سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انقلاب یا خیزش؟ باری اما بعد…


محمد قراگوزلو


• مستقل از اینکه انتسابِ واژه­ ی “اغتشاشگر” و “نوکر امریکا و اسرائیل” به مردم خواهان “نان- کار- آزادی” زیادی نخ نما شده است و مستقل از تفاوت ­ها و تشابهات اعتراض­ های وسیع جاری با خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ و ده ­ها مولفه ­ی گفته و ناگفته ­ی دیگر نخستین و آخرین تکلیف اساسی در ارتباط با خیزش جاری تقویت سیلندرهای طبقه­ ی کارگر به منظور کسب هژمونی است. فراموش نکنیم که جنبش­ ها و انقلاب ­ها را بر مبنای موتور محرکه ­ی طبقاتی­شان می سنجند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۶ مهر ۱۴۰۱ -  ٨ اکتبر ۲۰۲۲



تحقیقا همه­ ی تحلیل­گرانی که روی ابعاد گوناگون اعتراض­ های گسترده­ ی توده­ یی آخرشهریور و مهر ۱۴۰۱ خم شده­ اند – اعم از چپ و راست – روی چند نکته اتفاق نظر دارند:

الف. وسعت جغرافیاییِ اعتراض­ ها از شهرهای بزرگ تا نقاط دور افتاده.

ب. حضور طیف­ های مختلفِ مردم عاصی و ناراضی از وضع موجود و به عبارت دیگر انبوهه ­گی و همه ­گانی بودن اعتراض­ ها از شمال تا جنوب.

پ. دخالت مستقیم و پرچمداری زنان و به ویژه دختران جوان و نوجوانان. چنین مولفه­ ی بسیار مهمی را نباید فقط در زمینه ­ی انگیزه­ ی به خاک افتادن مهسا امینی محدود کرد. زنان ایرانی بیش از چهار دهه است که با ستم مضاعف جنسیتی دست به گریبان هستند.

ت. مشارکت فعال دانشجویان و دانش­ آموزان.

ث. تقابل بی ­واهمه ­ی معترضان علیه پلیس سرکوب. (ریزش ترس مردمِ عاصی و معترض.)

ج. گستره­ ی گسترده ­گی تجمعات فقط جغرافیایی نیست و شامل طبقات مختلف اجتماعی نیز می ­شود. به عبارت دیگر در این “تحلیل” ها گفته شده “انقلاب مهسا” یا “ژینا” – که ناسیونالیسم کورد اشتیاق شدیدی برای کاربست این نام دارد – برای نخستین بار در طول عمر جمهوری اسلامی هر سه طبقه ­ی ناراضی از اوضاع حاکم را به میانه ­ی میدان کشیده است! یعنی هم طبقه­ ی کارگر – گیرم نه به صورت طبقه بلکه فردی یا خانواده ­گی – و خرده ­بورژوازیِ طغیانگر و بخشی از بورژوازی ناراضی نسبت به تحدید آزادی­ های فردی به طور همبسته و توده ­وار و انبوهه در این اعتراض ­ها دست همدیگر را گرفته و شانه به شانه ­ی هم به چهره ­ی حاکمیت پنجه کشیده­ اند! چیزی شبیه انقلاب ضد سلطنتی بهمن ۵۷ که “همه با هم” علیه “یک نفر” برخاسته بودند. در این بخش از تحلیل به عنوان فکت مثلا به تظاهرات ده ­ها هزار نفری ایرانیان مقیم خارج از کشور استناد می ­شود و تاکید می ­گردد که این کمیتِ دیدنی و کنار هم قرار گرفتن پرچم ­ها و نشانه ­ها و نمادهای مختلف موید “اتحاد مبارک” و “وحدت خجسته مردم” ایران است. در این میان البته “وحدت طلبی” آن بخش از اپوزیسیون که به کمتر از “انقلاب ژینا” رضایت نمی دهد و حتا نام متعارف “مهسا” را نیز بر نمی تابد قابل تامل است! مضاف به اینکه موکدا تاکید می ­شود که همین شعار “فراطبقاتی”ِ “زن/ زندگی/ آزادی” وجه ممتاز و خصلتِ بارز “همه­ با هم ی” و “رمز وحدت طبقات مختلف” است. در قاب کهنه ­ی چنین تحلیلی حضورِ سلطنت طلبان و فرشگرد با پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان شاهنشاهی در کنار پرچم سه رنگ مجاهدین خلق و سایر پرچم­ ها – از مدل و رنگ پرچم هواداران “جمهوری ایرانی” و “مدیریت گذار” و سوسیالیست ­های حاضر در تظاهرات خارج کشور بی خبرم- نشانه ­ی قوت و قدرت این “انقلاب” است. مهم نیست که سلطنت طلبان و اصلاح طلبان رانده از حکومت و انحلال طلبان و سایر “طلبان” و “طالبان” تا کنون با انقلاب مخالف بوده­ اند و آن را رویکردی خشونت آمیز می ­دانسته ­اند مهم – فعلا – این است که حالا دیگر “خشونت” به شکل “دفاع مشروع” مجاز شده و فلان حقوق­دان حکم به حلال بودن آن داده است. در فتوای متاخر برنده ­ی نوبل صلح باید ابتدا به سلاح مهاجم خیره شد و با دقتِ بی تخفیف نوع و کالیبر و سریال و کشور سازنده و میزان صدمه رسانی آن را شناخت و اندازه گرفت و سپس “متناسب” با همان سلاح جواب داد. اگر “خدای ناکرده” مثلا در پاسخ “تفنگ ­های ساچمه زن (گیج)” پلیس، معترضان از کلاشینکف یا کلوخ استفاده کنند، “مشروع” و “مباح” نیست و قاضیِ نوبلِ حکم محکومیت صادر می ­کند. مضاف به اینکه معترضان باید به این تبصره­ ی مبصر “حقوق بشر” نیز بذل توجه داشته باشند که “دفاع مشروع” حتما در چهارچوب قانون انجام شود. با رعایت الزامی این تبصره مثلا کولبران مجاز به “دفاع مشروع” نیستند. چرا که قاضی شارع نوبل “شغل” کولبری را به صراحت “غیرقانونی” و مغایر مصوبات “مجلس محترم شورای اسلامی” و قوانین معطوف به مجازات عمومی دانسته است! دنیای عجیبی دارد این “اپوزیسیون سانتی مانتال” ایرانی! باری شعار “موشک جواب موشک” دوران جنگ ج الف با عراق که یادتان است؟

چ. در حاشیه­ ی اهمیت کمیت معترضان و حضور همه ­ی اپوزیسیون چپ و راست در “انقلاب مهسا” گفته نمی شود اگر آمد و “دست برقضا” جریانی فاشیستی همچون “فرشگرد” به رهبری “رضا شاه سوم” یا “ملکه” و شاهدخت نور پهلوی سوار موج جاری شدند و “زبانم لال” قرعه­ ی قدرت سیاسی به نامشان رقم خورد، چه بر سر لیبرال ­ها (منظورم مصدقی­ ها است) و جمهوری­ خواهان دموکرات و سکولار (که غالبا تا دیروز به سازمان فدایی گرایش داشتند) و کمونیست ­های رادیکال (“ارتجاع سرخ” به تعبیر بلوک “شاهزاده” و “فرشگرد”) خواهد آمد؟

نکته: قصدم از طرح مبحث فوق این نیست که مثلا مردم معترض در خیابان شعار “مرگ بر شاه” سر دهند و با طرفداران سلطنت درگیر شوند، چنانکه برخی چنین سفسطه می­ کنند. من به طور مشخص از استقلال طبقاتی اردوی کار و زحمت در تمام عرصه ­ها از جمله میدان و خیابان دفاع می کنم.

ح. روند انباشت سرمایه و ادغام بورژوازی ایران! باری مستقل از اینکه در متن اعتراض ­های خیابانی اخیر شعارهای ناسیونال شوونیستی از قبیل “رضا شاه روحت شاد” و “جانم فدای ایران” و مشابه شنیده نشده است و مستقل از اینکه انتساب مردم معترض به: – فلان خانمِ خودشیفته ­ی باد شده و هر­آینه در “معرض ترور” و در آستانه ­ی “توطئه ­ی جگرسوزِ آدم­ ربایی” آن هم در قلب ایالات متحد و تحت پوشش ویژه­­ ی FBI   و آن هم در بزنگاه تاریخی “چهارشنبه­ های سفید” و البته با شلیک از شبکه­ ی مشبکِ “تبلتِ” رسانه ­ی شیکِ “پربیننده” و تشبیه اعتراض ­های جاری به دوران سیاه و تباهِ “فروپاشی دیوار برلین” و “انقلاب ­های ارتجاعی مخملی”…. انکار مطالبات حق طلبانه ­ی کارگران و زحمتکشان است – بگذریم از اینکه استناد به افاضات مهمل یکی از “بی مخ­ ترین” بوقچی ­های رسانه­ ییِ “تبلت” به دست “اپوزیسیون” دست­کم گرفتن کیفیت و مطالبات جنبش جاری و بدترین نوع توجیه سرکوب است – و مستقل از اینکه مبارزه­ ی زنان برابری­ طلب ایران برای مطالبه ­ی حداقلیِ آزادی پوشش و لغو حجاب اجباری را نمی توان به حساب جریان فلان “رئیسِ جمهوری [محجبه ­ی] مقاومتِ” مدافعِ “بازار آزاد” ریخت و مستقل از اینکه با شنیده شدن یا نشدن صدای اعتراض مردم ایران در جهت ­گیری سیاست­گذاری ­های امپریالیستی و توافق یا شکست برجام و بستن سفارتخانه ­ها و اخراج شیادانِ مفتخوری به نام آقازاده­ ها و خانم­ زاده­ ها و وکلا و سفرا و سارقان وابسته به بورژوازی حاکم از “بلاد کفر” کمترین تغییری در اوضاع داخل به وجود نخواهد آمد و فقط محل مانوور “پورشه سواران” از خیابان­ های تورنتو و لندن و پاریس به اندرزگو و قیطریه و فرمانیه منتقل خواهد شد و صدالبته بر ترافیک “پورشه سواری” شمال تهران نیز افزوده خواهد شد.

در افزوده: این دیپلومات­ های مشنگ غربی به ویژه جناب جاستین ترودوی لیبرال مردم ایران را گاگول فرض کرده ­اند. چند روز (۷ اکتبر) پس از تظاهرات ایرانیان معترض مقیم کانادا ایشان طی یک سخنرانی مشعشع از “ممنوعیت ورود بیش از ده هزار فرمانده سپاه” به عنوان شاهکار خود در همراهی با ایرانیان سخن گفته ­اند. هیچی هم نه ده هزار فرمانده! “سنگ بزرگ علامت نزدن است” مصداق این فرمایش ج. ترودو است. جناب نخست وزیر! نیازی به این دست و دلبازی سخاوتمندانه نیست. شما و دولت­تان زحمت بکشید و پول­ های میلیاردی مردم زحمتکش ایران را که از سوی امثال خاوری ها به کشور “متمدن­تان” منتقل شده است به نفع همان خانواده ­های داغدار هواپیمای اوکراینی مصادره کنید و درهای کشور خود را به روی ده­ ها هزار پناهجوی سرگردان در ترکیه بگشائید و دزدان و چاقوکشانی را که در “تبعید جهنم امن” کانادا با پول مردم ما صفا می کنند به همراه شاه دخت ­ها و شازده ­های شان به بهشت مادری­شان دیپورت کنید کافی است. بیماری ناشی از ترافیک “پورشه­ سواری” را ما خودمان در روز موعود حل و فصل خواهیم کرد. باقی بقای­تان!

ادامه دهیم! مستقل از اینکه انتسابِ واژه­ ی “اغتشاشگر” و “نوکر امریکا و اسرائیل” به مردم خواهان “نان- کار- آزادی” زیادی نخ نما شده است و مستقل از تفاوت ­ها و تشابهات اعتراض­ های وسیع جاری با خیزش دی ۹۶ و آبان ۹۸ و ده ­ها مولفه ­ی گفته و ناگفته ­ی دیگر نخستین و آخرین تکلیف اساسی در ارتباط با خیزش جاری تقویت سیلندرهای طبقه­ ی کارگر به منظور کسب هژمونی است. فراموش نکنیم که جنبش­ ها و انقلاب ­ها را بر مبنای موتور محرکه ­ی طبقاتی­شان می سنجند. مساله ­ی مهم دیگر ارزیابی ِموقعیت طبقه­ ی حاکم با تاکید بر این موضوع است که آیا بورژوازی ایران در نظام جهانی جاری که مبتنی بر جهانِ دو یا سه قطبی است می­ تواند مانند بورژوازی زمان شاه در یکی از این قطب ­های سرمایه­ داری ادغام شود و متعاقبا دور جدیدی از انباشت سرمایه را با موفقیت کلید بزند؟

این­که تحلیل گران “با هوش” از چپ و راست به صورت کیلویی حکمی را صادر می­ کنند که به موجب آن « نه جمهوری اسلامی و نه مردم معترض دیگر هرگز به دوران “پیشا انقلاب مهسا” باز نخواهند گشت» – اگرچه حامل کشف کشاف و حکیمانه ­یی است – اما هیچ به ما نمی گوید و راه و بیراهه ­یی نشان نمی­ دهد. بعد از انقلاب مخملی- بورژوایی سبز و شکست حرکت “رای منو پس بده” (خرداد ۸۸) و متعافب دو “خیزش مردم بی لبخند” (دی ۹۶ و آبان ۹۸) باید دانسته آمده باشد که ج الف حکومتی صفر و یک است و با هیچ درجه ­یی از اعتراض­ های مشابه عقب نخواهد نشست. (این مساله را من همان سال ۸۸ در گفتگو با مجله ­ی آرشِ کاپیتان پرویز عزیز قلیچ تاکید کردم.) از این فکت که بگذریم مساله­ ی اساسی و اصلی برای پیشروی جنبش کارگری و سوسیالیستی این است که آیا تلاش جناح اصلاح طلب رژیم (دست کم در قالب اتاق فکرها و رسانه ­های پرنفوذشان) در راستای ادغام سرمایه ­داری حاکم در سرمایه­ داری غرب یا انگلوساکسون – حالا امریکا نشد اروپا – کاملا شکست خورده و کنار رفته است؟ آیا دلیل چنین شکستی را باید در حذفِ سیاسی جناح رفسنجانی – روحانی – خاتمی (کل طیف اصلاح طلبان زنده و مرده) از مناصب کلیدی دولت دانست؟ آیا بورژوازیِ حاکم به لحاظ نماینده ­گی منافع طبقه ­ی خود لاغرتر شده است؟ آیا مثلا اگر برجام به نتیجه نرسد و یک توافق – حتا موقت و مشروط – با غرب حاصل نشود پروژه ­ی شکست فوق تکمیل خواهد شد؟ آیا دسترسی به تکنولوژی ساخت و ساز بمب اتم پایان این ادغام است؟ آیا الحاق به پیمان شانگهای آغاز تغییر این ریل گذاری و شروع روند ادغام سرمایه ­داری ایران در سرمایه­ داری بلوک شرق است؟ پیروزی روسیه در نبرد اوکراین – که تا همین­جا نیز تحقق یافته و قطعی می نماید- چه تاثیری در این تغییر ریل دارد؟ و نکته ­ی مهم این است آیا ادغام احتمالیِ بورژوازی ایران در بورژوازی بلوک روسیه و چین قادر خواهد بود دور جدیدی از انباشت سرمایه را با موفقیت و حداکثر سود رقم بزند؟ آیا امریکا اجازه خواهد داد که سرمایه ­داری چین و روسیه فارغ از تحریم ­ها وارد حریم صنایع کلیدی ایران شوند و به سرمایه­ گذاری­ های سودآور بپردازند؟ تکلیف قدرت­ های منطقه ­یی با وجود شکل ­بندی این بلوک جدید چه خواهد شد؟ ترکیه و عراق و عربستان و اسرائیل با اوضاع جدید چه خواهند کرد؟

همه­ ی این موارد و بیش از این ها در تبیین “لحظه ­ی حال دولت” – که همواره مورد تاکید لنین بود – مهم است و نویسنده خواهد کوشید در کتاب جدید خود تا حد ممکن به آن ها پاسخ دهد. به گمان من طبقه­ ی کارگر و جنبش کارگری سوسیالیستی بدون شناخت سیاست ­های داخلی و منطقه­ یی و جهانیِ بورژوازی حاکم نمی ­تواند به استراتژی سیاسی مناسب خود شکل و جهت مناسب دهد.

عرصه­ ی سیاست و اقتصاد برخلاف زمینه ­های فرهنگی عرصه­ ی نسبیت است. به همان میزان که نسبیت فرهنگی مولفه­ یی سیاه و ارتجاعی است به همان اندازه هم می ­توان از نسبیت اقتصادی و سیاسی دفاع کرد. در همین راستا پیدا است که برای نمونه دولت رفاه به عنوان جناح چپ بورژوازی از دولت نئولیبرال به مثابه­ بال راست و هار بورژوازی نسبتا بهتر است. زنده­ گی عمومی در پرتو سرمایه ­داری دانمارک و سوئیس و هلند – حتا با وجود آب رفتن دولت رفاه – بهتر از زنده ­گی تحت سلطه ­ی سرمایه ­داری امریکا و انگلستان و ایران و ترکیه و اوکراین و مولداوی و عراق و پاکستان و افغانستان است. به همین سیاق می ­خواهم تاکید کنم نویسنده ضمن بایگانی تز بی بنیاد “سوسیال امپریالیسم” – که در نوجوانی مدافع آن بوده – بر این گمان است که امپریالیسم خوب و بد و “بالنده” و “میرنده” نداریم. اما در عین حال ضمن تامل مجدد در تز امپریالیسم و تاکید بر اصلاح و تکمیل آن – از هیلفردینگ و لوکزامبورگ و بوخارین تا لنین – به این فکت ارجاع می ­دهد که فی­ المثل در کشورهای امپریالیستی چین و روسیه و ژاپن و آلمان – برخلاف امپریالیسم امریکا نهادهایی از قبیل “سولیداریتی سنتر” و NED و مشابه برای تخریب و مصادره ­ی جنبش­ های کارگری کشورهای سرمایه­ داری پیرامونی نداریم. و یا به قول راجر واترز چین تا کنون به کدام کشور حمله ­ی نظامی کرده است؟

تحدید شرارت امپریالیسم انگلوساکسون و مهار تهدید ناتو در جهان چند قطبی – در پی پیروزی روسیه در نبرد علیه نئوفاشیسم – امکان ایجاد ظرف ­های مناسب به منظور استمرار کم خطرتر مبارزه ­ی طبقاتی را مساعد خواهد کرد. از طرح این بحث نمی ­خواهم به این نتیجه­ ی قطعی برسم که چرخش احتمالی بورژوازی ایران به سمت بلوک شرق (چین و روسیه) یک امتیاز مثبت برای طبقه­ ی کارگرایران و ظرفیتی مفید در راستای انکشاف مبارزه ­ی طبقاتی است. ولی می ­خواهم به این نکته خم شوم که بی ­طرفی جنبش کارگری سوسیالیستی در نزاع­ های جهانی و اکتفا به نظاره ­گی محض و تنزه طلبی، جنبش را از تماشاچی بودن به تماشایی شدن تبدیل می­کند. حال پرسش اصلی این است در صورت شکست نهایی بورژوازی حاکم در روند ادغام در سرمایه­ داری غرب آیا ملزومات مبارزه ­ی طبقاتی تغییر می­ کند؟ آیا با توجه به جایگاه منطقه­ یی و جهانی بورژوازی ایران و ساختارهای اصلی منتهی به انباشت اساسا امکان الحاق این طبقه به بورژوازی شرق محتمل است؟ در نظر داشته باشیم که ظرفیت اقتصادی و سیاسی بورژوازی ایران مطلقا – تاکید می­کنم مطلقا – با روسیه قابل قیاس نیست همان­طور که مقایسه ­ی سیاستمداران وطنی و روسی – مثلا رئیسی با پوتین و عبداللهیان با لاوروف – مضحک است. مضاف به اینکه تراز مثبت دویست و چهل پنجاه میلیاردی روابط تجاری چین با امریکا و انرژی نسبتا ارزان روسیه در بازار جهانی دولت چین را در حوزه ­ی سرمایه­ گذاری بی پروا در ایران محتاط ­تر خواهد کرد.

در مجموع مستقل از اینکه بورژوازی حاکم به کدام بلوک سرمایه ­داری جهانی تغییر ریل می­ دهد دو مولفه­ ی متکی به فکت انکار ناپذیر این است: تا زمانی که این بورژوازی حاکم است – مستقل از شکل حکمرانی آن – نیروی کار به صورت ارزان خرید و فروش خواهد شد و ایجاد تشکل ­های مستقل کارگری ضد سرمایه ­داری (مستقل از دولت و کارفرما) با مخالفت پلیس درهم خواهد شکست. اولی یک فکت بی چون و چرا است اما دومی اگر ناظر به ایجاد یک سلسله تشکل­ های مرتبط و متعدد و پویا (مانند کانون ­های صنفی معلمان) باشد؛ قابل تامل و تجدید نظر است. ایجاد و انفعال سندیکاهای واحد و هفت تپه موید این مدعا است. مدعایی که معتقد است تشکیل سندیکا و شورا از طریق برگزاری مجمع عمومیِ کارگران در شرایط استبداد ممکن است اما ضرورت دوام و ادامه کاری آن فقط به شکل مجمع الجزایری میسر است. در نهایت و کوتاه اینکه دسترسی به “نان/ کار/ آزادی/ رفاه عمومی” مستلزم خلع ید سیاسی از هر نوع نظام بورژوایی به اعتبار نیروی طبقه­ ی کارگر متحزب و متشکل و اداره ­ی شورایی تولید و توزیع اجتماعی است.

بعد از تحریر

۱. پیروزی و شکست جنبش­ ها و انقلاب ­ها بدون ارزیابی دقیق تحولات منطقه ­یی و جهانی و برهم کنش ­های احتمالی آنها ساده لوحی محض است. مولفه­ هایی همچون افول مائوئیسم و هم آوازی چین دنگ شیائوپینگ – هواکوفنگ با امپریالیسم امریکا و سفر جانشین ناخلف مائو به تهرانِ شاه و تحولات در هیات حاکمه ­­ی امپریالیسم امریکا و انگلستان (عروج ریگانیسم و تاچریسم) و انقلاب ۷ ثور افغانستان و چرخش اقتصاد سیاسی جهان از سوسیال دموکراسی به سمت نئولیبرالیسم و مهم­تر از همه تعمیق بحران رکود تورمی در اتحاد جماهیر شوروی و تضعیف پیمان ورشو….در تغییر ریل انقلاب بهمن ۵۷ به نفع عروج اسلام سیاسی نقش اساسی ایفا کردند. تاکید بر این نکات به هیچوجه متکی به نگاه و امید به بالا نیست! مطلقا نیست! اما برای ایجاد تغییرات رادیکال در پائین باید نظم و انتظام نظام بالا را شناخت و به هم زد. به عبارت دیگر عمل به تز یازدهم فرزانه ­ترین متفکر انقلابی تاریخ مستلزم تفسیر صحیح از جهان به منظور اتخاذ تاکتیک و استراتژی درست در راستای تغییر رادیکال آن است. رمز پیروزی بلشویک ­ها در همین دو مولفه بود.

۲. ارزیابی بحران در بورژوازی ایران از زمان شکل بندی تا کنون موضوع تحقیقات نویسنده است که از مدت ­ها پیش شروع شده است و اگر به جای مطلوبی برسد و مدون شود در قالب کتاب منتشر خواهد شد!

این سومین مطلب من در مورد خیزش جاری (شهریور- مهر ۱۴۰۱) بود. “باقی این غزل را”- به تعبیر رومی- به “مطربان ظریف” و خاموش کنونی می­سپارم.

شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱



خبرهای بیشتر را در تلگرام اخبار روز بخوانید 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست