اعترافِ اجباری ی توماج صالحی که در خواب دیده ام - خسرو باقرپور
خسرو باقرپور
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۵ آذر ۱۴۰۱ -
۶ دسامبر ۲۰۲۲
ای رفیقان! راه و بی ره بست او
خواب و دست و پای را بشکست او
گرچه رفتم در رهِ دیوانگی
لیک سیرم کرد از فرزانگی
گفت او: – “باید ز هر راهی بُرید
یا بمیری یا شَوی ما را مُرید!
می کُنم جمله کسان ات را کباب
همچو گنجشکی؛ به کورهْ یْ آفتاب
سینه ی باب و عمویَت را دَرَم
زان سپس؛ چشمِ تو بیرون آورم
خواهرت را می بَرَم از ره برون
مادرت را بَعدِ چندی سرنگون”
چون بِدَرّد او حیا؛ بیچاره ام
پنبه ی نرم ام؛ نه سنگِ خاره ام
پایِ من زخمی ز راهِ سنگلاخ
گوشِ من کر گشته از پرده یْ صُماخ
پایِ من را تازیانه اش راه بُرد
گوشِ من سیلی ز دستِ “شاه” خورد
در کفِ شیخِ خرِ کون پاره ای
غیر تسلیم و رِضا کو چاره ای؟
لیک خر تر او که این باور کند
عاقل آن کو خلق را داور کند!
پانزدهم آذر ماه هزار و چهارصد و یک – اِسِن
|