی که هر روز دشمنی خود را با مردم ایران نشان می دهد محور اصلی مبارزه مردم و انقلابیون می باشد و هرگونه ایجاد تردید در این مورد همکاری با دشمن است.

مردم ایران خواهند توانست در مورد احزاب اپوزیسیون قضاوت کنند اما خوب می دانند که دشمن در تهران است و نه در پایگاه اشرف عراق!
۴۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : نکته مهم .

عنوان : نباید تعارف کنیم حقایق وحشتناک و تلخ را باید همه بدانند
و یک نکته ی بسیار بسیار مهم دیگر: ما اگر موفق نشویم تجربه ی فاجعه ی ملی ای را که رهبری مجاهدین خلق در ارتباط با هواداران و اعضای خود ایجاد کرد را به جوانان کشور منتقل کنیم ، بعد از سقوط رژیم اسلامی باز این سازمان مخوف مافیایی و تبدیل به سکت شده از جوانان کشور همچنان قربانی خواهد گرفت ، زیرا بسیاری از جوانان نا آگاه داخل کشور که خیلی هم جوان هستند سازمان مجاهدین را مانند راه کارگر ، جبهه ی ملی ، سازمان فداییان خلق اکثریت و ... یک سازمان ضد حکومتی می دانند و خیلی ها از طرز تفکر واقعی این سازمان خبری ندارند و اگر من شما هم بخواهیم تعارف کنیم در فاجعه ی فردا به نوعی غیر مستقیم شریک خواهیم بود ، ابعاد فاجعه بزرگتر از این هاست که بتوان فکرش را کرد. باور کنید حتی اگر نوشته شود خیلی ها باور نخواهند کرد
۴۷۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷       

    از : ای کاش .

عنوان : به سین و اخبار روز
سین عزیز شما نمی توانید این نتیجه گیری خود را مطلق کنید ، زیرا او بعد از دیدن یک سری حقایق تلخ و بی نتیجه بودن همکاری با مجاهدین شکل مبارزه ی خود را عوض کرد تا بتواند مفید گردد که در نهایت در این راه جان باخت . به نوعی می توان گفت که قاتل او نه فقط رژیم خون خوار اسلامی بلکه بطور غیر مستقیم رهبران مجاهدین نیز هستند. و این است که می خواهند با نپذیرفتن شهید بودن او بحث را بکلی ببندند ، چون در غیر اینصورت باید جواب بسیاری از سئوالات مردم ایران را بدهند

در یادداشت قبلی من به مجاهدین هیچ توهینی نکرده بودم ، من آن ها را خیلی خوب می شناسم ، وقتی می گویم شبیه طالب یا افراد بن لادن هستند اصلاً قصد توهین ندارم بلکه واقعیت وحشتناک تلخ یک سازمان برده ساز و به سکت بدل شده را بیان کرده ام. آن ها برای رسیدن به هدف خود حالا دیگر دست به هر کاری می زنند
این توهین نیست واقعیت تلخی است که شبیه توهین است
نمونه: تا دیروز سرباز ایرانی را که برای وطنش می جنگید می گرفتند و می بردند به سازمان امنیت رژیم بعثی میدادند تا تخله ی اطلاعاتی شوند و بعد به کمک آن ها در برنامه ی رادیویی و تلویزیونی عراق شرکت کنند.
دشمن صدام یعنی آمریکا آمد صدام را سرنگون کرد ، فوراً با آمریکا شروع کردند به همکاری ، برای رهبری مجاهدین فقط یک موضوع مهم است و آن هم این است به هر قیمتی حتی نابودی ملیون ها ایرانی باید حکومت را گرفت . من هیچ
توهینی نکرده بودم بلکه آن ها را مافیایی و برده ساز نامیده بودم. این توهین نیست یک نظر است که در طی این سالیان غم انگیز به آن رسیده ام. این بیان تجربه ی من است از یک فاجعه ی ملی. آن چند نفر در رهبری حاضرند برای بقای خود همه ی بچه های پاک و شریف مجاهد خود را آتش بزنند. شما که این صحنه ها را شاهد بوده اید! چرا فراموش می کنید ؟! ای کاش بچه های صادق مجاهد را از آن نوشته که من آن ها را به فکر کردن دعوت کرده بودم تا آدم آهنی نباشند محروم نمی کردید ...........................
۴۷۰۰ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست