سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

این هفتاد و پنج میلیون دلار لعنتی!
به دست چه کسانی میرسد؟

چرا دولت جمهوری اسلامی می ترسد؟!


تهمورث کیانی


• از زمانیکه با تصویب کنگره ایالات متحده بودجه ای به میزان هفتاد و پنج میلیون دلار در اختبار وزارت خارجه این کشور قرار گرفت تا برای کمک به " گسترش آزادیهای دموکراتیک و یاری رساندن به برخی از گروههای مدنی در ایران" هزینه گردد تا کنون این بودجه موضوع بحث و گمانه زنی های مختلفی بوده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ خرداد ۱٣٨۶ -  ۷ ژوئن ۲۰۰۷


 از زمانیکه با تصویب کنگره ایالات متحده بودجه ای به میزان هفتاد و پنج میلیون دلار در اختبار وزارت خارجه این کشور قرار گرفت تا برای کمک به " گسترش آزادیهای دموکراتیک و یاری رساندن به برخی از گروههای مدنی در ایران" هزینه گردد تا کنون این بودجه موضوع بحث و گمانه زنی های مختلفی بوده است. مخالفین اختصاص چنین بودجه ای از همان آغاز دو دسته کاملأ مختلف بوده اند. یک دسته , که از مخالفین سرسخت دولت جمهوری اسلامی ایران می باشند , همواره این بودجه را بسیار ناچیز و ناکافی دانسته و از اینکه بخش عمده آن در اختیار سازمانهای آمریکایی نظیر رادیو فردا و صدای آمریکا قرار می گیرد ناراضی بوده اند. این دسته بر این عقیده اند که این بودجه باید , با افزایش قابل ملاحظه ای , بیشتر به برخی گروهها و سازمانهای ایرانی و فعالان حقوق مدنی برسد. از سوی دیگر , اما , دسته دیگری از کارشناسان و تحلیل گران ِ امور ایران در ایالات متحده از همان نخست براین باور بودند که این کمک ناچیز و تقریبأ پنهانی نه تنها گرهی از کار فروبسته آزادیهای مدنی در ایران نمی گشاید , بلکه موجب پدیدآمدن موجی از تنش ها و سختگیری های بیشتر برای همه فعالان حقوق بشر و طرفداران دموکراسی در ایران خواهد شد. آنا براین باور بوده و هستند که تجربه نشان داده است که اغلب حکومت های تو تالیتر و شبه توتالیتر و غیر دموکراتیک هماره با برجسته کردن "خطر خارجی" خاصه "خطر دخالت ایالات متحده" به توجیه سخت گیری های خود پرداخته و بر اقدامات ضد دموکراتیک خود افزوده اند. بنابراین , از نظر این گروه , اختصاص چنین کمکی تنها به جمهوری اسلامی برای یافتن یک دستاویز جدید و "سندی" برای اثبات ادعاهای همیشگی اش در مورد "خطر خارجی" و ارتباط فعالین حقوق بشر با خارجی ها , کمک خواهد رساند. سخت گیری های اخیر دستگاههای امنیتی و قضائی جمهوری اسلامی و موجی از بازداشت چند تن از پژوهشگران ایرانی تبار آمریکائی در ایران دوباره موجب شده است تا گروهی که از آغاز درباره درستی چنین بودجه ای شک و تردید داشته و با آن مخالف بودند با صدای بلندتری به مخالفت با آن برخیزند. آنان براین باور هستند که اکنون , پس از گذشت جندین ماه از اختصاص این بودجه , به سبب شفاف نبودن آن , نه تنها نمی توان هیچ ارزیابی از تأثیرات محتمل چنین کمکی بر جنبش حقوق مدنی در ایران به دست داد , بلکه همانطور که مخالفین آن پیش بینی می کردند این بودجه به دستآویزی در دست نیروهای امنینی و قضائی جمهوری اسلامی برای سخت گیری های بیشتر تبدیل گشته است. سرکوب شدید اجتماعات زنان و بازداشت اغلب چهره های برجسته ان در ماه گذشته , برخورد های جید با جنبش دانشجویی , بازداشت برخی از آکادمیسین ها و چهره های علمی ایرانی – آمریکایی که در سالهای گذشته هماره با آزادی کامل به ایران رفت وآمد می کرده اند , و هشدار به اساتید دانشگاهها و دانشجویان درباره سفر به خارج و غیره نشانه هایی هستند که این گروه از منتقدین برای تأیید نظرخود به آن اشاره می کنند.
همچنین , در داخل ایران نیز بر واکنتش ها به اختصاص چنین بودجه ای در روز های اخیر افزوده گشته است. برخی , براین باور هستند که دستاویز قرار دادن این بودجه و" طرح آمریکایی براندازی نرم" از سوی نیروهای امنیتی و قضائی ایران آگاهانه و عمدی است تا بهانه ای برای سرکوب جنبش دموکراسی خواهی بدست آرند. اقای سحر خیز , روزنامه نگار و فعال سیاسی مقیم ایران , از جمله این افراد است. او دراین باره به رادیو فرداگفت:" در واقع من فکر می کنم که بحث براندازی نرم یک بهانه ای است برای تشدید این محاصره وایجاد فضای رعب و وحشت ". برخی از فعالین سیاسی و حقوق بشر در داخل ایران نیز با هشدار درباره دستگیری های اخیر ضمن انتقاد از ایالات متحده برای اختصاص چنین بودجه ای , از دولت ان کشور خواسته اند تا با فاش کردن اسامی کسان و گروههای استفاده کننده از آن بودجه و با شفاف سازی برنامه خود راه را بر سوء استفاده دولت جمهوری اسلامی ایران سد کنند. آقای عماد باقی , فعال حقوق بشر و روزنامه نگار مقیم ایران , در مقاله ای ضمن بررسی نقش چنین بودجه ای در بازداشت های اخیر , به صراحت خواستار شفافیت دولت ایالات متحده در این باره شد. دکتر شیرین عبادی , فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل , نیز با انتشار مقاله ای مشترک با اقای محمود سهیمی , استاد دانشگاه کالیفرنیا و پژوهشگر ایرانی مقیم ایالات متحده , در روزنامه هرالد تیبون اینترنشنال ٣۱ ماه می , از دولت ایالات متحده خواسته اند تا "فورأ اعلام کند کدام سازمانها و چهره های سیاسی از چنین کمکی برخوردار شده اند". آنان براین باورند که" سری بودن کمک هفتاد و پنج میلیونی مشکلات فراوانی برای اصلاح طلبان , گروهها و فعالین حقوق بشر و دموکراسی خواه ایرانی پدید آورده است. تندروها و افراطیون ایرانی با اطلاع از نامحبوبی خود در میان مردم از وقوع یک "انقلاب مخملین" درچشم انداز ایران به وحشت افتاده اند و برآن هستند تا از هرگونه تماسی بین پژوهشگران, هنر مندان , روزنامه نگاران , و فعالین سیاسی ایرانی با همتایان آمریکایی خود ممانعت کنند".
چه کسی این پول را دریافت می کند و هدف آن چیست؟
اما برخلاف آنچه دستگاههای امنیتی دولت جمهوری اسلامی می نماید , و برخلاف آنچه در اذهان اغلب کسان شایع شده است , این بودجه ار همان نخست هیچگاه به منظور سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اختصاص داده نشده است. این بودجه بنا به تصویب کنگره در اختیار وزارت خارجه ایالات متحده قرار گرفته است تا "از پروژه دموکراسی در ایران پشتیبانی گردد". بودجه های عملیات سری برای سرنگونی یا مختل کردن سیستم یک حکومت ,از جمله ایران , همواره در اختیار سازمان سیا , آژانس امنیت ملی , و وزارت دفاع ایالات متحده قرار می گیرد و میزان و نحوه آن همواره کاملأ سری بوده و می باشد. ماه پیش , مجله پیشرو هارپرز در پرسشی از لورا روزن خواسته است تا درباره دریافت کنندگان بودجه هفتاد میلیونی توضیح دهد. لورا روزن خبرنگار امور امنیت ملی برای" ماهنامه واشینگتن" و گزارشگر ارشد "آمریکن پراسپکت " و نویسنده برخی از معتبرترین هفته نامه ها و روزنامه هست. به گفته هارپرز به جرأت می توان گفت لورا روزن از هر خبرنگار و اهل رسانه ای در ایالات متحده درباره مسائل امنیت ملی مرتبط با ایران بیشتر می داند و به اطلاعات درست تری دسترسی دارد. لورا روزن , اما , در پاسخ چنین می گوید: "مقامات وزارت خارجه که در ارتباط با پرونده و پروژه دموکراسی درایران هستند اخیر به من گفته اند که تقریبا ۶۶ میلیون از طرف کنگره تصویب شده است. نیمی از این مبلغ به دست رسانه هایی که از سوی حکومت تأمین مالی میشوند می رسد. این رسانه ها عبارتند از بخش فارسی رادیو" صدای آمریکا" و "رادیو فردا". اسامی دریافت کنندگان نیمه دیگر بودجه , یعنی ٣٣ میلیون دلار باقیمانده , به منظور محافظت از امنیت آنان , جزو اسناد طبقه بندی شده است. اما , بخشی از آن پول باقی مانده بنا به گزارش ها میان گروههای حقوق بشری آمریکایی نظیر "خانه آزادی" , بنیاد و موقوفه ملی برای دموکراسی , انستیتوی بینالمللی جمهوریخواه , و انستیتوی ملی دموکراتیک توزیع شده است".
رابین رایت , خبرنگار و گزارشگر روزنامه واشینگتن پست که اغلب درباره مسائل ایران برای این روزنامه می نویسد و بارها به ایران سفر کرده است , نیز , نظری مانند لورا روزن دارد. او در گفتگویی مفصل با رادیو ان پی آر گفت که بخش عمده این بودجه به بنیادهای آمریکائی می رسد. او همچنین گفت که دولت جمهوری اسلامی نیز می داند که این بودجه برای سرنگون کردن آن حکومت نیست. جستجوی بیشتر در میان رسانه ها و گزارشات تحقیقی همه به یک نتیجه واحد می رسد؛ بخش عمده این بودجه در بین سازمانها و بنیاد های آمریکایی توزیع می گزدد که پیش از اختصاص این بودجه نیز فعالیت های مشابهی داشته اند. بخش بسیار ناچیزی باقی می ماند تا محتملأ در میان گروهها یا افراد ایرانی خاصی در داخل ایران یا خارج توزیع گردد. به علاوه , همانطور که در پیش آمد هیچ بخشی از این کمک به منظور تقویت عملیات محتمل پنهانی با هدف سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی هزینه نمی گردد. چنین کمکی - در صورت تحقق - مثلأ می تواند به گروه یا سازمانی کمک کند تا روزنامه ای راه باندازند یا کاری فرهنگی انجام داده یا دست به کارهایی برای ایجاد چند نهاد مدنی علنی زنند.
بودجه هفتاد میلیونی و تهمت جاسوسی !
آنچه موضوع را پیچیده تر می سازد و هر ناظر بی طرفی را نسبت به نیت و انگیزه های دستگاه اطلاعاتی و قضائی جمهوری اسلامی دچار تردید می سازد , اما , تهمت جاسوسی است که این دستگاهها به برخی از پژوهشگران و دانشمندان ایرانی تبار آمریکایی یا چهره های فرهنگی , هنری , علمی , ایرانی داخل کشور یا مقیم خارج وارد می کنند. یک پژوهشگز یا خبرنگار , یا فعال سیاسی و حقوق بشری حداکثر می تواند به دانشگاهها و کتابخانه ها و مراکز باز و آشکار کشوری نظیر ایران دسترسی داشته باشد. بیش از بیست و چهار سال پیش ناخدا افضلی , فرمانده نیروی دریایی وقت ایران و از اعضای بخش سری حزب توده ایران , در دادگاه خود – که ار تلویزیون سراسری دولتی ایران پخش می شد- در مورد اتهام دادن عکس یک ناو ایرانی به روسها با تمسخر گفت " در عصر کنونی ماهواره های جاسوسی روسها و آمریکایی ها می توانند شماره ماشین هایی را که در خیبانها ایران در رفت و آمد هستند بخوانند و عکس بگیرند , عکس یک کشتی بزرگ چگونه می تواند جاسوسی باشد؟". جرج تنت , رئیس پیشین سازمان سیا, در کتاب تازه اش می گوید "با فیلمبرداری های انجام شده توسط یک دستگاه کوچک پرنده بر فراز افغانستان و با کنترل آن از محلی در فلوریدا ما می توانستیم رفت و آمد افراد را در کمپ های آموزشی بن لادن در اقانستان زیر نظر بگیریم". با این اوصاف از دستگاههای اطلاعاتی دولت جمهوری اسلامی باید پرسید یک خبرنگار , فعال سیاسی منتقد و یا یک پژوهشگر علمی – که پیشاپیش به سبب دموکراسی خواهی متهم به غرب گرایی و بیگانه پرستی است و از دسترسی به هر اطلاعات معمولی هم محروم است – چگونه می تواندبرای آمریکائی ها جاسوسی کند؟ اتفاقأ , جرج تنت در همان کتابش از تلاش برای رخنه در دستگاههای اطلاعاتی بسیاری از کشورها و گروههای شبه نظامی و تروریستی سخن می گوید. او از جمله در باره تلاش مستمر سازمان سیابرای رخنه به دستگاه اطلاعاتی ایران و تماس با برخی از مأموران آن در سعودی و دیگر کشورها نیز صحبت می کند. بنا براین , جاسوس از میان کسانی انتخاب خواهد شد که دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده و سری داشته باشند. فعالان سیاسی سرشناش , روزنامه نگاران منتقد و اصلاح طلب , فعالان حقوق بشر و اساتید دانشگاهی قطعأ در میان چنین افرادی نیستند.
آیا ایالات متحده واقعأ قصد براندازی دارد یا بر آن است تا "اداره ۹۰۰۰" ایران را مختل کند؟
واقعیت این است که ایالات متحده در همه ربع قرن گذشته , و درحالیکه در سراسر این دوران هماره درتنش با دولت ایران بوده است , هیچگاه سیاست واحد و منسجمی در برابر جمهوری ایران نداشته است. این چندگانگی خاصه در دوران ریاست جمهوری بوش بسیار برجسته تر شده است. دولت بوش هم دنبال مذاکره با ایران است , هم به دنبال تغییر آن است , و هم در صدد تغییر رفتار آن است وبرنامه ای برای هیچکدام نیز ندارد. اخیرأ , اما , بنا به گزارشات خبری دولت ایالات متحده پس ازبحث و جدل مفصلی در کابینه میان طرفداران نظریه براندازی حکومت ایران , به رهبری دیک چنی معاون رئیس جمهوری , و طرفداران تغییر رفتار رژیم ایران , به رهبری کاندولیزا رایس وزیر خارجه , سرانجام به اجماعی درباره تلاش برای تغییر رفتار دولت ایران رسیده است. تلاش ها ی اخیر برای فشار بیشتر بر ایران از رهگذر تحریم های سازمان ملل نیز در راستای سیاست جدید ارزیابی می گردد. در رویکرد جدید از یک سو باب گفتگو و مذاکره - از نوعی که هفته پیش بین دو کشور د رعراق انجام شد-   با ایران باز است , از سوی دیگر , اما , بر فشار های سیاسی-اقتصادی نیز افزوده خواهد شد. آنچه , اما , به مثابه فاکتور نویی در سیاست ایالات متحده درباره ایران عمل می کند دستوری است که بوش اخیرأ به سازمان سیا درباره تلاش برای مختل کردن سیستم حکومت ایران داده است. بنا به گزارش نیوزویک , دولت جمهوری اسلامی اخیرأ با تأسیس اداره ای بنام "اداره ۹۰۰۰" که از زیر مجموعه های "نیروی قدس" میباشد , برآن است تا با هماهنگ کردن فعالیت هایش در عراق خود را برای تابستان آینده - که همه از آن به عنوان تابستانی داغ و طولانی نام می برند - آماده سازد. بنا به همان گزارش , دستور جدید بوش به سازمان سیا برای افزایش عملیاتش در جنگ پنهانی اخیر بین دوکشور و گسترده تر کردن دامنه این جنگ , برای مقابله با تلاش های اخیر ایران می باشد. در این گزارش – که نیوزویک می گوید آن را از منابع موثق اطلاعاتی دولت ایالات متحده بدست آورده است – سازمان سیا تنها مجار است درراستای مختل کردن سیستم کار کند نه برای سرنگونی نظام جمهور ی اسلامی ایران. نیوزویک می گوید:" جزئیات روشهایی که سازمان سیا مجاز شده است تا برای وارد کردن فشار به ایران به کار گیر به سبب بسیار حساس بودن آنها به شدت سری و طبقه بندی شده هستند. یکی از مأموران سری پیشین – به سبب بسیار حساس بودن موضوع از او نام نمی بریم – که اخیرأ با مأموران فعلی سیا درباره عملیات جدید آنها صحبت کرده است به ما گفت که از جمله ایده هایی که درباره آنها گفتگو شده است تلاش برای گسترش دسترسی سانسور نشده به اینترنت در سراسر ایران می باشد". از سوی دیگر , شبکه خبری ای. بی . سی , که نخستین رسانه ای بود که عملیات جدید سیا را گزارش کرد , در گزارش بخش تحقیقی خود از " تلاش و مبارزه ای هماهنگ ِ تبلیغی , پخش اطلاعات غلط و دورغ , و جعل گسترده واحد پول ایران و اختلال در نقل و انتقال بین المللی پولی و مالی ایران " سخن گفته است. بنا براین در هیچ گزارشی از برنامه ای - موجود یا محتمل – از سوی دولت ایالات متحده و دستگاه های اطلاعاتی اش برای رخنه در بین فعالین سیاسی , جنبش دانشجویی , فعالان حقوق بشری و روزنامه نگان و پژوهشگران سخنی به میان نیامده است. هیچگاه از سوی جامعه دانشگاهی و علمی خطری هیچ جامعه ای را تهدید نکرده و نمی کند. خطر زمانی رخنه می کند و تار وپود یک کشور را می پوساند که حکومتش "دشمن" خود را همواره در میان جامعه دانشگاهی و علمی , روزنامه نگاران , و نویسندگان ببیند. سرنوشت و پایان حکومت توتالیتر و "ابر قدرت شرق" مثالی تاریخی در این باره است.
با اینهمه چرا جمهوری اسلامی می ترسد؟
تام فرید من در مقاله ای در نیویورک تایمز , سی ام ماه می , با عنوان "[دولت] ایران مادربزرگ ها را بازداشت می کند" می نویسد" آیا او [ تام فرید من] اشتباه می کرده است که می گفت رژیم ایران قدرتمند و دارای اعتماد به نفس است؟ چرا رژیم ایران حال که دو دشمن هم مرزش – صدام حیسن و طالبان – به دست ایالات متحده از بین رفته اند و او قوی تر شده است از سایه خود می ترسد؟ بلی رئیس جمهور بزرگ و سرسخت , اقای احمدی نژاد می ترسد. می دانی چقدر باید پارانوید باشی تا خیال کنی زنی سالخورد ه و شصت و هفت ساله که در حال بازدید از مادر ۹٣ ساله خود است می تواند رژیم ات را سرنگون سازد؟". براستی ترس دولت جمهوری اسلامی از چیست؟   بسیار ی براین عقیده هستند که دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی بسیار باهوش تر از آن است که نداند کسانی چون هاله اسفندیاری و دیگر پژوهشگران بازداشت شده جاسوس نبوده وقصد سرنگونی و تحریک برای آن را نیز نداشته اند. این عقیده موجب گمانه زنی درباره انگیزه واقعی دولت جمهوری اسلامی در دست زدن به بازداشت های اخیر شده است. برخی می گویند این دولت همواره – با افت و خیز – در مواجهه با رسانه ها و اهل علم و فعالان حقوق بشری سخت گیر و بی رحم بوده است. این البته عنصری از حقیقت را دارد , اما , همه حقیقت نیست. گروهی دیگر براین باوراند که بازداشت این عده به منزله افزودن بر گروگان های خود در معامله ای محتمل با ایالات متحده برای آزادی ایرانیان بازداشت شده در عراق است. دسته دیگری نیز این عملیات را بخشی از جنگی تمام عیار بین جناح های حکومتی می بینند و براین باورند که بخش تندرو حکومت اسلامی با این کارها درصدد افزایش تنش با غرب و کارشکنی در فرایند تازه و کم جان گفتگو و مذاکره با ایالات متحده هستند. این گروه نزدیک شدن به انتخابات و تنگ تر کردن فضای سیاسی کشور را , نیز , از جمله دیگر انگیزه ها ی تندروها میدانند. همچنین , این گروه می گوید جناحی که اکنون با کنترل وزارت کشور , اطلاعات و قوه قضائیه بر سخت گیری ها افزوده است , همان گروهی اند که در سالها ی گذشته نیز همواره یا این بخش ها را کنترل می کرده اند یا در آنها نفوذ قابل ملاحظه ای داشته اند. این جناح هرگونه عادی شدن مناسبات با جهان غرب و گشودن دروازه های کشور برروی هزاران ایرانی تحصیلکرده و کارشناس مقیم خارج و افزوده شدن بر نفوذ دانشجویان و دانشگاهیان داخل کشور در حیات سیاسی , فرهنگی و اجتماعی کشور را بر خلاف منافع خود ارزیابی می کند و به شدت با آن مقابله می کند. همه این گمانه زنی ها می توانند بخشی از حقیقت را بازتاب دهند. اما چنین ترسی پارانوید گونه از گروهی اهل دانش و قلم , از جمله خانم پژوهشگر بالنسبه سالخورده ای چونان هاله اسفندیاری , تا حدی بی سابقه است. چنین ترسی در دولت های خاتمی و هاشمی نبود. آن دولت ها همواره به نوعی مشوق ارتباط بیشتر ایرانیان مقیم خارج با داخل کشور بودند. اما ,براستی ریشه این ترس در کجاست؟
ترس در درون جامعه نهفته است. به نظر می رسد تندروها اکنون که می بینند بادی را که سالها کاشته اند اکنون محصول داده و دارد به طوفانی بدل می گردد دچار وحشت شده اند. به برخی از آمار ها نگاهی کوتاه باندازیم تا عمق فاجعه را دریابیم؛ نرخ بیکاری عمومی به ٣۰% و در بین جوانان این نرخ به رقم ۵۰% رسیده است , ۴۲% از جمعیت غیر کشاورز به وسیله دولت استخدام شده اند , این رقم در کشوری نظیر پاکستان نیز در حدود ۱۷% است , اگر وضعیت همینطور ادامه یابد کمتر از دهسال طول خو.اهد کشید تا ایران به کشور وارد کننده خالص از جمله وارد کننده نفت تبدیل گردد , نرخ تورم بالاتر از۲۵% و نرخ افزایش نقدینگی بالاتر از ۴۰% , و میزان واردات کشوربه رغم تکذیب رئیس جمهور , از مرز ۶۰ میلیارد دلار گذشته است. همه این نرخ ها در زمانی است که بهای نفت در بالاترین سطح خود در تاریخ صادرات نفت کشور می باشد و قاعدتأ باید اقتصاد و پول کشور از ارزش و ثبات نسبی برخوردار باشند.
رئیس جمهور احمدی نژاد در واکنش به آمار های ترسناک جدید می گوید: "متأسفانه عناصر معینی اکنون در حال جعل و انتشار آمار هستند تا واقعیت را خدشه دار نشان دهند , اما ما همه ضعف ها را از بین خواهیم برد". شکی نیست او , مطابق معمول , مخالفین دولت , رسانه های منتقد , فعالان سیاسی و حقوق بشر و همه اصلاح طلبان را در شمار "عناصر معین" مسئول نابسامانی وضعیت اقتصادی میداند. آقای احمدی نژاد در هفته های اخیر با مخالفت آشکار با توصیه های "شورای پول و اعتبار" کشور- که یک شورای کارشناسی و غیر سیاسی بوده و کارش دادن مشورت به تصمیم گیران اقتصادی دولت است – و در اقدامی شگفت انگیز با به بازی گرفتن واقعیات اقتصادی با دادن فرمان بانک ها ی خصوصی و دولتی را مجبور به کاهش شدید نرخ بهره کرد. بسیاری از مطبوعات اقتصادی معتبر بین المللی در تفسیر "فرمان اقتصادی " جدید رئیس جمهور ایران نوشتند که آقای احمدی نژاد اگر مأمور یک سرویس جاسوسی خارجی هم بود بهتر از این نمی توانست دست به مختل کردن واحد پول و نظام اقتصادی ایران بزند. این کار در کنار یک اقتصاد پیشاپیش بیمار از هم اکنون موجب تورم بی سابقه و فرار شدید سرمایه , نخست از بانک ها و سپس از کشور شده است.
وضعیت کنونی جامعه ایران , از منظر بسیاری از تحلیل گران سیاسی بسیار شبیه وضعیت سیاسی جوامع توتالیتر اروپای شرقی در آستانه دهه نود میلادی توصیف می گردد. در آن زمان نیز , دوراه در پیش روی سیاست مداران این دولت ها قرار داشت ؛ سرکوب بیشتر و فرو بستن بیشتر همه روزنه های تماس با خارج از کشور و افزایش شدید سانسور , یا باز کردن فضای سیاسی و گلاسنوست. راه نخست نه درمان که مُسکنی بسیار مستعجل میبود. در ایران , نیز , دوراه در پیش روی دولت مردان قرار دارد. یک راه , افزایش سخت گیری ها , بستن دروازه های کشور بر روی پژوهشگران , روزنامه نگاران و اهالی فرهنگ و هنر , و مقابله جویی با کشورهای غربی خاصه ایالات متحده برای پوشش دادن به همه مصیبت های اقتصادی و اجتماعی است. راه دیگر , اما , از یک سو , گشودن راه مذاکره و گفتگوی با جامعه فرهنگی – علمی و گروههای سیاسی در داخل کشور , باز کردن فضای باز سیاسی و مدارا با مخالفان و منتقدین , و روی آوردن به آشتی واقعی ملی است. از دیگر سو , اما , باز کردن باب مذاکره و گفتگوی علنی و شفاف با ایالات متحده و اروپا و عادی سازی همه جانبه روابط بین المللی و کاهش تنش با همسایگان و کمک به ایجاد ثبات و آرامش در عراق و افغانستان و بهره مندی از مزایای گسترده اقتصادی و اجتماعی آن است.
نوام چامسکی , نویسنده , منتقد سیاسی , و پژوهشگر سرشناس و برجسته آمریکایی , درسالهای اخیر هموراه از منتقدین فعال سیاست های ایالات متحده خاصه در خاورمیانه و درارتباط با ایران بوده است. بسیاری از رسانه های ایالات متحده از جمله نیویورک تایمز چامسکی را معتبر ترین و مورد اعتنمادترین صدای معاصر در جهان میدانند. چامسکی چندی پیش در سخنانی در یکی از کلیسا های لیبرال و اصلاح طلب ماسوچست در سخنانی با بررسی سیاست دولت جرج بوش درباره ایران و طرح های سازمان های اطلاعاتی آن کشور در افزایش تنش ها در نواحی مرزی ایرا ن , نسبت به یک واکنش "سرکوب گرانه , شدید , و بیرحمانه دولت ایران" برای مواجهه با آن طرح ها و بر ضد مخالفت های قومی و سیاسی داخل کشور و برخورد شدید با جامعه فرهنگی و علمی کشور هشدار داد. بنا به پیش بینی چامسکی افزایش عملیات پنهانی دولت های ایالات متحده و جمهوری اسلامی ایران بر ضد همدیگر می تواند موجب آن گردد تا تندروهای ایران به سرکوب بیشتر و گسترده مردم خود دست زنند. بنا به سخنان او بیرحمی بیتشر نیروهای امنیتی ایران در مقابله با موج مخالفت ها می تواند موجب ایجاد همان نآرامی و آشوبی گردد که دستگاههای اطلاعاتی ایالات متحده خواستار آن هستند. به نظر می رسد سیاست اخیر دستگاههای امنیتی و قضائی جمهوری اسلامی در هفته های اخیر درستی همان پیش بینی ها را به ثبوت می رساند.
به نظر می رسد در روزهای اخیر گروههایی در حاکمیت ایران که از همان ابتداء و هماره از بستن همه روزنه ها و" ایجاد میدان تیان آن مین" ایران برای ممانعت از گلاسنوست ایرانی و پیشرفت جنبش دموکراسی خواهی مسالمت آمیز و بی خشومت ایران سخن می گفتند با داشتن دست بالا در حکومت در حال به کاربستن استراتژی خود هستند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست