سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روشنفکران خارج نشین و احساسات رمه ای؟


سهیلا وحدتی


• این روشنفکران جامعه هستند که بار مسوولیت خردورزی و آینده نگری را به دوش می کشند. مسوولیت تاریخی روشنفکران اینست که تسلیم احساسات نشوند، در پی رفتار توده وار نباشند و با اندیشه ای روشن و باز وضعیت موجود را بسنجند و احتمالات آینده را پیش بینی کنند و به بدنه جامعه درباره خطر حرکت های توده وار هشدار دهند که اگر بیش از یک برهه کوتاه ادامه یابد می تواند پیامدهای بس اسف بار داشته باشد. اما کو آن روشنفکران؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ آبان ۱۴۰۱ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۲۲


در یک مهمانی در سن حوزه خانمی از من می پرسد: نظرتان درباره این تظاهرات در ایران چیست، فکر می کنید که چه می شود؟

سعی می کنم نظر سیاسی ام را خلاصه کنم و پاسخی تا حد امکان واقع بینانه بدهم: مردمی که به خیابان می آیند جان شان به لب رسیده و خیلی شجاعت به خرج می دهند و متاسفانه حکومت با سرکوب و خونریزی پاسخ می دهد. کاش می شد گفت که این مردم پیروز می شوند اما در حال حاضر بیشتر جمعیت شرکت کننده جوانان هستند، یعنی دانشجویان و دانش آموزان. به نظر می رسد که تظاهرات در میان دیگر قشرهای مردم زیاد گسترده نشده؛ احتمالا به این دلیل که در حال حاضر آلترناتیو روشن و مشخصی وجود ندارد. شاید اگر مردم آینده را روشن تر می توانستند ببینند …

چهره خانم مهربان در هم می رود و با التماس صحبت مرا قطع می کند: تورو خدا اینطور صحبت نکنید! انشاالله پیروز می شوند!

تازه می فهمم که این نه یک بحث سیاسی، بلکه یک برخورد کاملا احساسی است. این خانم به دنبال تایید احساسات دل خودش بوده تا به هیجان درون اش پاسخ دهد ولی تاییدی را که می خواسته از من نگرفته و سرخورده شده است. به خوبی درک می کنم که شدت احساسات در ایشان به قدری است که جایی برای بحث منطقی باقی نمی گذارد.

بسیاری از ما در تظاهرات خارج از کشور شرکت می کنیم و یا دست کم رسانه های اجتماعی را دنبال می کنیم. واقعیت اینست و دیده ایم که نه فقط این خانم، بلکه بخش بزرگی از ایرانیان در سراسر دنیا اکنون برخورد احساسی دارند. احساساتی که با تماشای تظاهرات و کشته شدن مهسا و نیکا و مهرشاد و … به جوش آمده و در جمع گسترده ایرانیان در سراسر جهان وجود دارد، خواهی نخواهی همدیگر را تشدید می کند و به جمعیتی به گستردگی امریکا و کانادا و اروپا و استرالیا حاکم می شود و کم کم تبدیل می شود به احساسات رمه ای و رفتار توده وار! یعنی منطق تصمیم گیرنده ای وجود ندارد و اثری از خردورزی نیست و رفتار توده وار شکل می گیرد. احساسات رمه ای، ذهنیت رمه ای(۱) یا رفتار رمه ای(۲) بیانگر یک همگرایی اجتماعی در میان افراد از طریق روابط اجتماعی و بدون یک هماهنگ سازی مرکزی است. از آنجایی که ترجمه مستقیم این عبارت از انگلیسی شاید برای برخی توهین آمیز به نظر آید، در اینجا از عبارت رفتار توده وار استفاده می کنم.

رفتار توده وار لزوما منفی نیست بلکه بیان زیبای هماهنگی افراد در یک حرکت جمعی است. همه با هم حرکت می کنند و همدیگر را تشویق و حمایت می کنند بدون اینکه جایی برای پرسیدن چرایی حرکت باشد و یا بحثی درباره آینده احتمالی آن. حرکت از روی احساسات، بدون نیاز به اندیشیدن و تصمیم گیری، ساده و خوشایند است. اتکا و اعتماد به جمع برای فرد حس زیبای تعلق و ارزش اجتماعی به همراه می آورد. اما اگر بیش از یک حرکت لحظه ای در تاریخ باشد، خطرناک است و ممکن است پیامدهای غیرقابل پیش بینی و چه بسا ناگوار داشته باشد.

نمونه کمرنگ حرکت های توده وار لحظه ای را در میان تماشاچیان مسابقات فوتبال و گاه درگیری های میان هواداران دو تیم پس از مسابقه ها می بینیم. شدیدترین نمونه حرکت توده وار که باعث جنایت های بی سابقه و شرمساری تاریخی ملتی شد، حرکت نازی ها در آلمان بود. بسیاری از ما در جریان انقلاب ۱۳۵۷ در یک حرکت توده وار عکس خمینی را در ماه مشاهده کردیم زیرا که نیاز فوری و شدید به همگرایی داشتیم و اینگونه حرکت توده وار البته در پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بسیار موثر بود. اما آیا باید همان حرکت توده وار را برای انقلاب دیگری تکرار کنیم؟ همان دوستانی که از شرکت خویش در انقلاب ۱۳۵۷ ابراز شرمساری می کردند اکنون با همان حرارت در تظاهرات خارج ازکشور با آرزوی انقلابی که در راه است شرکت می کنند یا در رسانه های اجتماعی به بازنشر خبرهای تظاهرات داخلی و نظرهای احساساتی در حمایت از <انقلاب> می پردازند چون که دل پرشوری دارند.

تجربه انقلاب ۱۳۵۷ به خوبی به ما نشان داد که پیامد رفتار توده وار لزوما قابل پیش بینی نیست چرا که حرکت گروه عظیمی از توده های مردم از روی خردورزی و تصمیم گیری اندیشمندانه و از روی پیامدسنجی نیست. بلکه هرکس که از قضای روزگار پیشاپیش توده قرار بگیرد همه را به دنبال خود می کشد. و بدا به حال فردی که بخواهد در میان حرکت توده وار با خردورزی خویش خلاف رفتار توده وار رفتار کند چرا که قطعا با سرزنش و تهمت و انگ و حتی مجازات روبرو خواهد شد و چه بسا همانطور که در اوایل انقلاب ۱۳۵۷ با انگ <ضد انقلاب> طرد می شد، در شرایط کنونی با انگ <هوادار جمهوری اسلامی> بایکوت شود.

انسان یک موجود اجتماعی است و به شدت از همنوعان خویش تاثیر می پذیرد و احساسات جمعی بخش بزرگ و برجسته ای از زندگی ما را تشکیل می دهد. در میان جمع بودن یک غریزه بقای فردی است اما در همان حال این غریزه فردی با نیاز جمع برای بقا در دنیای پیچیده سیاست در تضاد است. از یک سو فرد نیازمند به تعلق به گروه است، نیازمند به اشتراک و بیان و داوگذاری احساسات است، و از سوی دیگر آینده جامعه نیازمند خردورزی افراد آن جامعه است. اما شور احساساتی که ما را به دیگران پیوند می دهد مانع از خردورزی ما می شود. بدون خردورزی افراد، جامعه در بزنگاه های تاریخی به بیراهه می رود. از همگان نمی توان انتظار داشت که احساسات و هیجان طبیعی خود را در چنین لحظه های تاریخی پرشوری کنترل کنند. اما این روشنفکران جامعه هستند که نباید تسلیم احساسات شده و خردورزی را رها کنند.

در حقیقت این روشنفکران جامعه هستند که بار مسوولیت خردورزی و آینده نگری را به دوش می کشند. مسوولیت تاریخی روشنفکران اینست که تسلیم احساسات نشوند، در پی رفتار توده وار نباشند و با اندیشه ای روشن و باز وضعیت موجود را بسنجند و احتمالات آینده را پیش بینی کنند و به بدنه جامعه درباره خطر حرکت های توده وار هشدار دهند که اگر بیش از یک برهه کوتاه ادامه یابد می تواند پیامدهای بس اسف بار داشته باشد. اما کو آن روشنفکران؟

دوستان جمهوریخواه ما در آلمان که از هفته ها برای یک همایش بررسی مسایل ایران برنامه ریزی کرده بودند که قرار بود از ۲۰ تا ۲۲ اکتبر برگزار شود، با شنیدن فراخوان آقای حامد اسماعیلیون به دعوت ایشان لبیک گفته و همایش و مسوولیت سیاسی خود را به فراموشی سپرده و برای پیوستن به حرکت توده وار به برلین رفتند.

حمایت از پروژه های سیاسی تغییر رژیم از خارج؟

هم اکنون اما گروه هایی که با انگیزه های سیاسی مشخص کار می کنند، از آب گل آلود به خوبی ماهی می گیرند و متاسفانه ایرانیان خارج کشور هم با ذهنیت و رفتار توده وار به دنبال آنها می افتند. این گروه ها با برنامه سیاسی مشخص برای استفاده – یا بخوانید سواستفاده – ازین احساسات توده وار نقشه می کشند و با مهارت و زیرکی نقشه های خود را پیاده می کنند. متاسفانه این گروه ها کم نیستند و همه آنان هم شناخته شده نیستند اما همه آنها مستقیم و غیر مستقیم از دولت های خارجی پول می گیرند و خط سیاسی خاص خود را از طریق رسانه های جمعی و اجتماعی رواج می دهند. و همگی در برخی موارد وجه مشترک دارند، از جمله زیر سوال بردن حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت مردم ایران. همه آنها هم درخواست کمک از دولت های خارجی برای تغییر رژیم را مشروع و موافق خواسته های مردم تظاهرکننده در ایران جلوه می دهند.

یکی ازاین گروه ها سازمان مجاهدین خلق است که همواره برای حمله نظامی به ایران در امریکا لابی می کرده و می کند. لابی مجاهدین در امریکا حرفه ای، ورزیده و کارکشته است و با دقت و پشتکار عمل می کند. مجاهدین با زیرکی وارد عمل شده و در اولین گام سعی کرده اند که حریف خود را که لابی مخالف حمله نظامی به ایران است، یعنی نایاک، از میدان به در کنند. پس با استفاده از احساسات خروشان مردم و با شایعه پراکنی تلاش گسترده و نسبتا بسیار موفقی برای جداسازی نایاک از بدنه ایرانیان – امریکاییان به راه انداخته اند. ایرانیان خارج نشین ایزوله شدن نایاک را به عنوان یک دستاورد برای خود تلقی می کنند در حالیکه برای دفاع از حق تعیین سرنوشت برای مردم ایران و در حمایت از تظاهرکنندگان باید اینگونه لابی را تشویق و تقویت کنند، نه اینکه با رفتار توده وار صدای لابی مجاهدین را بازتاب دهند. رفتار توده وار چنان موفق است که بسیاری از دوستان با افتخار از مخالفت با نایاک <بدنام> حرف می زنند در حالیکه تا آنجا که من می دانم تنها دلیل به اصطلاح بدنام شدن نایاک مخالفت آن با هرگونه تغییر رژیم از خارج و حمله نظامی به ایران است و این سازمان مجاهدین خلق است که همواره پیشگام مخالفت با نایاک و خط سیاسی آن بوده و هست. حتی اگر زمانی ثابت شود که نایاک از جمهوری اسلامی پول می گیرد یا به هر دلیلی نباید حمایت شود، ایرانی-امریکایی ها باید در حمایت از حق تعیین سرنوشت مردم ایران یک لابی در این راستا به راه انداخته و با هرگونه دخالت دولت امریکا در امور ایران مخالفت کنند تا تنها لابی ایرانی-امریکایی ها در کنگره امریکا لابی مجاهدین خلق نباشد.

مجاهدین همچنین با عکس و فیلمبرداری از جمعیت های تظاهرکننده در خارج کشور، آنان را به نام هواداران سازمان مجاهدین خلق به مردم و دولتمردان غربی نشان می دهند تا خود را مشروع و گزینه مناسب برای جانشینی حکومت کنونی ایران جا بزنند. (۳)

برخی از ایرانیان خارج کشور اکنون با حرارت امضا جمع می کنند تا روابط سیاسی ایران با دیگر کشورها قطع شود و سفرای ایران در کشورهای غربی اخراج شوند. نتیجه قطع روابط سیاسی و اخراج سفیرهای ایران از کشورهای دیگر چیست؟ مگر جز آب به آسیاب هواداران تغییر رژیم از خارج ریختن است؟ روابط سیاسی کشورها به برقراری و ثبات صلح کمک می کند. روابط سیاسی هرچه گسترده تر و عمیق تر باشد تاثیر سیاسی کشورها بر همدیگر بیشتر است و رهبران کشورها در دیدارها و گفتگوهایشان به همدیگر درباره رعایت حقوق بشر و تغییرات اقلیمی و مهاجرت و … هشدار و یا درخواست می دهند. اما با قطع روابط سیاسی و بازرگانی، این ابزار فشار مستقیم از بین می رود. کاهش و قطع روابط سیاسی زمینه ساز جنگ سرد و چه بسا جنگ گرم است. چه کسی از جنگ افروزی بهره خواهد برد؟ مردم ایران؟ یا آنانی که می خواهند به کمک دخالت های خارجی بر مسند حکومت آینده ایران بنشینند؟

آیا دخالت حکومت های خارجی برای ما قرار است که دمکراسی به ارمغان آورد؟ در کدام کشور دنیا حکومت های خارجی دمکراسی به ارمغان آورده که برای مردم ایران بیاورد؟

چرا اصلا باید سرنوشت مردم ایران در خارج ایران تعیین شود؟ حق مردم ایران برای تعیین سرنوشت خویش از اصول بنیادین دمکراسی است و باید بدان احترام گذارده شود. ما ایرانیان خارج نشین باید برای حفظ این حق بکوشیم. ما در تظاهرات شرکت می کنیم، از همشهریان امریکایی خویش درخواست حمایت از حقوق بشر مردم ایران می کنیم و همراهی و پشتیبانی مردم جهان از مبارزات مردم خویش را خواهانیم، اما از هیچ کشور خارجی هیچگونه کمک و دخالتی نخواهیم خواست و باید آگاهانه و فعالانه علیه هر اقدام خارجی در رابطه با تغییر حکومت ایران گام برداریم. اگر مجاهدین و مسیح علی نژادها با حساب و کتاب برای آینده ایران نقشه می کشند این وظیفه ماست که در پشتیبانی از حقوق و مبارزات مردم ایران و به پاس خون مهسا و نیکا و مهرشاد و … دست آنها را رو کنیم و نقشه هایشان را نقش بر آب سازیم.

مزدبگیران اسراییل و عربستان سعودی و … هم هستند که به صورت سازمان یافته تلاش دارند تا تظاهرات را به اغتشاش تبدیل کنند و آشوب بیافرینند و سعی در شلوغ سازی و به خشونت کشیدن تظاهرات مسالمت آمیز مردم دارند زیرا هر که و از هر طرف که کشته شود به سود آنان است! اما بسیاری از ایرانیان خارج نشین احساساتی قضاوت می کنند و صمیمانه و با حسن نیت تشنه هر حرکتی و هر خبری و هر صدایی از درون ایران هستند و متاسفانه تا بدانجا که هرگونه حرکتی را که خبرساز باشد ستایش می کنند. این احساسات تا آنجا پیش رفته که برخی دوستان برای تشویق حرکت های خبرساز و مشروع جلوه دادن خشونت ها از سوی مردم تظاهرکننده درباره <دفاع مشروع> قلم می زنند به جای آنکه خشونت را از هر طرف محکوم کنند. همه این عزیزان به خوبی می دانند که اگر کار به خشونت بکشد این حکومت است که دست بالا را دارد و این مردم هستند که هرچه بیشتر قربانی می شوند. اگر حرکت به اندازه کافی گسترده باشد بدون خشونت پیروز خواهد شد.

اکنون وقت خرد ورزی و دوراندیشی است، نه احساساتی شدن و خود را به توده چسباندن، به ویژه برای همه آنان که خود را روشنفکر، تحلیل گر یا کنش گر سیاسی می دانند.

وظیفه روشنفکران و به ویژه نیروهای چپ ایرانی است که در درجه نخست از حق تعیین سرنوشت و تعیین حاکمیت برای مردم ایران دفاع کنند و آگاهانه و فعالانه نقشه های همه آنانی را که برای جنگ افروزی علیه ایران، تجزیه ایران، تعیین رهبر برای مردم ایران، و تغییر رژیم از خارج کشور و یا هر گونه دخالت خارجی در امور ایران برنامه ریزی می کنند نقش بر آب سازند و ازین راه به موثرترین شکل به مبارزات مردم ایران یاری رسانند.

(۱)

Herd mentality

(۲)

Herd behavior

(۳)

برای نمونه فردی به نام حمید عظیمی در شمال کالیفرنیا تظاهرات ایرانی-امریکایی های این منطقه را به نام تظاهرات هواداران سازمان مجاهدین خلق جا می زند و در پخش این دروغ از شبکه تلویزیون های امریکایی منطقه می کوشد.

https://www.ktvu.com/video/۱۱۲٣۱٨۹?fbclid=IwAR۱N۱z_hUklrhzPef۴۶eX۲o_ypqmHIWO۶iswdoHzQk۶qaUWrgay۹KQ۲QU۹s

در همین راستا، سازمان مجاهدین خلق برای مخدوش کردن مرز هویت هواداران سازمان و دیگر مردم ایرانی-امریکایی، در سایتی که با نام ایرانی-امریکایی های شمال کالیفرنیا به راه انداخته به تبلیغ برای سازمان مجاهدین خلق می پردازد.

www.iacnorcal.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست