سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

میهنِ من – اخوان کردستان


اخوان کردستان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۵ آذر ۱۴۰۱ -  ۶ دسامبر ۲۰۲۲


میهن من ترافیک است

ترافیک سرود ملّی‌اش بوق است

ترافیک لیدرش عجله

حزبش کار و عضوش فریاد است

در میهن من آدم‌ها عرقند

موش‌ها رقصند

سوسک‌ها مبارزه‌اند

میهن من با مرزهای چراغش بی‌تاریخ است

در قرمزها می‌زاید

در سبزها می‌روید

در زردها می‌نویسد

میهنم در نیش‌ها ممتد است

گاز می‌دهد اراده را

ترمز می‌گیرد گرسنه را

میهنم در لای کلاج‌ها می‌خوابد

لابلای سوتها خواب می‌بیند

آزادی اینجا در اعتراض زوزه می‌کشد

در بنرهای سیاه عصبی می‌شود

عصبی‌ها پیاده می‌میرند

عصبی‌ها دود می‌خورند

آتش می‌گیرند

پلیس اینجا در زباله‌دانها تیر می‌کشد

وسط سطل‌های آشغال سان می‌بیند

دنده‌های باتوم را می‌شکند

بر سینه‌ی کتاب

بر تنور راهبندان

بر بن‌بستِ درد با تمام فصل‌های خون

ارتش اینجا

در مشت‌ مگس‌ها باز می‌شود

خدا پر

خنده پر

خسته پر

میهنم خود را به کندی تله‌ها باخته‌است

در استخوانهایش

گیر افتاده

در دست و پای خودش زندانی‌ست.

.

میهنم رخت‌خواب همیشه با شوهر است

حمّام همیشه با روسری

سریال همیشه با ته‌ریش

میهنم

نوکر‌ِ سالخورده‌ایست که خودش را پیش‌ِ‌ پای زن ارباب گم شده است

ولی من،،،،،

من بچّهی ترافیکم

ترافیک مدرسه‌ام

مشروطه‌ام

مجلسم

توهّمم ترافیک است

من از ترافیک حامله‌ام

از ترافیک گروگانم

ترافیک جد اندر جد من‌ها آبادی را ترک کرد

حالا ترافیک دختر من است

چادرش را پهن کرده وسط کوره‌راهها

پشت قیافه‌های عصبی

فراتر از صدای خودش به گوش می‌رسد

آنگاه در قتل خودش مهاجرت می‌کند

آنگاه در قاتل خودش اعتراف می‌کند

میهنم قاچاقچی‌‌است

سرود ملی‌اش رگبار است

آفریقایش را زیر چادرش کشته‌است

آمریکایش را در عمامه‌اش پیچانده‌است

اروپایش را زیر جورابش حشری کرده است

میهنم در خفّه‌خونش استاد است

دانشگاهش پشت‌بام است

دانشجویش مثل ریگ می‌افتد

دانشجویش عهد بوق است پشت پرایدی که کردستان بود

که تجزیه شده بود در صدایی از اهریمن

در کلاپ سگدو در باگ

حاج حرامزاده‌خان حرّاف

اتاق آبجی ورّاج

در تایتلی از مریضِ مدر‌‌ّسی

سیاستی در سایه‌ی سکسی‌ترین آخوندِ ونکوری

میهنم به اختلاسِ خون نشسته‌است

بر فسادِ تاریخ‌گذشته‌اش

در پشت بوق‌هایی که گریه می‌کردند

دیشب

در سنندج

در زاهدان

در تهران

در ژینایی که سرش رفت

در سر و صدایی که نیکا پرید

.

و

.

آبتین که در استخوانش گلویی گیر کرده‌است

تا قافیه‌های دختر را

از زنجیر شعری بلند وارهاند.

شعری از « اخوان کردستان» مهاباد، آذر

خبرهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز بخوانید


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست