سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با پگاهِ به گاه اش – سروده منتشر نشده ای از اسماعیل خویی


اسماعیل خویی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ آذر ۱۴۰۱ -  ۱٣ دسامبر ۲۰۲۲


…تا در کدام سرخی ی روشنگرِ پگاه،

روزی دگر به میهنِ ما می رسد ز راه:

روزی که، با پگاهِ به گاه اش، دهد نوید

پایانِ شادِ این شب ِ چل ساله ی سیاه:

چل سالِ مرد و زن،همگی مان، به رای شیخ،

قربانی ی مُرام و نظامی تمام خواه؛

چل سالِ مانده در وطنِ خویشتن غریب،

یا از وطن گریخته، جویای سرپناه؛

چل سالِ هر یکی، به درازا، هزاره ای،

سنگین گذرتر از ابدی در درونِ چاه؛

چل سالِ زیرِ سلطه ی خونینِ دینِ کین:

دینی که کرد میهنِ ما را شکنجه گاه؛

چل سال آزگار به زندانِ دین،کز آن

مرگ است و بس به سوی رهایی یگانه راه؛

چل سال قحطِ حقّ و فراوانی ی دروغ:

کز آن، به هر کجا، همه چیزی شود تباه؛

چل سال حاکمیّتِ شیطانی ی فریب:

چون پیشوای ماست یکی آیتِ اله!

بینی که از دروغ چه بر مردُمان رسد:

یک ره اگر به هر چه در ایران کنی نگاه.

بیکار و شرمسار کشاورز و کارگر،

بی خان و مان و گرسنه طفلانِ بی گناه.

ما را گرسنگی ستم شکن

خواهد کشاند، چون به رهایی یگانه راه.

وقتی کُنامِ غولِ بیایان شده ت وطن،

بی شک صلاحِ توست که آری به کف سلاح.

در این نبرد، پیر و جوان ایم پیشتاز:

نیروی ماست ارتش و بازوی ما سپاه.

وقتی سپاه بازوی مردم در ارتش است،

گردد پگاهِ شیخ ،چو دستارِ او، سپاه.

چالاک باد هوشِ جوانان، در این نبرد:

مرگ آور است گاه یکی خُردک اشتباه.

رای نبرد نیست بهین رای، آگه ایم:

ما را، نه ما، که دین به خشونت کشانَد: آه!

چون می توان بری زخشونت نبرد کرد:

وقتی قتال را به تو فرمان دهد اله؟!

تیغی که گفت«از پی ی حق»*می زند علی،

آیا نریخت خونِ کسی در نبردگاه؟!

بیستم آذرماه ۱۳۹۸،

بیدرکجای لندن

*«گفت من تیغ از پیِ حق می زنم…»

مولوی

خبرهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز بخوانید


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست