سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به یاد رفیق میرعلی سیدسلامت - سهند تبریزی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ دی ۱۴۰۱ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۲۲


سخنرانی رفیق سهند تبریزی در مراسم بزرگداشت رفیق میرعلی سیدسلامت

بولبول گول برابری

مارال چول برابری

بوردا بیرایگیت اولموش

بوتون ائل برابری

با نام و یاد “سید سلامت” نازنین شروع می کنم؛

برتولت برشت می­گوید :

«وای به حال نویسنده­ای که خواننده­اش را دستکم گرفته باشد» با این حساب منی که کاره­ای نیستم باید صدا و پاهایم بلرزد اگر بخواهم در حضور نویسندگان و شعرا و سخنوران بسیار و انبوه انسان­های فرهیخته حرفی بزنم .به این دلیل و دلایلی دیگر قبلاً در مورد “سیدسلامت” عزیز سخنی نگفتم. برخی از دوستان سید روابط نزدیک و آشنایی بیشتر و صلاحیت افزون­تری دارند تا در مورد شخصیت و ارزش­های این عزیز سخن بگویند و ممنون که چنین کردند .اما بی رودرواسی بگویم که من قانع نشدم چرا که جوان جویای حقیقتی که در پی شناخت “سید سلامت” است با این سخنان او را بصورت کامل نخواهد شناخت. در معرفی او گفتند و نوشتند که؛ محقق، نویسنده و اسطوره­ شناس بود، اما منی که نه زرشناسم و نه اصلاً قادرم طلای ناب را از بدل تشخیص دهم، تا چه برسد که بیایم و عیار آنرا هم بسنجم! بهتر است که این­کار را به اهلش واگذارم.

    اینکه گفتم معرفی سید کامل نبود به این علت است که نباید بگذاریم نوشته ها و تحقیقات این عزیز بر روی شخصیت مبارزاتی او در راه زحمتکشان سایه بیافکند. سید سلامت مبارزی خستگی ناپذیر، در راه آزادی و برابری بود. فعالیت­های سیاسی پیگیر او از دوره جوانی از زمان رژیم سابق آغاز و ادامه­ی آن که در سال ۶۰ منجر به دستگیری­اش شد، مقاومت ستودنی­اش در دوره بازجویی و زندان، بخش درخشانی از زندگی او بود که حکایتی شنیدنی است. اینکه بگوییم سید حدوداً ۱۵ سال در راستای آرمان­هایش و برای تحقق منافع کارگران و زحمتکشان زندان کشیده است که بسی جای تقدیر و ستایش دارد، اما تا ندانیم این زندان کشیدن در چه شرایطی بوده؛ تصویر و سخن ما ناقص خواهد بود. “سید سلامت” در زندانی متعارف نبود، او سالها زندان در زندان را تحمل کرد!

پدیده­ای بنام «بند در بسته»*

      می­گویند: «سلول انفرادی شکنجه سفید است»، ببینید این «زندان دربسته» چه جهنمی بود که زندانی آرزو می­کرد برود در سلول انفرادی بماند! چرا که با تمام محرومیت­ها و فشارهای انفرادی؛ چشمان مریض و موذی تواب ۲۴ ساعته او را نمی­پایید و لحظه لحظه­ی رفتار او را گزارش نمی­کرد. مواردی را شنیده­ام که زندانی وقتی بعد از طی مراحلی حائز «شرایطی» می­شد که می­توانست به بند سه­گانه** برگردد، احساس می­کرد که از زندان آزاد شده است !­«البته عمده کردن شرایط «بند دربسته» به­معنی کم­بها دادن به مقاومت عزیزانی که آبرومندانه در بندهای دیگر زندان کشیده­اند نیست». برای تصویر بهتر موضوع بیایید تمام مقررات و آیین­نامه­ها و قوانین حاکم بر زندان را از ذهن خود دور بریزید! «ضابطه» مفهوم زیبایی دارد، امّا منفورترین کلمه پیش زندانی سرموضع در «بند دربسته» «ضابطه» بود! هر دستور ضدانسانی و کثیفی را تحت عنوان «ضابطه» جهت شکستن و خردکردن شخصیت و مقاومت زندانی سرموضع به کار می­بستند و زندانی حق هیچگونه اعتراضی را نداشت !

    یک ضرب المثل چینی می گوید: «بدترین و خطرناک­ترین دشمن تو کسی است که قبلا دوست تو بود»، چرا که با شخصیت و خصوصیات و ریز علایق و سلایق و خواسته­های تو کاملاً آشناست پس هم­رزم دیروز و تواب امروز کاملاً ترا می­شناسد و می­داند که چگونه یک زندانی سرموضع را تحت فشار بگذارد تا بشکند و خرد شود. این بود که «اربابان»، اداره «بند در بسته» را به آنان سپردند! تواب مسئول «بند دربسته» به اندازه­ای اختیار داشت (اوایل کار هنوز پی­نبرده بودند که زندانی؛ سلول انفرادی را به «بند دربسته» ترجیح می­دهد!) که زندانی را بر سر جزئی­ترین تخلف از ضوابط هفته­ها به سلول انفرادی بفرستد و حتی در برابر رئیس زندان بایستد و با قاطعیت بگوید که با «بالایی ها» هماهنگ کرده­ام !پس لطفاً نگوئید که تواب خودش یک قربانی است .این­قدر ساده نیستم که دشمن اصلی را از قزبانی نشناسم! اگر اربابی سگان دست­آموز و درنده خویش را به جان بی­پناهی بیانداز می­دانیم که نقش تعیین کننده از آن‌ کیست .

گر چه تیر از کمان همی گذرد

از کماندار بیند اهل خرد !

    با این همه به جرئت می­توان گفت بدون وجود تواب مقاومت زندان در هم نمی­شکست و بندی با شرایط وحشتناک با عنوان «بند دربسته» شکل نمی­گرفت .با پوزش از طولانی شدن نوشته تنها اشاره­ای به شرایط بند دربسته می­کنم :دکتر و دارو محروم، هواخوری محدود، ملاقات پشت شیشه با حضور تواب، رادیو و تلویزیون محروم، روزنامه و نشریه و کتاب محروم حتا کتابهای مقدس­شان، خرید محدود و … و بی خبری محض: هیچ کس در هیچ اتاقی نمی­دانست در اتاقهای دیگر چه کسانی هستند و چه ضوابطی حاکم است(چرا که در هر اتاقی نسبت به ترکیب افراد ضوابط خاصی خاکم بود!).

      تنها صدایی که از بلندگوی بند پخش می­شد، مصاحبه­ی هم­رزمان سابق بود و دردناک­ترین لحظات برای زندانی سرموضع شنیدن این مصاحبه­ها. زندانی سرموضع آرزو می­کرد زیر کابل و شلاق از درد بخود بپیچد اما صدای ندامت و شکستن هم­سنگر سابق خود را نشنود !عزیزان؛ قصدم از این توصیف­ها اینست که بگویم رفیق “سید سلامت” در چه شرایط غیر قابل تحملی؛ قهرمانانه ایستاد و به قدرت زمانه نه گفت. آنهم نه­ای جانانه و تاریخی، ارزشمند و ماندگار.

    تواب­ها گاهی وانمود می­کردند که مقررات زندان را اجرا می­کنند، اما از این مقررات به کثیف­ترین شکل سوء استفاده می­کردند. «آختاریش» یا همان «بازرسی» جزوء مقررات است، اما اجرای آن در «بند دربسته» نمایشی از وقاهت و بیشرمی بود :شب هنگام بعد از اعلام خاموشی در فصل زمستان در سرمای چند درجه زیر صفر وحشیانه و نعره­زنان به اتاق حمله می­کردند تمام وسایل شخصی ناچیز زندانی را بهم می­ریختند و زندانیان را بیرون ریخته چندین ساعت در حیاط رو به دیوار و دستها بالا و چسبیده به دیوار نگاه می­داشتند !اگر اختیار زندگی و مرگ زندانی را دست افرادی بسپارند که از هر بهانه ای استفاده می کنند تا زندان کشیدن را برای زندانی غیر قابل تحمل کنند دیگر زندانی بی پناه چه کاری از دستش ساخته است­؟ بهانه گرفتن هم که کاری ندارد: چرا در هوا خوری به هواپیما نگاه کردی؟ چرا به گربه روی دیوار «پیشته» گفتی؟ چرا خندیدی؟ چرابه زندانی دیگر اشاره کردی؟ چرا الیاف تخته­ی تخت بالایی را می شماری؟ چرا بمن نگاه معنی­دار کردی؟ و … به همه­ی اینها اضافه کنید سکوت مطلق و مرگبار و قبرستانی حاکم بر اتاق را که هیچ کس حق حرف زدن ندارد -حتا یک کلمه- الّا با تواب کشیک حاضر در اتاق که هر دو ساعت تعویض می­شدند و حتا شبها در تخت بالایی حاضر بودند، تا موقع خواب هم زندانی را تحت کنترل داشته باشند! کیفر تخلف از ضوابط ساختگی؛ توهین و فحش­های رکیک و ضرب و جرح بود. یک اتاقکی هم ته سالن به انفرادی مخصوص جهت حبس و «پذیرایی » متخلف اختصاص داده بودند! به تمامی اینها اضافه کنید تهدید و سایه طناب دار را که مدام تکرار می­کردند :توبه نکنی اعدام هستی!

    من صلاحیت کمتری دارم. کاش از یاران هم­بند سید سلامت می­آمدند و می­گفتند که او در چه شرایطی ایستاد و مقاومت کرد، و آنان با جان عزیزش چه بیرحمانه رفتار کردند که تا لحظه مرگ انواع دردها و بیماریها را زندگی کرد …

«هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند»

    این را هم بی تعارف بگویم که نه قصد بت­سازی و نه نیت قهرمان­تراشی دارم و نه سید را بری از خطا می­دانم. چرا که معتقدیم «خطا از کسی سر می­زند که کاری انجام می­دهد» » و تنها «دیکته نانوشته غلط ندارد». ما را با بی عملان و کنار گودنشینان و لنگش­کن گویان کاری نیست. در فرهنگ ما انتقاد برنده­ترین سلاح در جهت اصلاح و پیشبرد امر مبارزه است، اما قبول کنید که در این مراسم که جهت تجلیل از آن رفیق نازنین سفر کرده است جای انتقاد نیست چرا که گفته­اند :هر سخن جائی و هر نکته مقامی دارد…..

سخنی از ساعدی وام می گیرم که در سالروز مرگ صمد گفته بود که: « شاهکار او زندگی اش بود ». دوست دارم بگویم که شاهکار “سید سلامت” مبارزه در راه و آرمان رزمندگان قهرمان سیاهکل و مقاومت خستگی ناپذیرش در زندان بود.

    برخی دوست دارند بگویند می بخشند اما فراموش نمی کنند! آنان خود دانند، امّا ما نه می­بخشیم و نه فراموش می­کنیم.

پویا و پیروز باشید.

    ۱۴۰۱/۱۰/٣


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست