سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

“چشم و چراغ ایران” با خواسته هایی منطقی و مشروع


احمد اسکندری


• راستی در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی تکلیف مردم کردستان چه می شود؟ اداره امور منطقهای، حقوق سیاسی و فرهنگی، جایگاه زبان کُردی، نقش کُردها در دولت آینده و سئوالاتی از این دست و البته این پرسش اساسی که چرا به محض شروع صحبت در مورد کردستان از تمامیت ارضی و تجزیه ایران سخن گفته می شود؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ دی ۱۴۰۱ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۲٣


 

در یکی از شب های اواسط دیماه ١٣۵٧ در مسجد جامع شهر ما و شهر ژینا یعنی سقز صدها نفر جمع شده بودیم. بحث به رژیم آیندهی ایران و انتظارات مردم کردستان کشیده شد. من جلسه را هدایت می کردم. مسجد جامع سقز که در مکان بلندی قرار گرفته است، جای نشستن برای صدها نفر داشت، گرم بود، یک مسجد کوچک هم داشت که دختران و زنان آنجا جمع می شدند و یک بلندگوی ویژه به آنجا وصل شده بود. صدای بلندگوی مسجد جامع بهعلاوه تمام شهر را هم پوشش می داد. ملا عبداله محمدی امام جمعه که با ما همراهی می کرد، تنها به سخنرانی های خودش که بیشتر حول مبارزات ملی کردستان و کمتر مذهبی بود می‌پرداخت و کاری به کار ما نداشت. روزها تظاهرات بود و شب ها گردهمایی و سخنرانی نمایندگان بازاریان، معلمان، کارگران و دانش‌آموزان، همراه با خواندن سرود، شنیدن و تفسیر اخبار ایران و جهان.

در آن شب سرد زمستان بحث داغی درگرفت در مورد اینکه آیا در حکومت آینده و پس از سقوط رژیم شاه کردستان به خودمختاری خواهد رسید یا نه. بسیاری خوشبین بودند و البته تعدادی هم می گفتند بعد از این رژیم هم در بر همان پاشنه خواهد چرخید. یکی از اهالی شهر، عمر فاروقی که متأسفانه اخیرا در سقز فوت کرد، به ابتکار خودش روز بعد تلگرامی به نوفل لوشاتو در حومه پاریس برای خمینی مخابره کرده بود با این سئوال که آیا در حکومت آینده به کردستان خودمختاری می دهند یا خیر. چند روز بعد با کمال تعجب بر دیوار میدان ههلو(عقاب) که جای نصب اطلاعیهها و خبرها بود، جواب تلگرام را دیدیم که از فرانسه رسیده بود! از قول خمینی نوشته بودند “در حکومت اسلامی همه آحاد ملت خودمختار هستند و فرقی بین زن و مرد، شیعه و سنی، کُرد و فارس و دیگران نخواهد بود.”

این روزها یک بار دیگر این سئوال به اشکال مختلف در شبکههای اجتماعی به ویژه به زبان کُردی مورد بحث است. راستی در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی تکلیف مردم کردستان چه می شود؟ اداره امور منطقهای، حقوق سیاسی و فرهنگی، جایگاه زبان کُردی، نقش کُردها در دولت آینده و سئوالاتی از این دست و البته این پرسش اساسی که چرا به محض شروع صحبت در مورد کردستان از تمامیت ارضی و تجزیه ایران سخن گفته می شود؟ راستی چرا آنانی که نقشه راه و طرح های آن چنانی برای آینده ایران ترسیم می کنند، در مورد کردستان و ملیت های ساکن ایران تنها به کلی گویی اکتفا می‌کنند.

بهدنبال جانباختن ژینا (مهسا) امینی و انعکاس سریع آن در تهران و سراسر ایران، رژیم خیلی سریع واکنش نشان داد و صحبت از توطئه تجزیه طلبان کرد. انگار که زن بودن، کُرد بودن، شجاع بودن و غریبه بودن ژینای ما در تهران، سیمای یک تجزیه طلب را بهتصویر کشیده بود. گشت ارشاد فکر کرده بود سرِ یک زن جوان با این خصوصیات را در کلان شهر تهران راحت می توان زیر آب کرد. حساب اتفاقات بعدی، تشییع جنازه باشکوه، شجاعت مردم سقز، بهویژه زنان و دختران در مراسم خاکسپاری ژینا، شعار “ژن، ژیان، ئازادی” و انعکاس وسیع خبر در شبکههای اجتماعی و حمایت گسترده از تهران و سراسر ایران را نکرده بودند.
سران درمانده جمهوری اسلامی دست به دامان پهپادهای انتحاری و حمله به پایگاه ها و مناطق استقرار نیروهای اپوزیسیون کردستان ایران در آن سوی مرز در اقلیم کردستان شدند. علیرغم خسارات مادی وسیع و جانباختن تعداد زیادی شامل زن و کودک، احزاب کردستان هشیارانه و با درایت کامل از نشان دادن هرگونه عکس‌العمل مسلحانهای خودداری کردند. این خوشبختانه با پاسخ صمیمانه مردم ایران و نیروهای اپوزیسیون روبرو شد. در مقابل سازمان ها و احزاب کردستان از همه تمایلات سیاسی در یک فراخوان یکپارچه مردم شهرها را به اعتصاب عمومی دعوت کردند که پاسخی شایسته به آن داده شد و همه شهرها به صورت تعطیل درآمدند.
اعتصابات و اعتراضات مردم کردستان که با سرکوب شدید نیروهای امنیتی رژیم مواجه شدند، با شعار دلگرم کننده “کردستان، کردستان چشم و چراغ ایران” در دل اعتراضات و تظاهرات خارج از کردستان و از جمله در بسیاری از دانشگاه های ایران روبهرو شد. در حال حاضر شهرهای کردستان میلیتاریزه شده و به اشغال نظامی نیروهای مسلح و امنیتی رژیم درآمده، شمار جانباختگان، زخمی ها، زندانیان و ناپدید شدگان افزون شده است. بهعلاوه، دامنه وسیع این جنبش در کردستان فشار اقتصادی شدیدی بر بنیه ضعیف مالی اکثریت مردم وارد آورده است.
سئوال اساسی اما، اینست که اگر کردستان چشم و چراغ ایران است چرا در بحث های رسانهای کنشگران و جریانات سیاسی در خارج کشور هر بار که صحبت از مردم کُرد می شود، اصطلاحات تجزیهطلبی، تمامیت ارضی و خدشه ناپذیر بودن مرزها برجسته می‌شود؟ چرا سخنی از حقوق ضایع شده آنان و بهرسمیت شناختن خواست های برحق مردم کردستان به میان نمی‌آید؟ مفسران و گویندگان خوشحال و خندان به همدیگر وعده می دهند که کُردها خواهان جدایی از ایران نیستند و بنابراین با اطمینان می توان با آنها ائتلاف کرد، جبهه سیاسی تشکیل داد چون آنها هم خواستههایشان با ما یکی است!

ستم ملی را می توان با ستم جنسیتی مقایسه کرد. همچنانکه باید زن بود و در موقعیت یک زن در جامعه قرار گرفت تا درکی واقعی و عینی از ستم جنسیتی پیدا کرد، درست به همان ترتیب باید در ایران کُرد و یا متعلق به دیگر ملیت های تحت ستم ساکن ایران بود تا بتوان درک کرد ستم ملی یعنی چه.

همچنانکه این زنها هستند که باید متقاعد شوند رهبران جنبش و جریانات سیاسی دخیل در آن مسئله تبعیض جنسیتی و ستم بر زنان را جدی می گیرند و خواست های مشخصی در برنامه کاری آنها دیده می شود، در مورد کُردها (و دیگر ملیت ها) نیز بههمین ترتیب است. با جملات کلی، دموکراسی فراگیر و صحبت از حقوق برابر برای همه ایرانیان نمیتوان پاسخگوی خواستههای مردم کردستان شد.

در طول چهل و سه سال گذشته احزاب و سازمان های کردستان همه گونه اطمینانی دادهاند که خواهان جدا شدن از ایران نیستند. منتهی هنوز در ادبیات سیاسی اکثریت عظیمی از کنشگران و جریانات سیاسی خواست های مردم کردستان مساوی است با تجزیه خاک ایران! تنها یک هفته بعد از ٢٢ بهمن ١٣۵٧ از جانب دولت مهدی بازرگان، هیأتی به ریاست داریوش فروهر به مهاباد وارد شد و در نخستین ساعات ورود، با ماموستا شیخ عزالدین حسینی ملاقات کردند. سپس جلسه بزرگی از نمایندگان شورای شهرهای مختلف کردستان تشکیل شد و خواستههای مردم کردستان را طی قطعنامهای تحت عنوان “قطعنامه هشت مادهای مهاباد” که به اتفاق آراء تصویب شده بود، تسلیم داریوش فروهر کردند.

در ماده اول این قطعنامه می خوانیم که مردم کردستان ” همراه و همگام با سایر خلقهای ایران . . در جهت تحکیم پیوند مبارزاتی .. برای ایجاد جامعهای آزاد و آباد” ایفای نقش می کنند. ماده دوم چنین است: ” ٢- خلق کُرد . . خواهان رفع ستم ملی و تأمین حق سرنوشت خود به صورت فدراتیو در چهارچوب کشور ایران می باشد و هرگونه اتهام تجزیه طلبی را رد می کند..” این موضعگیری مانع از آن نشد که در همان روزهای پایانی بهمن ماه جنگندههای فانتوم ارتشی که حالا دیگر تحت رهبری خمینی و دیگران در آمده بود، بر روی شهرها و روستاهای کردستان دیوار صوتی بشکنند و وحشت پراکنی کنند! یک ماه بعد و بهدنبال وقایع خونین نوروز١٣۵٨ در سنندج، خواستههای مردم کردستان طی بیانیهای با امضای شیخ عزالدین حسینی تسلیم هیأت عالیرتبه شورای انقلاب (بهشتی، طالقانی، رفسنجانی و دیگران) شد که در ماده اول آن آمده است شناسایی حقوق مردم کردستان “وحدت ملی و تمامیت ارضی را تضمین و تأمین خواهد کرد.”(روزنامه اطلاعات ۶/١/١٣۵٨). کُردها در رفراندوم هم بهدلیل غیر دموکراتیک بودن آن و ابهام در محتوای جمهوری اسلامی بهویژه در رابطه با حقوق مردم کردستان، شرکت نکردند. تأکید شیخ عزالدین حسینی و دکتر قاسملو، پس از دیدارهایشان در قم و تهران (فروردین و اردیبهشت ١٣۵٨) طی مصاحبههای متعدد مطبوعاتی در پایتخت این بود که کسی در پی تجزیه ایران نیست. ولی این موضع‌گیریها گوش شنوایی نمی‌یافت.

در تمام مراحل بعدی نمایندگان مردم کردستان بر روی صلاحیت دولت مرکزی بر سیاست خارجی، دفاع ملی، سیاست پولی و ارزی، بازرگانی خارجی و برنامههای درازمدت اقتصادی تأکید کردهاند. پس از فرمان جهاد خمینی (٢٨ مرداد ١٣۵٨) و حمله به کردستان، سرانجام پس از سه ماه آتش بسی برقرار شد و هیأت نمایندگی خلق کُرد در مهاباد طرحی ٢۶ مادهای تسلیم “هیأت حسن نیت” نمود. در ماده سوم آمده است: “٣- حاکمیت ملت کُرد بر سرزمین کردستان ایران بهشکل خودمختاری و در چهارچوب وحدت سیاسی، اقتصادی و تمامیت ارضی کشور ایران اعمال می گردد.” (اطلاعات هشتم دیماه ١٣۵٨).

لازم به یادآوری است که در جریان فعالیت های انتخاباتی نخستین ریاست جمهوری اسلامی، دریادار احمد مدنی و مسعود رجوی خواهان حمایت مردم کردستان شدند. شرط هیأت نمایندگی خلق کُرد این بود که از طرح ٢۶ مادهای حمایت کنند. تنها رهبر سازمان مجاهدین متعهد شد که در صورت رأی دادن مردم کردستان به وی، طرح ٢۶ مادهای را بهعنوان “مبنایی مناسب برای مذاکره” به منظور حل‌وفصل مسئله کردستان می‌پذیرد. کاندیداتوری رجوی رد شد و کردستان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکرد. (علاقمندان به تاریخ این دوره از جنبش کردستان و ایران می توانند به کتاب “خاطرات و یادداشت ها” – احمد اسکندری، که اخیرا توسط نشر باران در سوئد چاپ شده است، مراجعه کنند).

هنگام گوش دادن به سخنان برخی از تحلیلگران و فعالین سیاسی در رسانههای فارسی زبان، انسان از دانش کم این افراد در مورد کردستان بهطور کلی و تاریخ مبارزات مردم این منطقه بهویژه دچار شگفتی می شود. گویی اینان حتی روزنامههای صبح و عصر تهران در سالهای ١٣۵٧ و ۵٨ را هم ندیده و نخواندهاند. مهران براتی یکی از مسئولان شورای مدیریت گزار در گفتگویی می گوید “مسئله کردستان بعداز انقلاب با یک جنگ مسلحانه شروع شد و ادامه پیدا کرد.” یعنی چه؟ چه کسی جنگ را شروع کرد و ادامه داد؟ آیا می توان بر این سیاق گفت که جنگی میان ایران و عراق شروع شد و هشت سال ادامه داشت بدون اینکه صحبتی از حمله عراق به ایران به میان آید؟ ایشان در مورد رهبران احزاب کردستان هم می گوید “خیلی از آنها خان زادههایی هستند که در خارج تحصیل کردهاند و بنا به موقعیتی که داشت و طایفهای که در آن بود، جایگاه ویژهای پیدا می‌کرد.” (مصاحبه با حسن اعتمادی در کانال یک) شگفتا گاهی دیده می شود که اطلاعات برخی نخبگان ایران در مورد کشورهای همسایه و جنبش های خاورمیانه بسیار بیشتر از دانش آنان در مورد کردستان است.

در مورد زبان کُردی رضا پهلوی در جایی می گوید: “فکرش را بکنید شما در کشوری چند زبان داشته باشید و یک مرتبه بگویید هر کسی به زبان خودش تحصیل کند. یکی در تبریز دیپلم گرفته به زبان ترکی، یکی از کرمانشاه به زبان کُردی. فردا سه تا مهندس می خواهند یک پل بسازند جایی در سطح ایران، زبان همدیگر را نمی‌فهمند”! این آشکارا خلط مبحث است. اولا کشورهایی هستند (سویس، بلژیک، کانادا و. .) که بیش از یک زبان رسمی دارند و مشکلی هم پیش نیامده است. ثانیا همواره تأکید شدهاست که در ایران زبان فارسی زبان مشترک در سراسر کشور خواهد بود. یعنی آن سه مهندس مورد اشاره به راحتی فارسی صحبت می کنند. رضا تقی‌زاده یکی از مشروطهطلبان شناخته شده هم در جایی با تمسخر می گوید “آقا (اگر مادرت فارسی نمی‌فهمد) به مادرت سواد زبان فارسی یاد بده! در ایران آینده یک زبان رسمی خواهیم داشت و به دویست زبان محلی هم احترام می‌گذاریم”!

زبان کُردی یکی از ‘دویست زبان محلی’ ایران نیست! در کشور همسایه یعنی عراق در ماده چهارم قانون اساسی سال ٢٠٠۵ رسما قید شده است که عربی و کُردی، زبانهای رسمی این کشور هستند. در ایران آینده نمی توان زبان کُردی را هم طراز با ‘لهجههای گیلکی، مازنی، خراسانی، تالشی و لکی و حدود ٢۵٠ لهجه ایران دانست’، آن گونه که علی یونسی وزیر پیشین اطلاعات در مصاحبهای ادعا می کند.

باید پذیرفت که در ایران ستم ملی وجود دارد و اثرات آن در تمام عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مشاهده می شود. فردای ایرانی آزاد و دموکراتیک در گرو یافتن راهحلهای مناسب در این راستا می باشد. بهنظر می رسد در داخل ایران با درک و درایت بیشتری این مسائل طرح می شوند و همنوایی چشمگیر است. اگر فضای باز رسانهای در ایران وجود داشت، کنشگران و تظاهرکنندگانی که اینهمه شعارهای مترقی سر می دهند، بهگونهای متفاوت به بحث و بررسی این مسئله می‌پرداختند.

رضا پهلوی در آخرین مصاحبهاش با شبکه من و تو می گوید: ” الان وقت رقابت نیست، تقدم را به یکصدایی بدهید! ما امروز نیازمند نجات مملکت و خلاص شدن از دست این حکومت هستیم.” یکبار شخص دیگری از پاریس پیام داد که ‘وحدت کلمه’ داشته باشید و دیدیم این ‘اتحاد’ به کجا کشید. اگر از همین امروز موضع روشن و شفافی در قبال خواستههای مردم کردستان وجود نداشته باشد، کُردها حق دارند نگران آن شورا یا دولت موقتی باشند که فردای ‘خلاص شدن از دست این حکومت’ بر سرکار می آید. باید اطمینان حاصل کنیم که ارتش و باقیمانده سپاه پاسداران همچون دفعه قبل با جنگندههایشان بر روی شهر و روستاهای کردستان دیوار صوتی نمی‌شکنند.

لازم به توضیح است که بدون دادن اطمینان کافی به مردم کردستان، این یا آن رهبر حزب و یا سازمان کُردی نمی تواند در موضعگیری‌هایش بر روی حمایت مردمی حساب کند. مردم کردستان دیگر حاضر نیستند چک سفید برای هیچ کسی امضا کنند. در ماه ژوئن گذشته طی نشستی در پاریس، متنی زیر عنوان ‘بیانیه پاریس’ به زبان انگلیسی از جانب رهبران چهار حزب ‘مرکز همکاری احزاب کردستان’ امضا شده است. این متن که گویا به ابتکار کارشناسانی از دانشگاه کلمبیای آمریکا تهیه شده، انتشار علنی نیافته ولی در شبکههای اجتماعی بهویژه در کلاب هاوس وسیعی داشته است. این بیانیه با وجود اینکه هیچ ترجمه کُردی و یا فارسی از آن در دسترس نیست، با موجی از انتقادات در داخل و خارج کردستان روبرو گردیده است. منتقدین بر این باور هستند که این متن بههیچ وجه پاسخگوی خواست های مردم کردستان نیست.

درد و رنج مادران و پدران جانباختگان خیزش انقلابی کنونی در ایران و کردستان بر همه عیان است. درعین حال، دقت در سخنان کسانی همچون افسانه مادر ‘کاروان قادر شکری’ در مراسم چهلم پسرش و حسن پدر ‘کومار درافتاده’ هنگام خاکسپاری پسرش (هر دو نوجوان اهل پیرانشهر در سن شانزده سالگی آماج گلوله نیروهای سرکوبگر در خیزش انقلابی اخیر شدند)، تصویر متفاوتی از فضای سیاسی – اجتماعی کردستان بهدست می دهد. این واقعیت که مادری شجاع و هشیار همچون افسانه و پدری رنجدیده و آگاه یعنی حسن، در برابر دوربین اینچنین سخنرانی‌هایی ایراد می‌کنند، نشان از تغییرات اساسی در بطن جامعه کردستان در چهار دهه گذشته دارد. پدران و مادران، دختران و پسران سال ١۴٠١ در کردستان کولهباری از دانش و تجربه مبارزاتی نسل خویش و نسلهای قبل را بردوش دارند.

خصلت نمای جامعه کنونی کردستان نسلی جوان است که آگاه بر تاریخ گذشته مردم خود و بهویژه رویدادهای دوران سیاه تحت سلطه جمهوری اسلامی بوده و درعین حال مطلع از تحولات ایران، منطقه و جهان است. بنابراین هنگام صحبت در مورد هرگونه مشارکت سیاسی، ائتلاف و همکاری برای گذار از رژیم جمهوری اسلامی لازم است این نکات را مد نظر داشت. اصول روشن و محتوای برنامهای که همکاری و ائتلاف حول آن صورت می‌گیرد، بر بودن یا نبودن این یا آن فرد و یا جریان سیاسی اولویت دارد.

نگاهی به تاریخچه سازمان ها و احزاب سیاسی فعال در کردستان نشان می‌دهد که طی ۴٣ سال گذشته در زمینه اعلام همبستگی، ورود در ائتلاف، تشکیل حزب، اعلام پلاتفرم و شرکت در مجامع گوناگون با جریانات سیاسی سراسری در ایران و خارج کشور و تلاش برای کمک به ساختن ایرانی آباد، آزاد و دموکراتیک کم نیاوردهایم. اما پاسخ طرف مقابل و جریانات مرکزگرا طیفی از نادیده گرفتن، بی‌مهری، عهدشکنی و همواره نقش برادر بزرگتر ایفاکردن را دربر گرفته است. کردستان در صورتی عملا ‘چشم و چراغ ایران’ می شود که با چشم خود مشاهده کند مطالبات و حقوق از دست رفته مردم کُرد در بحث ها، میزگردها و بیانیههای سیاسی اپوزیسیون گنجانده شده و در این راستا می‌تواند چراغی باشد که گوشههای تاریکی از کنشگری سیاسی به سوی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را روشنایی بخشد.

ژن، ژیان، ئازادی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست