سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گفتمان هویت طلبی در آذربایجان - ۱ - حمید تبریزلی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مارا لان

عنوان : قبیله گرا نمی تواند متشتت باشد
آقای حمید تبریزلی، با تشکر از اینکه به کامنت ها پرداخته و آنها را پاسخ داده اید.

عدم اظهار نظر من در مورد آن شعر بر خلاف نتیجه گیری شما تایید محتوای آن نیست. سوای آن که شاعر آن شعر آن متن را در کجا و به چه مناسبتی و در چه ارتباطی سروده، تنها میخواهم بگویم که با نقد ادبی نمی توان استنتاج سیاسی کرد. اگر شما ندانید چرا شهریار آن شعر در مورد تهرانی ها را سروده است چه نقدهای متفاوتی می توانید از آن شعر بکنید. در ضمن آیا شاعری را می شناسید که "خارج از خط" نسروده باشد. آیا فکر می کنید با نقد یک شعر متدولوژی درستی برای تبیین یک حرکت سیاسی انتخاب کرده اید؟

از یک سو می گویید این حرکت قبیله گراست و از سوی دیگر بارها مثال می آورید که این حرکت متشتت و فاقد رهبری است. مگر قبیله بدون رهبر هم وجود دارد؟ مگر ساختار قبیله و قبیله گرایی از قبل مشخص و ثابت نیست؟

آیا فکر نمی کنید پروسه کاملا درست و دمکراتیک، از پس هشتاد سال ممنوعیت و ستم و هویت زدایی همین است که داریم می بینیم. چرا قضیه را از آن طرف نمی بینید؟ چرا فکر می کنید که ما از همان روز اول به یک رهبر نیاز داریم؟ مگر قرار است این رهبر از آسمان نازل شود؟ مگر نباید سازمان های سیاسی بوجود آیند که در یک روند دمکراتیک "رهبری" سیاسی جامعه را بعهده گیرند؟
۱۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۷       

    از : مارا لان

عنوان : قبیله گرا نمی تواند متشتت باشد
آقای حمید تبریزلی، با تشکر از اینکه به کامنت ها پرداخته و آنها را پاسخ داده اید.

عدم اظهار نظر من در مورد آن شعر بر خلاف نتیجه گیری شما تایید محتوای آن نیست. سوای آن که شاعر آن شعر آن متن را در کجا و به چه مناسبتی و در چه ارتباطی سروده، تنها میخواهم بگویم که با نقد ادبی نمی توان استنتاج سیاسی کرد. اگر شما ندانید چرا شهریار آن شعر در مورد تهرانی ها را سروده است چه نقدهای متفاوتی می توانید از آن شعر بکنید. در ضمن آیا شاعری را می شناسید که "خارج از خط" نسروده باشد. آیا فکر می کنید با نقد یک شعر متدولوژی درستی برای تبیین یک حرکت سیاسی انتخاب کرده اید؟

از یک سو می گویید این حرکت قبیله گراست و از سوی دیگر بارها مثال می آورید که این حرکت متشتت و فاقد رهبری است. مگر قبیله بدون رهبر هم وجود دارد؟ مگر ساختار قبیله و قبیله گرایی از قبل مشخص و ثابت نیست؟

آیا فکر نمی کنید پروسه کاملا درست و دمکراتیک، از پس هشتاد سال ممنوعیت و ستم و هویت زدایی همین است که داریم می بینیم. چرا قضیه را از آن طرف نمی بینید؟ چرا فکر می کنید که ما از همان روز اول به یک رهبر نیاز داریم؟ مگر قرار است این رهبر از آسمان نازل شود؟ مگر نباید سازمان های سیاسی بوجود آیند که در یک روند دمکراتیک "رهبری" سیاسی جامعه را بعهده گیرند؟
۱۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۷       

    از : آیدین تبریزی

عنوان : تروریسم پژاک را هم نقد کنید!
جناب آقای حمید تبریزلی،

با تشکر از پاسخهایتان. اما متاسفانه باید بگویم که شما بی طرفانه قضاوت نمی کنید. شما رفتارهای گروههای تروریستی کرد مثل پ ک ک و پژاک و ادعاهای ارضی آنها نسبت به آذربایجان را نمی بینید و واکنش مسالمت آمیز آذربایجانیان را در برابر این زیاده خواهی ها را همچون گناه کبیره وانمود می کنید مثلا نوشته اید: "اینان گاهی تا حد هم خط کردن خود با ملا حسنی، امام جمعه ذوب شده در ولایت فقیه اورمیه نیز پیش رفتند و شعار مسلح شدن ترک ها در آذربایجان غربی را پیش کشیدند" گروه تروریستی پژاک علنا کل آذربایجان غربی را بخشی از کردستان می داند و برای آزادسازی آن! راه مسلحانه را انتخاب کرده است!؟ گروههای لابی کرد و پان ایرانیستها این دروغ را که آذربایجان غربی کرد نشین است چنان در دنیا پخش کرده اند که مجله نیروهای مسلح آمریکا، نقشه ای از منطقه ارائه داده بود که در آن نه تنها کل آذربایجان غربی بلکه حتی شهر "تبریز" هم جزء کردستان بزرگ و آزاد به حساب آمده بود:

http://strangemaps.wordpress.com/۲۰۰۶/۰۹/۲۱/۸-re-drawing-the-map-of-the-middle-east/

من بارها در مقالاتم با هرگونه حرکت چریکی و مسلحانه مخالفت کرده ام و آنرا تروریستی دانسته ام و از این نظر فرقی بین پ ک ک، پژاک، جندالله و مجاهدین خلق وجود ندارد:

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲&news-id=۴۳۹۵۷&nid=autor

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲&news-id=۴۳۶۰۷&nid=autor

اما واقعیات منطقه ما نشان می دهد که متاسفانه تروریسم یک نیروی تاثیرگذار در معادلات منطقه است و چون پژاک و پ ک ک دست به اسلحه برده اند و در انتظار خلا قدرت سیاسی در ایران هستند تا حادثه هجوم مسلحانه به شهر نقده (سولدوز) در دوران پس از انقلاب را اینبار در ارومیه، ماکو و ... تکرار کنند. لذا این حق طبیعی ترکهای آذربایجان است که برای دفاع از خود برای دوران خلا حکومت مرکزی چاره اندیشی کنند. چون من با تشکیل یک پژاک دیگر از سوی آذربایجانیها مخالفم و نمی خواهم مبارزات مسالمت آمیز ما آغشته به تروریسم شود، راه جایگزینی که همیشه برای مردم آذربایجان غربی پیشنهاد کرده ام، تهیه اسلحه شخصی توسط خود مردم و بدون سازماندهی تشکیلاتی، برای روز مباداست تا بتوانند در خلا حکومت مرکزی از خود و خانواده شان در برابر گروههای تروریستی مثل پژاک دفاع کنند. هرچند اگر پژاک را عده ای یک گروه مبارز می دانند و نه تروریست، پس براساس قیاس، یک گروه مسلح ترک هم در ایران می تواند وجود داشته باشد و این اصلا گناه کبیره برای ترکها نیست که آنها هم دست به اسلحه ببرند. اما من شخصا این راه را اصلا نمی پسندم. اما مدافعان پژاک و تروریسم باید بدانند که تلاش آنها برای شیر کردن کردها و انداختن آنها به جان ترکها در آذربایجان غربی (که یکی از راههای نابودی سوسکها (ترکها) با کمک قورباغه ها (کردها) است که در کاریکاتور روزنامه ایران فورمولیزه شده بود!) می تواند این ملاحظات را از بین ببرد و به ظهور یک گروه مسلح ترک در آذربایجان منجر شود که در نهایت به ضرر صلح و ثبات در منطقه و یکپارچگی ایران تمام خواهد شد. جناب آقای تبریزلی، اگر شما واقعا نگران رشد تروریسم در منطقه هستید باید همانطور که افکار موغانلی را نقد می کنید، تروریسم پژاک را هم نقد کنید.
۱۴٣۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۷       

    از : آیدین تبریزی

عنوان : تروریسم پژاک را هم نقد کنید!
جناب آقای حمید تبریزلی،

با تشکر از پاسخهایتان. اما متاسفانه باید بگویم که شما بی طرفانه قضاوت نمی کنید. شما رفتارهای گروههای تروریستی کرد مثل پ ک ک و پژاک و ادعاهای ارضی آنها نسبت به آذربایجان را نمی بینید و واکنش مسالمت آمیز آذربایجانیان را در برابر این زیاده خواهی ها را همچون گناه کبیره وانمود می کنید مثلا نوشته اید: "اینان گاهی تا حد هم خط کردن خود با ملا حسنی، امام جمعه ذوب شده در ولایت فقیه اورمیه نیز پیش رفتند و شعار مسلح شدن ترک ها در آذربایجان غربی را پیش کشیدند" گروه تروریستی پژاک علنا کل آذربایجان غربی را بخشی از کردستان می داند و برای آزادسازی آن! راه مسلحانه را انتخاب کرده است!؟ گروههای لابی کرد و پان ایرانیستها این دروغ را که آذربایجان غربی کرد نشین است چنان در دنیا پخش کرده اند که مجله نیروهای مسلح آمریکا، نقشه ای از منطقه ارائه داده بود که در آن نه تنها کل آذربایجان غربی بلکه حتی شهر "تبریز" هم جزء کردستان بزرگ و آزاد به حساب آمده بود:

http://strangemaps.wordpress.com/۲۰۰۶/۰۹/۲۱/۸-re-drawing-the-map-of-the-middle-east/

من بارها در مقالاتم با هرگونه حرکت چریکی و مسلحانه مخالفت کرده ام و آنرا تروریستی دانسته ام و از این نظر فرقی بین پ ک ک، پژاک، جندالله و مجاهدین خلق وجود ندارد:

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲&news-id=۴۳۹۵۷&nid=autor

http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=۲&news-id=۴۳۶۰۷&nid=autor

اما واقعیات منطقه ما نشان می دهد که متاسفانه تروریسم یک نیروی تاثیرگذار در معادلات منطقه است و چون پژاک و پ ک ک دست به اسلحه برده اند و در انتظار خلا قدرت سیاسی در ایران هستند تا حادثه هجوم مسلحانه به شهر نقده (سولدوز) در دوران پس از انقلاب را اینبار در ارومیه، ماکو و ... تکرار کنند. لذا این حق طبیعی ترکهای آذربایجان است که برای دفاع از خود برای دوران خلا حکومت مرکزی چاره اندیشی کنند. چون من با تشکیل یک پژاک دیگر از سوی آذربایجانیها مخالفم و نمی خواهم مبارزات مسالمت آمیز ما آغشته به تروریسم شود، راه جایگزینی که همیشه برای مردم آذربایجان غربی پیشنهاد کرده ام، تهیه اسلحه شخصی توسط خود مردم و بدون سازماندهی تشکیلاتی، برای روز مباداست تا بتوانند در خلا حکومت مرکزی از خود و خانواده شان در برابر گروههای تروریستی مثل پژاک دفاع کنند. هرچند اگر پژاک را عده ای یک گروه مبارز می دانند و نه تروریست، پس براساس قیاس، یک گروه مسلح ترک هم در ایران می تواند وجود داشته باشد و این اصلا گناه کبیره برای ترکها نیست که آنها هم دست به اسلحه ببرند. اما من شخصا این راه را اصلا نمی پسندم. اما مدافعان پژاک و تروریسم باید بدانند که تلاش آنها برای شیر کردن کردها و انداختن آنها به جان ترکها در آذربایجان غربی (که یکی از راههای نابودی سوسکها (ترکها) با کمک قورباغه ها (کردها) است که در کاریکاتور روزنامه ایران فورمولیزه شده بود!) می تواند این ملاحظات را از بین ببرد و به ظهور یک گروه مسلح ترک در آذربایجان منجر شود که در نهایت به ضرر صلح و ثبات در منطقه و یکپارچگی ایران تمام خواهد شد. جناب آقای تبریزلی، اگر شما واقعا نگران رشد تروریسم در منطقه هستید باید همانطور که افکار موغانلی را نقد می کنید، تروریسم پژاک را هم نقد کنید.
۱۴۲۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۷       

    از : کریم ن

عنوان : تشکر از معلومات جدید!
جناب مزدک خرمدین !

حرفهای عالمانه و جالبی نوشته اید که کلی مرا مستفیض کرد. آنقدر حرفهای شما برایم آموزنده است که حیفم آمد تفکراتم را با خوانندگان دیگر این مقاله تقسیم نکنم.
اول از اسم مبارک شما شروع میکنم. من تا بحال فکر میکردم که آنکه لقب خرمدین داشت همان بابک بود که با اسم شما فهمیدم که اسم واقعی بابک در حقیقت همان مزدک بوده و آنکه در دوره ساسانیان سر دسته مزدکیان بود اسمش بابک بامدادان بوده است. از این معلومات جدید از شما تشکر میکنم.
نوشته اید که [دوست ارجمند باور کنید اغلب مردم فارس زبان که این پان ترکان انها را فاشیست و شونیست ...می نامند انسانهایی بسیار نیکو و انساندوست هستند.] در اینجا به سبک جناب تبریزلی ناچار از شما سوال می کنم که آیا حضرت عالی نظرتان اینست که این پان ترکان [همه] مردم فارس را فاشیست و شونیست می نامند که از آن میان [اغلب آنها] انسان هائی بسیار نیکو و انساندوست هستند و یا نظرتان اینست که این پان ترکان [اغلب مردم فارس زبان] را فاشیست و شونیست مینامند و بقیه مردم فارس زبان را چنین نمینامند. منظورتان هر چی هست اولش این سوال برایم پیدا شد که جناب خرمدین ! آیا پان ترکان که [مردم فارس را فاشیست و شونیست می نامند] نمیتوانند آقای تبریزلی را که خودش را ترک میداند فاشیست و شوونیست به نامند.؟ سوال دیگرم این بود که به نظر شما انسان بسیار نیکو چه مشخصاتی دارد؟ من تا این نظر شما را ندیده بودم به غلط فکر میکردم انسان دوست بودن ربطی به قوم و ملیت ندارد و نمودش محترم داشتن حق و حقوق دیگران است و فکر میکردم که اگر کسی حق طبیعی مردمی را انکار کند دیگر آن انسان، نیکو و انسان دوست نیست. ولی الان که شما با تاکید میفرمائید [باورکنید]! دارد باورم میشود که نه جانم! هر که جزو اغلب فارس زبانان باشد و پان ترکان هم آنها را فاشیست و شوونیست به نامند حتما انسان بسیار نیکو و انساندوست هست.
از اینکه میفرمائید که درمورد آزادی و سکولاریسم، حرامیان اسلامی از اینها پیشرفته ترند باز کلی به معلوماتم اضافه شد . حتما منظورتان از حرامیان اسلامی همان سران و عوامل جمهوری اسلامی است و لابد منظورتان از سکولاریسم همان جدائی دین و حکومت است. من از اینکه جمهوری اسلامی را در این زمینه پیشرفته میبینید به شما و آقای خامنه ای تبریک میگویم. معلوم است حکومت اسلامی در این سی سال در امر سکولاریسم پیشرفت خوبی کرده است که از پان ترکان هم جلو زده است. من تا حالا فکر میکردم در مملکت پان ترکها که لابد بایستی همان ترکیه و آذربایجان باشد، مثل همه کشور های اروپائی دین و دولت از هم جدا هستند. مرا به بخشید که اشتباها فکر میکردم آتا تورک و پیشه وری و علیوف ها مذهبی نیستند و حتما میدانید که بشر جائز الخطا است.
یک نکته جالب دیگری هم فرموده اید که باز مرا در باورهای اولیه ام نسبت به معانی کلمات به تردید انداخت . فرموده اید که [اینها کاری کرده اند که حتی دمکرات ترین افراد ایراندوست هم در مورد جنایات رژیم مثلا در اذربایجان دیگر موضع نگیرد]. الان تازه میفهمم که ما اولا بین افراد دموکرات ایران دوست کسانی را داریم که [دموکرات ترین] هستند و دوم اینکه حتی این دموکرات ترین ها در مورد جنایات رژیم مثلا در آذربایجان دیگر موضع نمیگیرند. در اینجا من یاد میگیرم که آدم دموکرات که شما با صفت [ ترین] هم مزین کرده اید موجودی است که موضع گیری آن در مورد جنایات رژیم فصلی است. یعنی اینکه اگر پان ترکان در جائی حرفهای بد بزنند دیگر قهر میکند و موضع نمیگیرد. اگر دلمان میخواهدکه از این دموکرات ترین ها موضع به بینیم یا باید این پان ترکان کارهای بد بد نکنند و یا اینکه رژیم برود در جای دیگر به غیر از مثلا آذربایجان جنایت کند.
جناب خرمدین! من شخصا این معلومات جدید را سعی خواهم کرد که به خاطر بسپارم و بازهم در انتظار کلمات گهر بار و آموزنده جنابعالی هستم .
با تشکر
۱۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۷       

    از : مزدک خرمدین

عنوان : هویت طلب
با درود جناب تبریز لو !بسیار مقاله جالبی نوشته اید و منصفانه مطالب را بررسی نموده اید.دوست ارجمند باور کنید اغلب مردم فارس زبان که این پان ترکان انها را فاشیست و شونیست ...می نامند انسانهایی بسیار نیکو و انساندوست هستند حالا چه چپ و چه راست.ولی عیب کار پیش افرادی مثل همین آیدین و کریم ن و مارلان و ساوالان ...و بقیه پان ترکهایی است که از هیچ توهینی به فرهنگ و زبان و تاریخ ایران و انهم به مردم فارس فروگذار نبوده اند.شما بخوبی نمونه این توهینها را در اشعار ترکی شان نشان داده اید.ولی همین چند نفری که از شما انتقاد کرده اند خود از همه بدترند.برای نمونه سری به ارشیو سایت ایرانگلوبال اگربزنید می بینید که با چه بهانه های بچه گانه و مغرضانه همین جند نفر باعث خراب کردن جو دمکراتیک و خوب سایت شدند.اینها گروهی شونیست و پان ترکند باور کنید درمورد آزادی و سکولاریسم حرامیان اسلامی از اینها پیشرفته ترند.اصلا اینها کاری کرده اند که حتی دمکرات ترین افراد ایراندوست هم در مورد جنایات رژیم مثلا در اذربایجان دیگر موضع نگیرد !اینها آفت جنبش دمکراتیک و سکولار و داد و انسان محور مردم ایرانند.
۱۴۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣٨۷       

    از : Babak

عنوان : حمید تبریزلی ایمضاسی ایله "گفتمان هویت طلبی در آذربایجان – ۱" آدلی یازیلمیش مقاله یه باخیش، ایشیق سونمز
http://www.oyrenci.com/Articles.aspx?articleId=۷۴۷
۱۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣٨۷       

    از : کریم ن

عنوان : سفسطه بازی با ادعای صداقت نمیخواند!
در این مقاله چون به نظرات مختصر من در ارتباط با مقاله قبلی نویسنده اشاره شده چند کلمه مینویسم.
اول بایستی بگویم که سفسطه (به معنای مصطلح آن یعنی پیچاندن کلام در غیر مکان خود برای فرار از جوابگوئی به اصل موضوع )، طبعا با صداقت در بحث مغایر است. نویسنده مقاله که خود را تبریزلی مینامد از اینکه من در نظرم نوشته بودم که “کسی که خود را تبریزلی می نامد” ، داستان سرائی مفصلی با نیش و کنایه و نیت بدخواهانه در مورد کرد ها کرده که ربطی به اصل مطلب ندارد .منظور من طبعا اشاره به اسم مستعاری است که ایشان برای خودشان انتخاب کرده است.
مشابه همین سفسطه در اشاره به مدیای فارس و اینکه این ترکیب ، یک اسم خاص است تکرار شده است . من ابراز مهارت ایشان را در فارسی دانی غلیظ ادبی تحسین میکنم و شخصا مشکلی ندارم بگویم که ایشان بهتر از من فارسی میدانند، اما بهتر نبود که ایشان حداقل به تناسب اسم مستعاری که انتخاب کرده اند و با توجه به موضوعی که در آن وارد شده اند کمی هم ترکی خواندن را یاد میگرفتند تا یک متن ساده ترکی را که در بخش نظرات درج شده بود متلتفت شوند.
جوهر بحث ایشان در مقاله قبلی مقایسه نظرات شخصیت هائی مثل نابدل و بهرنگی با شعر موغانلی بود. من در نوشته دوم این طور فهمیدم که ایشان از اساس با کثیر المله بودن ایران نیز مساله دارند. با اینحساب دلیل اینکه ایشان دست به دامن نظریات صمد بهرنگی میشوند نیز حتما از زیادی صداقت ایشان است. من مطلبی از بهرنگی که مردم اذربایجان را قوم و قبیله و خرده فرهنک به خواند ندیده ام .
نمونه دیگر عدم صداقت ایشان در مورد افکار تشکیلات چپ ایرانی است. ایشان که از موضع چپ با جنبش امروز در آذربایجان عناد میورزد لزومی به مراجعه به گوگل ندارد که به فهمد چپ ایرانی چگونه میاندیشد و چگونه در پس شعار های دموکراتیک خود در واقع مدافع همین سیستمی است که جنبش آذربایجان بر علیه آن برخواسته است.
من جدا معتقدم که مقاله تبریزلی بر خلاف پز دموکراتیکش از موضع شوونیسم و برای زیر ضرب بردن جنبش فعلی در آذربایجان و ایجاد تردید در حقانیت آن است. مجددا تکرار میکنم که بر خلاف تبلیغات ایشان، تفکر غالب امروز در این جنبش نگرش های دموکراتیک و مترقی است. با صداقتی که امثال صمد بهرنگی و نابدل و بهروز دهقانی در مورد دلبستگی اشان به سعادت مردم داشتند، اگر زنده بودند خودشان بخشی از همین جنبش میشدند، دلیل این نظرم هم همانطور که در نظر قبلی هم نوشتم همراهی و مشارکت فعال همرزمان و همسنگران در حال حیات آنها در جنبش فعلی آذربایجان است.
۱۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣٨۷       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست