سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نقشه‌ی راه برای هماهنگی ملی


بهزاد کریمی


• تمرکز در اینجا بر عمده‌ترین نارسایی جنبش در زمینه‌ی نبود رهبری سیاسی و فقدان مرکز هماهنگی اپوزیسیون دمکرات در سطح ملی است که ضعف بنیادی روند گذر از جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و در هر فاز از این روند ادامه‌دار بیشتر نمایان‌ می‌شود. انرژی جنبش فقط با شکل‌گیری مرکز هماهنگی کلان است که خواهد توانست امر تعیین تکلیف با قدرت سیاسی را چه در شکل سلبی و چه اثباتی جهت داده و به فرجام برساند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۴ مهر ۱۴۰۱ -  ۱۶ اکتبر ۲۰۲۲


 

جنبش انقلابی جاری، سنگرهای نوین بسیاری را‌‌ به تسخیر کشیده و ابتکارات پایوران و پایداران آن چه در زمینه‌ی تولید شعارها و ترانه‌های معنی‌دار و چه در به کاربردن تاکتیک‌های میدانی و بهره‌گیری از فن سازمان‌دهی جای تقدیر فراوان دارد. فداکاری‌های تحسین‌برانگیز همراه خلاقیت‌های سرشار در جنبش انقلابی “زن – زندگی – آزادی”، با فرارویاندن سطح مبارزه‌ی مردم در ترازی تازه،‌ روند گذر از جمهوری اسلامی را شتابی شگرف بخشیده است.

درنگ نوشتار حاضر اما، بر چند و چون پیشروی‌ها و به ژرفا رفتن این جنبش انقلابی و دستاوردهای رو به تکثیر آن نیست که شرحش را به نوشتاری دیگر موکول می‌کنم. تمرکز در اینجا بر عمده‌ترین نارسایی جنبش در زمینه‌ی نبود رهبری سیاسی و فقدان مرکز هماهنگی اپوزیسیون دمکرات در سطح ملی است که ضعف بنیادی روند گذر از جمهوری اسلامی به شمار می‌رود و در هر فاز از این روند ادامه‌دار بیشتر نمایان‌ می‌شود.

قوت و ضعف این جنبش و نیاز کلان روند گذار

جنبش انقلابی جاری را از منظر جنبش‌های نوع نوین در جهان امروز باید دید و فهمید. جنبش‌هایی متکی بر شبکه‌های افقی خودسازمانگر با عملکردی خودگردان، که در بهره‌گیری از فناوری‌های دیجیتالی طی کوتاه‌ترین زمان بسیج میلیونی در پی دارند. در این جنبش‌ها، با پدیده‌ی رهبری غیر متمرکز در وجود کانون‌های جدا از هم ولی همسو و عملاً هماهنگ با هم مواجهیم. همین ویژگی در جنبش جاری، چونان نقطه قوت عمل کرده و مانع از این شده است که سرکوبگران بتوانند به سادگی هدایتگران جنبش را در کمند آورند.

اما این نقطه قوت، نافی نقطه‌ ضعف در رابطه با نبود مرکز هماهنگی اپوزیسیونی نیست. نه فقط داشته‌ها که حتی کمبود نیز، نبود را جبران نمی‌کند. کادر مدیریتی میدانی، لزوماً به معنی رهبری افق گشای جنبش نیست و این کادر با هر میزان از کارایی، بعید است بتواند جای خالی مرکز هماهنگی‌ها در روند گذار از جمهوری اسلامی را بگیرد. انرژی جنبش فقط با شکل‌گیری مرکز هماهنگی کلان است که خواهد توانست امر تعیین تکلیف با قدرت سیاسی را چه در شکل سلبی و چه اثباتی جهت داده و به فرجام برساند.

نخستین پرسش در این رابطه، محل جغرافیایی مرکز هماهنگی سیاسی در اپوزیسیون دمکرات است و پاسخ به آن نیز اینکه: ترکیبی است. هم در داخل است و هم در خارج، گرچه از نظر هدف مبارزاتی واحد و به لحاظ راهبردی متجانس. نه شکل‎‌گیری همزمان‌شان حتمی است و نه در صورت پدیداری‌شان، لزوما بلافاصله وصل همدیگر. مراکز هماهنگی در درونمرز و برونمرز چه در زمینه‌ی کارساز بودن و چه آسیب پذیری‌ها هریک ویژگی‌های خود را دارند. موفقیت نهایی، در ترکیب و تکمیل اینهاست.

داخل، منبع تولید مستمر کادر تازه نفس برخاسته از متن جنبش‌های مطالباتی سال‌های اخیر است با توشه‌ی تجربه‌ای سرشار. از مبارزات معیشتی و انواع تبعیض ستیزی‌ها گرفته تا اصلاح طلبان گسسته از نظام و سلبریتی‌های مطرح. منبع‌ای غنامند که در جنبش اخیر انباشتی دو چندان یافته است. این داخل اما از سوی دیگر با سرکوبگری بی امان جمهوری اسلامی مواجه است، زیرا آزمون کرده و دریافته که رژیم در قبال تشکل‌یابی مخالفان و شکل‌گیری کانون رهبری حساسیت بسیار دارد. از اینرو، رهبری در داخل، بیشتر ظرفیتی است والا که می‌تواند در اولین امکان با فعلیت‌یابی‌اش نقشی بزرگ ایفاء کند.

اپوزیسیون دمکرات خارج اما، اگر هم از کمبود بزرگ ضعف رابطه‌ی مستقیم با میدان مبارزاتی و نیز پراکندگی‌ها میان خود رنج می‌برد، در عوض اما انبان تجربه‌ی سیاسی بالای نیم قرنی است و برخوردار از امکانات پشت جبهه‌ای فراوان چونان ثروتی ملی. اپوزیسیون‌ای، هم در جامه‌ی انواع تشکل‌ها و احزاب سیاسی و هم در وجود منفردین فراوان که به هر دلیل هنوز غیر متشکل‌اند. ضرورت حیاتی ایجاد مرکز هماهنگی در اپوزیسیون دمکرات خارج کشوری، منطقاً چیستی نقشه‌ی راه برای رسیدن به آن را پیش می‌کشد که تمرکز نوشته‌ی حاضر نیز بر همین است.

نقشه‌ی راه برای رسیدن به هماهنگی‌ها در خارج کشور

برای شکل گیری مرکز هماهنگی دمکراتیک در برونمرز، اولین موضوع تبیین جایگاه تشکل‌ها و افراد غیر متشکل در چنین مرکزی است. اگر اصل بر “همه با هم” دمکراتیک ناظر بر پذیرش همدیگر در عین حفظ استقلال هویتی و برنامه‌ای باشد، استخوانبندی چنین تجمیعی نمی‌تواند چیزی جز جمع‌آمد احزاب و تشکل‌های سیاسی‌ فهم شود. غیر این، فرد محوری مهارناپذیر خواهد بود و جایگزینی “همه با هم” دمکراتیک با “همه با من” ضد دمکراتیک. اگرچه به تاکید باید گفت که تجمع با چنین استخوان‌بندی، نه فقط هم‌‌پیوندی و هماهنگی با شخصیت‌های دمکرات را از نظر دور نمی‌اندازد، برعکس این سازوکار را مناسب‌ترین و سنجش و اندازه‌ پذیرترین شیوه‌ی تنظیم رابطه‌ی متقابل می‌داند.

موضوع بعدی درک درست از تکثر موجود است. وجود تشکل‌های سیاسی در سپهر سیاسی اپوزیسیونی ما، جدا از بیمارگونگی تعدد در آن که قسماً نشانگر خودمحوری‌هاست، اما حکایت از کثرت و رشد سیاسی جامعه‌ی ایران هم دارد. بنابراین، مسئله بیش از آنکه تعدد باشد، اشتراک جویی در تکثر است و ما نیز تمرکز را بر همین باید بگذاریم. موضوع، رسیدن به همکاری‌های ممکن در حین تعدد است که متاسفانه بیلان کار تا اینجا مثبت نیست و هنوز پراکنده‌تر از آنیم که نیاز جنبش به‌ امر مدیریت سیاسی مبارزه با نظام جمهوری اسلامی را پاسخگو باشیم.

هم از اینرو برای شکل دهی به مرکز هماهنگی کلان‌، نقطه عزیمت را باید بر نقطه قوت‌های چه بالقوه و چه بالفعل موجود در اپوزیسیون دمکراسی‌خواه قرار داد. بالقوه، آنجایی که این اپوزیسیون هنگام اوج‌گیری‌های اعتراضات مردم رویکرد مبتنی بر آمادگی برای همراهی‌ها و همکاری‌ها در معنای استعداد جهت کار مشترک از دل خود بیرون می‌دهد و بالفعل هم آنجا، که شادمانه از چندی پیش پاره اتحاد‌ عمل‌ها و هماهنگی‌ها در آن شکل گرفته که نشان می‌دهد در نقطه صفر هم نیستیم.

هم اینک در سطح اپوزیسیون دمکرات خارج کشور، چندین بلوک‌ مرکب از تشکل‌های سیاسی دمکراسی خواه، جمع‌هایی از سازمان‌ها و احزاب سیاسی دمکرات همکار با هم و نیز پدیده‌ی‌ تازه با عنوان “شورا”های مجتمع از افراد دمکرات هم نظر سیاسی عمل می‌کند. این وضع امیدبخش، جدا از هر ارزیابی در رابطه با ریز مواضع سیاسی هر یک از این مجامع، بازتاب‌دهنده‌ی نیاز سپهر سیاسی کشور به هم‌افزایی نیرو و حدی از جواب مثبت به این ضرورت است. پروژه‌ی ایجاد مرکز هماهنگی نیز دقیقاً می‌باید امر وصل کردن این شکل‌گرفته‌‌ها به یکدیگر را در اتکاء بر همین داشته‌ها و روانشناسی پیش ببرد.

برای کامیابی نقشه‌ی راه

شرط مقدم اینست که همگان بپذیرند هیچ بلوک و جمعی نه می‌تواند و نه حتی خواهد توانست مرکز قرار گیرد و موقعیت هژمون بیابد. فکر انبساط یابی در خود‌ و الحاق دیگران به “ما”، بیهوده پنداری است و درجا زدن در این فکر که در خودمان و حتی اول در خودمان رشد کنیم، دانسته یا نادانسته مرکز قرار دادن بلوک خودی است با توهم جذب دیگران به خود. حال آنکه هر اندازه بقای بلوک‌ها مفید و کوشش‌ در آنها برای جاافتادن و تثبیت‌شدگی در استقلال‌شان لازم، رشد دینامیک آنها ولی مشروط به تمرکزشان است بر وصل شدگی با بلوک دیگر. تفاوت شنا در حوض و آبراه، بسیار است.

پرهیز بجا از خطر ذوب شدگی هویتی و برنامه‌ای، ضرورتی است که تحت هیچ مصلحتی نباید از آن بازماند؛ معنی این مهم اما، بسته عمل کردن و بسته ماندن در خود نیست. بلوک‌های دمکراتیک می‌توانند ضمن حفظ جمع‌هایی که شکل داده‌اند، با بکارگیری روش وساطت مبتنی بر همکاری‌ مولفه‌هایی از هر بلوک با مولفه‌هایی از بلوک‌های دیگر، در مسیر هماهنگی ملی گام بردارند. وصل‌شدن دوایر موجود اپوزیسیون دمکرات از طریق قطعاتی از آنها به هم، نوعی تدارک‌دیدن برای رسیدن به دایره‌ی بزرگ هماهنگی ملی است که در اعتلای خود می‌تواند به کنگره‌ی ملی نیز برسد.

مکمل این رویکرد ضرور سیاسی و حتی مهم‌تر از آن، ورود اپوزیسیون دمکرات به میدان گفتگوی بی‌درنگ با نیت رسیدن به توافقات در راستای شکل گیری مرکز هماهنگی ملی است. سازمان‌دهی گفتگوی سریع و دو سویه بلوک‌ها با همدیگر و همکاری‌های ممکن احزاب با یکدیگر، مبرم‌ترین، دسترس‌پذیرترین و تحقق‌یافتنی‌ترین اقدام سیاسی در حال حاضر است. گفتگو، تعهد دادن پیشاپیش از سوی طرفین به همدیگر نیست؛ با آغاز شدن و ادامه‌یافتن هم می‌تواند به بر بنشیند و هم می‌تواند در حد تفاهم باقی بماند. اما بی گفتگو، نه هیچ توافقی می‌تواند سربرآورد و نه هیچ تفاهمی سر‌گرفتنی است.

در زیر چکیده‌ی آمده در این نوشتار را کوشیده‌ام در مقام سه موقعیت‌ حال، فرارفتن از آن و رسیدن به مرکز هماهنگی در خارج کشور، طی سه نمودار نشان ‌دهم. اولی وضعیت کنونی اپوزیسیون دمکرات برونمرز را بازتاب می‌دهد، دومی نمایانگر مسیر نیازین مد نظر است و سومی همانی که آرزو بداریم.

در این سه نمودار، نقاط معرف افراد و اشخاص‌اند که هنوز در هیچ جمعی متشکل نیستند. مربع‌ها به رنگ سیاه بیانگر احزاب و سازمان‌های سیاسی‌اند.‌ دوایر نماد بلوک‌ها و تجمعات تاکنون شکل گرفته هستند. دایره‌ی بزرگ هم همان مرکز هماهنگی ملی است با افزوده‌ی نهاد نمایندگی نیازین احزاب و تشکل‌های دمکرات مستقر در این دایره کلان برای مدیریت هماهنگی همسویان و همراهان در عمل.

به تاکید باید گفت که این نقشه‌ی راه به معنی ساده‌سازی و سهل اندیشی نیست و می‌دانیم که واقعیت نهایتاً از روندهای جنبشی بر متن زندگی رنگ می‌گیرد و نه در انطباق مطلق با هیچ الگوی پیشنهادی. با دشواری‌های تحقق راه پیشنهادی ناآشنا نیستیم و بر پیچیدگی‌های مسیر وقوف داریم. اما مدعی سیاسی باورمند به اصل تغییر، ملزم و موظف به پاسخ‌گویی نیازهای روند گذر از جمهوری اسلامی به آزادی و دمکراسی است. این، تلاش برای گفتگو و هماهنگی با هدف تجمیع نیروی دمکراسی‌خواه را می‌طلبد.

همانگونه که در آغاز نوشته تاکید شد، تلاش برای ایجاد مرکز هماهنگی دمکراتیک در خارج کشور یک بخش از کوشش ملی در راستای شکل‌دهی به رهبری جمعی است. مرکز کلان هدایت روند گذر از جمهوری اسلامی به دمکراسی، فقط در ترکیب درونمرز – با نقش عمده‌ی آن – و برونمرز است که تکمیل می‌شود. تمرکز این نوشته بر نیروی خارج کشور، در واقع متوجه اقدام در دسترس‌پذیرترین میدان است، بی آنکه تلاش از همین حالا و در هر شکل ممکن برای همپیوندی با داخل از قلم افتد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست