سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حسن حسام ، از داستان تا شعر
بخش اول، داستان؛


علی صدیقی


• پایگاه اصلی نشر داستان های اولیه حسن حسام و دیگر داستان نویسان شمالی و عموما گیلک، در دهه چهل ، نشریه ادبی ای بود که با امتیاز یک روزنامه استانی به نام "بازار" منتشر می شد. محل و گسترء پخش روزنامه بازار، رشت و استان گیلان بود، اما " بازار ادبی"، به کوشش " محمد تقی صالح پور"، در اکثر استان های کشور پخش و منتشر می شد و خواننده داشت. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ خرداد ۱٣۹٨ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۱۹


 

به بهانه انتشار دفتر شعر" این جا برقص"
نشر مهری، لندن. ۲۰۱٨

-----
بخش اول، داستان؛
------

گذری به سال های دور

حسن حسام نویسنده و شاعراست. حالا سال هاست که بیش ترین تولید ادبی او شعر است، اما نامش با داستان نویسی در ادبیات ایران شناخته شد و چه بسا بسیاری از نسل ادبی پیش از سال ۵۷،، عموما در داخل کشور، او را هم چنان با داستان هایش در خاطر دارند. بیاد دارم سال ۱٣۷٣ گذرم برای چند روز به اصفهان افتاده بود و به دعوت علی خدایی دیداری با او و احمد گلشیری در کافه تریای هتل شاه عباس با آن ها داشتم. علی خدایی اولین مجموعه داستانش - از میان شیشه، از میان مه - را منتشر کرده بود و اولین نقد بر کتابش را من - تکاپو،شماره نوروز ۱٣۷٣ - نوشته بودم. در آن دیدار احمد گلشیری( مترجم. برادر هوشنگ گلشیری) از نویسندگان گیلانی می پرسید، نویسندگان دهه چهل، و بیش از همه از حسن حسام. و می خواست بداند که کجاست حسام و داستان نویسی را ادامه می دهد یا نه؟
روزی دیگر،" محمد کلباسی" هم، از نویسندگان پیش از انقلاب گیلان - داستان نویسان دهه چهل - یادی هم از حسن حسام کرد. حسام در حافظه ادبی آن نسل، با داستان هایش حس مکان و جغرافیایی پدید می آورد که چون آدم هایش، به شدت شمالی بودند. طبیعت باران خیزی که در آن به جز طبیعت، مناسبات اجتماعی غالبا روستایی و منابع تولیدی متکی به زمین و زارعین رعیت، متمایز از دیگر نقاط ایران بود.
در داستان های اکبر رادی ، ابراهیم رهبر، محمود طیاری ، مجید دانش آراسته ، حسن حسام( بعد تر محسن حسام)، این دستمایه ها و مواد و مصالح کم و بیش، برجسته بود،؛ و نیز در نوشته های "احمد محمودی" که سرشت داستان های او ضمن تراکم موضوعیت طبیعت و آدم های شمالی، رفتارش با داستان، چون زندگی اش، گونه ای دیگر .
از این دست نمونه ها و ویژگی هایی که از آن صحبت می کنیم در میان داستان های نویسندگان دهه چهل گیلان، شواهد فراوان است. در داستان های کوتاه اکبر رادی پیش از نمایشنامه نویسی ( در مجموعه داستان باران) غلظت فضای شمالی بهره مند از طبیعت برجسته و آشکاراست و طبیعت، بجز پردازشی تصویری و ایماز گون، عموما هم چون شخصیتی در داستان، نقشی برجسته ایفا می کند. به باور من، بن مایه های داستانی و رویکری چنین؛ توجه به طبیعت در انتقال حس مکان و تعیین و تاثیر بر فضا و موقعیت داستان، از جهت تبارشناسی بینامتنی، ماخذ و منبع اش به " داستان گیله مرد" بزرگ علوی می رسد. همان آغاز داستان گیله مرد کافی بود تا " هنگامه بارانی" آن" شنلی" شود برای نویسندگان گیلانی نسلی که از آن صحبت می کنیم. فط همین نبود، مناسبات تولیدی در روستاها ( غالبا تم های داستان نویسان آن دوره برگرفته از مناسبات، حوادث و آدم روستایی بود)، روابط اجتماعی و معیشتی آدم های داستان، از جنبه فیزیکی و تاریخی( جز قیام دهقانی) ، تفاوت چندانی با گذشته، گذشته ای که علوی گیله مرد را پدید آورده بود، نداشت. آهنگ تغییر و تحول مناسبات احتماعی هنوز اندک بود و یاد مانده ها هنوز نقشش به پستوی نوستالژی نرفته و حضورش در زندگی مادی و اذهان رنگی داشت.

بیاد دارم وقتی بزرگ علوی پس از سالیان بلند اقامت در خارج از کشور، در سال اول پس از انقلاب اسلامی به ایران بازگشت، چند نویسنده و شاعر به فرودگاه مهرآباد رفتند تا ورودش را تبریک بگویند و قدمش را گرامی بدارند. در رودر رویی با نویسنده بازآمده به میهن، مصاحبه ای سرپایی هم شکل گرفته بود که گمان کنم یکی از این دو ، بزرگ پورجعفر یا جلال سرفراز آن را در نشریه ای که نامش در خاطرم نمانده منتشر کرده بودند. یکی از پرسش ها را اما درست بخاطر دارم. ابراهیم رهبر داستان نویس گیلانی هم در میان چند شاعر و نویسنده استقبال کننده از " آقا بزرگ" بود و پرسشش این بود: " آیا شما اهل گیلان هستید؟" پاسخ نه بود اما تردید نیست که ابراهیم رهبر به خاطر داستان گیله مرد که علوی آن را با شناختی دقیق و جاندار از محیط طبیعی و انسانی گیله مردان نوشته بود، احتمال می داد که بزرگ علوی می بایست گیلانی باشد. داستان کوتاه گیله مرد حاصل اقامت و کار علوی در گیلان و آشنایی با رعیت های کشاورز گیلانی در سال های قبل از دهه بیست بود. علوی در گفت و گو با حمید احمدی ( خاطران بزرگ علوی) می گوید "داستان گیله مرد بخاطر تاثیر زندگی دهقانان گیلک، که چند مدت به عنوان دستیار یک نقشه بردار آلمانی به نام " شولتز " در مناطق روستایی و جنگلی گیلان کار کرده ام ، در من شکل گرفت و سال ها بعد
آن را نوشته ام".

حسن حسام و داستان نویسی

اما موضوع گفته شده در بالا، چه ارتباطی غیر از آن چه که گفته شد با حسن حسام دارد؟
ابتدا بگویم که پایگاه اصلی نشر داستان های اولیه حسن حسام و دیگر داستان نویسان شمالی و عموما گیلک، در دهه چهل ، نشریه ادبی ای بود که با امتیاز یک روزنامه استانی به نام "بازار" منتشر می شد. محل و گسترء پخش روزنامه بازار، رشت و استان گیلان بود، اما " بازار ادبی"، به کوشش " محمد تقی صالح پور"، در اکثر استان های کشور پخش و منتشر می شد و خواننده داشت. بازار ادبی البته اولین نشریه ادبی از مرکز استان گیلان نبود. بسیار پیش تر، نشریه" فرهنگ" ( شماره نخست ۱۲۹٨) ، با گرایش ادبی و علمی دارای اعتبار مهمی در فضای فرهنگی سال های پس از مشروطه در ایران بود و چند سالی دوام آورد و منتشر شد. نخستین " داستان واره " ها و ترجمه های کریم کشاورز در فرهنگ سال های قبل از ۱٣۰۰ به چاپ رسیده است. پس از فرهنگ، نشریه " فروغ" ( ۱٣۰۴) از مرکز گیلان با امتیاز و سردبیری ابراهیم فخرایی منتشر می شد و ادبیات، رویکرد شاخص این نشریه از نظر محتوایی بود. در حوزه ضمیمه های ادبی هم چون بازار نیز، پیش از دهه چهل، یک ضمیمه ادبی که توجه بیشترش به شعر بود و از جنبه زیبایی شناسی شعر، متمایل به شعر پیشا نیمایی بود، در نیمه دوم دهه سی، با امتیاز هفته نامه " طالب حق"در رشت - و به احتمال در نقاط دیگر کشور هم - منتشر می شد که شاعری به نام پورصالح ( ترانه سنج) مسئولیت آن را بعهده داشت .بازار ادبی سال ها بعد به شیوه همان نشریه و همکاران ادبی آن، شکل گرفت، اما توجه به نو آمدگان ادبی و جوانان در بازار ادبی و گرایش آن به " شعر نو" و داستان کوتاه و نقد و بررسی کتاب های روز ادبی، و نیز تداوم ماهانه آن، توجه زیادی را در پی داشت. حسن حسام داستان نویسی را به طور پیگیر از همین نشریه ادبی آغاز کرد و در امور فنی و گردآوری مطالب نیز از همکاران جوان این نشریه بود.

داستان های حسن حسام با وجود برخورداری از ویژگی هایی که گفته شد، در یک نکته متمایز از داستان نویسان شمالی دهه چهل بود و آن جانبداری پدیده های متنی مولف در بستر داستان، از اشخاص فرو دست داستانی و به تعبیر فرانک اوکانر از" له شدگان" بود. اوکانر معتقد است " داستان کوتاه هیچ وقت قهرمانی نداشته است، در عوض گروهی آدم های له شده دارد" .(۱)
.به عبارتی در داستان های حسام " نیت مولف" بدون پیچ و تاب های ادبی و شگرد های تکنیکی آشکارا در خدمت بیان موضوعی است که گاه چون ابزاری ایدئولوژیک به خدمت متن و داستان در می آیند. به طور مشخص در داستان بلند" کارنامه احیا" عملکرد ایدئولوژیک ادبیات شکلی آشکارتر به خود می گیرد. داستانی که گویی با خشم طبقاتی مهار ناپذیر نگاشته شده. کارنامه احیا در سال ۱٣۵۵ ، زمانی که حسن حسام در زندان بود منتشر شد. حس همدردی و جانبداری نویسنده از زنی که البته ویژگی های تپیک اش برجسته است، نشانه بارز تعهد و باور مارکسیستی نویسنده از جنگ طبقات را در خود داشت. پیش از این، در مجموعه " پس از آن سال ها - ۱٣۵۲ - این رگه از تعهد اجتماعی نویسنده در تولید ادبی مشخص بود ، اما نه چون کارنامه احیا پر رنگ و ایدئولوژیک. با این وجود، چه کارنامه احیا حاصل سال های زندان او بوده باشد یا نه، از طریق داستان های پیشین او می توان دریافت که بین باور ادبی و گرایش سیاسی و ایدئولوژیک او، همواره نسبت آشکاری وجود داشته است. این خوانش از نیت و " تعهد" حسام نویسنده و شاعر، تا به امروز نیز در آثارش پایدار است و چنین فهمی هیچ گاه سبب دوری جویی و امتناع او از " تعهد" ادبی نشده و او آگاهانه همچنان در همان مسیر گام بر می دارد.
رعیت له شده "گیله مرد" که حمایت عاطفی و طبقاتی نویسنده -علوی - را با خود داشت، در نمونه های داستانی حسام سال های چهل با موقعیت تاریخی و"جهان فیزیکی" نسبتا پایداری که از آن سخن رفت و تا سال های ابتدایی دهه چهل، "به عنوان حافظه جمعی یک دوران (۲) ، باقی بود، کم نیست. بی گمان صحبت از ارتباط نعل به نعل و تبعیت آشکار نیست. تاثیر دانسته ها وخوانده ها و شنیده ها در حرکت بینامتنی، سفر ذهنی مه آلود و ناروشنی است که به متن های ادبی و فرهنگی پیشین باز می گردد. این نیز گفتنی است، چنین مشابهتی به معنای آن نیست که به یقین نویسنده ای به طور مستقیم متنی را خوانده باشد و آن گاه چنان متن یا متونی در پس زمینه ذهنش باقی مانده و در جایی به شکلی خود را نشان دهد. چه بسا حسام - حتا - در آن زمان، گیله مرد علوی را نخوانده باشد چرا که " متن بافته یی از نقل قول های برگرفته از مراکز بی شمار فرهنگ است" و " حتا متون ظاهرا " واقع گرا" نیز معنای خود را، نه از بازنمایی مستقیم جهان فیزیکی بل که، از رابطه ی خود با نظام های ادبی و فرهنگی می گیرند" (٣)

حسن حسام در سال ۱٣۵۵ پس از انتشار دومین کتاب داستانی خود،" کارنامه احیا"، "دفتری از شعرهای زندان" خود را در همان سال با نام مستعار "ح.ح" ، در لندن منتشر کرد و پس از آن کمتر به سراغ ادبیات داستانی رفت. در بخش دوم این نوشته به بهانه آخرین دفتر شعرش " این جا برقص" به سراغ کارکرد او در عرصه شعر خواهیم رفت.
-----

۱- .فرانک اوکانر، صدای تنها، مطالعه و تحلیل ساختاری داستان کوتاه. ترجمه شهلا فیلسوفی. نشر اشاره
۲- تزوتان تودوروف، بوطیقای ساختارگرا، ترجمه محمد نبوی، نشر آگه
٣- رولان بارت، به نقل از: گراهام آلن، بینامتنیت، ترجمه پیام یزدانجو، نشر مرکز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست