چپ دیروز چپ امروز (جایگاه جنبش چپ ایران در تحولات جاریِ کشور)
انوش صالحی
•
چپ امروز اگر میخواهد در جای درست تاریخ بایستاد در ابتدا بایستی به یک صدای واحد و یگانه تبدیل شود. آنها بایستی از توهم کسبِ قدرت سیاسی بیرون بیایند و تمام تلاش خود را برای ایجاد جامعهای مبتنی بر سه اصل قانون، آزادی و عدالت اجتماعی بنیان گذارند. چپ ایران باید از توجه به شوراها و سندیکاهای کارگری، نهادهای مدنی، کانونهای صنفی و صنعتی تنها با هدف کسب قدرت سیاسی فاصله بگیرد در این صورت است که فعالیت این سندیکاها و کانونها در هر حاکمیتی ادامه داشته و از قدرت عمل و چانه زنی موثر در جهت حمایت از منافع طبقه یا صنوف خود برخوردار میشوند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٨ دی ۱۴۰۱ -
۲۹ دسامبر ۲۰۲۲
چراغ قلب داغدارت را پشت پنجره
روشن بگذار
تا امید در پرسههای این شب تار
راه خانه را گم نکند*
«به مناسبت صدمین روز جنبش دادخواهی مردم ایران»
«هژمونی طبقه کارگر در جنبش خلق از راه تکرار شعار”پیش بسوی رهبری طبقه کارگر” و یا تبلیغ و اصرار بر این موضع که بیایید و رهبری نیروهای مارکسیست- لنینیست را بپذیرید، تأمین نخواهد شد بلکه تأمین رهبری طبقه کارگر بر جنبش دموکراتیک خلق، بستگی به این امر دارد که در پروسه درهم شکستن ماشین دولتی، طبقه کارگر تا چه حد سهم دارد… از آنجا که خرده بورژوازی رادیکال، بیشترین نیرو را به میدان فرستاده به همین دلیل هم هژمونی آن تثبیت شده است تا جاییکه نمایندگان بورژوازی ملی و جناح های وابسته به نیروهای محافظهکارِ خرده بورژوازی هم مجبورند رهبری جناح رادیکال آن را بپذیرند…چه تسلیم شدن در برابر موج نیرومند تهاجم سیاسی ایدئولوژیک نیروهای وابسته به خرده بورژوازی رادیکال و چه مقاومت در برابر آنها راه به جایی نخواهد برد بلکه راه درست آن است که با درک وظیفه اساسی جنبش کمونیستی در راستای حل تضادهای درون جنبش کمونیستی از طریق اشاعه آگاهی سوسیالیستی و دموکراتیک میان طبقه کارگر و نیز درجهت برقراری پیوند سیاسی- تشکیلاتی با آن طبقه گام برداشته شود.»
از جزوه «بازهم درباره وظایف سیاسی» از اتشارات سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، آذرماه ۱۳۵۷
این بخشی از باورهای جریان اصلی چپِ دیروز ایران در آستانهی انقلاب ۱۳۵۷بود، نیرویی عمدتا جوان و برآمده از مدارس و دانشگاهها که در ابتدا بدون سازماندهی و متاثر از نام و آوازهی چریکهای فدایی خلق بر گردِ اندیشهی چپ جمع شدند و قبل از آنکه سازمان آسیب دیده از ضربههای پی در پی ساواک به خود آید و به سازماندهیشان بپردازد، خود وظیفهی گسترش مواضع سازمان در بطن مبارزات سیاسیِ روز را برعهده گرفتند. به طوری که در سایهی تلاش هزاران هوادار، جریان فدایی در آستانهی پیروزی انقلاب به یکی از بازیگران اصلی عرصهی سیاسی تبدیل شد.
چپ امروز ایران در جریان جنبش دادخواهی ۱۴۰۱ نیرویی کهنسال بازمانده از همان دوران است که به سختی میتواند موقعیت و هویت آن دوران را بازیابد به همین دلیل فراخوان اتحاد و دعوتشان با استقبالی روبرو نمیشود. زیرا آنهایی که خود را بازی گردانان عرصه سیاسی امروز میدانند همانند سران مذهبی انقلاب ۵۷ ( یا خرده بورژوازی رادیکال به زعم سازمان) نه تنها خود را بینیاز از همراهی و همدلی با جریان چپ میدانند بلکه همانند آن سران مذهبی از هیچ حملهای به این جریان سیاسی دریغ نمیکنند.
چپ دیروز عرصهی اصلی حضور و نبردش در کف خیابان، مدارس، دانشگاهها و کارخانهها بود و با وجود حضورِ افرادی از سایر طیفهای چپ اعم از هواداران حزب توده، جریانات مائویستی و طرفداران حزب کار آلبانی(توفان) بازهم در بطن جامعه فقط با یک نام ونشان شناخته میشد و آن هم “چریک فدایی خلق” بود. همین یگانگی نام و نشان، حضورشان را در جنبش سیاسیِ که از آن جریانات مذهبی بود برجسته میکرد آنگونه که نمیتوانستند این جریان سیاسی را نادیده بگیرند. چپ امروز عرصه اصلی حضور و نبردش نه در دنیای واقعی که در فضای مجازی است و حتی در این فضا نیز فاقد نام ونشان واحدی است. دهها حزب، جریان و محفل چپ و هریک با ادعای رهبری طبقه کارگر و سایر ادعاهای مشابه در این عرصه فعال هستند و یکی از وظایف اصلیشان در حوزهی کار سیاسی حمله و پرده دری نسبت به سایر جریانات و شخصیتهای چپ است که همانند آنها در دهلیزهای مجازی همجوارحضور دارند. این گسستگی تا جایی ادامه یافته که از نام غرورآفرین “فدایی” سال ۵۷ نیز بیش از ده گروه و جریان قابل شناسایی است که همهی آنها به اتفاق خود را میراثدار جنبش فدایی و بنیانگذارانش میدانند. چپ امروز قبل از آنکه منادی وحدت با دیگر جریانات سیاسی باشد در ابتدا بایستی در درون خود به صدایی واحد دست یابد. صدایی واحد که دردرون و بیرون کشور شنیده شود فقط در این صورت ممکن است که درخواستها و خواستههایشان در فضای سیاسی روز بازتابی بیابد.
چپ دیروز مخالفان و مدعیانی کمتر ازانگشتان یک دست داشت. در عرصهی بینالمللی، تنها اردوگاهی امپریالیستی آن دوره (به تعبیر ایدئولوژیک آن زمان) از مخالفان اصلی جریان چپ بود و در داخل کشور نیز ارکان رژیم سلطنتی و مذهبیونی که در حال خیز برداشتن برای کسب قدرت سیاسی بودند از مخالفین اصلی این جریان سیاسی محسوب میشدند. چپ امروز به همان اندازه که در جناح خود دچار چند دستگی است از مخالفان بیشمار و رنگارنگی نیز برخوردار است که تعدادشان به شمار نمیآید. از دلبستگان رژیم سابق تا حاکمان فعلی، از جوانانی که فضای مجازی را در دست دارند و چپ را در رقم خوردن سرنوشت نگونبختشان زیر سایهی این حاکمیت یکی از مجرمین اصلی قلمداد میکنند، از روشنفکران گریزان شده از اندیشه چپ تا بزرگوارانی همانند… که همه و همه در یک شعار و استراتژی مشترکند و آن این است که میخواهند سر به تن چپ در هیچ حد و اندازهای نباشد.
چپ دیروز وارث هیچ ندامت و شرمساری نبود و وقتی به گذشته برمیگشت باهمهی شکستها و داغ و درفشهایی که در طول تاریخ معاصر نصیبش شده بود با کمال افتخار درمقام دادخواهی وحقطلبی میایستاد و صدایش بلند بود. چپ امروز شرمسار است. شرمسار فروریختن اردوگاه سوسیالیسم، شرمسار از پرده برون افتادن هر آنچه که در تاریخ هفتاد ساله سوسیالیسم واقعا موجود گذشته بود. شرمسار جبهه فعلی کشورهای سوسیالیستی از کره شمالی، نیگاراگوئه گرفته تا ونزوئلا و کوبا ( متحدین باقی مانده ایران درعرصه بینالمللی) تا اتهام شراکت در سرنگونی رژیم گذشته و برآمدن حاکمیتی که چنین روزگاری برای مردمان خود رقم زده است. چپ ایران از موقعیت مدعی دیروز، امروزهی در مقام متهم بایستی پاسخگوی همه شکستهایی باشد که در عرصه بینالمللی و داخلی در یک قرن گذشته نصیب این اندیشه شده است.
چپ دیروز در آستانهی انقلاب ۵۷ هدفی جز کسب قدرت سیاسی نداشت. پیروزی نهایی انقلاب با رهبری ظفرنمون طبقهی کارگر و مبارزه با امپریالیسم در عرصهی جهانی دو استراتژی اصلی چپ آن دوره بود و بقیه سیاستها و برنامهها بر حول این دو استراتژی تدوین میشد. چپ امروز با گوناگونی تفکر و آرا، فاقد هر اندیشه منسجم و به روز است و به دلیل دوری از عرصه واقعی سیاست داخل کشور در بسیاری از مواقع سیاستها و برنامههای خود را نه بر اساس واقعیتهای موجود بلکه بر اساس واقعیتهای مجازی شکل گرفته در دنیای مجازی تدوین و اعلام میکند بخش عمدهی این برنامهها با گذشت بیش از چهل سال هنوز از فضای سال ۵۷ فاصله نگرفته است و عدهای درهمان فضا همچنان از رهبری طبقه کارگر، تودهای شدن مبارزه مسلحانه و مبارزات ضدامپریالیستی سخن میگویند.
چپ دیروز ساده و بیتجربه و درعرصه سیاسی ناپخته بود به همین دلیل در حالی که در فردای انقلاب تیم سعید حجاریان در حال تسلط بر پایگاههای اطلاعاتی و دوایر نظامی مشترک ایران و آمریکا و جریان حجتیه در لابه لای اسناد ساواک در حال امحاء سرنخهای ارتباط این انجمن با ساواک بود طیف چپ یا در کارخانهها همچنان اعتصاب راه میانداخت و یا در روستاها به کار تقسیم زمین مشغول بود تا شاید مسیر انقلاب را عوض کرده و رهبری طبقه کارگر با حمایت دهقانان را تثبیت نماید. پایگاه اصلی چپ دیروز طبقه متوسط و مرفه شهری بود ولی در شعارها و خواستههای چپ ایران هیچ نشانی از خواستههای این طبقه اعم از توجه به حقوق زنان، محیط زیست و تنوع سبک زندگی دیده نمیشد. بخشی از چپ امروز هنوز در همان وادیها سیر میکند و بدون داشتن تحلیلی از وضعیت فعلی خود همچنان بر این گمان است که با تشکیل شوراهای کارگری، دهقانی و نظامی در فردای واقعه در طرفه العینی مراکز قدرت را در دست میگیرد.
چپ دیروز به اصلاحات یا تغییرات مسالمت آمیز ساختاری اعتقاد نداشت، تغییر ساختار یا همان برانداختن رژیم سابق با یک مبارزه مسلحانه تودهای در بحبوحه انقلاب هم تاکتیک محسوب میشد و هم استراتژی، در سایهی این سیاست بود که در ماههای پایانی پیروزی انقلاب، جریان عمده چپ بر سر همهی کسانی که در تلاش بودند تا در میانهی ادامه حیات رژیم گذشته و برآمدن یک رژیم مذهبی راه سومی بیابند آوار میشد و آنها را سکهی یک پول بازار سیاست میکرد. مانند آنچه که در ادبیات سیاسی چپ و اعلامیههایشان بر شاپور بختیار گذشت. اکثریت قریب به اتفاق چپ امروز نیز به اصلاحات درونی هیچ علاقهای ندارد و در فضای به شدت ملتهب این ایام که همه و همه بدون برنامه و دورنمایی فقط حرف از سرنگونی میزنند بر حامیان هرگونه اصلاح و رفرمی (صدایی که به طورعمده از درون کشور به گوش میرسد) در فضای مجازی همان میرود که دیروز در اعلامیهها و خطابههاِی پرشور بر شاپور بختیار و افرادی همچون او رفت. چپ امروز حاضر نیست دریابد که منادیان اصلی تغییرات مسالمت آمیز ساختاری ( نه اصلاحطلبان ابنالوقت) از قضا زخم دیدگان این حاکمیت بوده و هستند و نمیتوان نگرانیهای آنان در باب گسترش خشونت به هر عنوان و دلیلی چه از طرف دستگاههای نظامی- امنیتی و چه از طرف برخی از جوانان به جان آمده را نادیده گرفت. نمیتوان دغدغههای آنان را در باب نابودی زیر ساختهای اقتصادی، صنعتی و تهدید تمامیت ارضی ایران به رغم اعتماد قلبی به شعارهای همدلانه تظاهرات این روزها (همچون از کردستان و بلوچستان تا تهران جانم فدای ایران) به فراموشی سپرد . نمیتوان دلواپسی آنان را از باب تعیین تکلیف جمع اندکی در خارج از کشور با تحکم و دستور و آبروریزی برای دیگران پشت گوش انداخت و مهمترنمیتوان نگرانیهای آنان را از این باب که در فردای حادثه ممکن است تعداد زیادی از همین نیروهای نظامی ناشناس در کف خیابان از این گروه و آن حزب سیاسی سردرآورند نادیده گرفت، کسانی که میتوانند در کوتاهترین زمان ممکن از سربازان هخامنشی سلطنت طلبتر، از حنیفنژاد و حمید اشرف انقلابیتر و از مردمان نجیب و رنجدیده این روزهای کردستان و بلوچستان کردتر و بلوچتر شوند.
چپ دیروز منبع و منادی اندیشه بود. عرصه نشرِ نشریه و کتاب به وسعت زیادی از آن نویسندگان و شاعران جوان و کهنسالِ چپ بود که بیدریغ در این عرصه قلم میزدند به امید روزی که نان و آزادی برابر تقسیم شود. نان و آزادی که برابر تقسیم نشد هیچ، آن نویسندگان و شاعران بیکس و کار یا کشته و دق مرگ و یا در چهار سوی عالم آواره شدند . چپ امروز به جز یکی دو سایت مشهور فاقد رسانه عمومیِ تاثیرگذار است و کمتر نقشی در عرصه خبریِ روز دارد چرا که در دنیای امروز رسانههای نوین با حمایت مالی دولتها و بنگاههای سیاسی- اقتصادی و پشتیبانی تکنولوژی و اطلاعاتی توسط همان دولتها یا بنگاهها، مجریان جوان و متبحر جایگزین رسانههای قبلی همچون کتاب، نشریه و رادیوهای زیرزمینی موج کوتاه شدهاند. چپ امروز در این عرصه نیز بازی را تماما باخته است، تعدادی به عنوان کارشناس گاه سر از رسانههای مشهور این روزها درمیآورند و تعداد دیگر با یکی دو کانال تلویزویونی که به زحمت راه انداختهاند با دکورهای خسته کننده و با ذهن و زبانی قدیمی چندان جذابیتی برای نسلِ جوان امروز ندارند.
چپ دیروز در زمانهای میزیست که فضای دو قطبی حاکم در جهان ساده مینمود و به همین دلیل دچار سادگی در عرصه تفکر و عمل میشد. در فضای دو قطبی دیروز کشورهای دیگر بخصوص در پیرامون ایران متاثر و وابسته به یکی از دو قطب قدرت جهانی بودند و اراده چندانی از خود نداشتند، به همین دلیل کشورهای پیرامون ایران با وجود پارهای اختلافات و دل خوریها از رژیم سابق به دستور دول حامی از آمریکا تا شوروی پا را از گلیم خود درازتر نمیکردند. چپ دیروز که در جنبش فدایی متبلور شده بود به رغم همه کاستیهای تئوریک و عملی دارای یک ویژگی منحصر بفرد بود و آن اینکه مستقل بود و به هیچ نیروی خارجی وابسته نبود.
چپ امروز هرچند به طورعمده این ویژگی استقلال را حفظ کرده است ولی در جهانی که آمریکا نیز هژمونی خود در برخی کشورهای منطقه را از دست داده است حفظ منافع ملی در برابر حاکمیتی که چوب حراج به ثروت ملی زده است و از آن سو سرمایه گذاری برخی از کشورهای منطقه در حوزهی رسانه و غیره چپ امروز ایران را برای بازتعریف منافع ملی در موقعیت پیچیدهای قرار داده است، چپ امروز دیگر با امپریالیست واحد طرف نیست، کشورهای پیرامونی ایران و کشورهای دوردستتر از مرزهای ایران هرکدام ساز خود را برای آینده ایران کوک کردهاند و چه بسا در فردایی دیگر برخی از همین کشورها با سررسید کمکهای قبلی به سراغ کسانی بروند که در این روزها مادی و معنوی به کمکشان شتافتهاند.
چپ دیروز تمام شد و به تاریخ پیوست چپ امروز با همه رنگارنگی و تشتت در آرا و اندیشه، در اوضاعی چنین دشوار و پیچیده و در هم تنیدگی منافع ملی و خواست رقبای منطقهای ایران در کجای تاریخ ایستاده است؟
چپ امروز اگر میخواهد در جای درست تاریخ بایستاد در ابتدا بایستی به یک صدای واحد و یگانه تبدیل شود. آنها بایستی از توهم کسبِ قدرت سیاسی بیرون بیایند و تمام تلاش خود را برای ایجاد جامعهای مبتنی بر سه اصل قانون، آزادی و عدالت اجتماعی بنیان گذارند. چپ ایران باید از توجه به شوراها و سندیکاهای کارگری، نهادهای مدنی، کانونهای صنفی و صنعتی تنها با هدف کسب قدرت سیاسی فاصله بگیرد در این صورت است که فعالیت این سندیکاها و کانونها در هر حاکمیتی ادامه داشته و از قدرت عمل و چانه زنی موثر در جهت حمایت از منافع طبقه یا صنوف خود برخوردار میشوند.
چپ امروز ایران بایستی یک بار برای همیشه پا روی زمین بگذارد و به این درک واضح برسد که در روز واقعه در آیندهای نزدیک یا دور همانند سال ۵۷ بازهم شوراهای کارگری و دهقانی آنگونه که مینویسند و میگویند فرصت کسب قدرت را نخواهند نداشت، چپ امروز باید این واقعیت را بپذیرد که فاقد حزب سیاسی و یا شخصیتهای سیاسی و اجتماعی موثر و صاحب نام است و مادام که چنین ضعفی برطرف نشود نمیتواند هم قد و اندازه سایر جریانات سیاسی و اجتماعی موجود قد علم کرده و دیگران را به اتحاد با خود فرا بخواند. چپ امروز بایستی با توجه به تجربیات انقلابهای کلاسیک همانند انقلاب روسیه یا همین انقلاب ایران متوجه شده باشد که هر ائتلاف، جبهه یا شخصیت سیاسی در خارج از کشور مادام که مورد استقبال مردم معترض کف خیابان قرار نگیرد از طرف دوّل خارجی و سازمانهای بینالمللی نیز برسمیت شناخته نخواهد شد همانگونه که در روند رخدادهای چند ماه گذشته چنین رویهای جاری بوده است و هیچ یک ازجریانات سیاسی نتوانستند از حمایت مردم در خلال شعارهایشان برخوردار شوند. چپ امروز ایران در خلال بحثهای مربوط به ضرورت اتحاد عملی نیروهای سیاسی خارج از کشورهمچنان بایستی مردم حاضر در صحنهی سیاسی درون کشور، اعم از جوانان دادخواه، نخبگان سیاسی، کنشگران عرصههای اجتماعی، وکلا، اساتید دانشگاه و فعالان رسانهای را مورد خطاب قرار داده و بازتاب دهندهی صدای همانها باشد و دریابد که برآیند همه نیروهای سیاسی درون کشور در زندانیان سیاسیِ متبلور شده است که در این سالهای دور و نزدیک به دلیل ترس و هراس حاکمیت از کنشگری و شجاعتشان به بند کشیده شدهاند. دفاع از این زندانیان و پافشاری بر آزادی آنها بایستی به خواست اصلی چپ امروز ایران تبدیل شود، زندانیان سیاسی از طیفها و اندیشههای مختلف برآیند عرصه سیاسی درون کشور هستند و هسته مرکزی هر ائتلاف سیاسی که قرار است شکل بگیرد. آنها میتوانند با مدارایی که درزندان با هم داشتند برای فردای ایران نیز همدلی و همراهی به ارمغان بیاورند، آنان به دلیل سبعیتی که دچارش شدهاند بهترین منادیان ضد خشونت هستند، آنها کسانی هستند که حتی میتوانند واسطهای بین مردم و حاکمیت در بزنگاههای سخت و ناپیدایِ آینده برای در پیش گرفتن یک راه حل مسالمتآمیز با خسارت و خشونت کمتری باشند، در حالی که هرگونه اتحاد عملی طیفهای مختلف سیاسی در خارج از کشور با موانع جدی روبرو شده است تاکید و پافشاری بر آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد مرجعیتی سیاسی متشکل از آنها در داخل بایستی به خواسته اصلی و مشترک فعالین خارج از کشور و بخصوص طیف چپ تبدیل شود.
***
*شعر ابتدای مطلب از من نیست. خیلی سالهای پیش آن را در نشریهای خواندم و نام شاعرش را به خاطر ندارم.
|