یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دلم می خواست مثل بیژن باشم!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سیامند

عنوان : فالانژ را نمی توان جدی گرفت
بعد از خواندن این مصاحبه، راستش یک چیزی به مغزم شروع کرد به فشار آوردن. زیر مقاله ای که ایرج مصداقی نوشته بود، تا جایی که من دنبال کردم، ۸۴ نظر نوشته شده بود، که بخش عمده ی آن ها هم فحش و فضیحت به مصداقی و اخبار روز بود. حالا خود نگهدار هم به همان روش (کمی متمدنانه تر) توسل جسته. گویی در تاریخ معاصر ایران چند نفری (فکر می کنم ۵ نفر) به هیچ عنوان نباید مورد نقد و بررسی قرار بگیرند. از حکومتی ها شروع کنم، اولی خمینی است که هیچ ابن البشری اجازه ی نقد و بررسی رفتار این موجود دهشتناک را ندارد، اگر نه خونش حلال است. بعد هم خود خامنه ای که حتی اگر لقبش را هم نگویی (قدیم ها فرزانه بود، بعد تبدیل شده به معظم) دچار زندان و کیفر می شوی، مثل احمد زیدآبادی که جرمش نوشتن نام این موجود بدون استفاده از «معظم» است و همچنان در زندان است و ممنوع الکار. بعد به «اپوزیسیون» که برسیم سه نفر شامل این «الوهیت» شده اند، منصور حکمت، که اگر جرئت داری و از جانت سیر شده ای، فقط بگو بالای چشمش ابرو هم بوده، تا فالانژهای حزب کذایی زندگی ات را بر باد دهند. مسعود رجوی، که ده سالی است به غیبت رفته و در هیئت امام زمان برخواهد گشت و شامل همان وضع مربوط به حکمت می شود، با این تفاوت که این بار مجاهدین اول همه ی مدارک وابستگی ات به سفارت و وزارت اطلاعات رژیم را اول رو می کنند، بعد زندگی ات را به آتش می کشند، و آخری هم که چشممان به جمالش روشن شد، جناب نگهدار. این هم عده ای فالانژ دور خودش گرد آورده که نمونه ی رفتار و گفتارشان در پای مقاله ی مصداقی آمد.
راستش فالانژ را در همان حد و اندازه ای که هست باید سنجید، من چندان جدی شان نمی گیرم. این فالانژها چندسال قبل همین سینه را برای «شکوفایی» جمهوری اسلامی زده اند، مدتی برای حبیب اله پیمان می زدند، بعد برای کیانوری، برای «امام» و ... و حالا هم برای نگهدار. این گروه عموماً از تنها چیزی که بهره ای نبرده، فکر و ذهن مستقل است، به همین دلیل همیشه باید برای کسی سینه بزنند، هر کس که باشد. جدی شان نباید گرفت.
۶٨۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : نیرومند

عنوان : تیتر های مورد نظر اخبار روز
من معتقدم که هیکس حق ندارد که اخبار روز یا هر نشریه ای را به علت چاپ مطلبی تحت فشار بگذارد و نمی دانم که فشاری که اخبار روز در گفتگو با فرخ نگهدار مدعی تحمل آن بوده است، از چه کسانی و کجاست؟ چون در غریب هشتاد کامنت اکثریت نزدیک به تمام آنها یا ایرج مصداقی ( که از پدیده های دوران ماست ) یا فرخ نگهدار را تأیید و تکذیب کرده بودند.
به آقای تابان هم حق میدهم که بیطرف نباشند. اما به خودم هم حق قضاوت در مورد رفتار این رسانه را می دهم. من معتقدم که سردبیر اخبار روز به خوبی می داند که آوردن نام یک شخص در تیتر یک مقاله با ذکر یک اتهام به او یعنی « فرخ نگهدار و تاریخی سراسر جعلی» در حوزه روزنامه نامه نگاری تقریباً بی سابقه و کار نشریات زرد است نه رسانه ای که خود را چپ و طرفدار حقوق ...معرفی می کند! تیتری هم که اخبار روز برای مصاحبه خود با نگهدار انتخاب کرده است، دوست داشتم مثل بیژن باشم، از نوع همان بغض و کینه پراکنی هاست و تلاش در لوث کردن شخصیت ممتاز و مطرح نگهدار. مطمئنم که نگهدار این معنا را بیان کرده است ولی تیتری متین تر و متناسب با پاسخ های واقعاً متین او بر عزت روزنامه نگار می افزود. دلایل این بغض و کینه ها را بویژه الان که همه این دوستان در این فاصله از میهن و از آرزوهاشان هستند نمی فهمم!
۶٨۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : آ. محمد زاده

عنوان : من هم بودم ولی مدرکی ندارم
بابا دست مریزاد این ادعاهای آخری فرخ نگهدار آدم را یاد گاف های گوبلز می اندازد، هر چه بزرگتر بهتر. ایشان پس به راستی سمبل مقاومت در زندان بوده اند و سالها آرمانها و مسئولیتهای خود را در زندان از دیگران مخفی کرده بودند تا حتئ خود بیژن هم از این ماجراها بیخبر باشد و یا باخبر بوده و به زن خود دروغ گفته تا فرخ با آن وظایف خطیر لو نرود. حمید اشرف هم به رفیق فعال درون سازمانی و یکی از رهبران سازمان در آن مقطع یعنی عباس مفتاحی دروغ گفته تا فرخ صنفی لو نرود. نخیر اقا، حمید واقعا بی خبر بود از فرخی که از سالها پیشتر بریده بود. مینویسد «مهین عزیز می گوید او جزوه را برای منوچهر کلانتری فرستاده است. این حرف تا اینجا هیچ تضادی با حرف من ندارد. در باره جزئیات مربوطه حتما خود او توضیح خواهد داد. من از آن بی اطلاعم. به علاوه من نمی دانم که جزوه ای که من به حمید دادم منتشر شد یا آنکه میهن به منوچهر داده.». آقا پس من هم از حالا مدعی گرفتن جزوه دیگری از «میهن عزیز» هستم که به حمید یا هر کس دیگری که زنده نیست داده ام و به احدی هم نگفته ام. شاید جزوه انتشار شده مال بنده بوده. حالا بیایید پیدا کنید پرتقال فروش را.
۶٨۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : دانشجوی تاریخ

عنوان : آقای نگهدار، اگر مایل به پاسخ دادن هستید، این هم پرسش
مقدمه: اول از همه اینکه، جای خوشحالی است که آقای نگهدار سرانجام تصمیم گرفتند به پرسش هایی که صداقت ایشان در روایت تاریخ در باره روابط ایشان با جنبش فدایی تا سال ۱۳۵۶ را مورد تردید قرار می دهد، پاسخ دهند. اما جای تاسف است که ایشان به جای پاسخ دادن، باز هم به کلیات اکتفا کرده اند. با این همه، نفس پاسخگویی ایشان، امری مثبت است و باید آن را فرصتی ارزنده دانست. همین جا، مایلم به سردبیر محترم اخبار روز پیشنهاد کنم، چنانچه آقای فرخ نگهدار به ادامه این گفت و گو تمایل داشتند، متن پرسش ها و پاسخ ها را از دل کامنت ها جدا کرده و آن را به صورت متنی مستقل منتشر کنند.
جواب های آغازین
آقای فرخ نگهدار می نویسد:"کامنت گذاری با نام «دانشجوی تاریخ» سوال های مشخصی را در پرونده و خاطرات من پرسیده است. انتظارم این بود که اخبار روز زحمت این کار را می کشید. اما مهم نیست. حالا من به «دانشجوی تاریخ پاسخ می دهم:"
من ضمن تشکر از ایشان، ناگزیرم به اطلاعشان برسانم که متاسفانه در این مرحله، هنوز به دلایلی که خواهم نوشت، به پرسش های مشخص، پاسخ های مشخص داده نشده است.
سوال اول من چند محور داشت: ۱)شما در باره آخرین دیدار خود با حمید اشرف، در دو باری که صحبت کرده اید، از زمان ها و مکان هایی نامرتبط سخن گفته اید. کدام زمان و کدام مکان را درست می دانید و علت ذکر مکان و زمان دیگر چه بوده؟ ۲) حمید اشرف، بنا به سند منتشر شده، از علی اکبر صفایی فراهانی که در آن زمان فرماندهی گروه را برعهده داشت و جایگاهش چنان بود که به گفته میهن جزنی، بیژن جزنی بر آن شد تا برایش علاوه بر عرصه عملی، در عرصه نظری نیز اتوریته ایجاد کند (بعدا به بحث جزوه آنچه یک انقلابی باید بداند، خواهم پرداخت) دستور داشت که ا منوچهر کلانتری تماس بگیرد تا در خارج به حمایت از فعالیت گروه بپردازد. چرا حمید اشرف به جای این کار، تصمیم گرفت شما را به عنوان نماینده به خارج از کشور بفرستد؟ آیا او از دستور فرمانده خود سرپیچی کرده بود؟ در فکر ایجاد تشکیلات مستقل خود بود؟ چرا دیگر اعضای گروه در جریان این تصمیم نبودند و هرگز نیز از چنین تصمیمی مطلع نشدند؟
آقای فرخ نگهدار می گوید هرگز به بازجویان اطلاعات نداده و افشاگری نکرده است. بسیار هم عالی و از این جهت، به ایشان تبریک می گوییم. سوال اما این نبود. سوال این است که چرا رفقای ایشان، و رهبران ایشان، از جمله بیژن جزنی از کل ماجرا به تمامی بی اطلاع بوده و مانده اند؟ آیا آقای نگهدار آنان را نیز محرم نمی دانستند؟ به آنها شک داشتند؟ آیا دیگر رفقای فدایی نیز به رفقای خود همان چیزهایی را می گفتند که به بازجویان ساواک می گفتند؟به هر دلیلی که البته جای بحث دارد، کسی از برگه های بازجویی آقای نگهدار اطلاع ندارد، مگر آقای نادری و وزارت اطلاعات. این اولین بار است که آقای نگهدار می گوید در برگه های بازجویی خود نوشته است برای نپیوستن به جنبش چریکی از ایران فرار کرده است. توجه داشته باشید که در مقاله آقای مصداقی، تنها حدس زده شده که واقعیت چنین بوده است.
در همین رابطه، آقای نگهدار می کوشد شهادت یکی از شاهدان عینی را با حمله به شخص، بی اعتبار کند. آقای اصغر ایزدی، در کامنتی شهادت داد که آقای نگهدار در دوران زندان هیچ ارتباطی با جنبش فدایی و زندانیان وابسته به این جنبش نداشته است. آقای نگهدار در پاسخ می گوید:"این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است." معنای این سخن چیست؟ آیا آقای نگهدار رفقای همبند خود را همچون بازجویان می دید که بی اطلاعی آنان از واقعیت، آن هم بعد از پایان بازجویی ها و از بین رفتن حساسیت های لازم کار مخفی، مایه اعتماد به نفس ایشان بوده است؟ این اعتماد به نفس آقای نگهدار، که امری ذهنی و کاملا شخصی است چگونه اکنون می تواند ثابت کند که ایشان تا پیش از سال ۵۶ و عضوگیری ویژه با جنبش فدایی مرتبط بوده اید؟
آقای نگهدار در پاسخ خود می گوید:"در اعترفات عباس مفتاحی در پرونده های ساواک نیز احتمالا شواهدی دال بر همین حرف هست. چون آن زمان او را با من روبرو کردند. او چشم بسته بود و نمی دانست که من هم هستم. او گفت که حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست و چه می کند. راست می گفت و خیلی خوب شد که این حرف را زد. " این هم سخن جدیدی است و جای خوشبختی است که آقای نگهدار پس از سال ها و به رغم خویشتنداری آقای نادری در انتشار برگه های بازجویی ایشان، از جزییات بازجویی هایش سخن می گوید. ما سخن آقای نگهدار را می پذیریم، اما این سوال را نیز بجا و منتظر پاسخ می دانیم که وقتی اصل خیلی چیزها زیر سوال است، بر چه اساسی باید پذیرفت که حمید اشرف عین واقعیت را به عباس مفتاحی نگفته است و او به راستی هیچ نمی داند فرخ کجاست و چه می کند؟ چه سند و مدرکی وجود دارد که نشان دهد حمید اشرف در ارتباط معنادار تشکیلاتی با فرخ نگهدار بوده است؟ اینها و آنچه در پی می آید آن سندهایی است که می تواند شبهه جعل تاریخ را برطرف کند.

سوال دوم:سوال من این بود که چرا آقای نگهدار پاسخ میهن جزنی را نمی دهد که جزوه "آنچه یک انقلابی باید بداند" چه مسیری را طی کرده. ایشان به طور استثنایی به این سوال، جوابی مشخص داده اند و نوشته اند:"من آن جزوه را در منزل خودمان از میهن دریافت کرده ام. و خوانده ام. من هرگز به میهن نگفته ام و نمی گفتم که با حمید مربوطم و این جزوه را به او میرسانم. او هم نپرسید. من جزوه را در کوه های شمال تهران به حمید داده ام."
از آقای نگهدار انتظار دقتی بیشتر می رود. سوال اصلی و اولیه این نیست که ایشان جزوه را به چه کسی داده اند. مساله این است که آیا اساسا و اصلا میهن جزنی این جزوه را به آقای نگهدار داده است یا خیر؟ میهن جزنی به صراحت، نه تنها دادن جزوه به آقای نگهدار را (فارغ از اینکه ایشان جزوه را بعدا به چه کسی داده یا نداده) از بنیان تکذیب کرده، بلکه تاکید کرده به درخواست مادر فرخ نگهدار، اصولا بعد از آزای آقای نگهدار، به منزل آنها نرفته است. از قضا این تکذیبیه در سایت اخبار روز منتشر شده است: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۵۹۸۶۰
اکنون ماجرا از دو حال خارج نیست: یا میهن جزنی دروغ می گوید یا آقای فرخ نگهدار. هر دو خوشبختانه زنده اند و نیازی به پیشداوری ما نیست. امیدوارم اخبار روز، این موضوع را بار دیگر و به دنبال تاکید مجدد آقای نگهدار، از خانم جزنی سوال کند.

سوال سوم: من پرسیده بودم:"چرا پس از بازداشت دوم آقای فرخ نگهدار، بیژن جزنی به همسرش میهن جزنی گفته که دستگیری مجدد آقای نگهدار ربطی به ما ندارد؟ آیا بیژن به همسرش دروغ می گفته و نمونه مشابهی از دروغگویی او به همسرش سراغ داریم؟ آیا خانم میهن جزنی دروغ می گوید و نمونه دیگری از دروغگویی او سراغ داریم؟ آیا به جز خود آقای نگهدار حداقل یک نَفَر دیگر از اعضای سازمان که از سال ۱۳۵۰ زندان بوده و هنوز زنده است، وجود ندارد که سخن آقای نگهدار را تأیید و سخن نقل شده از بیژن جزنی را رد کند؟ "
آقای نگهدار در پاسخ می گوید:"برای من کاملا قابل تصور است که بیژن چنین حرفی به میهن زده باشد. و میهن هم دقیق همین حرف را منتقل کرده باشد. اما برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست. " معنای این سخن روشن است. خوشبختانه آقای نگهدار اصل موضوع را انکار نمی کند و خانم میهن جزنی را به درغگویی متهم نمی کند. اما باظرافت کاری مخرب تر از آن انجام می دهد: بیژن جزنی به همسرش میهن اعتماد نداشته و در حالی که همه نوشته هایش را برای انتشار به او می سپرده و از حال و احوال دیگر زندانیان از طریق او مطلع می شده، تنها در مورد آقای نگهدار عامدانه به او دروغ می گوید. معنای دیگر حرف آقای نگهدار این است که بیژن جزنی از علت اصلی دستگیری آقای نگهدار آگاه بوده است. یعنی آقای نگهدار به دلیل داشتن ماموریت برای نمایندگی سازمانی هنوز تشکیل نشده از ایران خارج شده و اینکه برای نپیوستن به گروه (حتی احتمالا به رغم درخواست حمید اشرف) از کشور گریخته تنها سرپوشی بوده و جوابی گمراه کننده به بازجویان. متاسفانه آقای نگهدار، فراموش کرده اند که چند سطر بالاتر این نکته را تایید کرده بود که نه تنها بازجویان، بلکه چریک های فدایی زندانی نیز بر این باور بوده اند که او برای نپیوستن به جنبش از ایران فرار کرده است:"این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است." بسیار خوب، آقای نگهدار، چرا برای شما کاملا قابل تصور است که بیژن جزنی به همسرش در باره شما چنین گفته باشد؟ چگونه می توانید ثابت کنید که بیژن جزنی عین واقعیت را نگفته است؟
آقای نگهدار در ادامه پاسخ خود به پرسش من نوشته اند:"برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست." متاسفانه باید به اطلاع ایشان و دیگر خوانندگان برسانم که شاهدان آن روزگار از قضا این سخن را به تمامی تایید کرده اند: برخی در جمع های کوچکتر، مانند پرویز نویدی و جمشید طاهری پور و برخی اکنون علنی مانند اصغر ایزدی. آیا کفایت نمی کند؟ آقای فرخ نگهدار البته می توانند از این دوستان بخواهند تردیدهای موجود در این زمینه را برطرف کنند.

سوال های چهارم و پنجم من مربوط به عدم عضویت آقای نگهدار بود در تشکیلات زندان (هم زمانی که بیژن جزنی زنده بود و هم پس از آن). البته آقای نگهدار به این پرسش ها پاسخ نداده اند اما از حقیقت جالبی پرده برداشته اند. ایشان نوشته اند:"من نمی دانم در زندان های دیگر زندانیان فدایی تشکیلاتی داشتند یا نداشتند." این اثبات همان مدعای آقای مصداقی و نیز سوال من بود. اما ظاهرا اقای نگهدار نه تنها آن زمان از وجود این تشکیلات مطلع نبودند (و سوال این است که چرا مطلع نبودند و چرا ایشان را عضوگیری نکرده بودند) بلکه هنوز هم از اینکه چنین تشکیلاتی بوده یا نه بی اطلاع هستند و تنها از تشکیلاتی که منتقد جنبش فدایی بوده مطلع است. آیا همین کافی نیست؟ آیا همین بی اطلاعی، پاسخ واقعی و درست سوال ما نیست؟ امیدوارم ایشان به تفصیل بیشتر در باره تردیدهای مطرح پاسخ دهند و یک بار برای همیشه به این بحث خاتمه دهند که آیا ایشان قبل از عضوگیری ویژه سال ۵۶، جزو جنبش فدایی بوده و اگر اری وظایف تشکیلاتی اش چه بوده است؟ این کار دشواری نیست اقای نگهدار، هست؟
۶۷۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : م حسین

عنوان : مسئله اصلی آقای فرخ نگهدار
مسئله اصلی در مورد آقای فرخ نگهدار مواضع سیاسی ایشان است. این مواضع سیاسی را با مشکلاتی در خاطر نویس ها و یا گذشتهٔ ایشان نمی توان نقد کرد. به بیراهه نرویم. آن ها را باید به شیوه دیگری نقد کرد.
دامن زدن به این امید که رژیم مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه جمهوری اسلامی به رژیمی دمکراتیک یا حتی نیمه دمکراتیک تبدیل می شود و برای فعالیت قانونی نیروهای ترقیخواه چپ بستری فراهم خواهد شد ، خاک پاشیدن در چشم مبارزان است.
فرخ نگهدار هیچ استناد قابل بحثی در زمینه اداعاهایش ندارد. او با شیوه های سیاسی کاری از هر توهمی استفاده می کند و مرتبا امید واهی می آفریند.
استدلال او مبنی بر اینکه براندازی به جایی نرسیده، عینا در مورد راهکار مسالمت جویانه هم صدق می کند. چون این مشی سیاسی هم به جایی نرسیده است.
اصولا مشی سیاسی را بر اساس اینکه به جایی تا به حال رسیده یا نرسیده انتخاب نمی کنند. چیزی که تا به حال به جایی در این رژیم رسیده چاپیدن و جنایت و در پیامد آن غارت دسترنج مردم و منابع کشور بوده است.
برای ایجاد ایرانی آزاد، آباد، دمکراتیک ، و همراه با عدالت اجتماعی ، نمی توان چشم امیدی به این رژیم داشت. نه ایدئولوژی، نه سابقهٔ امر و نه برنامهٔ هیچ بخش از رژیم چه «اصولگرا» و چه «اعتدالگرا» حاوی چنین چشم اندازی نیست.
مشی سیاسی فرخ نگهدارها به همین دلیل در خدمت کامل به رژیم قرار می گیرد.
۶۷۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : جویای فهم

عنوان : خواهشی از یک رفیق
از رفیقی که نوشته است برای آخریت بار کانت میگذارد و گفته که یک کامنت ظرفیت گفتن مسائل زیادی را ندارد خواهش میکنم برایمان بیشتر بنویسند. من از حرفهایشان چیز ها یاد گرفتم. استفاده از آیکون ها و اکانت کسانی که برای مردم با ارزش بوده اند توسط دو جناح دیگر هم انجام شد. مخ مردم ما از سه سو اتقلاب ایدئولوژیک شده هر کدام به یک سبک
۶۷۹۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : فرخ نگهدار

عنوان : پاسخی به برخی سوال های مشخص
هیچ عمل سیاسی در زندگی من وجود نداشته که مسوولین من برای شناخت من به آن نیازمند بوده باشند و از دانستن آن محروم مانده باشند. اگر رازی را برای آنها فاش نکرده ام به دلیل خصلت مبارزه مخفی و عدم انتشار اطلاعات امنیتی بوده است.

اما حالا سال هاست که دیگر هیچ، مطلقا هیچ مانع امنیتی وجود ندارد که در باره گذشته صحبت کنم و کرده ام.

از نظر من گوهر رفاقت و اتحاد اعتماد طرفین به صداقت یک دیگر در بیان حقیقت است. من در مبارزه سیاسی هیچ گاه دامنه اعتماد به صداقت را تا قلمرو «آنها» گسترش نداده ام و نمی دهم. کسانی هستند که قصدشان بی اعتبار کردن ما و به ستیز کشانیدن ما با یک دیگر است. من از «آنها» انتظار صداقت ندارم و خود نیز با آنها طوری رفتار می کنم که گزندشان کمتر شود. این مبنای عمل من در ارتباط با بازجویان ساواک بوده است.

به راستی انتظارم این بود که سردبیر محترم اخبار روز سوال های مشخصی در رابطه ادعاهای تیتری که در مقاله مربوطه آمده است را مطرح کند. قصد من نیز از قبول پیشنهاد مصاحبه همین بود. برای من مشخص نیست که چرا چنین نشد.

امروز با مطالعه کامنت هایی که از پی مصاحبه ام آمده فکر کردم چه خوب می شد هرگاه سردبیر اخبار روز سوال های مشخص در رابطه با اتهام «جعل و تحریف تاریخ» پیش می کشید. حالا هم دیر نشده. دیگر کاربران زحمت کشیده و برخی از این سوال ها را مطرح کرده اند. در زیر می کوشم تا آنجا که وقت و فضا اجازه می دهد به اختصار جواب دهم.

اول: همبند قدیم، اصغر ایزدی، شهادت داده است که «فرخ نگهدار به خاطر آن که در مبارزه چریکی شرکت نکند می خواسته به افغانستان برود و دستگیر می شود.» این حرف عین حقیقتی است که در پرونده من آمده است. این برای من مایه غرور بود که نه در زندان اول و نه در زندان دوم بازجویان دستگاه امنیتی حتی یک کلمه هم از زبان من نشنیدند که بر اطلاعات آنان بیافزاید. در سراسر پرونده های ساواک مطلقا چنین چیزی وجود نداشته و هزار سال دیگر هم بگذرد هیچ رازی که نخواهد بود که «افشا» شود و من سرافکنده.

من هیچ اعترافی، مطلقا هیچ اعترافی در باره هیچ یک از رفقایم نداشته ام که بر اطلاعات بازجویان بیافزاید. و هیچ گاه هم تصور نکرده ام که حالا اگر اعتراف به کارهایی کنم که از ساواک پنهان کردم این سخن سرایی به روندهای سیاسی جاری کشور، مثل انتخابات و مذاکرات هسته ای، تاثیر گذار است. شاید تنها درسی که ممکن است از خلال این اعترافات پدید آید توجه مجدد به این درس قدیمی جزنی بود که می گفت آخرین راه حفظ خود در زیر فشارها، سیانور یا سر به دیوار کوفتن است. این در من همیشه مایه اعتماد به نفس بود که اصغر ایزدی و تمام زندانیان مرا کسی می دانستند که چون اهل مبارزه مسلحانه نبوده از ایران گریخته است.

به علاوه در اعترفات عباس مفتاحی در پرونده های ساواک نیز احتمالا شواهدی دال بر همین حرف هست. چون آن زمان او را با من روبرو کردند. او چشم بسته بود و نمی دانست که من هم هستم. او گفت که حمید به او گفته که هیچ نمی داند که فرخ کجاست و چه می کند. راست می گفت و خیلی خوب شد که این حرف را زد.

کامنت گذاری با نام «دانشجوی تاریخ» سوال های مشخصی را در پرونده و خاطرات من پرسیده است. انتظارم این بود که اخبار روز زحمت این کار را می کشید. اما مهم نیست. حالا من به «دانشجوی تاریخ پاسخ می دهم:

آیا برای همه مواردی که من در خاطرات گفته ام شاهدی وجود دارد؟ خیر. نه برای همه آنها. مثلا از دیدار و من و حمید در قم و کاشان ( در امامزاده ای نزدیک باغ فین) هیچ شاهدی وجود ندارد.

آیا در باره ارتباطاتی که به حمید داده ام هنوز شواهدی باقی است. از جمله در باره شیرین معاضد، و پیوستن بخش از نیروهای سازمان که در واقع نسل دومی های کسانی بودند که به نوعی با «گروه های متحده» مربوط می شدند. مثل فضیلت کلام ها و شریفی ها. اگر دانشجوی تاریخ در صدد تاریخ نگاری باشد ارتباطات مربوطه را در اختیار او خواهم گذاشت.

در باره جزوه آنچه یک انقلابی باید بداند: من آن جزوه را در منزل خودمان از میهن دریافت کرده ام. و خوانده ام. من هرگز به میهن نگفته ام و نمی گفتم که با حمید مربوطم و این جزوه را به او میرسانم. او هم نپرسید. من جزوه را در کوه های شمال تهران به حمید داده ام. آنزمان علی اکبر صفایی زنده بود و نه بیژن و نه میهن و نه من پیش بینی نمی کردیم که او فقط چند ماه دیگر زنده است و پس از شهادتش جزوه به نام او منتشر می شود. تا وقتی بیژن بود هیچ کس نگفت که بیژن نویسنده جزوه است و نه علی اکبر.

مهین عزیز می گوید او جزوه را برای منوچهر کلانتری فرستاده است. این حرف تا اینجا هیچ تضادی با حرف من ندارد. در باره جزئیات مربوطه حتما خود او توضیح خواهد داد. من از آن بی اطلاعم. به علاوه من نمی دانم که جزوه ای که من به حمید دادم منتشر شد یا آنکه میهن به منوچهر داده. اگر تاریخ نگاران علاقه مند باشند می توان ته و توی ماجرا را در آورد. برای کسانی که به این موضوع حساس اند شاید این راهنمای خوبی باشد که دو تاریخ را مشخص کنند: اول این که تاریخ نخستین انتشار آن کی بوده؟ دوم این که نخستین بار چه وقت معلوم شد که این جزوه کار علی اکبر نیست و کار بیژن است. تا آنجا که در حافظه دارم من اولین بار این را فاش کردم. اما مطمئن نیستم.

سوال دیگر دانشجوی تاریخ این است که چرا فرخ جزو تشکیلاتی که پس از کشته شدن بیژن در زندان بود عضویت نداشت؟

پاسخ: مرا همراه با ۴۰ نفر از فداییان خلق همراه جزنی روز ۱۵ اسفند ۵۳ از قصر به اوین بردند. روز ۳۰ فروردین ۷ نفر از آن چهل نفر را بردند و کشتند. (شرح جزییات ماجرا در فیس بوک من هست. می توانید بخوانید). از آن پس من تا پایان حبس در اوین بودم. بعد از پایان حبس هم مرا به بند ملی کش ها بردند و با هم بودیم. من نمی دانم در زندان های دیگر زندانیان فدایی تشکیلاتی داشتند یا نداشتند. همین قدر مطلع ام که بخش بزرگی از هواداران چریک ها در قصر از جریان فدایی فاصله گرفتند و دور تشکلی جمع شدند که بعدا راه کارگر را به وجود آوردند. و اما در اوین اکثریت بزرگ فدایی ها به سازمان پیوستند و جمع خیلی معدودی از آنها به راه کارگر گرویدند، از جمله یار نازنین و همیشه جاودان مهران شهاب الدین.

بخش مهمی از بدنه اصلی سازمان فدایی بعد از انقلاب را همان کادرهایی ساختند که در اوین ملی کشی می کردند. زندانیانی که قصر بودند بیشتر می توانند در باره تشکیلات فدایی در زندان پس از ۳۰ فروردین شهادت دهند.

پرسیده اند چرا مهین گرامی گفته است که بیژن به او گفته که بازداشت دوم فرخ ربطی به ما ندارد.

برای من کاملا قابل تصور است که بیژن چنین حرفی به میهن زده باشد. و میهن هم دقیق همین حرف را منتقل کرده باشد. اما برایم غیرقابل تصور خواهد بود هرگاه یکی از شاهدان آن زمان از بیژن شنیده باشد که گفته فرخ با ما نیست.

لختی پس از عید سال ۴۵ که بیژن از زندان آزاد شد کار گروه رونقی دوباره گرفت. او در تابستان ۴۵سازمان دهی قبلی را دگرگون کرد و دور تدارک مبارزه مسلحانه رونقی تازه گرفت. بیژن از مسوولیت بخش سیاسی صنفی به مسوولیت بخش تدارک مبارزه مسلحانه رفت. او در دیدار با من و حمید گفت سازماندهی تغییر می کند. تو استعداد کار سیاسی و صنفی داری. با بچه هایی که این کارها را می کنند کار خواهی کرد. و حمید استعدادهای دیگری دارد و به بخش دیگری خواهد رفت.

اما با آغاز سال تحصیلی و رونق یابی مجدد جنبش دانشجویی حمید هم در کارهای ما بود و کناره نگرفت. او در خرداد ۴۶ در هیات نمایندگی ما در دیدار با وزیر آبادانی و مسکن حضور داشت و با نهاوندی هم کمی یک و به دو کرد. من ماجرا را برای رفقا تعریف کردم. نمی دانم آنوقت شهرزاد مسوولم شده بود یا ظریفی. بعدها از حمید در دانشکده شنیدم که رفقا از او انتقاد کرده اند که تو قرار نبود این قدر جلو بروی. از آن پس تا بهمن ماه ۴۹ که حمید مخفی شد فعالین دانشکده فنی حمید را همیشه در حاشیه امور دیدند. خاطرات حمید نعیمی در باره آن ماجراها شنیدنی است.

آیا تشخیص بیژن در مورد استعدادهای من و حمید تا چه حد به حقیقت نزدیک بود؟ پاسخ به این سوال به نظرم در انتظار کشفیات تاریخی تازه نیست. من هرگز حس نکرده ام که از من می تواند یک فرمانده نظامی قابل ساخته شود. اما حمید به راستی قابلیت خود را در عمل نشان داد. من در این باره استعداد او برای رهبری سیاسی نیم توانم پیش بینی کنم. نمی دانم. اما مطمئنم که همت اش را داشت.

کلاس پنجم دبیرستان بودیم (سال ۴۳) و من و حمید و هوشنگ، (همان شخصی که آقای مصداقی خیال کرده تیباست) به درخواست مسوولمان احمد جلیل افشار قرار بود کتاب اصول مقدماتی فلسفه را یک بار دست نویس کنیم. بعد از مدرسه آمدیم خانه ما در یوسف آباد. جزوه را سه سهم کردیم. ودر یک اطاق کوچک مشغول رونویسی شدیم. اول هوشنگ خوابش برد و بعد هم من. تنها کسی که وقتی قلم بر زمین گذاشت که کارش به پایان رسیده بود حمید بود.
۶۷۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : پیگیر موضوع

عنوان : آقای نگهدار اینها سوالاتی است که باید جواب دهید
من کاملا با دانشجوی تاریخ و حسین حق دوست موافقم. آقای نگهدار بهتر است به این سوالات جواب دهد و نظریه پردازی را به اهل این کار واگذار کند:

۱- پاسخ ایشان به ایرادات آقای مصداقی درباره زمان آخرین دیدار او با حمید اشرف و از آن مهم تر، مأموریت نمایندگی سازمان! در خارج از کشور چیست؟ چرا هیچ کس دیگر ، مطلقا هیچ کس دیگر در هیچ کجا، مطلقا هیچ کجای دیگر به مسأله ای به این مهمی اشاره نکرده است؟

۲- چرا آقای نگهدار پاسخ میهن جزنی را نمی دهد تا روشن شود جزوه آنچه که یک انقلابی باید بداند از زندان و از دست بیژن جزنی تا رسیدن به دست گروه چه مسیری را طَی کرده است؟

۳- چرا پس از بازداشت دوم آقای فرخ نگهدار، بیژن جزنی به همسرش میهن جزنی گفته که دستگیری مجدد آقای نگهدار ربطی به ما ندارد؟ آیا بیژن به همسرش دروغ می گفته و نمونه مشابهی از دروغگویی او به همسرش سراغ داریم؟ آیا خانم میهن جزنی دروغ می گوید و نمونه دیگری از دروغگویی او سراغ داریم؟ آیا به جز خود آقای نگهدار حداقل یک نَفَر دیگر از اعضای سازمان که از سال ۱۳۵۰ زندان بوده و هنوز زنده است، وجود ندارد که سخن آقای نگهدار را تأیید و سخن نقل شده از بیژن جزنی را رد کند؟

۴- چرا آقای فرخ نگهدار جزو تشکیلاتی که بیژن جزنی برای همه مارکسیست- لنینیست های معتقد به مبارزه مسلحانه در زندان درست کرد، نبود؟

۵- چرا آقای فرخ نگهدارعضو تشکیلات مخفی سازمان در زندان که پس از کشته شدن بیژن جزنی رَآه افتاد، نبود؟

آقای فرخ نگهدار در صحبت خود به اصرار خواسته اند تا مسائل و موارد مورد تردید یا نمونه هایی که نشانه دروغگویی و جعل تاریخ دانسته شده، ذکر شود تا ایشان پاسخ دهد. برای علاقته مندان به روایت تاریخ تحریف نشده، پاسخ های ایشان به پرسش های بالا بسیار جذابتر است تا عقائد و پیش بینی های سیاسیشان که البته آنها هم به جای خود می تواند مورد بحث قرار بگیرد.
۶۷۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : لطفا برای اخرین بار نظر من را منتشر کنید

عنوان : ماورای نو محافظه کاری خاورمیانه ای
ضمن تشکر از صاحب امتیازان محترم اخبار روز که اجازه نشر کامنت قبلی من را دادند. البته که انتظار پاسخگویی از "نگهدار" انتظار عبثی است.
سوالات مشخص مصداقی این بار هم چون موارد سوال قبلی بی پاسخ ماند. اما در این کش و قوس شیوه عمل سیاسی و نوع برخورد نگهداران وضع موجود روشن تر شد. هر دانشجوی علم سیاست که تاریخ اندیشه های سیاسی را پاس کرده باشد به خوبی با این شیوه از تفکر سیاسی آشناست میخلز و گاست و اشتراوس و اوکشات چه بسا کمتر از "نگهدار" نگران نگهداری و حفظ وضع موجود بوده اند. البته که قبلا اکس مارکسیستهای زیادی در عالم سیاست غرب ظاهر شده اند نمونه اخیر انها دانیل بل و کریستول و لیپست و نظایر آنها از تروتسکیستهای سابق که تغذیه دهندگان فکری و مشاوران "نومحافظه کاری" در ایالات متحده هستند. البته که پدیده"نگهدار" شباهتی به این نوع نومحافظه کاری ندارد. پدیده"نگهدار" با توجه به کنتکست ان در مکانی منحصر به فرد(خاورمیانه) زمانی خاص( انتهای جنگ سرد) و در شرایط سرکوب وحشیانه شبه فاشیستی و غارت منحصر به فرد منابع نسلهای یک ملت و منافع شرکا و ... پدیده منحصر به فردی است. البته که در موارد قبلی مارکسیستهای محافظه کار و نو محافظه کارشده ، زیر پوشش یک سازمان در اسم رادیکال( فداییان خلق ایران) و متوسل به آیکونهای رادیکال و بهره مند از سوابق و اکانت ناشی از سابقه مبارزاتی اقدام به بسط"سیاست ورزی" خود نمیکردند از این حیث هم پدیده "نگهدار" پدیده منحصر به فردی است.
البته یک کامنت ظرفیت طرح این بحث را ندارد اینجا خواستم فقط محض یاداوری گوشزد کنم پاشنه اشیل محافظه کاران و ماورای محافظه کاران نگاه ابزاری داشتن انها به توده مردم است. وقتی گمان کنند با مشتی ابژه بی شکل و بدون حافظه که به سادگی میتوان با آنها "سیاست ورزی" کرد طرفند همینجاست که نفی آنها آغاز میشود.
....
باز هم تکرار میکنم تاریخ در خصوص شما قضاوت خواهد کرد
۶۷۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : اخبار روز

عنوان : برای خانم مارال سعید
اخبار روز هنوز هم تاکید می کند که جهت گیری معین سیاسی و اجتماعی دارد و یک نشریه ی «بی طرف» نیست. اما جهت گیری سیاسی اجتماعی معین داشتن، ربطی به رعایت بی طرفی در کار روزانه ی سایـت ندارد و به این معنا نیست که به یک نویسنده در اخبار روز تریبونی داده شود و به مخالف او داده نشود. «بی طرفی» دوم یعنی این که وقتی آقای مصداقی به آقای نگهدار اتهاماتی وارد کرده است، آقای نگهدار حق دارد در اخبار روز به این اتهامات پاسخ دهد.
اما بی طرف نبودن ما در جهت گیری های اجتماعی و سیاسی یعنی این که اخبار روز یک سایت چپ با گرایش حمایت از کارگران و زحمتکشان و مخالف سرمایه داری است.
تفاوت این دو باید به قدر کافی روشن باشد.
۶۷۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۴       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۵٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست