سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنبشی با نام "ابوما" - احمد تقوائی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : کامران شفا

عنوان : جعبهء پاندورا
جناب تقوائی گرامی:

فرموده اید که:
«بسیاری از کارشناسان جنبش «اُباما» را جنبشی اجتماعی می دانند که جوانان مهم ترین بازیگران آنند.»

عرض می کنم که معمولاً هم بار اصلی هر جنبشی بر شانهء جوانان است و به باور من این کارشناسان با این جملهء خود تخم دو زرده و میوهء نوبری به بازار نیاورده اند. شخصاً جنبشی اجتماعی که سالخوردگان حامل آن باشند سراغ ندارم. مگر باحتمال در ایران که در طول تاریخ همواره سرزمین شگفتی ها بوده است
و پیر فرتوتی با اندیشه های فرتوت تری این وظیفه را عهده دار شده بود.

فرموده اید: «این جنبش عکس العمل ایست به دوران هشت ساله دولت بوش و بویژه به سیاست خارجی آن دولت.»

عرض می کنم: اگر چنین جنبشی در کار باشد، ضمناً حاکی از آن است که جوانان آمریکائی خطر هولناک جهانی شدن اسلام را دست کم گرفته اند و از قضا این نئوکان های آمریکائی بودند که پدیده را درست دیدند و دست به اقدام هم زدند. ضمناً تا جائی که این نگارنده می داند، در طول حیات جمهوری اسلامی، تنها دولتی که بدفعات و با صراحت تمام آخوندهای ایران را اقلیتی ناچیز ارزیابی کرد که اکثریت مردم ایران را به گروگان گرفته است، دولت نئوکان های آمریکائی به رهبری «بوش» و «چینی» ست. البته بیشترین فحش و فضاحت را هم از باصطلاح «اپوزیسیون» جمهوری اسلامی خورد و کماکان هم می خورد که چرا چنین شکری خورده است!

از قول «اُباما» فرموده اید: که نباید تنها به نقد سیاست‌های جنگ‌افروزان نئوکان‌ها و مخالفین صلح بسنده کرد بلکه لازم است که به نقد اندیشه هائی پرداخت که بر سیاست خارجی جامه‌ی جنگ‌افروزی و شکنجه‌گری می پوشاند. بر پایه چنین استدلالی ابوما مرز روشنی میان خود و کلینتون ترسیم کرده است.

بعبارت دیگر سیاست «کلینتون» که بر سیاست خارجی جامهء جنگ افروزی و شکنجه گری می پوشاند
نیز قابل نقد است. تا آنجائی که من بیاد دارم دوران آقای کلینتون، دوران بشکن زدن طالبان در افغانستان و «جنبش مسجد سازی» در اروپا و شاید هم آمریکا بود که ظاهراً آن هم برای جنابعالی کافی نبوده است و باید کسی به قدرت برسد که گامی فراتر بردارد. گمان می کنم که این صلحی که جنابعالی و همفکران جنابعالی سنگش را به سینه می زنید، جعبهء «پاندورائی» ست که از درونش جز خون و شکنجه و آتش، چیز دیگری بیرون نیاید.

فرموده اید:
موفقیت ابوما بی تردید تاثیرات شگرفی بر جنبش های دمکراسی خواهی در امریکا و دیگر نقاط جهان باقی خواهد گذاشت و از جمله:
احیای سیاست کارتر مبنی بر پیوند حقوق بشر با سیاست خارجی امریکا.

بی تردید پیوند سیاست خارجی آمریکا با حقوق بشر، امر مبارکی ست و تنها «هانیبال» و «چنگیزخان مغول» و «آتیلا» و .........می توانستند با آن مخالف باشند، اما اگر تمامی این صغرا کبراها بمنظور «کنار آمدن با جمهوری اسلامی» باشد، که بگمانم همینطور هم هست، این تبرک شامل حال «صلحدوستان وطنی» از جمله جناب تقوائی هم می شود که بشیوهء «کارتر»، راه جهنم را برای ما ایرانیان با حسن نیت فرش کرد. امیدوار باشیم که «اُباما» اگر به پیروزی رسد، با ساده لوحی در برابر اسلامیون، این راه را برای باقیماندهء بشریت فرش نکند.
۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۶       

    از : داوود .

عنوان : کدام حقوق بشر؟
آقای تقوایی بهتر است پایان مقاله خود را با امضای "یکی از هواداران نظام اسلامی" به پایان ببرد. ایشان از سیاست های "حقوق بشر" کارتر دفاع کرده و میگوید که باید دوباره همچون دوران کارتر حقوق بشر را به سیاست خارجی ارتباط داد. ایشان آیا میداند که جیمی کارتر رسمن از جمهوری اسلامی دفاع کرده و آن را یک رژیم مردمی و دموکراتیک میداند؟ حرفهای آقای تقوایی همچون نظرات توده ای ها است که ضدیت با آمریکا را بر هر چیز دیگری از جمله مبارزه با جمهوری اسلامی ارجحیت میدهند.
۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۶       

    از : پیام ایرانی

عنوان : پاسخ به آقای مسعود راد
آقای راد گرامی،
بسیار از توجه شما سپاسگذارم ولی شما هم متاسفانه، همچون جناب تقوایی، فقط شعار میدهید بدون آنکه خود را ملزم بدانید که برای اثبات دیدگاههایتان دلیل و مدرکی ارائه دهید (به باور من این نحوهء برخورد خود یکی از نشانه های افراط گرایی است). جناب مسعود راد، افراط گرایی اسلامی یک واقعیت ملموس است و نه به زعم شما "دشمن تراشی". همانگونه که دنیای متمدن سرانجام به این واقعیت اذعان کرد که راهی جز برخورد مسلحانه با فاشیستها، نازیها، طالبان و افراطیون صرب ندارد، به همانگونه نیز به این نتیجه رسیده که برای مقابله با فاشیزم اسلامی،چنانچه لازم باشد، چاره ای جز توسل به قوای قهریه ندارد و من به عنوان یک شهروند ایرانی از این سیاست دفاع میکنم، همانگونه که شهروندان فرانسوی از سیاستهای متفقین در قبال حکومت ویشی حمایت میکردند.
صحبت من در مورد آقای احمد تقوایی آن است که ایشان، همانگونه که رسم هم سن و سالهایشان است، خود را موظف به ارائهء تحلیل منطقی نمیبیند و صرفا تراوشات فکری، احساسی خود را حقیقت محض فرض میکند. تا آنجا که من در جریان هستم هرگز اکثریت جوانان ایرانی-آمریکایی فعال از اوباما حمایت نمیکنند. چگونه آقای تقوایی به خود اجازه میدهد از قول جوانان ایرانی چنین قاطع اظهار نظر کند؟ در ضمن دوست گرامی، آمارهای اینترنتی از غیرعلمی ترین آمارهای ممکن است! همانگونه که در اکثر انتخابات در کشورهای غربی شاهد هستیم، نیروهای راست و لیبرال بیشتر از نیروهای چپ در انتخابات پیروز بوده اند. چرا که در ادارهء امور کشور به مراتب چیره دست تر از چپ ها هستند. امیدوارم که چنین سرنوشتی در انتظار امام اوباما نیز باشد.
۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۶       

    از : مسعود راد

عنوان : پدیده اُباما، پیام روشن مردم امریکا به افراط گرایان
لطفا حرفهای آقای ایرانی را به دل نگیرید، آقای تقوایی. این نحوه ابراز عقیده و لحن عصبی مخصوص آدمهای افراطیست که کل حقیقت را از آن خود می‌دانند. بخصوص شرایط فعلی مبارزات انتخاباتی امریکا و استقبال چشمگیر، اما باورکردنی مردم امریکا از پیام «تغییر» آقای اٌباما، افراطیون دوسوی طیف را ناخشنود، وحتی خشمگین کرده است.

متأسفانه افراطیون چون ارزش انسانها را با هم برابر نمیدانند، برای رسیدن به آنچه که خود رهایی و سعادت میدانند، دست به هرکار کثیف و تمیزی بر علیه انسانهای دیگر میزنند. از نظر ایشان رسیدن به هدف والاتر از وسیله و روش رسیدن به هدفاست. همانطور که در طیف دیگر افراطگری، یعنی جمهوری اسلامی، حفظ نظام اهم امور است.

کار مشکلی نیست که غلط بودن نظر آقای «ایرانی» درمورد حمایت عمومی مردم امریکا از نئوکانها را ثابت کنیم. با یک جستجوی ساده در اینترنت، همه آمار و ارقام مربوط به آن موجود است. مشکل اثبات غلط بودن هدفیست که ایشان و سایر افراطیون دنبال می‌کنند.

آنچه دنیا از آن رنج میبرد عملکرد افراط گرایان است. افراطیها برای توجیه اهداف و عملکرد خود به دشمن نیاز دارند. بی‌جهت نیست که قدرتگیری افراط گرایان در ایران را با ظهور نئوکانها در امریکا مرتبط میدانند. افراطیون خطرات دشمن را بزرگ و فوری جلوه‌گر می‌کنند تا با ایجاد وحشت، لزوم برخورد فیزیکی را توجیه کنند. در عین حال، دشمن و تواناییهای اورا خار و کوچک نمایش میدهند تا بر خطرات و مصائب رویارویی سرپوش بگذارند و پیروزی را آسان بنمایانند.

پدیده اُباما (فارغ از نتیجه آن) پیام روشنی است که بخش بزرگی از مردم امریکا برای تغییر این روند ارسال می‌کنند. استراتژی نوین بر این مبنا استوار است که چون دشمن افراطی از صلح گریزان است، پیام صلح و مذاکره (در عین قدرت) بهترین ابزار مبارزه با اوست. و این دقیقا همان پیامی‌ست که باعث خشم و وحشت افراطیون در امریکا شده است.
۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۶       

    از : پیام ایرانی

عنوان : پاسخ به مطالب نادرست آقای تقوایی
همانگونه که رسم بسیاری از به اصطلاح صاحب نظران سیاسی باقیمانده از دوران پیش از انقلای اسلامی است، آقای احمد تقوایی نیز عرصهء بحث سیاسی را با شب شعر اشتباه گرفته اند!! ایشان با ذکر جملات فریبنده ولی بی معنایی چون:
"ابرهای شوم افراطی گرای محافظه کاران نو که نزدیک به هشت سال باران های مسمومی را بر سر مردمان امریکا و دیگر کشورهای جهان باراند، به تدریج تکه پاره شده است و افتاب دمکراسی از نو در این زمستان سرد، به فضای انتخاباتی امریکا گرمای مطبوعی را بخشیده است" سعی در ارائهء تصویری تخیلی از اوضاع روز میدهند که بیش از هر چیز مضحک و سرگرم کننده است. محض اطلاع ایشان دموکراسی همیشه در آمریکا وجود داشته و عملکرد جناح به قول ایشان "نئوکان" مورد تایید مردم میباشد. آقای تقوایی ضمن ارائهء تصویری پیامبرگونه از اوباما، او را با دو رییس جمهور دیگر دموکرات جان کندی (جنگ افروز ترین رییس جمهور آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم) و جیمی کارتر (بی عرضه ترین رییس جمهور آمریکا) مقایسه کرده و امیدوار است که او بتواند "راه" آن دو را ادامه دهد. آقای تقوایی صحبت از طرفداران "خجالتی" نئوکانها میکند. در حالیکه مقالهء ایشان حکایت از آن دارد که ایشان خود نیز بطور خجالتی از هواداران ایدئولوژی ارتجاعی مارکسیزم هستند و همچون دیگر کمونیستها صرفا در ادعامدافع دموکراسی میباشند. والا در دل همچنان عشق در گرو جنایتکارانی چون لنین و استالین و یا اعلاحضرت کاسترو دارند. من خود با بسیاری از جوانان ایرانی-آمریکایی فعال در تماس هستم و باید بگویم که هیچیک از اینان دل در گرو مردی ندارند که خواستار مذاکرات بدون قید و شرط با آخوندهای جنایتکار است. برای آقای تقوایی ایام بازنشستگی خوبی را آرزومندم.
۲۴۹ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣٨۶       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست