سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درنگی بر کاربرد گسترده نظریه تمامیت گرایی یا توتالیتاریسم


سهراب مبشری


• نظریه تمامیت گرایی در نیمه قرن بیستم در درجه اول برای تأمین پشتوانه ایدئولوژیک در جنگ سرد بسط یافت و جایگاه ثابتی در گفتمان نظریه پردازان ضدکمونیست پیدا کرد. دو هدف اصلی این نظریه به قرار زیر بود: اول این که شناخت ریشه های فاشیسم و نازیسم در جامعه بورژوایی را تحت الشعاع شباهت های ادعایی میان فاشیسم و کمونیسم قرار دهد. دوم این که اتحاد گسترده ضدکمونیستی در جهان سرمایه داری را توجیه کند، اتحادی بین دمکراسی های لیبرال و دیکتاتوری های به زعم آنان غیرتمامیت گرا ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣ شهريور ۱٣۹٨ -  ۲۵ اوت ۲۰۱۹



هم در روزنامه نگاری و هم در محافل دانشگاهی فارسی زبان، کاربرد نظریه تمامیت گرایی بسیار رایج است. این واژه، ترجمه اصطلاح فرانسوی توتالیتاریسم و واژه انگلیسی توتالیتریانیسم است. نوشته حاضر نگاهی است به تاریخچه این ترم و نقدی بر کاربرد گسترده اش.
نخستین موارد استفاده
من در پژوهشی کوتاه درباره رواج اصطلاح تمامیت به موارد نخست استفاده از آن در ایتالیا برخوردم.
ایتالیا مهد فاشیسم است. حدود یک دهه پیش از قدرت گرفتن نازیسم در آلمان و متجاوز از یک دهه پیش از جنگ داخلی اسپانیا، رژیم موسولینی در ایتالیا بر پا شد. از موسولینی در توصیف نظام مورد نظرش نقل کرده اند:
"همه چیز در انضمام دولت، خارج از دولت هیچ چیز، علیه دولت هیچ چیز" ۱
این شعار موسولینی در نوشته های جووانی جنتیله نظریه پرداز رژیم فاشیستی ایتالیا شرح و بسط داده شده است. جنتیله با استفاده از واژه تمامیت به ساختار و اهداف دولت نوین می پردازد:
"نمایندگی تام ملت و هدایت کل اهداف ملت" ۲
تعریف جنتیله از فاشیسم یادآور مفهوم هژمونی گرامشی است. در نظام مورد نظر جنتیله، ایدئولوژی دولت بر اکثر شهروندان تاثیر دارد. ۳
کارل اشمیت نظریه پرداز آلمانی که بعدها در خدمت نازیسم قرار گرفت، در سال ۱۹۲۷ از اصطلاح "دولت تام" استفاده کرد. ۴

تمامیت گرایی به مثابه اصطلاحی با بار منفی
پس از فاشیستهای ایتالیا که اصطلاح تمامیت را برای توصیف مختصات دولت مطلوبشان به کار بردند، تمامیت گرایی در آثار مدافعان دمکراسی لیبرال بار منفی یافت . وینستون چرچیل در سال ۱۹۳۸ یعنی هنگام عقد قرارداد مونیخ میان بریتانیا، فرانسه و آلمان نازی نماینده مجلس عوام بود . وی در مخالفت با این قرارداد که طبق آن، بریتانیا و فرانسه الحاق بخشی از چکسلواکی به آلمان را به رسمیت شناختند، روز ۱۶ اکتبر ۱۹۳۸ نطقی رادیویی ایراد کرد . در بخشی از این نطق آمده است:
"هیچ کس نباید به قدرت و کارآیی یک دولت تمامیت گرا کم بها دهد. وقتی کل جمعیت یک کشور بزرگ، مردمی دوست داشتنی، خوش قلب و صلحدوست به چنگال یک استبداد کمونیستی یا نازی - که یکسانند در دو ظاهر مختلف - گرفتار شوند، حاکمان ... می توانند از قدرت خود به منظور جنگ و توسعه طلبی خارجی استفاده کنند." ۵
به نظر می رسد چرچیل نخستین فرد مشهور بود که از ترم تمامیت گرایی برای یکسان قلمداد کردن کمونیسم و نازیسم استفاده کرد. پس از این نطق چرچیل بود که نظریه پردازان لیبرال، دکترین توتالیتاریسم را فرموله کردند. از نخستین کتابها در این مورد، یک کتاب فرانتس بورکنائو نویسنده اتریشی است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. زمان انتشار این کتاب در فاصله قرارداد عدم حمله بین آلمان و شوروی یعنی ۱۹۳۹ و تجاوز آلمان نازی به اتحاد شوروی یعنی ۱۹۴۱ بود. پرداختن به انگیزه دولت شوروی در امضای این قرارداد از حوصله این مقاله خارج است. بورکنائو با استناد به قرارداد مزبور می نویسد:
"این جنگ در اروپا یک جنگ ایدئولوژیک است. نبرد قدرتهای لیبرال علیه قدرتهای تمامیت گراست." ۶
البته تنها یک سال پس از انتشار این کتاب، جنگ در اروپا قبل از هر چیز به کارزار نازیسم برای نابودی کمونیسم، یهودیان و سایر مردمی تبدیل شد که از نظر نازی ها مقامی پایین تر از انسان داشتند.

دکترین تمامیت خواهی پس از جنگ جهانی دوم
پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، نظریه پردازان غربی دوباره به یاد نظریه توتالیتاریسم افتادند. این بار، لبه تیز این دکترین تنها علیه اتحاد شوروی بود. بسیاری از صاحبنظران چپ به ویژه این ادعای مبتکران نظریه تمامیت گرایی را نقد کرده اند که کمونیسم و نازیسم از یک جنس اند. این ادعا که نخست در اکتبر ۱۹۳۸ از سوی چرچیل با استفاده از ترم توتالیتاریسم فرموله شد، در انبوهی از کتابها و مقالات ضدکمونیستی دوران جنگ سرد به کار رفت.
این تئوری حتی به کتابهای درسی دبیرستان در کشورهای اروپای غربی نیز راه یافت. به عنوان نمونه، کتابهای درس تاریخ آلمان فدرال، میان رژیمهای اتوریتر یا خودکامه و رژیمهای توتالیتر یا تمامیت گرا تفاوت قائل می شدند. این متون زمانی نوشته می شد که کشورهای غربی در اکثر مناطق جهان از دیکتاتوری های راستگرا حمایت می کردند. دکترین حاکم بر غرب مدعی تمایز کیفی میان رژیمهای اتوریتر و رژیمهای توتالیتر بود. انگیزه طراحان این ادعا نیز روشن است: دمکراسی غربی می تواند با رژیمی مانند رژیم شاه در ایران یا رژیم پینوشه در شیلی متحد شود، اگر هدف مشترک، مقابله با توتالیتاریسم و تنها نمونه بازمانده آن پس از جنگ جهانی دوم، یعنی بلوک شوروی باشد.

مشخصات تمامیت گرایی از نظر برژینسکی و فریدریش
زبیگنیف برژینسکی که بعدها مشاور امنیت ملی کارتر رئیس جمهوری آمریکا شد، در سال ۱۹۵۶ همراه با کارل فریدریش کتابی به نام دیکتاتوری توتالیتر و خودکامگی منتشر کرد. این کتاب از نظر برخی تئوریسین های غربی کتاب مرجع در مورد توتالیتاریسم محسوب می شود. این کتاب، توتالیتاریسم را با شش مشخصه تعریف می کند: ۷
مشخصه نخست این است که حکومت توتالیتر، دارای یک یک ایدئولوژی ناظر بر همه جوانب حیاتی موجودیت بشر است که همه آحاد جامعه باید پیرو آن باشند یا لااقل در برابر آن نایستند.
ویژگی دوم، وجود یک حزب واحد توده ای به رهبری دیکتاتور است.
مشخصه سوم، نظام ارعاب اعمال شده به شیوه های فیزیکی یا روانی است.
خصلت چهارم توتالیتاریسم، تمرکز کنترل همه رسانه های جمعی در دست حزب و دولت است.
ویژگی پنجم عبارت است از تمرکز کنترل همه نوع اسلحه در دست حکومت.
و بالاخره، برژینسکی و فریدریش از تمرکز کنترل اقتصاد در دست دولت نام می برند.
کاملا آشکار است که برژینسکی و فریدریش، مشخصات تمامیت گرایی را با نظر به نظام شوروی نوشته اند. جالب این است که رژیم نازی از ویژگی ششم مورد اشاره برژینسکی و فریدریش بی بهره بود چرا که صاحبان صنایع و بانکها در آلمان، شریک نازی ها بودند و نه گماشتگان آنان. ویژگی پنج نیز شامل اغلب کشورهای جهان می شود. تنها قانون اساسی ایالات متحده است که در آن حق داشتن سلاح برای همگان جایگاه مهمی دارد.
زندگی برژینسکی در مبارزه با کمونیسم خلاصه می شد. او در دولت کارتر مبتکر اصلی کمک تسلیحاتی به بنیادگرایان اسلامی در جنگ علیه دولت مورد حمایت شوروی در افغانستان بود. بعدها از میان همین بنیادگرایان اسلامی کسانی مانند اسامه بن لادن سر برآوردند که گروه القاعده او در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ حملات انتحاری به مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پنتاگون در واشینگتن را سازماندهی کردند. در سال ۱۹۹۸ برژینسکی در مصاحبه با نشریه فرانسوی نوول ابزرواتور در پاسخ به این سئوال که بابت حمایت از بنیادگرایان اسلامی پشیمان است یا نه چنین گفت:
"در تاریخ جهان چه چیز مهمتر است؟ طالبان یا فروپاشی امپراتوری شوروی؟" ۸

هانا آرنت و نظریه تمامیت گرایی
یکی از معروفترین آثار مربوط به تمامیت گرایی، کتاب هانا آرنت منتشر شده در سال ۱۹۵۸ و بازنگری شده در سال ۱۹۶۶ است. ۹
حساب هانا آرانت را باید تا حدی از اکثر مبتکران نظریه تمامیت گرایی جدا کرد. آرنت که در یک خانواده یهودی در آلمان متولد شد، در ملاحظاتش پیرامون تمامیت گرایی بیشتر بر نازیسم در آلمان تمرکز دارد. گرهارد بزیر رئیس وقت موسسه هانا آرنت برای پژوهش توتالیتاریسم در دانشگاه صنعتی درسدن آلمان در مصاحبه ای در سال ۲۰۰۶ اظهار نظر قابل توجهی در مورد نظرات هانا آرنت درباره تمامیت گرایی داشت. بزیر که یک پروفسور الهیات پروتستان است می گوید: ۱۰
"آنچه بسیاری از انسانها را شیفته هانا آرنت می کند، رابطه زندگی و آثار اوست. زیرا او به نوعی با بیوگرافی خود، ضامن تزهایش است، و این امر است که ایده های او را این قدر نیرومند می کند... اکثر نوشته ها درباره هانا آرنت، افکار او را بر زمینه ای از زندگی او تفسیر می کنند، موجودیت او به عنوان یک زن یهودی و مهاجر... تعداد زیادی متفکران سیاسی قبل از او از این اصطلاح - منظور، تمامیت گرایی است، س.م. - استفاده کرده اند... رایش سوم، برداشت او از دیکتاتوری را تحت تاثیر قرار داده است. شناخت او از استالینیسم بسیار محدودتر بود... هانا آرنت کوشید نوعی روایت موسس برای جهان آزاد تدوین کند و با یأس به این نتیجه رسید که ملت آمریکا فراموشکار است و از نظر آرنت دائما در این خطر است که میراث آزادیخواهانه خود را بر باد دهد... برداشت از این اصطلاح - تمامیت گرایی، س.م. - فازهای مختلف را از سر گذرانده است. مدتها قبل از آنکه جنگ سرد به رویارویی در اروپا منجر شود، در این باره سخن گفته می شد. در دهه پنجاه و شصت میلادی، این اصطلاح رونق داشت. در رابطه با قیام دانشجویی ۱۹۶۸ این وضع به کلی تغییر کرد. پس از آن این اصطلاح به کلی بی اعتبار شد. اما پس از فروپاشی بلوک شرق، نظریه توتالیتاریسم دوباره رونق گرفت، به ویژه در محافل محافظه کار. البته این امر تنها اواسط دهه ۹۰ ادامه داشت، درست به این خاطر که جمهوری دمکراتیک آلمان در بخش اعظم دوره موجودیتش یک دیکتاتوری توتالیتر مانند ناسیونال سوسیالیسم یا رژیم استالینیستی نبود. امروز باید به روشنی گفت که تئوری توتالیتاریسم در تعریف ایستایی که از حاکمیت ارائه می دهد شکست خورده است."

کاربرد نظریه تمامیت گرایی در میان نویسندگان ایرانی
از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که نظریه تمامیت گرایی در نیمه قرن بیستم در درجه اول برای تأمین پشتوانه ایدئولوژیک در جنگ سرد بسط یافت و جایگاه ثابتی در گفتمان تئوریسین های ضدکمونیست پیدا کرد. دو هدف اصلی این نظریه به قرار زیر بود:
اول این که شناخت ریشه های فاشیسم و نازیسم در جامعه بورژوایی را تحت الشعاع شباهت های ادعایی میان فاشیسم و کمونیسم قرار دهد.
دوم این که اتحاد گسترده ضدکمونیستی در جهان سرمایه داری را توجیه کند، اتحادی بین دمکراسی های لیبرال و دیکتاتوری های به زعم آنان غیرتمامیت گرا.
پس از عروج بنیادگرایی اسلامی نوین در ایران و سپس کشورهای دارای اکثریت اهل تسنن، مراجعه به نظریه بنیادگرایی برای توضیح مشخصات اسلامیسم رواج یافت. این در حالی بود که بسیاری از ویژگی های برشمرده شده از سوی مبتکران نظریه تمامیت گرایی در رژیمهای اسلام گرا دیده نمی شود، و این رژیمها ویژگی هایی دارند که طراحان نظریه توتالیتاریسم برنشمرده بودند. به عنوان نمونه، برژینسکی و فریدریش با اشاره واضح به کمونیسم به نقش مردان و زنان در رژیمهای توتالیتر اشاره دارند، حال آنکه بنیادگرایی اسلامی یک ایدئولوژی سراسر مردسالار و ضد زن است.
برخی رویدادهای سیاسی سالهای اخیر، نور بیشتری بر زمینه های اصرار برخی محافل ایرانی بر توتالیتر نامیدن رژیم حاکم بر ایران می افکند.
چه در داخل و چه خارج از ایران، نوشته هایی با این مضمون منتشر شده اند که رژیم جمهوری اسلامی نوعی مدل اسلامی همان نظامی است که نزدیک به سه دهه پیش در بلوک سابق شوروی فرو پاشید. طبق این نوشته ها، ایدئولوژی و کارکرد حکومت آخوندی متاثر از کمونیسم است. این نوشته ها می کوشند خصلت سرمایه دارانه رژیم حاکم بر ایران را مخدوش کنند. این که در ایران کنونی، همان مکانیسمهای کالایی شدن همه چیز و حاکم شدن مناسبات سرمایه داری بر همه جوانب زندگی اظهر من الشمس است، این که همه قوانین و مقررات نظام اسلامی در خدمت منافع اقلیت سرمایه دار است، همه و همه تحت الشعاع رقابت بین المللی و منطقه ای جمهوری اسلامی با آمریکا و متحدانش قرار می گیرد. بدین منظور لازم است شباهت هایی میان رژیم اسلامی و نظامهایی که سه دهه است وجود خارجی ندارند یافته شوند.
نمونه دیگر: برخی از ایرانیانی که با بالا گرفتن کشمکش دولت ترامپ با جمهوری اسلامی به وضوح از همه اقدامات دولت ترامپ حمایت می کنند، به یاد چرچیل افتاده اند. در این گفتمان، اتحاد علیه رژیم اسلامی در ایران و موجه بودن هر راهکاری در این مقابله، در یک امتداد تاریخی قرار دارد. در این روایت، این سابقه تاریخی به مبارزه علیه نازیسم باز می گردد. برای غلبه بر توتالیتاریسم هر تاکتیکی مجاز است حتی جنگ.
البته من ادعا نمی کنم که همه ایرانیانی که رژیم اسلامی را توتالیتر می نامند طرفدار جنگ یا ماجراجویی های نظامی امپریالیستی اند. از نظر من، بسیاری از توسل جویندگان به تئوری تمامیت گرایی در مورد ایران، به جای اتکا به اندیشه و تجارب خود، به دنبال کپی برداری از نظریه ای رفته اند که اساسا در شرایط تاریخی متفاوتی تدوین شده و حتی از نظر برخی مدافعان سابق آن، بی اعتبار است. به نظر من لازم است قلم به دستان ایرانی دقت بیشتری در کاربرد مفاهیم و نظریه ها به خرج دهند.

مراجع
۱ - به نقل از مقاله ویکی پدیای انگلیسی درباره توتالیتاریسم، که خود از دو کتاب مورخان انگلیسی زبان به نامهای ریچارد پایپز و رابرت کانکست نقل کرده است.
۲ - به نقل از مقاله ویکی پدیای انگلیسی درباره توتالیتاریسم، که خود از کتاب ستنلی پین درباره فاشیسم نقل کرده است.
۳ - به نقل از مقاله ویکی پدیای انگلیسی درباره توتالیتاریسم، که خود از اثر مشترک موسولینی و جنتیله تحت عنوان دکترین فاشیسم نقل کرده است.
۴ - کارل شمیت، "مفهوم امر سیاسی" منتشره در ۱۹۲۷.
۵ - به نقل از این لینک:
winstonchurchill.org
۶ - به نقل از کتاب مارکسیسم، لنینیسم، کمونیسم، فاشیسم نوشته فریدریش پولمن که خود از کتاب بورکنائو با نام دشمن تمامیت خواه نقل کرده است.
۷ - برژینسکی و فریدریش: دیکتاتوری توتالیتر و خودکامگی، نسخه انگلیسی، ص. ۲۲
۸ - به نقل از این لینک:
dgibbs.faculty.arizona.edu
۹ - هانا آرنت، ریشه های تمامیت گرایی
۱۰ - به نقل از این لینک:
www.welt.de


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست