رویاییها
جهانگیر صداقت فر
•
در سایه روشنِ مهتاب
پا به پا میشود اسکلهی متروک
و فرزانگی
در انحنای اندیشهی موج
درنگ میکند
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
دوشنبه
۱۰ تير ۱٣۹٨ -
۱ ژوئيه ۲۰۱۹
۱-
در سا یه روشنِ مهتاب
پا به پا میشود اسکلهی متروک
و فرزانگی
در انحنای اندیشهی موج
درنگ میکند
و تنهایی
فرو میچکد
چکه
چکه
چکه
بر ساحلِ خیسِ ماسه و کفّ
در انگارِ بوتیمار....
من بر رویای موج مینشینم
و آمد شدِ شب را اندیشه میکنم.
۲-
گل
در همهمهی سرخِ نسیم بر نمی شکفد
و انتظارِ سرد
ناز میکند گونهی غنچه را در غیابِ آفتاب ....
و رویا
اندیشهی شکیبایی ست .
۳-
کنار شبدرِ شبنم زده رویا در انتظار حادثه یی ست ؛
شمیمِ پگاه، ای کاش
بشارتِ رامش باشد
در تنگِ بیشهی تشویش .
۴-
از آهِ انتظار
ابری میشود آبیِ حافظه -
اما
هوا،
هوایِ باران نیست ؛
شرمسارِ دشتِ عطش میشود رویا .
۵-
خوشا ،
رویا را کرانه هست،
پایانهیی اما نیست ؛
چه آسان میتوان
پرسه زنان
در مهِ وهم
پیمود کوتهای راه را
تا حوالیِ مرگ ....
ما خود
نا خدایِ سرگشته در جهانِ خیالیم .
۶-
هر چند ناب و زلال
سطحِ آبیِ تالاب ،
دُر
پیله نمی بافد به نافِ صدف -
مگر در ژرف :
گوهر همیشه در عمیقِ جوهرِ خیال
نطفه میبندد....
من خیالم " صدفِ خالیِ یک تنهایی ست" .
۷-
فراموشی
ستوهِ خاطره هاست
و نسیان
سکوتِ خروس خوانِ مردادِ شباب ....
در آستانِ موسمِ سالخوردگی نشستهام ، اینک
بر اسکلهیی متروک
و رسالتِ گم شده را
در کهکشانِ حافظه
رصد میکنم .
جهانگیر صداقت فر
سانتا مونیکا- جون ۲۰۱۴
|