سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

هماهنگی دمکراتیک آری، آلترناتیو سازی از طریق حزب زدایی نه!


بهزاد کریمی


• نیروی متحزب دمکرات اعم از چپ و لیبرال نه تنها نباید با گردآمدن افراد و سامان‌یابی‌شان برخورد منفی کند و یا دچار هراس از اعلام «ائتلاف» شود. برعکس باید ضمن استقبال مثبت از روح همبستگی و هماهنگی‌ها در چنین رخ‌دادهایی‌، هم نسبت به نوع و شکل آن مواجهه‌ی نقادانه‌ داشته باشد و هم بر متن برخورد منتقدانه با آن به درس‌آموزی برای خود برخیزد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ دی ۱۴۰۱ -  ۷ ژانويه ۲۰۲٣


 هر دم از این باغ بری می‌رسد

روز اول سال ٢٠٢٣ چند چهره‌ی نام آشنای عرصه‌های مختلف سیاسی، مدنی، هنری، رسانه‌ای و ورزشی کشور در یک اقدام برنامه‌ریزی شده مشترکاً با توئیت متنی مبتنی بر لزوم گذر از جمهوری اسلامی، اعلام توافق سیاسی با هم کردند که تا سطح «ائتلاف سیاسی» هم تبلیغ می‌شود.

با نشر خبر توئیت مزبور، شعر «هر دم از این باغ بری می‌رسد / تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد» یاد آدمی می‌افتد، بی آنکه این طنز شعر بخواهد رخ‌داد مربوطه را نفی و یا تماماً مثبت تفسیر کند. توئیت جمعی، شکل تازه‌ای از ارایه‌ی سیمای سیاسی مشترک به نمایش می‌نهد، حکایت از بروزات هر روز تازه‌ی جنبش «زن – زندگی – آزادی» دارد و‌‌ نیاز جنبش به همگرایی‌ها‌ و ائتلاف‌ها را بازتاب می‌دهد.

مکمل این اقدام، در تلویزیون‌های پربیننده هم رشته مصاحبه‌هایی جریان یافت و به موازات آن، واکنش‌های مثبت و منفی در این زمینه شبکه‌های اجتماعی را فراگرفت. از لابلای کلام مصاحبه شوندگان چنین معلوم می‌شود که مراجعات برنامه‌ریزان برای جلب توافق سیاسی محدود به همین چند سرشناس نبوده‌ بلکه دامنه‌ی بیشتری را پوشش می‌داد. گرچه هنوز هم روشن نیست که کدام مراجعه‌شونده نتوانسته‌ پیام ارسالی را دریافت کند تا کنار این چند تن قرار گیرد، چه کسانی درخواست را منتقدانه یا موضع‌گیرانه رد کرده‌اند‌ و چه اشخاصی ترجیح بر اجتناب از تعجیل در شراکت داشته‌اند. دو نکته اما در این میان محرز است: ١) وجود پروژه‌ی معین ولی نه شفاف و ٢) شتاب در اعلام آن.

پدیده‌ی مثبت ورود سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاست کلان

انتقادات و اعتراضات نوع مدنی با مضمون سیاسی در طول سال‌های گذشته همواره جاری بوده و هیچگاه هم فروکش نداشته است‌. اما برآمدهای مستقیماً سیاسی چهره‌های مدنی در سه ماه اخیر از ویژگی‌های برجسته‌ی جنبش «زن – زندگی – آزادی» و در زمره دستاوردهای آن به شمار می‌رود. پدیده‌ای که موجب شده تا با ورود سلبریتی‌های نام آشنا و معترضان سرشناس مدنی به مبارزه علیه نظام، صحنه‌ی سیاسی کشور رنگی تازه‌ به خود گیرد.

ورود گسترده‌ی سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاسی در این ابعاد، به نوبه‌ی خود موجب وسعت‌یابی دامنه‌ی مبارزه علیه جمهوری اسلامی شده است. با این ورود، حامیان این سیلبریتی‌ها در مبارزه علیه نظام دلگرمی و پشت‌گرمی یافته‌اند و حتی قسماً تشویق به شرکت در اعتراضات شده‌اند. ابتکارات و خلاقیت‌های بعضی از این شخصیت‌ها چنان در روند مبارزاتی موثر افتاده که گاه منجر به ثبت لحظات درخشانی همچون فراخوان کامیاب آقای حامد اسماعیلیون برای تظاهرات صد هزار نفره برلین شده است. در این توئیت هم، قرار گرفتن چند سلبریتی‌ کنار هم و اعلام همبستگی‌شان با سال جنبشی شکوهمند ٢٠٢٢ برای ایران و آرزوی تداوم و سازمان‌دهی آن در ٢٠٢٣ را شاهدیم که حرکتی مثبت است.

اما در همان حال، استقبال از ورود سلبریتی‌ها به صحنه‌ی سیاست، متقابلاً انتظار از آنها را در پی دارد تا موقعیت نقش‌آفرینی‌ سیاسی خود را درست دریابند و بار سنگینی را که بر دوش‌ دارند به سرمنزل برسانند. آنان بسته به چگونگی ایفای رل قرارگرفته از سوی تاریخ و جامعه بر عهده‌‌شان، هم می‌توانند در سرنوشت جنبش موثر بیفتند و هم در صورت دنباله‌روی‌های معیوب، آسیب ببینند و آسیب بزنند. آنها با وضعیت حساسی مواجهند همانگونه که سپهر سیاسی کشور با تصمیمات مهم روبروست.   

پشت داستان این توئیت را هم باید خواند!

بر پایه‌ی شواهد مشخص و به ویژه تصریحات برخی از مدافعان دست اندرکار این پروژه طی گفتگوی تلویزیونی، هدف عبارت است از تولید آلترناتیو سیاسی جمهوری اسلامی با ساختاری مبتنی بر افراد و چهره‌ها، و مرکزیت در آن نیز، بر عهده‌ی شخص آقای رضا پهلوی با حرکتی چراغ خاموش. توجیه فردمحوری پروژه‌ی مزبور نیز اینکه، احزاب سیاسی نه تنها اهل ائتلاف و اتحاد نیستند بلکه مخل روند همگرایی‌اند. این نیز نه چیزی مگر انگشت گذاشتن بر واقعیت‌هایی تلخ در اپوزیسیون متحزب فقط و فقط به منظور نیت سیاسی خاص و در خدمت اهداف معین.

بنا به همین نظریه پردازی، اگر وجود احزاب برای دوره‌ی رقابت سیاسی پسا جمهوری اسلامی نیاز و حتی مفیدند، عاملیت آنها اما در فاز گذر از جمهوری اسلامی نه تنها نالازم که گویا جنبه‌ی اخلال دارد! از پیش برندگان نقشه‌ی مزبور به این پرسش هم که پس جای احزاب سیاسی موجود در این اجماع چه می‌شود، چنین جواب می‌دهند که حضور عضو غیر حزب‌گرای احزاب بمثابه‌ی فرد در این جمع آغازگر پذیرفته و تضمین است! بدین‌ترتیب، نقشه‌ی سازمانگرایانه این اجماع اپوزیسیونی متوجه دورزدن احزاب‌ است و این نیز با تئوریزه کردن لزوم حزب‌زدایی بخاطر «خطرات» حزب‌گرایی‌.

ارزیابی از این نقشه کدام؟

این پروژه که بر زمینه‌ی روانشناسانه‌ی واقعی «همه با هم» علیه جمهوری اسلامی سربر افراشته است، در پی گردآوردن سرشناسانی از طیف‌های مختلف است که هر یک به گونه‌ای دارای عقبه‌ی اجتماعی‌ نهایتاً به سود یک جریان و شخصیت هستند.

پیام توئیت مزبور مبنی بر آغاز «ائتلاف» که طبعاً جذبه بر می انگیزد، به نوبه‌ی خود پرسش برانگیز هم است. زیرا اساس کار در آن، نه تشخص حزبیتی پاسخگو و سابقه‌ی سیاسی قابل سنجش، بلکه نام و آوازه‌ی کنونی دور هم گردآمده‌ها با محوریت فردی ویژه است. در چنین اجماعی، برابر حقوقی واقعی بی معنی است و وزن اصلی و نقش آفرینی عمده، طبعاً به آنی تعلق دارد که از امکانات جنبی و تزریقی برخوردار است. ثقل این منظومه‌ طی مسیر گردشی آن‌، منطقاً و عملاً هر چه فزون‌تر در ستاره‌ی قوی این سامانه جا می‌افتد. گردآمدن از این دست، بیشتر به درد جذب پشتوانه‌های اجتماعی مختلف به سود محور اصلی می‌خورد. این نوع «ائتلاف»، در ادامه‌ «همه با من» در پی می‌آورد.

«ائتلاف سیاسی» از نوع اتمیزه، منظومه‌ای را می‌ماند که سیاره‌ها یا باید دور «خورشید تابان» بچرخند تا بمانند و یا با خروج از مدار، دچار سرگردانی در خلاء ‌شوند. این «ائتلاف» فردمحور و در نفس خود بالقوه غیر دمکراتیک، آخرش عملاً به ضد دمکراتیسم می‌رسد. جامعه‌ی سیاسی ایران یک بار این را تجربه کرده و نتایج تلخ و آسیب‌های آن‌ را با همه‌ی وجود لمس کرده است. حال آنکه در گردآمدن مبتنی بر استخوان‌بندی تشکل‌ها و قرارداد حقوقی میان تشکل‌ها در آن، شخصیت‌ها نیز از اطمینان خاطر بیشتری برای تاثیر‌گذاری از جایگاه خود برخور دار می‌شوند. دمکراسی را درست باید در مسیر نیل به هدف دمکراسی به تمرین نشست و یک آن نیز فراموش نکرد که پایه‌ی دمکراسی تحزب است. فاصله‌گیری از حزبیت با هر توجیه و یا تعویق آن ببعد با هر توضیحی، جز فردمحوری نیست و فردمحوری هم، آبستن دیکتاتوری است .

ایراد خود ما احزاب!

اما نیروی متحزب دمکرات اعم از چپ و لیبرال نه تنها نباید با گردآمدن افراد و سامان‌یابی‌شان برخورد منفی کند و یا دچار هراس از اعلام «ائتلاف» شود. برعکس باید ضمن استقبال مثبت از روح همبستگی و هماهنگی‌ها در چنین رخ‌دادهایی‌، هم نسبت به نوع و شکل آن مواجهه‌ی نقادانه‌ داشته باشد و هم بر متن برخورد منتقدانه با آن به درس‌آموزی برای خود برخیزد.

لذا اپوزیسیون متحزب نمی‌تواند از بار سنگین مسئولیت خود در تاخیر شکل‌گیری ائتلاف‌های مبتنی بر تشکل‌ها و شخصیت‌ها شانه خالی کند. نه جامعه را می‌توان مذمت کرد که چرا در پی هم‌صدایی است و نه دیگرانی را به سرزنش برخاست که چرا پروژه تولید می‌کنند. مردم حاضر در میدان و آماده فداکاری و بیشترین ایثارها در راه رسیدن به سکولار دمکراسی، خواهان شکل گیری مرکزی هستند که بتواند پژواک صدای آنان برای گذر از جمهوری اسلامی با سمت و سوی دمکراتیک باشد.

بر همین پایه، اندیشه و اقدام ناظر بر «همه با هم» ضرورتی است برای مقابله با نظامی که علیه یک ملت عمل می‌کند. این صدا را باید شنید و مساوی دانستن گردآمدن بسیار فراگیر با «همه با من» را خطا‌اندیشی محض دانست که انزوای ناگزیر به دنبال دارد. نیروی متحزب دمکرات بجای اینکه میدان را منحصر به آنانی کند که چه بسا بخواهند زیر ندای «همه با هم» نقشه‌ی «همه با من» پیش ببرند، لازم است صفت دمکراتیک را بر «همه با هم» بیفزاید و با فرارفتن از لفظ، آن را شجاعانه در عمل سیاسی‌ خود تجلی دهد. هدف عام سکولار دمکراسی، به «همه با هم دمکراتیک» نیاز دارد. بدون بسیج وسیع ترین نیرو و بدون ایجاد مرکزی که بتواند این کثرت را در شکل ائتلافی گسترده نمایندگی سیاسی کند، نه می‌توان از جمهوری اسلامی گذشت و نه برای رسیدن به سکولار دمکراسی افق گشود.

تجربه‌ی ملی و جهانی نشان می‌دهد که پیروزی دمکراسی و آزادی در جوامع، بستگی به هماهنگی‌ها، همکاری‌ها و ائتلاف گسترده‌ی احزاب و سازمان‌های صنفی و سیاسی اقشار و طبقات مختلف داشته است. در ایران امروز وظیفه‌ی احزاب و تشکل‌های موجود پیش از همه و بیش از همه به اینست که همراه با تلاش برای برطرف کردن موانع ائتلاف، برای سازمان‌یابی اپوزیسیون دمکراتیک بکوشند.

چه مواجهه با این نقشه؟      

تلاش برای گردهم آمدن مفید است و جای استقبال دارد، اما همانگونه که اشاره شد اهمیت نوع اجماع کمتر از نفس آن نیست. گردآمدنی که بخواهد جنبه‌ی ملی داشته باشد، باید بر اصل پایداری مبتنی شود و نه تصادفی و گذرا بودن ائتلاف. قوام و دوام دمکراسی به همین است و این نیز همانا از مسیر تشکل و تحزب می‌گذرد و نه از تحزب گریزی یا حزب زدایی و دور زدن احزاب سیاسی. راه، تجمیع انواع تشکل‌های دمکراسی خواه در تشکل کلان دمکراتیک است که ظرفیت جذب شخصیت‌ها و سلبریتی‌های دلسوز مردم و سرنوشت کشور و متعهد به دمکراسی را دارند. اما جمع‌آمدی که عملاً بر نادیده انگاری احزاب باشد و تضعیف آنها از طریق سیاست جذب و دفع در قبال افراد احزاب را در پیش گیرد، نه فراگیر برای جنبش که تولید تفرقه در آنست. با گردآمدن اشخاص حول اهداف و دعاوی دمکراتیک نمی‌توان و نباید مخالفت کرد و لازم هم است که به استقبال شتافت، مشروط به اینکه چنین جمع‌آمدهایی خود را محور نپندارند و در مقام آلترناتیو ننشانند که نیستند. لازمه‌ی گذر دمکراتیک به هدف سکولار دمکراسی، شکل گیری تشکل کلان از تشکل‌ها و شخصیت‌های دارای پایگاه اجتماعی است و بس.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست