سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

واماندگی جمهوری اسلامی و جنگ سرنوشت ساز پیش رو


حمید سالک


• در فایل صوتی تازه درز یافته مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی، فارغ از نحوه‍ی آن، دو نکته بسیار مهم هویدا است. اول آنکه به صراحت در این گفتگوی توجیهی این مقام مهم وزارت اطلاعات، حداقل در دو مورد، صراحتا اذعان می کند که از اوضاع کشور بی خبر هستند. نکته دوم اشاره به چشم اسفندیار این رژیم می کند که همانا ضربه جدی خوردن از عمیق تر شدن مشکلات اقتصادی کشور است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ آبان ۱۴۰۱ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۲۲


 در فایل صوتی تازه درز یافته مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی، فارغ از نحوه‍ی آن، دو نکته بسیار مهم هویدا است. اول آنکه به صراحت در این گفتگوی توجیهی این مقام مهم وزارت اطلاعات، حداقل در دو مورد، صراحتا اذعان می کند که از اوضاع کشور بی خبر هستند. نکته دوم اشاره به چشم اسفندیار این رژیم می کند که همانا ضربه جدی خوردن از عمیق تر شدن مشکلات اقتصادی کشور است. در این نوشتار تلاش می شود تا روشن گردد چرا این دو نکته بسیار مهم است و چگونه امکان فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی را افزایش می دهد.

چهار عامل مهم منزلت، ثروت، معرفت و امکان اعمال قهر برای کسب و حفظ قدرت نقش بازی می کنند. اگر کسی، حزبی، ائتلافی و یا جریانی بتواند این مجموعه‍ی عوامل را در اختیار بگیرد، توان آن را دارد که بر مرکب قدرت سوار شود. جمهوری اسلامی منزلت خود را به مخالفانش کاملا واگذار کرده است. در حوزه سرکوب و اعمال قهر هنوز دست بالا را دارد. علیرغم وجود دستگاه های متنوع اطلاعاتی، در امر کسب معرفت از اجتماعی که در آن حاکم است خر لنگش بسیار عقب تر از جامعه و اتفاقات جاری گام بر می دارد. نهایتاً جنگ سرنوشت ساز در امور اقتصادی شکل خواهد گرفت که مقدمات آن در حال شکل گیری است.

در نبردی که امروز در ایران جریان گرفته، حکومت در امر منزلت اجتماعی، به طور قطع و یقین، ضربات مهلک تری دریافت کرده است و به نوعی می توان گفت که بازی را باخته است. اگر روزگاری توانسته بود به لطایف الحیل برای خود در میان عده ای محدود آبرویی دست و پا کند، امروز، به قول حسین باستانی و بسیاری دیگر، تنها کسانی را در میدان دارد که به شکلی منافع مالی اندک و یا وسیعی را با حاکمیت در اشتراک دارند. فقدان منزلت در داخل و خارج همان چیزی است که به شکلی دیگر به عنوان مشروعیت شناخته می شود. در صورت فقدان مشروعیت، پیروی داوطلبانه‍ی، قانون مندانه و مسئولانه بدنه جامعه از حاکمیت دچار تزلزل شده، در روابط بین الملل اعتبار برای برقراری مناسبات فی مابین موضوعیت خود را از دست می دهد. به عبارت دیگر حاکمیت موجود به عنوان قدرت مستقر به رسمیت شناخته نشده و مقدمات تبدیل آن به دولت ناکارآمد پیش میآید.

در نبردهای خیابانی و یا مسئله قهر فائقه، حاکمیت تا به امروز قساوت های بسیاری به خرج داده و هنوز به سیم آخر نزده است. اما ایستادگی مردم و عدم تمکین در مقابل این سرکوب وحشیانه به تدریج می تواند دستگاه سرکوب را فرسوده کند. به ویژه که دیگر هیچ امر اعتقادی در میان نیروهای سرکوب وجود ندارد. در همین زمینه نیروهای معترض نباید تلف شده، خسارت باید به حداقل برسد. هر یک نفر که در خیابان مصدوم شود، بهایی جبران ناپذیر است. شاید گفته شود که برای پیروزی در مقابل دشمن، اهدا جان لازم است. اما شاید با درایت بتوان در حین خسته کردن و از کار انداختن ماشین سرکوب، حداقل صدمه به مردم وارد شود.

در حوزه اطلاعات این مسئول عالی رتبه وزارت اطلاعات اعتراف می کند، تنها بعد از دستگیری ها و بازجویی ها به نکاتی دست یافته اند که قبل از آن حتی روح ایشان اطلاعی از این موضوعات نداشته است. و یا در جایی دیگر به فلج تحلیلی می پردازد. هر چند که او فلج تحلیلی را ناشی از فقدان و یا انباشت اطلاعات می داند، اما با توجه به اعتراف قبلی، می توان بیشتر باور کرد که مشکل، نبود اطلاعات کافی بود تا انباشت آن. درک عقب ماندگی اطلاعاتی حاکمیت از شرایط کشور شاید خیلی هم به این سخنرانی نیازی ندارد.

متاسفانه هسته سخت قدرت مدت های طولانی است که برای خود دنیایی موازی ساخته و در آن به تجزیه و تحلیل امور می پردازد. شاید برای درک این فاصله باید در نظر داشت که تا چه حد تلاش کرده است با ساختن سرودهایی چون “سلام فرمانده” برای خود اسباب مقبولیت بسازد. به مجرد اینکه جامعه توانسته فرصتی بیابد نه تنها به این دست سرودهای حکومت ساخته اعتنایی نمی کند، بلکه با فراورده های هنری فراوان دیگری به مقابله تبلیغاتی با مجموعه‍ی حکومت می پردازد. در پی این جنگ افکار عمومی ، در اثر فقدان اطلاعات کافی از جامعه در نزد حاکمیت، دستگاه تبلیغاتی رژیم ناچار می گردد رفتارهای کنشی را در پیش بگیرد. شما نظر کنید که جنبش، سرود “برای” شروین را سر می دهد. دستگاه پروپاگاندا، ناچار است، سرود “برای دختر همسایه” را بخواند. در حالی که جوانان در خیابان “امامه پرانی” می کنند، جمهوری اسلامی ناچار است کسانی را به خدمت بگیرد تا امامه ها را ببوسند. در مقابل شعار زیبای ” زن، زندگی، آزادی” خزعبلاتی دیگر سر هم می کند.

امر دیگری که از چشمان “تیزبین” عناصر اطلاعاتی غافل مانده است، اشراف اطلاعاتی نیروهای مخالف بر وقایع جاری است. امروز به مدد رسانه های اطلاعاتی کمتر خبری است که از دید همگان پوشیده بماند. اما باز مورد دیگری که نهادهای اطلاعاتی از آن بی اطلاع هستند و نتوانسته اند به مقابله با آن بپردازند، این نکته است که خبر تنها خبر باقی نمی ماند و خیلی سریع تبدیل به روایت می شود. همیشه روایتی پیروز می شود که راوی آن از منزلت اجتماعی بالاتری برخوردار باشد. به همین دلیل تمامی تلاش های جمهوری اسلامی برای روایت، شکست خورده، غافل از اینکه راست یا دروغ باشد. به همین ترتیب تمامی روایت های ناباورانه رژیم از علت کشته شدگان بسیاری از جان باختگان حوادث اخیر به سلاحی علیه خود حاکمیت تبدیل شده است.

اما اگر فرض کنیم که رژیم در همه زمینه های پیشین بتواند جناح مقابل را شکست دهد، در مورد مشکلات اقتصادی و یا به عبارت دیگر امر مدیریت ثروت در عرصه حکمرانی به بن بست رسیده است. اگر چه در مورد امر معیشت، مردم بارها نظام را به چالش گرفته اند، این بار تعمیق مشکلات اقتصادی و افزوده شدن بسیاری از مردم برای ادامه حیات خود و کسب رزق روزانه خود به صف معترضین حاضر در صحنه، مشکلات حاکمیت را صد چندان خواهد کرد. حتی ممکن است ضربه آخر را به جان رژیم بزند. در کنار آن نکته مهمتر همه گیر شدن اعتصابات است که از روز ۲۴ آبان سرعت بیشتری گرفته است. این اعتصابات نه تنها باعث کاهش بیش از پیش بنیه مالی حاکمیت خواهد شد، افزون بر آن از نظر کاهش روحیه حاکمیت و هواداران آن بسیار موثر خواهد افتاد. تصور کنید صنایع بزرگ نظیر نفت، ذوب آهن، حمل و نقل ریلی و یا جاده ای و بازارهای سراسری به این اعتصابات بپیوندند. آنگاه فرصت نفس کشیدن برای حاکمیت باقی نخواهد ماند. در این نبرد اقتصادی، مشکلی را که چند روز پیش رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد که کشور با کسری دویست هزار میلیارد تومانی روبرو است و نمی توانند آن را از آسمان بیاورند، اضمحلال رژیم را سرعت افزون تری خواهد بخشید. به عبارت دیگر درگیر شدن حاکمیت برای کسب منابع مالی جهت تمشیت امور می تواند نقطه پایان بقای نظامی باشد که در مدت ۴۳ سال از عمر خود هیچ نیاموخت از هیچ آموزگار.

رژیم مدت ها فرصت داشت تا بتواند پوست اندازی جامعه را بپذیرد و به آن احترام بگذارد. اما دریغ از کوچک ترین نرمش ممکن. حاکمیت بارها امکان داشت بفهمد که مسائل بحرانی را نمی توان “جمع کرد”، بلکه باید در تلاش بود که آنها را حل کرد. اما هر چه پیشتر رفتیم، بیشتر نفهمیدند. دیر زمانیست که جمهوری اسلامی درنیافته است که برای صلح و مدارا با جهان باید تلاش کند و نه دشمنی و خیره سری. اما هر چه زمان گذشت نعل وارو زدند و گره ای که به دست باز می شد به جایی رساندند که دیگر با دندان هم باز نشود. به هر حال ۴۳ سال فرصت کوتاهی نبود تا کشور ایران و باشندگان آن از پیشرفت و توسعه برخوردار شوند. اما دریغ و درد که نشد. امروز تمامی کسانی که به نحوی از انحا از سیاست های این حاکمیت متضرر شده اند، به شکل فعال و یا پشتیبان در صحنه حاضر هستند. باشد که این تلاش ها با کمترین هزینه ها، بیشترین منافع را برای مردم ایران و جهان به همراه داشته باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست