سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

طرح یک توقع؛ خطاب به: فعالان سیاسی کمونیست و محافل کارگران سوسیالیست


ایرج فرزاد


• تلاش برای توزیع ادبیات سوسیالیستی، یک رکن و پایه اصلی حزبی کارگری کمونیستی است. بدون متکی شدن محافل سوسیالیستی کارگران به ادبیات مارکسیسم انقلابی، سیر خودبخودی مبارزه طبقاتی حتی به تامین و تضمین مطالبات صنفی منجر نخواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ آذر ۱۴۰۱ -  ۱٣ دسامبر ۲۰۲۲


 تلاش برای توزیع ادبیات سوسیالیستی، یک رکن و پایه اصلی حزبی کارگری کمونیستی است. بدون متکی شدن محافل سوسیالیستی کارگران به ادبیات مارکسیسم انقلابی، سیر خودبخودی مبارزه طبقاتی حتی به تامین و تضمین مطالبات صنفی منجر نخواهد شد.

درست است که انقلاب اکتبر با گسست یک “حلقه ضعیف” در شکاف و جنگ بین جناح های بورژوازی بین المللی و طرح شعار قطع جنگ روی داد. بازهم باید اشاره کرد که بورژوازی بین المللی در مقایسه با اوضاع جهان پس از انقلاب اکتبر، در “صنعت ضد کمونیسم”، چندان کارکشته نبود و تصور بر این بود که روشنفکران روسیه دارند برای پیشرفت صنعتی و “مشروطه” خویش مبارزه می کنند. اما با وجود همه اینها، لنین از بدو فعالیت سیاسی خویش به لزوم مسلح کردن کارگران به “آگاهی سوسیالیستی” تاکید داشت. جدل او با “آکونومیست ها” که آنان را به خاطر “دنباله روی از سیر حوادث” اپورتونیست می نامید، برای بسیاری از کمونیست ها آموزنده بودند. “رساندن” نشریه های حزبی از زوریخ تا قلب شهرهای روسیه و سازماندهی پخش و توزیع “مستقیم” مباحث نشریات یکی از ارکان های تبدیل شدن به حزب واقعی کارگران در محل کار و زندگی بود. هیچ تردیدی نباید داشت که بدون چنین حزبی که “وجود”ش را کارگران در محافل خود حس و لمس می کنند، و تلاش می کنند که محافل خود را به آن متصل سازند، امکان تصرف قدرت سیاسی در انقلاب اکتبر و به نام انقلاب کارگر و سوسیالیستی غیر ممکن بود. به “نامه کارگران جنوب” که در این شماره بستر اصلی منتشر شده است نگاه کنید تا متوجه شوید یک رابطه دوجانبه بین “طبقه و حزب” و لزوم “پیوند تئوری و آگاهی سوسیالیستی با جنبش طبقه” یک ضرورت بود و کماکان هست.

آن تلاش های “حزب” همانطور که سیر اوضاع نشان داد، یک “جاده یکطرفه” نبودند. یعنی چنین نبود که حزب لنین فقط خود را موظف به ارائه “خدمات” تئوریک به کارگران سوسیالیست بداند. حتی در جواب به همان نامه کارگران جنوب، لنین در پاسخ می نویسد تنزل ادبیات سوسیالیستی به مفاهیم “قابل فهم” برای کارگران، درست نیست، بلکه این دیگر محافل کارگران سوسیالیست اند که باید سطح شعور و آگاهی “خود بخودی” را تا سطح اهداف کمونیست ها و “مانیفست کمونیست” ارتقاء بدهند. از آن پس خود محافل کارگران سوسیالیست روسیه برای پخش وسیعتر نشریات حزبی، چون ایستگاه های یک سیستم توزیع و مانند یک اداره پست عمل می کردند. نه تنها خود آنان در رساندن نشریات از خارج روسیه فعال بودند، بلکه برای تکثیر آنها، خود ابتکاراتی از جمله تهیه امکانات چاپ و توزیع فراهم می کردند. محافل کارگران سوسیالیست روسیه به این ترتیب در پخش و توزیع نشریه حزب کمونیستی، “زحمت” می کشیدند، “خطر” تقبل می کردند و “مایه” می گذاشتند. به این ترتیب نشریه حزب کمونیستی، که راوی و ناقل”تئوری انقلابی” بودند، محصول تلاش دو جانبه حزب و محافل کارگران سوسیالیست و انقلابیون کمونیست بودند. و چیزی که با زحمت و تلاش و مبارزه و فداکاری حاصل شود، به سادگی نه فراموش می شود و نه بی محل. انگلس می گوید هر شهر و محل که صنعتی می شد، همراه با خود پخش و چاپ و توزیع “مانیفست” را توسط خود کارگران، و حتی در غیاب یک “دستور” از “بالا” به دنبال داشت. مانیفست در هر گوشه جهان که کارگر صنعتی حتی درصد بسیار کوچکی از جمعیت برخی جوامع را تشکیل می داد به همه زبانها ترجمه شد.

همه کسانی که دستی در کار دارند می دانند که تلاش برای به دست آوردن “کتب ممنوعه” توسط فعالان انقلابی و در دوره اختناق ساواک، چگونه انجام می شد؟ خود ما یک محفل کمونیستی در سالهای آخر دهه ۱۳۴۰، به محض اینکه خبر می گرفتیم که کتابی “ممنوعه” پیش فلان شخص یافت می شود، آن را تهیه و بین خود تقسیم می کردیم که در تنها شبی که کتاب را “امانت” گرفته بودیم، با کاربن کپی و دست نویسی کنیم. “یک گام به پس..”، “چه باید کرد”، “دولت و انقلاب”، “دو تاکتیک ..” را ما به همین شیوه و با رعایت مخفی کاری، پشت چراغ لامپا و با دست نویسی و شب نخوابی حداقل هر تک نفر ما “سه کپی” تهیه می کردیم. وجود فیزیکی تعدادی از ما با این سابقه در جریان اتفاقات کردستان، حقیقتا بر سیر رویدادها و آمادگی تعداد بسیار زیادی برای پیوستن به جنبش واقعی کمونیستی تاثیر قطعی داشت. هیچ شک نکنید که در غیاب آن صف فشرده مسلح به ادبیات انقلابی، ناسیونالیسم کُرد و حزب فعال و در صحنه آن، حزب دمکرات کردستان ایران، “سازش” را به قیمت برخی امتیازات محلی با اسلام سیاسی و در همگامی با جریانات اخوان المسلمین و مکتب قرآن و مفتی زاده چی ها به عمل در می آوردند و از به میدان آمدن تعداد وسیعی فعال کمونیست در صحنه سیاست ایران و کردستان هیچ نشانی نمی بود. مدافعان تئوری انقلابی با دخالتگری خویش در تحولات، در سازماندهی مقاومت مسلحانه و رهبری اعتراضات توده ای، عملا چتری به وجود آورده بودند که در آن فضای بحران انقلابی، انبوهی از زنان و مردان مبارز و سوسیالیست را گرد آورد. در غیاب آن هسته مسلح به تئوری انقلابی، “چپ” جامعه به سوی ناسیونالیسم و سوسیالیسم خلقی “میلیتانت” می چرخید. با وجود اینکه کمونیسم محفل ما هزار عیب و ایراد داشت و از آلودگی های خلقی و ناسیونالیستی رنج میُ بردند، با این حال صفوف وسیع جوانان شهری و تحصیلکرده و کارگران و زحمتکشان سوسیالیست، کومه له “کمونیست” آن دوره را در آغوش گرفتند، آن را تقویت کردند، به صفوف نیروهای رزمی آن پیوستند و در تشکیلات مخفی نقش کارساز برعهده گرفتند و از قرق کردن میدان مبارزه سیاسی در کردستان به عنوان ملک موروثی ناسیونالیسم کرد، جلوگیری کردند.

در شرایط کنونی، این ادبیات انقلابی، شفاف و تکیده از هر پیرایه خلقی و بورژوائی و خرده بورژوائی، منسجم و مدون موجود اند، قابل دسترس اند و امکانات پخش و توزیع و تکثیر اصلا با دوره انقلاب اکتبر و دوران فعالیت ما در گذشته قابل قیاس نیستند.

نقطه حرکت اولیه، دست به کار شدن و تبدیل جاده یکطرفه به دو طرفه، و فارغ شدن از دریافت کننده “خدمات تئوریک” است. بسیاری دوائر، و چه بسا شبه کمونیست، کارگران سوسیالیست و فعالان کمونیست را از “تئوری های وارداتی” می ترسانند و در مقابل عوامفریبانه ادعا می کنند که “کارگر خود همه چیز را می داند”. این کارگر پناهی ریاکارانه آگاهانه و عمدا این حقیقت تلخ را از طبقه کارگر پنهان می کنند که آنچه “کارگر نفت ما” را از دخالت در سرنوشت انقلاب ۷۵ محروم کرد، دقیقا همان “تئوری های تماما ملی و همخوان با فرهنگ و سنت مردم” بود که آنان را به دنباله رو بی توقع “بازار” و موجوداتی چون “رفسنجانی” و “عراقی” کشاند. “کارگر نفت ما”، دقیقا چون به تئوری انقلاب کارگری دسترسی و باور نداشتند و برعکس به ایجاد یک “ایران صنعتی و مستقل” برای “ملت محروم” باورمند بودند، با اختیار خود آن عناصر را در راس کمیته اعتصاب گماردند.

از این نظر توقع یکی مثل من اصلا این نیست که عینا تجربه ما را تکرار کنند و در خانه های مخفی زیر نور چراغ لامپا، این آثار را کپی و دست نویسی کنند. امکان پخش “مستقیم” و بر روی کاغذ این آثار حیاتی، هست. سوال این است که آیا فعالان کمونیست و محافل سوسیالیستی کارگران، تلاش می کنند که این ادبیات “وارداتی از مدنیت غرب” در نتیجه زحمت و کوشش و مایه گذاشتن ها، به بخشی از کار واجب خود آنها نیز تبدیل شود؟ بورژوازی از طبقه کارگر ایران، موجودی توصیف کرده است که گویا هنوز در دوره اقتصاد فئودالی و دوران مانوفاکتورها به سر می برند و یا در “میدان کار” با “بیل و کلنگ” خود منتظرند که کسی آنها را خبر کند. به نظر می رسد طبقه کارگر ایران دارد خود را از زیر تاثیرات مُخرب این تصویر سازی از کارگر به عنوان “محروم ترین قشر” و چشم به دهان خرده بقایای “جبهه ملی” در صفوف اسلامیون “اصلاح طلب” و “سرمایه داران با وجدان و میهن پرست” بیرون می کشند. تحرکات طبقه کارگر در دوران جمهوری اسلامی قابل مقایسه با دوران قبل از سیطره اسلام سیاسی نیست. این یک پیشروی بسیار قابل ستایش است. اما، هنوز به مسیر تلاش برای به اهتزاز در آوردن سوسیالیسم طبقه خویش بر فراز اعتراضات و مبارزات خستگی ناپذیر و قابل ستایش خویش قدم نگذاشته اند، هنوز در برابر سموم آراء و عقاید خرده بورژوائی و بورژوائی که در قالب “کارگر کارگری” و نفرت پراکنی و ترور شخصیت مارکسیست های به نام جامعه ایران و در راس آنها منصور حکمت، کارگر را از “قیم مآبی”های ادعائی برحذر می دارند، گارد محکم نگرفته اند. این یک نقطه ضعف بسیار جدی است. این عوامفریبان به این ترتیب موذیانه قصد دارند که در پوشش افسانه پردازی از موقعیت صنفی کارگر و قربان و صدقه “دست پینه بسته”، خود نقش “قیم” و کارگزاران بوروژوازی و سرمایه را برعهده بگیرند.

اگر محافل کارگران سوسیالیست و کمونیست های جامعه، پخش و توزیع ادبیات کمونیسم کارگری، آثار منصور حکمت، را به امر خود تبدیل نکنند، سرنوشت تحرک جامعه و خیزش عظیم مردم علیه جمهوری اسلامی، میتواند به هر مسیر دیگری که غیر کمونیستها، ناسیونالیستها، ضد کمونیستها و دوایر تغییر رژیم غرب در آن استاد دهر اند، کج و منحرف و “هدایت” شود.

دقت کرده اید که در این لحظات شور و شوق خیزش مردم در خیابانها همه رسانه های کرایه ای و رسمی دولتهای غرب، از جمله بی بی سی، و ایران انترناسیونال و من و تو، مدام تبلیغ می کنند که “کارگران وطن عزیز” مبادا “تجربه لنین” که گویا بانی “استالینیسم” و “دیکتاتوری بلوک شرق” بود، در ایران تکرار شود؟ اینها طبق منافع استراتژیک سیاسی و اقتصادی شان ماموراند و موظف شده اند، که به هر شیوه ممکن از دسترسی کارگر فعال و مبارزان سیاسی به تئوری انقلابی، جلوگیری کنند. نیک می دانند که لنین و بلشویسم آن پدیده خوفناک نیست که آنان به تصویر می کشند. نیک می دانند که قانون اساسی برخاسته از انقلاب اکتبر، به آزادی بی قید و شرط، به حقوق برابر زنان و مردان و به حقوق مدنی کودکانی که “خارج از ازدواج” متولد شده بودند، صریحا تاکید گذاشته بود.

برای این دوایر، دوران تبلیغات “جنگ سرد”، هنوز بسر نیامده است، هنوز در حسرت حکومت خونتاها و سرجوخه های نظامی و کودتاها با یاری گرفتن شعبان بی مخ ها و اراذل و اوباش و چاقو کشان ضدکمونیست، در خیالات رسیدن به موقعیت خوش خدمتی به دیکتاتورهای خوش خط و خال بعدی غوطه ورند و سرمست. تا “امنیت و نظم” را به وطنشان بازگردانند که این عافیت طلبان هم “سوابق” دشمنی با “چپی”ها را به “شرف عرض” برسانند. چنان با این موهومات ارتجاعی افسون شده اند که قادر نیستند سطح پیشروی افکار و توقعات شهروند امروزی جامعه ایران درک کنند. نمی فهمند که مردم ایران به حقوق شهروندی خویش آگاهند، محترم اند و به هر تازه به دوران رسیده و نوکیسه ای اجازه نمی دهند که آنان را تحقیر و خوار به حساب آورند. شهروند امروزی جامعه ایران رعیت و گوش به فرمان صاحبان خود خوانده و موروثی آن “آب و خاک” نیستند.

این بار دیگر کارگر سوسیالیست مجاز نیست وظیفه رهبری جامعه و هدایت مبارزه شهروندان ایران برای یک زندگی آسوده، برابر و آزاد و به دور از اختناق و سرکوب و کشتار، را به نمایندگان و ناشخصیت های فرصت طلب و هفت خط طبقات دیگر بسپارد. باید به نیروی طبقه خود اعتماد کنند و به هر هشدار و نکنید نکنید های عوامل رنگارنگ طبقه بورژوا و همه عوامفریبان قاطعانه دست رد بزنند.

رفقای کارگر، روشنفکران و جوانان انقلابی! جامعه ایران سالهاست “صنعتی” شده است، پس کجایند آن محافل کارگران و آن مبارزان سخت کوش، که در عرصه “مبارزه نظری و فکری” و جنگ بر سر تصویر از حال و آینده، به چاپ، توزیع و پخش “مانیفست” دوران ما بر روی کاغذ و در تیراژ فراوان برای “تنویر افکار” به میدان بیایند؟ اذهان شهروندان بپاخاسته ایران در این روزهای پر تب و تاب و گرزچرخانی های لومپن های اسلامی، همزمان با انواع افکار ارتجاعی، تنگ نظرانه، ناسیونالیستی و پیش داوری های عهد ماقبل تمدن بشری زیر بمباران و سم پاشی شبانه روزی رسانه ها و میدیاهای طبقات بورژوا و نوکیسه ها و پورشه سواران و تخم و ذریه حکام اسلامی و”مهاجر” به غرب و اروپا قرار دارند.

این مردم شریف، این شهروندان شجاع و جسور را تنها نگذارید. آستین همت را بالا بزنید!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست