سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جنگ احتمالی آمریکا با ایران چگونه خواهد بود؟


امید مسعودی


• اخیرا مقاله ای در مورد جنگ احتمالی آمریکا با ایران، در نشریه میلیتاری تایم منتشر شده که نویسنده گان آن با نگاهی فنی به تحلیل جنگ آمریکا با ایران، پرداخته و چشم اندازی از شرایط پیکار در دو سوی جبهه را ارائه دادند. اولین اشتباه نویسندگان "تایم" این است که به جای واقع بینی به خیال پردازی پرداخته و متن مقاله شان را بر اساس داستان های علمی تخیلی و به سبک فیلم های هالیودی آغاز کرده و در سطور نخست مدعی شده اند که حمله نخست از جانب ایران خواهد بود! آنها نوشتند که "در اواخر شب جایی که چندان از سواحل ایران دور نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۷ تير ۱٣۹٨ -  ۲٨ ژوئن ۲۰۱۹



اخیرا مقاله ای شتابزده در مورد جنگ احتمالی آمریکا با ایران ، در نشریه میلیتاری تایم منتشر شده که نویسنده گان مقاله (١)، از لحاظ نظامی، با بررسی شرایط میدانی نبرد پرداخته و توان و ضعف های طرفین درگیر و امکان رویدادهای احتمالی که در خلال جنگ به وقوع خواهد پیوست را مورد بررسی قرار داده و با نگاهی فنی به تحلیل جنگ آمریکا با ایران، پرداخته و چشم اندازی از شرایط پیکار در دو سوی جبهه را ارائه دادند! این مقاله هر چند به توصیف کلیات می پردازد اما بدون ذکر جزییات، حتی نتیجه ای از فرجام جنگ ارائه نمی دهد! مقاله مذکور زمانی می توانست مفید و مثمر ثمر واقع شود که کارشناسانی که آن مقاله را نوشتند، شناخت عمیقی از ژئوپولوتیک، اقتصاد، سیاست، مذهب ، تاریخچه جنگها و روانشناسی ایرانیان داشته و با در نظر گرفتن همه فاکتورها به تهیه و تنظیم متن می پرداختند!
گویا ظاهرا مشاوران ایرانی که به نویسندگان مقاله در نوشتن آن متن یاری دادند، _عمدا یا سهوا _و یا به خاطر عدم آشنایی از فضای منطقه و یا ناقص بودن اطلاعاتشان، از ذکر خیلی از مسائل به آنها خودداری کرده و همین امر باعث شده است که مقاله مذکور ، چندان با واقعیت های میدانی منطقه، تطابق نداشته و علمی و منطقی به نظر نرسد! در این مقاله از زاویه ای دیگر به ابعاد جنگ ایران و آمریکا پرداخته و با نقد و بررسی متن آن مقاله ، نواقصش را تکمیل خواهم کرد!
لازم به توضیح است که نویسنده این متن با شناختی که از تاریخ، سیاست، مذهب و روانشناسی ایرانیان و وقایع ٢٠ سال اخیر از رویدادهای خاورمیانه داشته _در مقام یکی از مخالفین سرسخت رژیم استبدادی جمهوری اسلامی و به عنوان یک انسان صلح طلب _، به نگارش این مقاله پرداخته و در نوشتن این متن از ارائه هر گونه نظریات شخصی و سیاسی پرهیز کرده است. هدف نویسنده از تنظیم این متن، نگاهی واقع بینانه و کارشناسانه به جنگ احتمالی آمریکا با ایران می باشد که متاسفانه در دو طرف جبهه، ( استراتژیست های نظامی ایران و نویسندگان مقاله مذکور ) از توجه به خیلی از نکات غافل مانده و همین غفلت می تواند باعث شود که سیاستمداران با یک تحلیل غلط، دچار خطای محاسباتی شده و با تنظیم یک دکترین نظامی فاجعه بار، وارد کژراهه ی شوند که دستاوردی جز قربانی کردن جان انسانهای بیگناه نخواهد داشت!

اولین اشتباه نویسنده گان مقاله مذکور این است که به جای واقع بینی به خیال پردازی پرداخته و متن مقاله شان را بر اساس داستان های علمی تخیلی و به سبک فیلم های هالیودی آغاز کرده و در سطور نخست مدعی شده اند که حمله نخست از جانب ایران خواهد بود! آنها نوشتند که :
"در اواخر شب جایی که چندان از سواحل ایران دور نیست و در حالی که ملوانان آمریکایی در خواب ھستند، ناگھان صدایی مھیب آنھا را در حالی که شوک زده شده اند، از خواب بیدار می کند. یک زیردریایی کوچک ایرانی یا احتمالاً یک ھواپیمای بدون سرنشین از لایه های دفاعی عبور کرده و خود را به کشتی جنگی آمریکایی رسانده است و در ساعت ھای پس از این حادثه، رھبران ایران آن را یک حمله از پیش برنامه ریزی شده نمی دانند"

بنا به دلایل زیر ایرانی ها آغاز کننده جنگ نخواهند بود:

١)حکومت جمهوری اسلامی با تمام جناح هایش در مورد پیشگیری از جنگ اتفاق نظر دارند! آنها بخوبی می دانند که اقتصاد ضعیف ایران که سالها تحت تحریم اقتصادی دولت آمریکا بوده توان مقاومت در برابر بزرگترین ابرقدرت اقتصادی و نظامی جهان را نداشته و در صورت وقوع جنگ، سرانجام کلیت رژیم سقوط کرده و هیچکدام از جناح های داخلی برنده بازی نخواهند بود ، شرایط جنگی شبیه کمپین یا رقابت های انتخاباتی نیست که جناح اصلاح طلب به خاطر امتیازگیری از تندروها بخواهد با آنها رقابت کند! جنگ ، بود و نبود جمهوری اسلامی است و اگر جنگی آغاز شود کشتی نظام در دریا سقوط خواهد کرد! از این رو تمامیت رژیم بر علیه جنگ متحد شده و تمامی سعی و تلاششان این است که از هرگونه درگیری اجتناب کرده و یا بهانه لازم را به دست آمریکایی ها برای آغاز جنگ ندهند! در زمان کنونی، سیاست نظام، خرید زمان می باشد، و حاکمیت سعی می کند که دوران ریاست جمهوری آقای ترامپ در دوره نخست به پایان رسیده و اگر در انتخابات بعدی دموکراتها پیروز شدند!با آنها وارد مذاکره شده و دولت دموکرات را وادار کنند که به برجام باز گردد یا در صورت پیروزی مجدد آقای ترامپ، ایران فرصت این را داشته باشد که به تحکیم موقعیتش در داخل و منطقه پرداخته، تا بتواند با دست پر، از دولت بعدی امتیاز بگیرند! جمهوری اسلامی بنا به دلایل زیر در شرایط فعلی نه قدرت جنگ با آمریکا را دارد و نه قصد مذاکره با دولت ترامپ را .
[جنگ به معنای سقوط جمهوری اسلامی است
مذاکره به معنای تسلیم شدن حکومت در برابر فشارهای ترامپ می باشد.]

ایران بعد از خروج یکجانبه ترامپ از برجام به مذاکره با دولت آمریکا اعتقادی ندارد. رهبران ایران به خوبی می دانند که در خلال مذاکره ناگزیرند که مثل دفعه قبل امتیازهایی را بدهند _و برای آنها هر عقب نشینی مساوی با یک شکست محسوب می شود_ آنها با تجربه شکست برجام به این نتیجه رسیدند که هیچ ضمانت اجرایی برای امتیازهایی که قرار است به دست بیاورند، ندارند! آنها از محتوای مذاکرات احتمالی آینده بخوبی مطلع اند و می دانند که متن مذاکرات همان منشور ١٢ ماده ای آقای پمپئو می باشد که سال قبل کلیاتش توسط ایشان اعلام شده بود! و مذاکره درباره بندهای آن منشور، به معنای از بین رفتن حکومت جمهوری اسلامی می باشد، از این رو آنها هرگز در شرایط ضعف بر روی خطوط قرمزشان مذاکره نخواهند کرد!

آیا تندروهای حکومت جنگ را آغاز می کنند؟

محافظه کاران (بیت رهبری و سپاه ) بیش از اصلاح طلبان نگران جنگ و تضعیف موقعیت داخلی شان می باشند! فارغ از شعارهای ایدئولوژیک، تهدیدهای نظامی که آنها سر می دهند واقعیت این است که بخش بزرگی از امتیازات سیاسی و ثروت اقتصادی در اختیار آنها بوده و اگر جنگی آغاز شود آنها بیش از اصلاح طلبان ضرر خواهند کرد! نویسندگان مقاله مذکور بدون در نظر گرفتن ساختار سیاسی، عدم شناخت نهادهای قدرت و منافع اقتصادی رهبران حکومت در ایران، تصور کردند که رژیم جمهوری اسلامی مثل یک گروهک تروریستی (القاعده یا داعش ) عمل کرده و بازیگران حکومت، بدون عقلانیت دست به عملیات تروریستی می زنند! ولی واقعیت این است که آغاز جنگ، حتی بیشتر از روحانیت، به ضرر خود فرماندهان سپاه می باشد، چرا که در خلال دو دهه گذشته، سپاه توانسته است تمامی رقبای داخلی( اصلاح طلبان و روحانیت محافظه کار) را به حاشیه رانده و سهم بزرگی از ثروت کشور را تصاحب کند! سپاه پاسداران امروز تنها یک بازوی نظامی نیست بلکه شریک اصلی قدرت و سیاست و مهمترین سهامدار اقتصادی می باشد، فرماندهان سپاه بهتر از نویسندگان آن مقاله، سود و زیان شان را تشخیص داده و هیچگاه مرتکب اشتباهی نمی شوند که منافع شخصی شان به خطر بیفتد! همه ی آن بلوف ها و تهدید های نظامی ایران هم به خاطر نمایش اقتدار ، پیشگیری از جنگ و تداوم دیپلماسی محسوب می شود ، زیرا که آغاز جنگ یعنی از بین رفتن همه ثروت های شخصی فرماندهان سپاه. هیچ یک از فرماندهان سپاه حاضر نیستند که امنیت، آسایش ، آرامش و ثروت شخصی خود و خانواده هایشان را به خطر انداخته و با آغاز یک جنگ بیهوده، در مورد زندگی و سرنوشت شان قمار کنند! یکی از اصلی ترین تفاوتهای ستاد فرماندهی آمریکا با سپاه همین مورد است! سپاه پاسداران یکی از بازیگران اصلی قدرت در ایران است و برای حفظ و تحکیم موقعیت خود تلاش می کند ولی فرماندهان نظامی آمریکا، هیچ نقشی در سیاست و اقتصاد آمریکا نداشته و تابع دستور مقامات سیاسی عمل می کنند! بی شک اگر فرماندهان نظامی آمریکا هم هم مثل فرماندهان سپاه، تاجر، دلال اقتصادی یا بیزنس من بودند، در طراحی نقشه جنگ، منافع شخصی و مالی شان را در نظر گرفته و با محافظه کاری بیشتری عمل می کردند!

٢)ایجاد اختلاف بین آمریکا و اروپا:

یکی از اصول سیاست خارجی حکومت در خلال ٤٠ سال گذشته، ایجاد اختلاف بین آمریکا و اروپا بوده است! رهبران جمهوری اسلامی از اروپا به عنوان سپر دفاعی استفاده کرده و سعی می کنند که با ایجاد شکاف در روابط اروپا با آمریکا، از فشار آمریکا بر علیه حکومت شان بکاهند! اگر ایران جنگ را آغاز کند نه تنها باعث ایجاد اتحاد بین اروپا با آمریکا خواهد شد بلکه این فرصت را به آمریکا خواهد داد تا یک ائتلاف جهانی را بر علیه ایران تشکیل دهد! تجربه بخوبی نشان داده است که رهبران حکومت ایران، ظاهرا سعی می کنند که در عرصه بین المللی، برای حفظ منافعشان، رفتار منطقی داشته، عاقلانه عمل کرده و اصول دیپلماسی را رعایت کنند! به عنوان مثال، در سال گذشته دولت آقای ترامپ به صورت یک طرفه از برجام خارج شد! ولی رهبران جمهوری اسلامی، با اینکه می دیدند که حفظ برجام هیچ سودی برایشان ندارد ولی با این حال _حتی برای مظلوم نمایی هم که شده _سعی کردند که با حفظ برجام ، حسن نیت شان را به دنیا نشان داده و آمریکا را مقصر اصلی اعلام کنند! این سیاست در مورد آغاز جنگ هم صدق می کند ! بی شک اگر جنگی آغاز شود، جنگ نابرابر بوده و رهبران ایران به حمایت سایر کشورها نیاز خواهند داشت! آنها حتی برای مظلوم نمایی در عرصه بین المللی، هیچگاه شروع کننده جنگ نخواهند بود! ایجاد شکاف بین اروپا و آمریکا، ایجاد اختلاف بین اعضای ناتو ، عدم همراهی کشورهای منطقه با جنگ (ترکیه و عراق )، استفاده از حمایت روسیه و چین در سازمان ملل، استفاده از تمامی ظرفیت های دیپلماسی …از جمله اقداماتی است که جمهوری اسلامی روی آنها حساب ویژه ای باز کرده و اگر خود آغازگر جنگ باشد، همه این فرصت ها را به عامل تهدید علیه خودش تبدیل خواهد کرد!

٣)جمهوری اسلامی حکومت شیعه است!

نکته ظریف و مهمی که نویسنده گان در حین نگارش مقاله از آن غافل بودند، این است که آنها بدون شناخت تاریخ ، مذهب و ذهنیت مردم و رهبران حکومت ایران ، مقاله مذکور را نوشته و ایران شیعی را با عربستان (وهابی) صدام و سایر شیخ نشین های (سنی) یکسان قلمداد کردند! بی آنکه بدانند که روانشناسی، جهان بینی و ذهنیت شیعیان با سنی ها تفاوت های زیادی داشته و این نکته ای است تاریخی که قدمتی بیش از هزار ساله دارد! بی شک از چهار کارشناس نظامی آمریکایی که متن مقاله را نوشتند ، نمی توان این انتظار را داشت که درباره این مسائل تاریخی و مذهبی، اطلاعات خاصی داشته و این فاکتورهای مهم را در تحقیقاتشان در نظر گرفته باشند! اما در حیرتم که چرا مشاورین ایرانی و فارسی زبان شان ، در رایزنی ها و جلسات مشترک شان ، این نکات را به آنها یادآوری نکردند!

شیعیان، در جهان اسلام، همیشه در اقلیت بوده و بجز ایران که تنها کشور شیعه جهان محسوب می شود ، آنها در سایر کشورهای منطقه، از لحاظ آمار جمعیتی ، تنها بخش کوچکی از جمعیت آن کشورها را تشکیل داده و همواره در اقلیت زندگی کرده اند! از لحاظ تاریخی، ایران به عنوان بزرگترین کشور غیر عربی در منطقه(٢)، تنها کشور شیعه در جهان به حساب می آید که مذهب اکثریت مردمش شیعه دوازده امامی بوده و در مرزهای جنوبی و غربی اش، در محاصره کشورهای سنی و عربی قرار گرفته است، اگر تاریخ منطقه را با دقت مطالعه کنیم، خواهیم فهمید که نقش و رفتار شیعیان در خاورمیانه، شبیه سایر اقلیت های دینی (مثلا یهودیان) در کشورهای اروپایی بوده است! از آنجا که شیعیان همواره در اقلیت بودند مثل کلیمیان ، برای حفظ بقای شان سعی کردند که رفتار محافظه کارانه ای داشته و از هرگونه تنش و جنگی خودداری کنند! راز ماندگاری شیعه در طول تاریخ ، پیروی از همین سیاست می باشد! ٢)زندگی و جهان بینی شیعیان با سنی ها تفاوت زیادی دارد ! و همین تفاوت ها باعث شده است که در تحلیل جنگ احتمالی آمریکا با ایران ، این نبرد را بر خلاف سایر جنگ های قبلی خاورمیانه، مورد ارزیابی قرار دهیم ! نکته ای که نویسندگان مقاله از آن غافل ماندند ! شیعیان بر خلاف سنی ها نگاه متفاوتی به مفهوم جهاد و شهادت داشته و از لحاظ تاریخی، ساختار رسمی نهاد روحانیت و نگاه آخرالزمانی فرهنگ شیعی نشان می دهد که برای آنها ،شهادت در دفاع و جهاد در مقاومت معنی دارد! و تفاوتها در همین جهانبینی هاست که باعث شده عملیات های نظامی ایران و شبه نظامیان طرفدارش، بسیار متفاوت با عربستان و گروه های جهادیست سنی (القاعده، طالبان، داعش و …) باشد! (٢) اگر به تاریخ چند صد سال اخیر مراجعه کنیم، خواهیم دید که تمامی جنگ ها به ایران تحمیل شده و ایرانیان آغازگر هیچ جنگی نبوده و همیشه در نقش مدافع عمل کردند! بر اساس همین ذهنیت مذهبی و شرایط اقلیمی و جغرافیایی، دکترین جنگی ایران، آرایشی دفاعی داشته و ایرانیان با استفاده از تجارب تاریخی ، در جنگ به عنوان مدافع عمل خواهند کرد! تجارب تاریخی نشان می دهد که ایرانیان در مقام مدافع ، همیشه نتیجه بهتری از جنگ بدست آورده اند! بر همین اساس، ایران آغازگر جنگ نبوده چون استراتژی جنگی اش دفاعی است اما اگر جنگی بر علیه ایران آغاز شود، به علت عدم توازن قوای طرفین ، تاکتیک هایش تهاجمی خواهد بود! در بالا اشاره کردیم که ایران تنها کشور شیعه جهان است و از آنجا که در محاصره کشورهای عرب و سنی قرار گرفته، سعی کرده است که به عنوان پایگاه شیعیان ، روی شیعیان آن کشورها سرمایه گذاری کرده و با ساختن سازمان های چریکی و شبه نظامی، شیعیان را در دل خاک رقبای منطقه ای اش تقویت و به سوی خود جذب کند! (البته دولت آمریکا، این سیاست جمهوری اسلامی را با استناد به نظام به نظام بین الملل دخالت در امور کشورهای منطقه و توسعه طلبی ارضی تعریف می کند، اما حکومت ایران، این سیاست را بخشی از استراتژی دفاعی خود قلمداد می کند!)
حضور اسرائیل در منطقه و وقایع سی سال اخیر، (جنگ داخلی لبنان ، جنگ بوسنی، حضور طالبان در افغانستان ، دو جنگ در عراق و سقوط صدام، بهار عربی، وقایع سوریه و ظهور داعش ، حمله عربستان به یمن و …) باعث شده است که ایران در خلال سی سال اخیر در جذب و سازماندهی شیعیان منطقه نقش فعالی داشته و از این شبه نظامیان به عنوان بازوهای دفاعی خود استفاده کند! از این رو اگر جنگی بر علیه ایران صورت بگیرد نیروهای نظامی ایران در داخل مرزهای آبی، دریایی و هوایی خود به صورت دفاعی عمل کرده اما بازوهای منطقه ای ایران (شیعیان منطقه ) با تاکتیک تهاجمی (انجام عملیات های تروریستی) اقدام خواهند کرد! از این رو ایران سعی خواهد کرد که با دفاع در داخل خاکش، در منطقه تهاجمی عمل کرده و کل منطقه را درگیر جنگ کند!

درگیر شدن کل منطقه بنا به دلایل زیر به سود ایران خواهد بود!

١) آمریکا در کل کشورهای منطقه پایگاه نظامی داشته و ایران را محاصره کامل نظامی کرده است و از آنجا که ایران مرز مشترک و توان مقابله مستقیم با آمریکا را ندارد، سعی خواهد کرد که از هر پایگاهی که به ایران حمله می شود به آنجا حمله کرده و آن کشور همسایه را که به آمریکا پایگاه داده را با مشکل مواجه کند!

٢)بخش بزرگی از مصرف انرژی و سوخت جهان از خلیج فارس تامین می شود! اگر جنگی بر علیه ایران صورت گیرد، ایران سعی خواهد کرد که جهان را با بحران انرژی مواجه کرده و با بالا بردن قیمت نفت، واکنش دنیا را بر علیه آمریکا برانگیزاند! ایران بخوبی می داند که در عرصه رسانه ای ضعیف تر از آمریکاست و زندگی در قرن٢١، برخلاف قرن ٢٠ می باشد! یعنی حمله به یک کشور خارجی، دیگر مثل زمان جنگ ویتنام، مورد توجه افکار عمومی جهانیان قرار نمی گیرد! ایران به خاطر ضعف تبلیغاتی سعی خواهد کرد که با ایجاد اختلال در نیازهای زندگی شهروندان کشورهای دیگر ، افکار و احساسات عمومی را درگیر جنگ کرده و با بسیج افکار عمومی فشار تبلیغاتی را برای پایان جنگ به نفع خود ایجاد کند! افزایش هزینه سوخت، بنزین، انرژی و …یکی از ابزارهایی است که می تواند افکار عمومی دنیا را با بحران جنگ آمریکا و ایران پیوند زده و از لحاظ تبلیغاتی به نفع ایران عمل کند (اگر جنگ در زمستان صورت بگیرد این کاملا به سود ایران و به ضرر آمریکاست) هدف از انجام این کار این است که با فشار افکار عمومی و بر هم زدن ثبات دولتهای دموکراتیک در رقابت های حزبی و سیاسی داخلی شان، آمریکا را از ادامه جنگ منصرف کرده و با عقب نشینی آمریکا، نتیجه جنگ را به پیروزی خود تبدیل کند!

٣)حکومت ایران اختلافات دیرین با شیخ نشین های منطقه دارد، و این کشورها به عنوان رقبای منطقه ای نقش مهمی در تحریک آمریکا برای حمله به ایران داشته اند! اگر ایران مورد حمله قرار گیرد ، جمهوری اسلامی با شعله ور تر کردن آتش جنگ، امنیت و ثبات داخلی آنها را به هم ریخته و انتقام تاریخی خود را از آنها خواهد گرفت! جنگ با ایران مساوی است با افزایش عملیات های تروریستی در منطقه، به خطر افتادن امنیت و منافع عربستان و اسرائیل.

ایران با چه ابزارهایی می تواند ثبات در خاورمیانه را به هم بزند؟

بعد از سقوط امپراتوی عثمانی در سال ١٩٢٣ و با قرارداد سایس پیکو ، خطوط مرزی جغرافیای خاورمیانه به صورت مصنوعی تقسیم بندی شده و با ظهور کشورهای تازه متولد شده، آتش جنگ همیشه در زیر خاکستر فروپاشی دولت عثمانی قرار گرفته است! تقسیم بندی کشورها و ملت سازی بر خلاف مذاهب، فرهنگ، عقاید و زبان های مشترک، جداسازی اقوام تاریخی از یکدیگر باعث شده است که با عدم توازن قوا و بی ثباتی دولتها، زمینه های جنگ داخلی ، نزاع مذهبی و تجزیه طلبی رشد کرده و مقوله امنیت در خاورمیانه با مشکل مواجه شود! هر چند در گذشته بی ثباتی در خاورمیانه به نفع کشورهای استعماری عمل می کرد اما در عصر جهانی شدن و وقایع تلخ ١١ سپتامبر نشان داد که ساخت دهکده جهانی بدون خاورمیانه امن غیر ممکن است! لشگر کشی های بی نتیجه، جنگ های بی حاصل، سقوط دولت عراق و بهار عربی ثابت کرد که صادر کردن دموکراسی از طریق جنگ بدون در نظر گرفتن واقعیت های انسانی ، وقایع تاریخی ، تحولات ملی ، رفتارهای قومی ، اختلافات فرهنگی و مذهبی و… نتیجه ای جز ظهور داعش نمی تواند داشته باشد! اگر جنگ احتمالی آمریکا بر علیه ایران شروع شود، همین عواملی که قرنها به نفع استعمار عمل کرده این بار به نفع رژیم ایران و به ضرر آمریکا عمل خواهد کرد! ایران از همه گزینه های موجود در خاورمیانه برای ضربه زدن به منافع آمریکا و متحدان عربی و عبری اش استفاده خواهد کرد! ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی، تحریک قومی، دادن سلاح به اپوزیسیون های مخالف دولت های عربی، بر هم زدن امنیت ترکیه با کمک کردن به اکراد، تشدید جنگ داخلی در عراق، کمک های نظامی به حوثی ها و دستور به حزب الله برای آغاز جنگ با اسرائیل در مناطق مرزی لبنان ، فعال کردن سازمان های فلسطینی و درگیری در غزه و … از جمله برگ های بازی جمهوری اسلامی است که آمریکا قبل از آغاز جنگ، باید در مورد این فاکتورها ، برنامه ریزی خاصی بکند! شاید رژیم ایران در مورد توان نظامی اش، اغراق کرده و با بزرگ نمایی در مورد قدرت موشکی اش قصد ترساندن آمریکا و جلوگیری از جنگ بر علیه خود را داشته باشد! اما تجربه ده سال اخیر به خوبی ثابت کرده است که حکومت ولایت فقیه ، هیچ نیازی برای اغراق و بزرگنمایی در مورد نفوذ منطقه ای اش ندارد! و به راحتی می تواند ثبات و امنیت داخلی کشورهای منطقه را به هم بریزد! واقعیت این است که جمهوری اسلامی، سالها در زیر تحریم های نظامی و اقتصادی قرار گرفته و بر اساس تجربه جنگ هشت ساله با عراق به این نتیجه رسیده است که در زمان خطر جنگ ، نمی تواند روی هیچ یک از متحدان بین المللی و دولت های هم پیمانان منطقه ایش حساب باز کند! از این رو به بومی سازی صنایع نظامی خود پرداخته و ظاهرا در این زمینه به خودکفایی رسیده و با کاهش خرید های تسلیحاتی ، سالهاست که بخشی از بودجه دفاعی اش را به گروه های شیعه طرفدار خود اختصاص می دهد تا در مواقع بحرانی ، از منافع رژیم در سطح منطقه حمایت کنند! خلاصه کلام اینکه جمهوری اسلامی می داند که آنچه نتیجه جنگ در خاورمیانه را تعیین خواهد کرد، نه برتری هوایی بلکه رویدادهای جنگ در سطح زمین است و از آنجا که به خاطر تحریم های بین المللی امکان خرید هواپیمای نظامی را نداشته ، مجبور شده که قدرت موشکی خود را تقویت نموده و به جای خرید هواپیما، بخشی از بودجه خرید تسلیحات نظامی اش را به گروه های طرفدار خود اختصاص دهد!(٤)

هر چند نویسنده گان مقاله به صورت گذرا به این نکته اشاره کردند اما در مورد عواقب احتمالی آن توضیحی ندادند! دقیقا نمی توان درباره ابعاد فاجعه بار این رویدادها پیش بینی کرد! اما واقعیت جنگ عراق و سوریه هنوز در مقابل چشمان ماست و رویدادهای ده سال اخیر از حافظه تاریخی ما پاک نشده است! موج وسیعی از آواره گی و بحران پناهندگی، ویرانی شهرها و تشدید جنگ های قومی و داخلی ، فرقه گرایی مذهبی ، بی ثباتی دولتها، بر هم خوردن نظم و اقتصاد جهانی به خاطر ایجاد اختلال در شبکه انرژی، حمله به پالایشگاه ها و مراکز نفتی، تشدید تروریسم و ضربه زدن به منافع آمریکا (سفارتخانه و شرکت های اقتصادی) و … از جمله دستاوردهای فاجعه بار این رویداد خواهد بود! محاسبه و احتمالاتی که هیچ تحلیل گر سیاسی و نظامی نباید وقوع آنها را نادیده بگیرد.

جنگ با ایران چگونه خواهد بود؟

مدل عراق، گزینه خوبی برای آغاز این پژوهش است! در چهار دهه گذشته ،ایران به مدت هشت سال و آمریکا دو بار، ( سالهای١٩٩١ و ٢٠٠٣) چندین سال است که درگیر جنگ با عراق بوده است! پس بر اساس تجربه تاریخی و نظامی، هر دو کشور (ایران و آمریکا ) در خاک عراق می توان به نقاط قدرت و ضعف طرفین پی برد! هر چند وقایع سیاسی، رویدادهای تاریخی ،قدرت دفاعی و شرایط زمانی خیلی از عوامل گذشته را تغییر داده است اما ژئوپولوتیک منطقه هیچ تغییری تغییر نکرده است! مساحت عراق ۴۳۸٬۳۱۷ کیلومتر مربع و مساحت ایران ١٦٤٨١٩٥ مربع است. عراق نزدیک یک چهارم ایران مساحت دارد و جمعیت ایران بیش از دو برابر عراق می باشد! در مورد نیروی انسانی حاضر در جنگ اگر بخواهیم به منابع خود آمریکایی اشاره کنیم، می بینیم که نیروی نظامی ایران حدودا سه برابر نیروی عراقی بود که در سال ٢٠٠٣ ، آمریکا به آن کشور حمله نظامی کرد! در مقاله مذکور خود نویسنده گان آمریکایی اعلام کردند که
"به گزارش "مرکز استراوس" دانشگاه تگزاس، نیروھای نظامی ایران حدود ۵۴۵ ھزار نیروی
فعال و ٣۵٠ ھزار نیروی ذخیره، از جمله حدود ١٢۵ نفر عضو سپاه پاسداران ھستند. اما در حالی که قدرت نیروی کامل آنھا زیاد است، کیفیت این نیروی سترگ به دلیل ناتوانی در خرید فناوری غرب و تحریم های شدید اقتصادی محدود است."
بر اساس آمارهای رسمی در زمان حمله به عراق، ائتلافی که آمریکا توانسته بود بر علیه صدام تشکیل دهد به شرح زیر بود:

"در فاز اولیهٔ اشغال که از ۱۹ مارس تا ۹ آوریل ۲۰۰۳ به طول انجامید، سربازان چهار کشور مشارکت کردند. این کشورها آمریکا (۱۴۸٬۰۰۰), بریتانیا (۴۵٬۰۰۰), استرالیا (۲٬۰۰۰), و لهستان (۱۹۴) بودند. ۳۶ کشور دیگر در پیامد آن نقش داشتند. تا ۱۸ فوریه ۱۰۰٬۰۰۰ سرباز آمریکایی برای آماده‌سازی برای تهاجم در کویت جمع شده بودند"

اگر آمریکا بخواهد مستقیما با ایران وارد جنگ شود، به خاطر چهار برابر بودن مساحت جغرافیا و دو برابر جمعیت و حدودا دو و نیم برابر بودن نیروهای نظامی ایران، ناگزیر است که ائتلافی بسیار بزرگ تر از آنچه قبلا در جنگ عراق تشکیل داده بود، ایجاد کند ! به زبان ریاضی تمامی اعداد بالا را حداقل ضربدر دو کنید! تا احتمال موفقیت آمریکا در جنگ احتمالی تقویت شود! تشکیل این ارتش بزرگ ،هر چند برای بزرگترین ابرقدرت جهان غیر ممکن نیست اما فراهم کردنش به این سادگی هم نمی باشد! آمریکا برای برطرف کردن این مشکل می تواند از ارتش های متحدان عرب خود استفاده کرده و در کنار متحدان ناتو از ائتلاف عربی و اسرائیل استفاده کند ! هر چند در ظاهر آنها می توانند به عنوان سیاهی لشگر در این جنگ حضور فیزیکی داشته باشند اما از روی تجربه جنگی و نظامی نمی توان روی قدرت رزمی شان حساب ویژه ای باز کرد! الا اسرائیل. تجربه جنگ یمن به خوبی نشان داده که ارتش عربستان با خرید مدرن ترین سلاح های غربی و با آموزش فنی مستشاران نظامی آمریکایی، هنوز بعد از چند سال نتوانسته است که بر فقیرترین و ضعیف ترین کشور منطقه غلبه کند! پس احتمال اینکه نیروی نظامی آن کشور در جنگ احتمالی با ایران بخواهند نقش موثری داشته باشند، بسیار ضعیف است!
علاوه بر تامین نیروی انسانی ، هزینه های مالی جنگ احتمالی نیز یکی دیگر از مهمترین عواملی است که باید مورد بررسی قرار گیرد! بر اساس تحقیقات مراکز دانشگاهی ، هزینه جنگی ایالات متحده در عراق پرهزینه ترین جنگ آمریکا در طول تاریخ بوده است ! هر چند آمار نهایی از هزینه جنگ اعلام نشده اما بر اساس تحقیقات صورت گرفته ،هزینه نظامی آمریکا و متحدانش برای سرنگونی صدام به شرح زیر بوده است

"هزینه‌های جنگ عراق برای انگلستان بیش از ۴٫۵۵ میلیارد یورو (۹ میلیارد دلار) و برای دولت ایالات متحده بیش از ۸۴۵ میلیارد دلار بوده‌است. این هزینه‌ها بر اساس محاسبات جوزف استیگلیتز اقتصاددان و برنده جایزه نوبل و لیندا بیلمز، استاد مالیه عمومی در دانشگاه هاروارد برای ایالات متحده روزانه معادل ۷۲۰ میلیون دلار بوده‌است. این رقم شامل هزینه‌های درازمدت بهداشت سربازان پس از جنگ، سود وام‌ها و تعویض ادوات نظامی نیز می‌باشد.
در اسفند ۱۳۹۱ (مارس ۲۰۱۳) موسسه مطالعات بین‌الملل واتسون وابسته به دانشگاه براون آمریکا هزینهٔ جنگ برای آمریکا را معادل ۱٫۷ تریلیون دلار تخمین زد. منتقدان بر این باورند که هزینهٔ کلی جنگ برای اقتصاد آمریکا با احتساب نرخ سود بانکی تا سال ۱۴۳۲ (۲۰۵۳) بین ۳ تا ۶ تریلیون دلار خواهد رسید. لیندا بیلمز بر این باور است که هزینه‌های سربازان معلول و معالجات نیروهایی که در جنگ عراق زخمی شده‌اند در ۴۰ سال آینده نزدیک به ۱ تریلیون دلار خواهد رسید." (٥)

بی شک جنگ احتمالی با ایران از لحاظ مالی پر هزینه تر از جنگ با عراق خواهد بود و اگر بخواهیم میانگین هزینه جنگ احتمالی با ایران را حدس بزنیم، ناگزیریم ؛ هزینه جنگ عراق را (حداقل به دو ضرب کنیم) تا تخمینی از هزینه های جنگ احتمالی آمریکا با ایران را بدست آورده باشیم ! هر چند که اقتصاد آمریکا ، در کوتاه مدت ، توان تامین هزینه های مالی جنگ را می تواند تحمل کند اما فراموش نکنیم که این جنگ های پرهزینه، در درازمدت به ضرر آمریکا و به سود رقبای جهانی اش (چین ) می باشد! (٥) در انتخابات قبلی ، یکی از دلایل اصلی محبوبیت و علل پیروزی آقای ترامپ بر رقبایش ،به انتقاد وی از دولت های قبلی مربوط شده و او همواره مطرح می کرد " لشگر کشی به خاورمیانه بدترین اشتباه تاریخ آمریکا بود" و در رقابت های داخلی و محاسبات سیاسیش ، به هزینه های مالی جنگ اشاره کرده و ظاهرا صلح طلب بودن ایشان به خاطر سنگین بودن هزینه های جنگ بوده ! آیا اکنون پرزیدنت ترامپ که همواره به خاطر افزایش هزینه های مالی از مخالفان جنگ محسوب شده و طرح خروج نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه را مطرح کرده تن به یک جنگ تازه خواهد داد؟

بر خلاف جنگ آمریکا با عراق، جنگ احتمالی با ایران در سه سطح صورت خواهد گرفت. عراق فاقد نیروی دریایی بود و از لحاظ ژئوپلتیکی نمی توانست در حوزه دریای خلیج فارس وارد جنگ شود اما ایران به خاطر وسیع بودن سواحل دریایی (٢٢٠٠ کیلومتر ) و داشتن جزایر کوچک ، از مسیر مرزهای دریایی و آب دریا به عنوان نخستین لایه دفاعی برای ایجاد مانع بر علیه نیروهای آمریکایی استفاده خواهد کرد! سابقه رویارویی نیروهای آمریکایی با نیروهای ایرانی به بیش از ٣٥ سال قبل و به دوران جنگ ایران و عراق باز می گردد! ارتش عراق از سال ١٩٨٣ برای عدم صادرات نفت ایران به کشتی ها و نفت کش های ایرانی حملات هوایی میکرد و به خاطر حضور نیروی دریایی آمریکا در منطقه ، قبلا درگیری هایی میان ایران و آمریکا در خلال جنگ هشت ساله ایران با عراق در این منطقه رخ داده است! از آن تاریخ تاکنون ، فرماندهان نظامی هر دو کشور در حوزه دریا بیشترین ارتباط ، تماس ، تقابل و درگیری با یکدیگر را داشته و نسبت به تاکتیک های جنگی و آرایش نظامی رقبایشان شناخت خوبی دارند! پیشتر دفاع از مرزهای آبی ایران در اختیار ارتش بود اما از آنجا که ارتش با تمام توان در برابر عراق ایستاده بود به تنهایی نمی توانست "تحرکات دشمن" را کنترل کرده به این خاطر سپاه مستقیما وارد جنگ در حوزه دریایی شد! از این رو در جنگ احتمالی آمریکا با ایران، بیشترین سطح درگیری میان سپاه و آمریکا خواهد بود! و نیروی دریایی ارتش، نقش فرعی در این جنگ را ایفا خواهد نمود!

٣٥ سال قبل و در زمان جنگ نفت کش ها چندین بار نیروهای نظامی هر دو طرف با یکدیگر درگیر شده و تلفاتی را به یکدیگر وارد کردند! در آن زمان که ایران فاقد امکانات لازم بود سعی می کرد با ساده ترین تسلیحات به مقابله با ناوهای آمریکایی بپردازد! استفاده از مین های دریایی و قایق های جنگی تنها ابزاری بودند که ایران می توانست از آن برای ضربه زدن به نیروی دریایی آمریکا استفاده کند! در صورت جنگ احتمالی، ایران مثل گذشته سعی خواهد کرد که با بستن تنگه هرمز ، مسیر تردد کشتی و نفتکش ها را برای همه مشکل ساز کرده و هزینه های جنگ را برای طرف مقابل افزایش دهد! استفاده از مین های دریایی و حمله با قایق های تند رو از جمله اقداماتی هستند که ایران برای تحقق اهدافش انجام خواهد داد! در سالهای گذشته ایران ادعا کرده که با افزایش سرعت قایق ها و نصب موشک های سبک، توان نیروی رزمی اش را ارتقاء و قایق هایش را رادار گریز تر کرده است! در مقاله مذکور هم نویسنده گان به درستی در مورد نقاط قدرت و ضعف قایق های ایرانی توضیح داده و از قول مقامات آمریکایی مطرح کردند :

"برایان کلارک دستیار ارشد پیشین عملیات دریایی آمریکا در خصوص تھدید قایقھای تندرو میگوید: این قایقھا کوچک ھستند اما به راحتی میتوانند در آبھای کم عمق خلیج فارس فرو روند. بسیار دشوار است بتوان این قایقھا را با "سونار" )رادار صوتی( ردیابی کرد، زیرا نه تنھا کم صدا ھستند بلکھ به دلیل کوچک بودن، سونار نمیتواند آنھا را شناسایی کند وی افزود: جغرافیای محدود خلیج فارس باعث شده تا کشتیھا زمان کافی برای پاسخ بھ حملات این قایقھا را نداشته باشند.« کلارک اما تأکید کرد زیر دریایی غدیر ھرچند تا حدودی موفق بوده اما توانایی مقابلھ با کشتیھای آمریکایی را ندارد. زیرا این زیردریاییھا نمیتوانند مدت زمان زیادی زیر آب بماند…"

ایران به خاطر ضعف تجهیزات دریایی ناگزیر خواهد بود که حجم وسیعی از قایق های تند رو را روانه آبهای دریا کند! تا بتواند با کم ترین امکانات بیشترین تلفات را به آمریکا وارد کند! هدف از تعداد انبوه قایق های تند رو در سطح آب ایجاد هراس و اختلال در تمرکز نیروهایی آمریکایی خواهد بود در واقع این قایق ها ، نقش پارازیت در میان امواج رادیویی را خواهند داشت و ایران خواهد کوشید که با "حملات زنبوری " نیروی دریایی آمریکا را گیج کند! آمریکا برای دفع خطر حملات قایق های ایرانی، ناگزیر خواهد بود که بخشی از ناوهایش را به عقب کشانده و با ایجاد فاصله ، مانع مزاحمت قایق های تند رو ایرانی شود! انجام این کار هر چند باعث کاهش روحیه سربازان آمریکایی و جسارت نیروهای رزمی ایران می شود اما این فرصت را در اختیار نیروی دریایی آمریکا قرار می دهد تا با دور شدن از محدوده خطر و با ایجاد حجم وسیع آتش ، توان از بین بردن تعداد زیادی از قایق های تند رو ایرانی را به دست بیاورد! اما اگر از میان ١٠٠٠ قایق ایرانی فقط دو و سه قایق بتوانند از تیر رس موشک های آمریکایی خود را نجات داده و خود را به ناو برسانند، می توانند خسارت سنگینی را به نیروی دریایی آمریکا وارد کنند! آمریکا می تواند با انجام پرواز های هوایی در ارتفاع پایین، استفاده از آتش هلی کوپتر ، ایجاد اختلال ارتباطی مانع حملات زنبوری و دفع پارازیت قایق ها شود! اما انجام این کار در صحنه نبرد، نیاز به تمرین قبلی و هماهنگی های لازم داشته و به این آسانی صورت نخواهد گرفت ! چرا که با آغاز درگیری ، فقط قایق های تندرو سپاه عملیاتی نشده و تداوم حملات از ساحل به دریا هم انجام خواهد شد و احتمال وقوع هر حادثه ای در آن لحظات ممکن است! نکته دیگر در جنگ دریایی، تلاش ایران برای بستن تنگه هرمز به وسیله زیردریایی (غدیر )، پرتاب اژدر و مین گذاری در دریا برای ناامن کردن تردد کشتی هاست! حتی اگر این اقدام ایران، در عرصه نبرد دریایی ،خسارتی به دنبال نداشته باشد!! باز برای دولت آمریکا بسیار هزینه ساز است چرا که " بر اساس برخی برآوردها ایالات متحده از سال ١٩٧٦ تاکنون، حدود ٨ تریلیون دلار برای حفاظت از تنگه هرمز هزینه کرده است!" اختلال در تنگه هرمز که یکی از مهمترین شاهراه های دنیا به حساب می آید، در کاهش صدور انرژی و افزایش قیمت نفت تاثیر زیادی خواهد داشت!

برتری کامل هوایی آمریکا در جنگ احتمالی با ایران

ناوگان هوایی ایران کهنه و فرسوده است و جمهوری اسلامی هیچ قدرتی در عرصه هوایی نخواهد داشت! بخش بزرگی از تجهیزات هوایی ایران در جنگ هشت ساله با عراق نابود شده و حتی اگر قدرت هوایی ایران در جنگ از بین نمی رفت باز هم ایران در عرصه نبرد هوایی حرفی برای گفتن نداشت. پیشرفته ترین هواپیماهای ایرانی مدل F۱۴ های آمریکایی هستند که هم از لحاظ تعداد و هم از نظر کیفیت توان نبرد هوایی در برابر بزرگترین قدرت نظامی جهان را نداشته و سالهاست از رده خارج شده اند. به خاطر تحریم ها، ایران نتوانسته است یگان هوایی خود را بروز رسانی کند! نیروی هوایی ایران فاقد هواپیماهایی است که حتی کوچکترین کشورهای حاشیه خلیج فارس از آن برخوردار هستند! ایران ضعف هوایی خود را به صورت نسبی با ساخت پهپاد جبران کرده و در جنگ احتمالی آمریکا با ایران ، این پهپادها در عرصه نبرد هوایی ، در خلیج فارس نقش فرعی در عملیات خواهند داشت و بیشترین تاثیر آنها در جنگ ، شناسایی مواضع آمریکایی برای اهداف موشکی خواهد بود! شاید ایران تلاش کند که از این پهپادها برای زدن ناوهای آمریکایی استفاده کند ! و یا از این پرنده های بی سرنشین بیشتر برای انجام عملیات تروریستی بر علیه منافع آمریکایی ها در کشورهای پیرامونی استفاده کند! ( حمله به پایگاه های نظامی ، کاروان های ارتش آمریکا ، انفجار پالایشگاه های متحدان آمریکا و مراکز مهم و حساس که حافظ منافع آمریکا هستند) هر چند تحریم های اقتصادی و نظامی، مهمترین عامل در تضعیف نیروی هوایی ایران به حساب می آید اما همین عامل باعث شده است که ایران به تقویت سیستم پدافندی و تقویت ضدهوایی خود بپردازد، ایران در خلال ٢٠ سال اخیر همواره نگران حمله به نیروگاه های اتمی خود بوده از این رو تا آنجا که در توان داشته سعی کرده که با تولید بومی موشک های داخلی و با خرید موشک های S٣۰۰ روسی ،حریم آسمان خود را امن تر کند!

تولید موشک های ایران

رده انواع موشک های ایران متنوع است و هر موشکی برای هدف خاصی طراحی شده است از تولید اولین موشک شهاب _که تولیدات اولیه آن سرعت و دقت زیادی نداشتند _تا سجیل راه زیادی پیموده شده و در خلال این دوره زمانی، ایران دانش تحقیقاتی ، تجربه و تخصص نیروی انسانی خود را تکمیل کرده است! اولین تولیدات موشکی ایران در زمان جنگ هشت ساله با عراق ، کپی برداری از روی موشک های قدیمی روسی ، چینی و کره شمالی بود که ایران برای نیازهای دفاعیش از کشور لیبی میخرید و یا از بازار سیاه تهیه می کرد! از همان زمان تاکنون، ایران؛ در خلال کپی و مهندسی معکوس کردن از نسخه موشکها ، روی دانشجویان و نخبگان علمی داخلی سرمایه گذاری کرده که کار کپی کردن موشک ها را در گذشته انجام می دادند! سپاه پاسداران، با دادن امکانات و تسهیلات رفاهی ، دانشجویان نخبه ایرانی (در رشته های فنی ، مهندسی ، ریاضی فیزیک و… )را جذب پروژه های خود کرده و از دانش و تخصص آنان در ساخت انواع موشکهایش استفاده می کند! تجربه بیش از سی پنج سال اخیر و استفاده از آموزش علمی و تخصص دو نسل ایرانی ، باعث شده است که صنایع دفاعی ایران ، دانش لازم برای تولید انواع سریع ترین، دقیق ترین و دوربرد ترین موشکهای نقطه زن را به دست آورده و دیگر نیازی برای کپی کردن از روی موشک های خارجی نداشته باشد! از این رو جنگ احتمالی آمریکا با ایران، عرصه رویارویی متفاوتی خواهد بود که آمریکا پیش از این تجربه نکرده است! علاوه بر قایق های تند رو ، که نقش پارازیت برای ناوگان دریایی آمریکا را ایفا خواهند کرد، ایران از اژدر ها ، زیر دریایی و موشک های رادار گریزی چون حوث و خلیج فارس، فجر و از موشک های ضد کشتی نور، قادر، کوثر و ظفر و … که از سواحل خلیج فارس و حتی از روی شناورها امکان شلیک آن وجود دارد ، بر علیه اهداف آمریکایی در خلیج فارس استفاده خواهد کرد! نسخه قدیمی موشک های ایرانی که دقیق و نقطه زن نیستند برای گیج کردن سیستم ضد موشکی آمریکا و موشک های نقطه زن برای اهداف اصلی مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
موشک های بالستیک ایرانی در سه رده دوربرد، میان برد و کوتاه برد تقسیم بندی شده که در زیر انواع مختلف آنها را معرفی می کنم ایران در خلال جنگ از همه این موشکها برای اهداف زمینی، هوایی و دریایی آمریکا استفاده خواهد کرد!

"موشک های بالستیک دوربرد = شهاب ۴، شهاب ۵، شهاب ۶، سجیل، ماهواره بر سفیر و پروژه کوثر
موشک های بالستیک میان برد = شهاب ٣، فجر ٣، عاشورا و قدر ۱۱۰
موشک های بالستیک کوتاه برد = شهاب ۱، شهاب ۲ و فاتح ۱۱۰
موشک بالستیک ضد کشتی = خلیج فارس
راکت های توپخانه ای = صمید، تندر ۶۹، زالزال ۱، زلزال ۲ و زلزال ٣
موشک های زمین به هوا = محراب، شاهین، میثاق ۱، میثاق ۲، صیاد ۱، شهاب ثاقب و مرصاد
موشک ضد هلی کوپتر = قائم
موشک های ضد تانک هدایت شونده = صاعقه، رعد، توفان، توفان ۲، توفان ۵، توسن و دهلاویه
موشک های ضد کشتی = نور، کوثر، قادر و ظفر
موشک کروز = نصر ۱ و مسکات (در حال توسعه)
موشک بدون بال = قیام
موشک های هوا به زمین = شفق، شاهین ٣، ستار و عصر ۶۷
موشک های هوا به هوا = فاطر و سجیل
اژدرها = کوسه، یاسین و حوت
کاتیوشا = آرش، فجر ٣، فجر ۵، فلق ۱، فلق ۲، عقاب و حاسب"

هر کدام از این موشک ها برای هدف خاص (زمینی ، هوایی و دریایی ) طراحی شده که کار آمریکا را برای از بین بردن آنها دشوار می کند! البته ارتش آمریکا از لحاظ اطلاعاتی و فنی ، توان لازم برای مقابله با بخش بزرگی این موشک ها را دارد و هیچ شکی نیست که سطح تکنولوژی ، قدرت هوایی و ضد موشکی آمریکا قوی تر از ایران است اما این نکته را نباید فراموش کرد که در خلال جنگ اسرائیل با نیروهای فلسطینی و در زمان جنگ ٣٣ روزه لبنان دیدیم که ضعیف ترین نوع موشکها با تمامی برتری نظامی رقیب توانستند از دیواره گنبد آهنین اسرائیل عبور کرده و در جنگ دریایی و زمینی ارتش اسرائیل را به آرایش دفاعی بکشانند ، ایران روی حجم آتش زیاد موشک هایش به سوی اهداف آمریکایی حساب ویژه ای باز کرده است ، که نابودی همزمان همه آنها برای سیستم ضد موشکی آمریکا دشوار خواهد بود! و اگر در این زمینه کمترین موفقیتی برای ایران صورت بگیرد، بیشترین خسارت را به آمریکا وارد کرده و ایران کوچکترین موفقیتهایش را با بیشترین سطح تبلیغاتی در دنیا مطرح خواهد کرد! به زبان عامیانه ، جنگ دو کشور شبیه نبرد رزمی یک سوپر قهرمان بلندآوازه با یک ورزشکار نیمه حرفه ای خواهد بود ممکن است که در برابر هر ده ضربه قهرمان آن ورزشکار نیمه حرفه ای دو سه ضربه وارد کند، اما همین دو و سه ضربه ، ابهت آن قهرمان را خواهد شکست!

مشکل ارتش آمریکا این است که برای محاصر کامل ایران، پایگاه های نظامی زیادی را در کشورهای منطقه ایجاد کرده که همه این پایگاه ها ، برای ایران اهداف نظامی محسوب می شوند! آمریکا برای محافظت از این پایگاه ها ناچار است که سپر ضد موشکی شان را تقویت کرده تا بخش بزرگی از موشک های ایرانی را مهار کند! در خوشبینانه ترین حالت ، اگر موشک های ایرانی خسارات کمی به آمریکا وارد کند و حتی اگر اکثر حملات موشکی ایران توسط سپر ضد موشکی آمریکا دفع شود !! عملیات انتقام جویانه ایران در شکل تروریسم سازمان یافته ، اهداف آمریکایی را در منطقه تهدید خواهد کرد و آمریکا برای حفظ امنیت منافع خود و مقابله با آن ناگزیر است که با صرف هزینه ی زیاد به تقویت پایگاه های خود پرداخته و عملیات تروریستی ایران را خنثی کند!

آمریکا برای پیروزی در جنگ ناگزیر است که حداقل بیش از هزار هدف استراتژیک را هدف قرار دهد که بخش وسیعی از آنها شامل پادگان ها و مراکز نظامی، پایگاه های موشکی ،نیروگاه های اتمی، پالایشگاه ها و صنایع نفتی، مخابرات ، شبکه برق ، پل ها و جاده ها و خطوط ارتباطی ایران است بی شک امریکا خواهد توانست که با استفاده از نیروی هوایی و استفاده از جنگنده ها و بمب افکن های F۲۲و F٣۵ ، پهپادها و موشک هایش بخش وسیعی از این اهداف را نابود کند البته سپر ضد موشکی و هوایی ایران هم تا آنجا که در توان داشته باشد سعی خواهد کرد که مانع تحقق این هدف شود اما از آنجا که تکنولوژی آمریکا پیشرفته تر از ایران است عبور از فضای آسمان ایران و زدن اهداف استراتژیک برای آمریکایی ها غیر ممکن نخواهد بود! اما نباید این انتظار را داشت که حملات هوایی آمریکا مثل جنگ عراق بی تلفات باشد! در خلال جنگ ، سقوط ده ها هواپیما و پهپاد و منحرف شدن بخشی از موشک های آمریکایی در این جنگ امری طبیعی است و ایران خواهد توانست بخشی از عملیات هوایی و موشکی آمریکا را خنثی کند! از این رو ، جنگ احتمالی آمریکا و ایران در عرصه جنگ سایبری، یکی از پیچیده ترین جنگ های تاریخ خواهد شد هر چند که در این زمینه نیز آمریکا پیروز میدان خواهد بود!

هدف آمریکا انجام عملیات برق آسا و برنامه ایران، طولانی و فرسایشی تر کردن زمان جنگ است!

یکی از موضوعات مهمی که نویسندگان مقاله به آن اشاره نکردند، عامل زمان است! پیروزی بر صدام در خلال دو هفته صورت گرفت اما اگر هدف آمریکا از جنگ با ایران، سقوط حکومت جمهوری اسلامی باشد! تحقق این هدف در چند هفته و ماه صورت خواهد گرفت! ؟ اگر هدفش انجام یک عملیات محدود، (جنک خلیج فارس ) برای تنبیه حکومت ایران باشد، باید قاطعانه بگوییم که این جنگ کاملا به سود ملایان حاکم بر ایران تبدیل خواهد شد اما اگر هدف دولت آمریکا برپایی یک جنگ تمام عیار برای سرنگونی رژیم تهران باشد، آمریکا به احتمال زیاد خواهد توانست که با عبور از تمامی موانعی که در مسیرش قرار گرفته، این خواستش را عملی کند! اما نباید فراموش کنیم که جنگ محدود و عملیات تنبیهی علیه رژیم ایران ،هیچ معنی و مفهومی ندارد! اولین عملیات تنبیهی آمریکا، به یک جنگ تمام عیار تغییر خواهد کرد_ و حکومت ایران به خاطر ترس از رژیم چنج _ واکنش تندی نشان داده و با غیر قابل کنترل شدن وضعیت، و عملیات های تلافی جویانه طرفین ، جنگ محدود مورد نظر آمریکا به یک جنگ بزرگ و همه جانبه و منطقه ای تبدیل خواهد شد اکنون ایران کاملا تحت محاصره آمریکاست و رژیم ایران شبیه گربه ای شده است که در گوشه دیوار گیر کرده و هیچ راهی جز چنگ زدن ندارد! از این رو به کمترین تهدید به بالاترین شکل ممکن واکنش نشان داده و شرایط را به نقطه غیرقابل بازگشت خواهد رساند! رویدادهای جنگ بر اساس محاسبات علوم دقیقه نیست که بخواهیم اعداد ریاضی را در فرمول قرار داده و مسئله را حل کنیم! اما می توانیم با استناد به نقاط قوت و ضعف نیروها، تجارب گذشته و …به صورت نسبی به پیش بینی از شرایط جنگ بپردازیم! برای هر یک از طرفین جنگ ، عامل زمان معنای خاصی دارد! آرایش نیروهای آمریکایی در جنگ تهاجمی خواهد بود و اگر آنها هدفشان اشغال کامل ایران باشد ، ناگزیرند که بعد از بمباران هوایی ،از جبهه های مختلف به داخل ایران نیرو پیاده کنند! اما آرایش نیروهای ایران دفاعی بوده و برخلاف آمریکایی ها که به پیروزی برق آسا فکر می کنند، ایرانی ها تلاش خواهند کرد که جنگ را فرسایشی کنند!

بنا به دلایل زیر طولانی شدن زمان جنگ کاملا به ضرر آمریکا خواهد بود:

١)نیروهای جمهوری اسلامی در خاک خود می جنگند اما جغرافیای ایران برای نیروهای آمریکایی ناشناخته است

٢)طولانی شدن جنگ نه تنها هزینه جنگ را برای آمریکا افزایش میدهد بلکه باعث کاهش روحیه تفنگداران آمریکایی خواهد شد!

٣)ایرانی ها نیروهای ذخیره و تازه نفس در اختیار داشته و تدارکات و پشت جبهه قوی خواهند داشت اما آمریکایی ها فاقد آن خواهند بود! البته پایگاه های نظامی منطقه ، تکنولوژی بالا و صنعت حمل و نقل پیشرفته آمریکایی ها تا حدودی خواهد توانست این مشکلشان را حل کند! اما اگر جنگ فرسایشی شود، آمریکا باید روی حمایت همه جانبه متحدان خود حساب ویژه ای باز کند چرا که به تنهایی نخواهد توانست سنگینی بار جنگ را به دوش خود بکشد!

٤)پرتلفات شدن قربانیان غیر نظامی جنگ از لحاظ تبلیغاتی کاملا به سود حکومت ایران و به ضرر آمریکاست رژیم جمهوری اسلامی برای بسیح نیروهای داخلی و ایجاد اتحاد ملی در بین مردم و مشروعیت بخشی به حکومتش به جنگ پرتلفات نیاز دارد اما کشته شدن حتی یک غیر نظامی کاملا به ضرر آمریکا خواهد بود.

٥)آمریکایی ها در انجام جنگ شهری کم تجربه هستند و اگر بخواهند وارد جنگ شهری شوند مجبورند که از نیروهای قدیمی شان که سالها قبل در افغانستان و عراق جنگیده بودند استفاده کنند! البته نیروهای آمریکایی روی اعضای این و آن سازمان هم می توانند حساب باز کنند! تجربه نشان داده تنها گروه ایرانی که حاضر به همکاری نظامی و اطلاعاتی با نیروهای بیگانه هست ، اعضای سازمان معینی می باشند که سالها در عراق زیر نظر ارتش صدام آموزش های نظامی دیده و به همه فنون جنگ شهری آشنا هستند! اما استفاده از نیروهای مجاهدین، چند مشکل بزرگ ایجاد خواهد کرد اول اینکه، :خیلی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به خاطر کهولت سن ، دیگر مثل گذشته توان جنگی نداشته و فقط می توانند به عنوان ستون پنجم یا مترجم در جنگ به ایفای نقش خود بپردازند! دوم : با آغاز همکاری سازمان مجاهدین و ارتش آمریکا ، بخش بزرگی از نیروهای مخالف حکومت در داخل ایران به حمایت از رژیم پرداخته و مقاومت در برابر جنگ افزایش خواهد یافت ! سوم : اینکه شعار ظاهری ایجاد دموکراسی در ایران بعد از سقوط رژیم را به یک طنز تلخ تبدیل خواهد نمود! چرا که اعضای مجاهدین بجز خود و خانواده هایشان، هیچ پایگاه اجتماعی در بین توده های مردم نداشته و به خاطر کارنامه سیاهی که دارند، هر چند استفاده از آنها در ظاهر به سود آمریکا خواهد بود اما از لحاظ تبلیغاتی بیشترین سود را به نفع رژیم ایران و ضرر را به دولت آمریکا وارد خواهد کرد!

پیشتر گفتیم که ایران چهار برابر عراق وسعت داشته و برخلاف زمین عراق، مسطح نبوده و موانع جغرافیایی زیادی دارد! اگر آمریکا قصد اشغال کامل ایران را در سر داشته باشد، ناگزیر است که از چار گوشه ایران ، نیرو وارد کرده و برای محاصره و فتح پایتخت ، از مسیر اکثر استانها و شهرها عبور کرده تا رسیدن نیروهایش و فتح تهران ، حداقل به ٦ ماه زمان نیاز دارد! ٦ ماهی که همراه با عملیات های خونین ، جنگ شهری پر تلفات (برای هر دو طرف درگیر جنگ بخصوص غیر نظامیان) و …خواهد بود البته در این تحلیل ، به دخالت اعضای حزب الله لبنان ، نیروهای حشد الشعبی عراقی و شیعیان منطقه و …عملیات های تروریستی که آن ها در کل منطقه بر علیه منافع آمریکا و حامیانش انجام خواهند داد ، اشاره نکردم ! که بی شک حضور آنها تاثیر زیادی در معادلات جنگ خواهد داشت اشغال ٦ ماهه ایران ، تنها زمانی میسر خواهد شد که نیروهای آمریکایی بتوانند از پس تلفات جنگ شهری و هزینه جنگ بر آمده و با حفظ روحیه ارتششان و استفاده از نیروهای ذخیره خود را به دروازه های تهران برسانند! البته ناگفته نماند که بعد از سقوط حکومت جمهوری اسلامی ، ارتش آمریکا باید خود را برای فاز دوم جنگ با تروریسم آماده کند! چرا که بعد از فروپاشی حکومت ، طرفداران سنتی رژیم ، نیروهای مذهبی ، پاسداران و بسیجیان و حتی خانواده های قربانیان جنگ ، با پول و سلاح هایی که در اختیار دارند، به سازماندهی شبه نظامیان پرداخته و با ایجاد عملیات های تروریستی ، ایران و منطقه را درگیر خواهند کرد که این فاز دوم جنک، از اولی هم طولانی تر ، پر تلفات تر و فرسایشی تر خواهد بود و ممکن است تا ده ها سال برای دولت آمریکا ، هزینه ساز شود!

نکات مهمی که بی توجهی به آنها فاجعه بار بوده و به تشدید تروریسم در منطقه منجر خواهد شد:

حمله نظامی، بدون تعیین آلترناتیو، مساوی با شکست است:

اگر مدل رژیم چنج عراق را معیار تحقیق خود قرار دهیم ، پیروزی ٦ ماهه آمریکا به ایران، زمانی امکان پذیر خواهد شد که دولت آمریکا قبل از حمله نظامی، بتواند آلترناتیو لازم برای جایگزینی حکومت را تعیین کند! بدون اتحاد اپوزیسیون و پیش از شکل گیری آلترناتیو ، حمله به ایران به سود حکومت جمهوری اسلامی خواهد بود! و حتی اگر حکومت ایران سقوط هم کند! هیچ قدرتی توان ایجاد نظم و امنیت و جلوگیری از هرج و مرج داخلی ، مهار خشونت و تروریسم ناشی از آن را نخواهد داشت!

در خلال حمله آمریکا، مردم ایران بر علیه حکومت شورش نخواهند کرد!

اگر جنگ خلیج فارس را معیار قرار دهیم، ممکن است این تصور در ذهن برخی از تحلیل گران به وجود آمده باشد که با آغاز حمله آمریکا، ممکن است با ضعیف تر شدن حکومت مرکزی ، مردم (مثلا در استان های مرزی ) بر علیه حکومت جمهوری اسلامی قیام کرده و رژیم را سرنگون کنند! آنچه که در جنگ اول خلیج فارس در کردستان عراق به وقوع پیوست ، هرگز در ایران رخ نخواهد داد! دلایل زیادی بر عدم وقوع این احتمال می توان مطرح کرد که اولین آن این است که ایران، عراق نیست و مرزهای جغرافیایی اش بر اساس قرارداد سایس پیکو تنظیم نشده است . دومین دلیل به تجربه اکراد عراقی باز می گردد که در خلال حمله، بر علیه حکومت حزب بعث شوریدند و توسط صدام قتل عام شدند! سومین دلیل اگر ایرانی ها می توانستند بر علیه حکومت قیام کنند، نیازی به حمله آمریکا نداشتند! کافیست آمار قیام های محلی را که در عمر ٤٠ ساله رژیم جمهوری اسلامی ، مردم استان های مرزنشین بر علیه حکومت انجام دادند را با تظاهرات های ضد حکومتی در نواحی مرکزی مقایسه کنیم! بسیار اتفاق افتاده که شهرهای بزرگ مرکزی (تهران ، اصفهان ، شیراز )بر علیه حکومت قیام کردند اما مردم استان های مرزی از تظاهرات حمایت نکرده و حکومت توانسته است که تظاهرات را سرکوب کند! که به عنوان مثال یکی از نمونه های بارز آن جنبش سبز بود.

در زمان جنگ طبقه متوسط به بالا، منفعل بوده و شاید درصد کمی از آنان به خاطر استبداد ٤٠ ساله حکومت دینی ، پیش از شروع جنگ طرفدار حمله نظامی آمریکا باشند، هر چند که واقعیت های جنگ باعث تغییر افکار آنها خواهد شد! اما طبقات پایین از حکومت دفاع خواهند کرد! تجربه تاریخی بخوبی نشان می دهد که هر چند جمهوری اسلامی عامل گسترش فقر در جامعه ایران بوده اما به خاطر ایدئولوژیک و مذهبی بودن ساختار حکومت در بین قربانیانش، بیشترین پایگاه اجتماعی را کسب کرده است ! بر اساس تحلیل های انتخاباتی ١٥ تا ٢٠ درصد مردم ایران، از حامیان سنتی حکومت محسوب می شوند! که بخش بزرگی از آنان جزء همین طبقه ضعیف هستند! دلیل حمایت این گروه از مردم به خاطر عقاید و باورهای دینی شان است اگر حمله ای بر علیه ایران صورت بگیرد، جمهوری اسلامی خواهد توانست که در جنگ شهری بخش بزرگی از این گروه را بر علیه آمریکا مسلح کند! اکثریت طبقه متوسط با اینکه مخالف رژیم هستند اما از تهاجم نظامی به کشورشان استقبال نمی کنند! حکومت اسلامی در بین طبقه متوسط ، می تواند بخشی از آنها را با شعار ناسیونالیسم و حفظ وحدت ملی بر علیه نیروهای آمریکایی بسیج کند! حضور این افراد بیشتر در بخش تدارکات و پشت جبهه تعیین کننده خواهد بود که اگر این افراد را به شمار نیروهای مسلح اضافه کنیم، حدودا با جمعیت چند ده هزار نفری مواجه خواهیم شد! که مستقیم و غیر مستقیم در جنگ دخالت می کنند و نصف آنها جزء کادرهای نظامی بوده و یا قبلا به عنوان سرباز ، آموزش های لازم نظامی را کسب کرده اند!

در پایان باید اضافه کنیم که جنگ نه تنها باعث ایجاد دموکراسی نخواهد شد بلکه نتیجه ای جز ویرانی ایران ،قتل عام مردم بی گناه (شهروندان ایرانی و آمریکایی )، گسترش تروریسم و افزایش خشونت در سطح منطقه و جهان نخواهد داشت، مشکل ایران داخلی است و برای نابودی استبداد دینی باید به دنبال راهکارهای داخلی بود! تجربه نشان داده است که تحریم و جنگ ، همیشه به تضعیف دیکتاتور منجر نشده و گاهی ممکن است که به نفع دیکتاتور تمام شود! بهترین سلاح برای سقوط دیکتاتوری ، افزایش آگاهی عمومی ،اتحاد ملی و انجام اعتراضات و مبارزات سیاسی است.
خوشبختانه در مقطع فعلی احتمال آغاز جنگ بین ایران و آمریکا ضعیف تر شده و هیچ یک از طرفین درگیر بر خلاف بلوف های نظامی و تبلیغات سیاسی شان ، فعلا قصد آغاز جنگ را نداشته و بعد از سقوط پهپاد آمریکایی ، هر دو طرف با درک عمیق از قدرت نظامی یکدیگر و با آگاهی از خطرات و با کنترل حوادث ، سعی می کنند که سطح تنش را کاهش دهند! اما نباید به این خوشبینی ها زیاد امیدوار بود چرا که با دخالت عوامل فرعی (دخالت لابی های جنگ طلب ، نفوذ و دخالت شرکت های فروش سلاح ، فتنه انگیزی کشورهای منطقه، تضعیف دیپلماسی و یا بروز حوادث احتمالی در خلیج فارس (تست تسلیحات و قدرت دفاعی طرفین ، فرستادن پهپاد یا انجام جنگ سایبری و یا به خاطر اشتباهات فرماندهان محلی و …) احتمال آغاز تنش در بین دو کشور وجود دارد، از این رو باید با واقع بینی حوادث منطقه را دنبال کرده و از آغاز جنگی بی حاصل که باعث نابودی ایران و مرگ انسانهای بی گناه در دو طرف جنگ (ایرانیان و سربازان و شهروندان آمریکایی در منطقه )، شده حساسیت نشان داده و با شعار صلح از بروز جنگ و ویرانی جلوگیری کرد.

پی نوشت:

١)تاد سوث، کایلی رمپفر، شاون اسنو، ھوارد آلتمن و دیوید لارتر

٢)ایران و ترکیه با تمامی شباهت ها و اختلافات زبانی و فرهنگی ، دو کشور مسلمانی هستند که در این بخش از خاورمیانه ، در میان کشورهای عرب زبان قرار گرفته اند!

٣)موضوعی که می توان در موردش در یک مقاله ای دیگر به صورت مفصل بحث کرد !

٤)البته نا گفته نماند که این تنها بخشی از بودجه نظامی ایران است که سالانه به تقویت نیروی رزمی گروه های شیعه حامی حکومت اختصاص می یابد! بنیاد شهید، بنیاد مستضعفان و جانبازان و سایر ارگان های زیر نظر رهبری هر کدام به صورت جداگانه از نیروهای شیعه طرفدار حکومت در منطقه حمایت می کنند! مثلا بنیاد شهید به حمایت مالی از خانواده های فلسطینی و یا شیعیانی می پردازد که اعضایشان در جنگ با اسرائیل کشته شدند و یا بنیاد مستضعفان به بازسازی پل، ساخت مدرسه و بیمارستان و … جهاد سازندگی به بازسازی مناطق جنگی در نواحی شیعه نشین می پردازد و …یادآوری این مطلب از آن جهت ضروری بود که وقتی عوامل رژیم ایران اعلام می کنند که "سوریه استان ٣٥ است و از خوزستان مهمتر است" و یا وقتی در مورد "عمق استراتژیک " حرف می زنند ودقیقا بدانیم که در مورد چه چیزی حرف می زنند!

٥)البته به غیر از گزارش مذکور ، اخیرا آمار های دیگری از هزینه جنگ آمریکا در عراق منتشر شده است که بسیار بیشتر از نتیجه تحقیقات بالا می باشد اما به خاطر تبلیغاتی بودن و عدم محاسبه علمی، نمی توان به آنها استناد کرد!

٦)تجربه جنگهای قبلی نشان داده که آمریکا ظاهرا می خواهد با استفاده از نیروی نظامی و با ساقط کردن دولت های سرکش در خاورمیانه دموکراسی ایجاد کند! اما سود اصلی را شرکت های چینی به جیب می زنند!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست