یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

راک - ساناز زارع ثانی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : کیوان مشار

عنوان : مبحث شعر
آقای فغان به نظر من اگر در مورد شعر به احساس و برداشت شخصی خودتان مراجعه کنید بهتر است. چون استناد به نظر دیگران و مخصوصا ً کسانی هم که خودشان شعر را نمی شناسند، نظر شما را هم بی اساس و بی پایه می کند. تا آنجا که بنده اطلاع دارم ، پوران فرخزاد هیچ اطلاعاتی در مورد شعر ندارد و شعرهای خودش گواه این مدعاست. او زن خوب و مهربانی است و فقط بر اساس روابط بعضی وقتها نقد می کند. به نظر من کسانی باید شعر را نقد کنند که متخصص این قضیه باشند. آقای فلاحتی هم از این دست است.
البته من به شعرهای خانم زارع کاری ندارم. شاید خوب باشند شاید هم نباشند ولی فکر می کنم سپیدپردازی مقدماتی را طلب می کند که آن بحث مبسوطی است.
۹٣٨۲ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : من صادقانه نظرم را بر مبنای تجربیات و آشنایی خود با شعر و ادبیات می نویسم. با اسم خود نیز می نویسم. و آنچه را که بیان می کنم ، هدفم فقط و فقط برای سازندگی است و بس. اگر جایی اشتباه کنم و عزیزی بیاید و برایم توضیح دهد ، من خود را مدیون او می دانم. حاصل جام
من تجربه ی خود را در باب شعر و ادبیات و تأثیر نظرات دیگران بر شاعران و نویسندگان را صادقانه بر شمرده ام. من این کار را نه برای سرگرمی و نه مثل بعضی ها برای عقده خالی کردن ، نمی نویسم. من می نویسم تا شاید ، بکار آید. من نظرم را می نویسم نه برای اینکه با نظر شما همسو باشد ، من نظرم را می نویسم که نظر من باشد. من مثل خیلی از این مردم یک حرفی و دو حرفی تازه از راه رسیده نیستم ، آنچه را بیان می کنم نتیجه ی رنج فراوانی است که برای آشنایی با سرای سخن برده ام. اگر همه ی نظرات یکدست و یک شکل بود ، دنیا بیشک به یک جهنم تحمل ناپذیر تبدیل می شد. شما می توانید با نظر من مخالف باشید ، اما چموشی کردن نظر دادن نیست ، و او که این را نداند کیست؟ مگر کسی شما را مجبور کرده است که بنویسید. اگر حرفی دارید صادقانه بیان کنید تا من هم از شما یاد بگیرم. لازم نیست که حتماً هنگام نظر دادن یه گازی هم همدیگر را بگیریم.
پشت دو حرف مخفی شدن و چیزی را ول دادن هنری نیست.من به وضوح سخن گفته ام. و با نام خود نیز نوشته ام ، برای اینکه چیزی برای مخفی کردن ندارم. مگر من گفته ام که شعر ایشان بد و یا زشت است!؟ مگر حرف زشتی زده ام که شما در پشت دو حرف مخفی شده اید و "دلیری" می کنید!؟ به قول آن استاد بزرگ ، "دلیری" کردن در نقد یا دلیل بر فقر است یا دلیل بر پیش افتادگی نگاه آدمی می باشد.
ای کاش من نظر خود شاعر را در باب سخن خود می دانستم. من هم مثل هر انسان دیگری می توانم اشتباه بکنم ، اما آنچه می نویسم صادقانه است. و کسی اگر می خواهد دور و بر خانه ی ادبیات قدم بزند ، اولین شرط صداقت است. چون اشتباه را در بحث و گفتگو می توان اصلاح کرد ، دویی درون را چاره ای نیست. مگر صاحب ملک انقلابی در اندیشه ی خود ایجاد کند در کارزاری که بر علیه خود بر پا می کند ، و این کار از هرکس بر نمی آید.
۹٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : و ف

عنوان : فغان
خانم زارعی سلام. من شعر های شما را دوست دارم و دنبال می کنم. برای من حرف های خوب خانم پوران فرخ زاد در مورد شعر شما و نگاه مهدی فلاحتی در مصاحبه شما با تلویزیون صدای آمریکا جالب بودند. شخصیت زنانه و غنی شعر شما به خصوص زبان نوین و مدرن آن از نمونه های جالب شعر امروز است. حرف های این جناب را هم که در این جا اظهار فضل فرموده اند، پیشنهاد می کنم بگذارید به حساب همان خواندن هایی که هنگام سربالا رفتن آب می شنویم. بعضی ها دوست دارند با ربط و بی ربط بگویند و بنویسند.
۹٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨٨       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : بانوی خوش سلیقه و بد پسند ادبیات ، از ما فقط و فقط اصل را طلب می کند. با کپی نمی توان گولش زد ، زیرا از فراست و هوش تمام تاریخ سرشار است
ساناز زارعی ، قلمی قوی و یکدنه و جسور دارد. او می تواند به خانه ی ژرف سخن نقب بزند چنان ، که نتیجه ی کارش بماند برای دیر و دور. او اگر خودش باشد ، امکان اینکه شاعری خوب و موفق بشود را دارد. اما او نیز مانند بعضی از شاعران خوش قلم و بااستعداد دوران ما - همچون منظر حسینی ، که جان اندیشه اش پر از خیال است - فلسفه هدایت را با فلسفه ی سهراب سپهری اشتباه گرفته می رود تا از خود دور گردد.
در بین شاعران جوان و نسبتاً جوان لاله ایرانی دقیق ترین برخورد را با هدایت نموده.
سهراب می گوید ، چرا اسب نجیب است !؟ چرا کرکس نمی تواند نجیب باشد!؟

هدایت اما فلسفه دیگری دارد. سهراب دیدگاه خود را با آنچه به آن رسیده تنظیم کرده. اما هدایت بوف گور را از فرهنگ مردم گرفته. هدایت در زندگی و تحقیقات خود به اعماق فرهنگ مردم ایران آشنا شده ، و بعد ها وقتی دیده چیز تیره و حشتناکی چون خوره دارد درون او را می خورد ، به فکر فرو رفته و در نهایت تصمیم گرفته برای رهایی از دست آن جانور وحشتناک ، به خانه ی قلم پناه ببرد تا با ریختن خون سیاهش بر کاغذ خود را رها سازد، و این کار را می کند. حال باید نامی در خور آن موجود خوره وار ، برایش پیدا کند.
اینجاست که هدایت در فرهنگ مردم ایران شومترین نام را می یابد و آن را بر آن خون سیاه ریخته بر صفحه می نهد. او در خورترین نام برای آن جانور وحشتناک ِ درون خور را بلاخره می یابد. نامی که می تواند اعماق سیاهی را به نمایش در آورد.
هدایت بر مبنای اعتقادات مردم ایران شومترین نام را بر می گزیند ، تا بینهایت یک درد را آنطور که باید بنماید.
بعد ها آن خون سیاه ریخته بر کاغذ - "بوف کور" - یک اثر ادبی بسیار ارزشمند می گردد. و همین بسیاری را به اشتباه می اندازد ، که در نتیجه بسیاری از دوستداران هدایت شروع می کنند به عشق ورزیدن به جغد ، و از همینجا بیراهه آغاز می گردد.
هدایت تیز هوش و دقیق بین ، خوره ی وجود خود را ناگهان در آثار کافکا نیز می بیند
در نتیجه به آثار او می پردازد. زیرا تیرگی زشت و مرگزای خیال خود را در وجود آن مرد نیز دیده است. و برای اینکه بگوید ، خوره ام کدام است ، چه را می ماند ، سعی می کند آثار کافکا را به ما بشناساند. با این کار او دارد می گوید ، خیال کافکا را من خوب می شناسم. زیرا خیال او عین خیال من است. او دالرد به ما شبیه کابوس خود را معرفی می کند.
درست است که هم کافکا و هم هدایت با صادقانه به نمایش در آوردن درون خود ، یک پیچ هزار توی شخصیت آدمی را معرفی کرده ، و به نمایش گذاشته ، و در تنیجه آن آثار پر از اعماق و ادبیات گردیده اند ، اما خود فکر ، فکری مثبت نیست ، بلکه اندیشه ای خوره وار و کشنده است. او و کافکا برای این ننوشته اند که آثارشان از بهترین ها باشد ، بلکه درد درون خود را صادقانه به نمایش گذاشته اند ، که مظهر عظمت آن درد ، بوف کور است در آثار صادق هدایت.
بسیاری این نکته را نتوانستند دریابند ، در نتیجه فکر کردند که هم بوف کور چیز خیلی خوبی است و هم درد درون کافکا و هدایت. و این در حالی است که درد درون آن دو از سیاه زخمی وحشتناک بر می خاست چنان ؛ که آن مرد برای خوب به نمایش گداشتنش آن درد ،درخور ترین نام برای آن را بوف کور یافته است.
من به ساناز زارعی با استعداد و ژرف نگر ، پیشنهاد می کنم که هرچه زودتر به خود برگردد ، وگرنه در دیگری شناور شدن هم خود را از دست دادن است ، و هم سایه ی دیگری شدن ؛ که در نهایت یک کپی می گردد ، از اصل. و این در حالی است که بانوی خوش سلیقه و بد پسند ادبیات ، از ما فقط و فقط اصل را طلب می کند. با کپی نمی توان گولش زد ، زیرا از فراست و هوش تمام تاریخ سرشار است.
شاد و پیروز باشید.
۹٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست