سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مفهوم ”استقلال” در نگاه کنشگران جنبش زنان در ایران


ناهید کشاورز


• دهه ۷۰ شمسی برای فعالان داخل و خارج، سالهای پرسش و نقد بود. برخی از اسناد، البته در خارج از کشور منتشر شدند. تجربه «اتحاد ملی زنان» به عنوان تشکلی زنانه در بحبوحه انقلاب، به بازخوانی گذاشته شد. برخی از فعالان آن، که چهره های نامدار جنبش زنان ایران در خارج از کشور، هستند، به ارزیابی امروز خود از آن دوران، پرداختند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۲٣ آوريل ۲۰۰۷


بحث استقلال جنبش زنان؛ یکی از دغدغه های مهم فعالان حقوق زنان در بازخیزش دوباره آنان در آغاز دهه 70 شمسی بوده است. زنانی که سرکوب های سالهای 60 را پشت سرگذاشته بودند، در فضای متفاوت تر سالهای بعد از جنگ، مطالبات سرکوب شده خود را بار دیگر، از سر گرفتند و به اشکال گوناگون سعی در باز مطرح کردن آنها کردند. در این فضا، یکی از مسائل مورد بحث، بازبینی تجربه زنان در تشکل های سیاسی دوران انقلاب و نقد نگاه مردسالارانه مسلط براین تشکل ها بود. آن ها به یاد می آوردند که چگونه مسائل آنان از طرف ”رفقای مرد“ نادیده گرفته می شد، به یاد می‎آوردند که پافشاری بر مطالبات ویژه زنان، به خطر انداختن اتحاد طبقه کارگر، تلقی می شد. آنها به یاد می آوردند که چگونه در ابتدای انقلاب، تشکل‎های زنان به زائده احزاب سیاسی تبدیل شدند و از ایفای نقش مستقل خود باز ماندند. البته شرایط بسته‎ی سال های 60 نه به احزاب سیاسی و نه به تشکل های زنان فرصت نقد و بررسی نداد و شرایط بحرانی جامعه، آنان را پیش از آن که به ارزیابی عملکرد خود چه در ارتباط با مسائل زنان و چه درارتباط با مسائل عمومی تر جامعه، بپردازند، از حیات سیاسی – اجتماعی جامعه ایران کنار گذاشت.
اما دهه 70 شمسی برای فعالان داخل و خارج، سالهای پرسش و نقد بود. برخی از اسناد، البته در خارج از کشور منتشر شدند. تجربه «اتحاد ملی زنان» به عنوان تشکلی زنانه در بحبوحه انقلاب، به بازخوانی گذاشته شد. برخی از فعالان آن، که چهره های نامدار جنبش زنان ایران در خارج از کشور، هستند، به ارزیابی امروز خود از آن دوران، پرداختند، حتا برخی از رهبران آن روز سازمان فداییان خلق نیز در قبال عملکرد آن روز خود در برابر «اتحاد» مورد پرسش قرار گرفتند.
اما به راستی، چرا در آن زمان «اتحاد ملی زنان» در برخی مقاطع مهم تاریخی، از عملکرد مستقل در برابر سازمان فداییان، باز ماند؟ مهناز متین در « تجربه اتحاد ملی زنان »(1) کوشیده است به این سوال پاسخ دهد، اما آن چه که بازبینی تجربه اتحاد ملی را برای ما بسیار آموزنده می کند، نگاه فعالان آن روز به مسئله زنان است. در نظرسنجی ای که اتحاد ملی، در آن زمان ازفعالان خود، درباره علت حضورشان در اتحاد ملی کرده است، 70 درصد پاسخ داده اند که هیچ علاقه ای به مسئله زنان ندارند و صرفا علاقمند به خدمت به محرومان بوده اند و سازمان، آنان را برای کار، به آن جا فرستاده است.
مقایسه پاسخ فعالان آن زمان اتحاد، با کنشگران امروز حوزه زنان، گویای تفاوتی شگرف است. برای اکثریت فعالان زن امروز، اولویت مسائل زنان، کاملا بدیهی است. از طرف دیگر، امروزه با نگاهی به سایت های اینترنتی، می بینیم که مسئله زنان، نه تنها برای فعالانش به اولویت اول بدل گشته است، بلکه اکثر احزاب و گروه های سیاسی امروز، حمایت از خواسته های زنان را نشان ترقی خواهی خود می دانند و از خواسته‎ها و حرکت های مستقل زنان، حمایت می کنند.

اما به راستی استقلال جنبش زنان به چه معناست؟ مرز و محدوده‎هایش تا به کجاست؟ مولفه های آن کدامست؟ و... این‎ها سوالاتی است که شاید، پرسشهای هر گروه زنان، در آغاز و نیز تداوم حرکت باشد. برای من این پرسش ها، با مطالعه‎ی برخی مقاله‎ها در نقد تجمع مسالمت‎آمیز 22 خرداد 1385 و نیز دفاعیات برخی از فعالان جنبش زنان و به‎ویژه دوستانم از آن حرکت، جدی تر شدند. پرسش هایم را با برخی از فعالان از طریق ایمیل، در میان گذاشتم. 13 نفر از دوستان به سوالها پاسخ دادند. از 13 نفر، 11نفر زن و دو نفر مرد هستند. 8 نفر از آنان از اعضای مرکز فرهنگی زنان، 4 نفر از کانون هستیااندیش و یک نفر از دوستانی است که در حال حاضر در خارج از ایران اقامت دارد و به مسائل زنان می پردازد.
و اما این کار، یک تحقیق علمی نیست. سعی من این بوده ، که تعداد بیشتری، از دوستان را درگیر این مسئله کنم. برای تمام فعالانی که در دایره آشنایی‎ام قرار داشتند و با آن ها از طریق ایمیل رابطه داشتم، سوالهایم را فرستادم. گرچه تعداد اندک شمار پاسخ ها، ناامید کننده بود، اما شاید، انتشار این مقاله تعداد بیشتری را با مسئله ”استقلال جنبش زنان“ درگیر سازد و مشارکت گسترده‎تری را سبب‎ساز شود.

معنای استقلال
برای سیمین مرعشی از اعضای مرکز فرهنگی زنان، جنبش مستقل زنان به معنای «جنبشی، برخاسته از خواسته های زنان و به نفع زنان است.»
ناهید جعفری از دیگر فعالان مرکز فرهنگی زنان، استقلال جنبش را در عدم وابستگی آن به دولت و ایدئولوژی رسمی می داند. به باور او، جنبش زنان، یک جنبش سیاسی است که زنان را با ایدئولوژی، دین و عقاید متفاوت، بر سر مطالبات مشترک، گرد هم آورده است. برای او استقلال جنبش، به معنای دوری از معادلات قدرت و تلاش پیوسته برای آگاهی بخشی است.
برای گلناز ملک، عضو جوان مرکز فرهنگی زنان، استقلال جنبش، تنها به معنای استقلال از دولت است: «استقلال جنبش زنان، به عقیده من استقلال از دولت است. فقط این که جنبش زنان همیشه به عنوان جریانی اعتراضی در رابطه با دولت ها باقی بماند. گروهی از زنان در تعامل و بده بستان دایم با دولت هستند و چندان فرقی هم برایشان نمی کند که چه دولتی بر سر کار باشد. از حق هم نگذریم در برخی موارد، تغییراتی هرچند سطحی صورت داده اند و همین برای من درگیری ذهنی به وجود آورده که آیا این قشر از فعالین، جزو جنبش زنان محسوب می شوند یا نه؟... از نظر من اما هر قدرتی سرکوب گر و فاسد است و با ورود به ساختار قدرت، فقط آن را تقویت کرده ایم.»
در نگاه جلوه جواهری، 28 ساله و از بنیان گذاران انجمن هستیا اندیش(2)، جنبش باید از نظر فکری و مادی، مستقل باشد. « اینکه فعالان جنبش، در تصمیم گیریها بتوانند با اتکا به نیروهای خود پیش روند نه اینکه تحت تاثیر گروه های دیگر و وابسته به تصمیمات سیاسی در احزاب باشند. به لحاظ مادی هم وابسته به دولت یا حزبی نباشند که اهدافشان را تحت تاثیر قرار داده، و با تغییر شرایط، مجبور باشند، مواضع خود را به دلیل وابستگی مادی تغییر دهند؛ یعنی مجبور به دادن باج باشند.»
کاوه مظفری، 25 ساله و از گروه موسس هستیااندیش معنای استقلال را ، استقلال از دولت و جامعه سیاسی و نیز تمرکز بر مسائل جنسیتی در جامعه مدنی می داند. «جنبش باید کاملا در سطح غیررسمی و غیر سیاسی(چه دولتی و چه اپوزیسیون آن ) جریان داشته باشد و در فضای جامعه مدنی نیز مسئله زنان را در اولویت قرار دهد.»
پروین اردلان، به استقلال جنبش از دو منظر هویت و قدرت ، نگاه می کند. برا ی او جنبش زنان، وقتی مستقل است که« از نظر هویتی، به عنوان جنبش زنان شناخته شود و در رابطه با قدرت، نه تاثیر پذیر که تاثیر گذار باشد.»
ایمان مظفری (روزنامه‎نگار و فعال جنبش زنان در شهرستان گرگان) جنبشی را مستقل می داند که: «به دنبال دستیابی به تغییرات مطلوب برای جامعه زنان باشد اما برای رسیدن به این هدف، مسیرهای خاصی را تعیین و تبیین می کند. این مسیر است که به عمل کنشگران، هویت مستقل می دهد.»
مریم حسین خواه، از اعضای هیئت تحریریه سایت زنستان، نشریه الکترونیکی مرکز فرهنگی زنان، جنبشی را مستقل می داند که«مجبور نباشد به خاطر برخی منافع و ملاحظه کاری ها از اهداف و برنامه های اساسی اش چشم پوشی کند. ..قبول کمک های مالی از دولت ها و حتی برخی سازمان ها و مجامع مالی در اغلب موارد(به ویژه در کشور ما) می تواند جنبش زنان را در دام ملاحظه کاری بیاندازد و استقلال آن را با خطر مواجه کند.»
به نظرشعله شاهرخی (مترجم، نویسنده و از فعالان جنبش زنان در خارج از کشور) « جنبش زنان ایران، همچون سایر حرکت های اجتماعی کشور، می تواند استقلال خود را در خلق و به کارگیری شیوه های نوین فعالیت های مردمی و مشارکتی، همانند مبارزه برای تغییر قوانین ناعادلانه علیه زنان- کمپین یک میلیون امضاء- تبلور بخشد... مفهوم استقلال با انزوا و جداسازیهای جنسیتی/قومیتی و غیره متفاوت است.»
از نظر نوشین احمدی خراسانی، «استقلال جنبش زنان بسته به شرایط مختلفی که این جنبش در آن قرار گرفته می تواند معانی مختلف بدهد... اگر مفهوم سازی از منافع مستقل زنان درجامعه مسلط شود، این باعث خواهد شد که مستقل بودن جنبش زنان حفظ شود.»
به عقیده او برای مستقل ماندن،« جنبش زنان در پویش خود،باید تاریخ، سنت ها و نهادهای مستقل خود را کشف، ابداع و پی ریزی کند.»
او منظر بعدی استقلال را در تعیین «اولویت بندی» و یا در انتخاب« شیوه های حرکت» در مقاطع مختلف می داند.«در شرایط ویژه ی ایران و در این مرحله از جنبش زنان که نگاه مردانه در همه جا به شدت نفوذ دارد، برای مستقل ماندن شاید باید سازمان ها و احزاب مردانه که خودشان «اولویت های» مشخصی دارند، را در این مرحله دخالت نداد یا دور نگه داشت، تا بتوان راه های نو ابداع کرد... اما برای «متحدیابی» یعنی به دست آوردن متحدانی برای حرکت ها و فعالیت ها، به نظرم محدودیتی وجود ندارد.»
به نظر نوشین احمدی« هر چقدر جنبش زنان از قدرت بیشتری برخوردار شود، می تواند به گروه ها، اندیشه ها، سازمان ها و احزاب و ... نزدیک تر شود، بدون این که نگران آسیب دیدن استقلال خود باشد،اما هرچقدر ضعیف باشد، باید محتاطانه تر عمل کند..»
او معتقد است که« جنبش های اجتماعی باید فاصله خود را از حاکمیت همواره حفظ کند و گرنه دیگر جنبش اجتماعی نیستند. اما با توجه به گسترده بودن دولت درایران ، این مفهوم نیز در شرایط متفاوت باید تعریف و مشخص شود.»

با نگاهی به نظرات بالا، می بینیم که تاکید بر منافع زنان و اولویت دادن به آن، مفهوم محوری در استقلال یک جنبش است و هریک از کنشگران با توجه به تجربیات خود، به عواملی که می تواند این استقلال را خدشه دار کند، اشاره کرده اند. استقلال از حاکمیت نکته محوری در بحث اکثر شرکت کنندگان است. سنت مبارزاتی در دوران معاصر در کشور ما به گونه ای شکل گرفته است، که هرگونه رابطه با دولت، به معنای دولتی بودن تلقی می شود.دیدگاهی که می توان ردپای آن را در دوران حکومت رضاشاه جستجو کنیم. رضا شاه با سرکوب انجمن های مستقل زنان و ایجاد کانون بانوان، عملا جنبش مستقل زنان را سرکوب کرد.در شرایطی که جنبش مستقلی باقی نمانده بود و از طرف دیگر، رضا شاه با گفتمان مدرن خود، به زنان وعده اصلاح امور را می داد، برخی از کنشگران آن زمان زنان، که سابقه مبارزه مستقل زیادی داشتند، همانند صدیقه دولت آبادی به کانون بانوان پیوستند. از آن زمان تضاد دولتی و غیردولتی، کنشگران زنان را به دوگروه تقسیم کرد. تضادی که عبور ناپذیر پنداشته می شد و بدون توجه به شرایط خاص جامعه ایران، در آن زمان، خط بطلانی بر فعالیت های کنشگرانی می کشید، که بین فعالیت در کانون بانوان و یا انزوا،مجبور به انتخاب شده بودند.
اما استقلال مالی نیز برای اکثر کنشگران مهم است. به نظر می رسد که تاکید بر استقلال مالی، به شرایط ویژه کشور ما نیز بر می گردد. به دلیل ساخت غیر دموکراتیک حکومت در ایران، فاصله دولت – ملت در کشور ما بسیار زیاد است. و از سوی دیگر، دریافت هرگونه کمک از سازمان های بین المللی، سازمان های زنان را با اتهامات خط گرفتن از بیگانه و ... مواجه می کند. از طرف دیگر، دریافت هرگونه کمک مالی، کنشگران را در دید مخاطبان آن ها یعنی مردم، بی اعتبار می کند و به بازار شایعات در مورد آن ها دامن می زند.

چرا بحث استقلال برای کنشگران مهم است؟
برای اکثر شرکت کنندگان در بحث، مسئله استقلال مهم بوده است، اما با مرور پاسخ ها می بینیم که کسانی که تجربه بیشتری در جنبش زنان، دارند و یا در انقلاب 57 فعال بوده اند، برایشان این بحث مهم تر بوده است. برای سیمین مرعشی بحث استقلال به سالهای 1979-80 و 81 بر می گردد. « زمانی که از مبارزه ضد امپریالیسم بیرون آمده بودیم و حالا خواستهای ما زنان مطرح شده بود که زیاد هم مورد علاقه ی مردان نبود. آن ها سعی می کردند مسائل ما را کوچک جلوه دهند.»
طلعت تقی نیا به فعالیت گذشته اش در یک تشکل زنان، در دوران انقلاب اشاره می کند، او به یاد می آورد که چگونه با وجودی که اعضای تشکل در موضوعی به یک نتیجه گیری برخلاف سازمان سیاسی مادر رسیده بودند، مجبور به تمکین از خواست سازمان شدند. او می گوید:« بعد از آن شکست ها استقلال از سازمان های سیاسی و سندیکا برایم خیلی مهم شد. ما نباید تحت تاثیر نیروهای بیرونی باشیم.»
کنشگران دیگر به تجربیات دیگری در مورد اهمیت بحث استقلال اشاره می کنند، برای کاوه مظفری، بحث استقلال در روند عمل اجتماعی، مطرح شده است:« برخی از فعالیت های اعتراضی که دولت را مخاطب قرار می دهد، با این آفت روبروست که وارد یک بازی صرفا سیاسی شود، همچنین زمانی که جنبش زنان در کنار سایر جنبش های اجتماعی(دانشجویی، کارگری و...) قرار گرفته است، همواره این تهدید وجود داشته که دست بالا از آن دیگر جنبش ها باشد.»
جلوه جواهری به تجربه اش در جمع هم اندیشی زنان اشاره می کند:« زمانی که بحث 22 خرداد، مطرح شد، عده ای که وابستگی به جریان سیاسی ملی-مذهبی و حزب مشارکت داشتند، به طور جمعی با تجمع مخالف بودند ولی علت مخالفتشان را بیان نمی کردند اما هنگامی که جهت گیری و بحث هایشان را مطرح می کردند، نظراتشان شباهت زیادی به نظرات همسران سیاسی شان داشت.»
نوشین احمدی خراسانی، پروسه ای را به تصویر می کشد، که اعضای مرکز فرهنگی، برای مستقل ماندن طی کرده اند:« در مرکز فرهنگی زنان، این بحث از همان ابتدای ثبت مرکز آغاز شد. آیا ثبت رسمی یک انجمن می تواند استقلال ما را به خطر اندازد؟ در آن زمان فضای اجتماعی به گونه ای بود که ثبت رسمی یک انجمن به معنای« دولتی» بودن قلمداد می شد... بعد سوالهای دیگری مطرح شد مثلا این که با کدام گروه های زنان می توان کار کرد که هم چنان مستقل ماند؟ مسئله استقلال یک سوال اساسی بوده و به نظرم خواهد ماند و همیشه هم با توجه به میزان توانایی، نوع حرکت، میزان مطالبات و ... باید در صدد پاسخگویی به این پرسش بود.»
« مسئله استقلال مهم است زیرا اندیشه، حرکت و موجودیت جنبش زنان و تفکر فمینیستی در ایران بسیار ضعیف است و وقتی ضعف وجود دارد ممکن است هر آن توسط اندیشه ها، حرکت ها و تفکرات دیگر حل شود و منافع مستقل زنان از پی گیری باز ماند.»
مولفه های استقلال
گرچه برای شرکت کنندگان در بحث، روش و رویکرد از جنبه های مهم استقلال زنان است. اما هر کدام از آنان به نوعی سه مقوله ، استقلال از مردان، احزاب سیاسی و دولت را مورد بازبینی قرار داده اند.

استقلال از مردان
بحث استقلال گروه های زنان از مردان، از مباحث مهم فمینیستهای فرانسوی در سالهای اول دهه 70 میلادی است. پرسش اصلی برای کنشگران آن دوران، این است که باید گروه هایی متشکل از مردان و زنان تشکیل داد، همان طور که FMA)3( یک تشکل دوجنسیتی است؟
«زنان باید خود را از مردان جدا کنند برای اینکه بتوانند، دلایل سرکوبشان را بین خود تحلیل کنند و راه های مبارزه با این سرکوب را بدون حضور سرکوب کنندگان بیابند.» بعد از بحث های بسیار، FMAتصمیم می گیرد، اعضای مردش را اخراج کند.(4)
تجربه ای بسیار تکان دهنده است: زنان می خندند، ترانه می نویسند، داستان های خود را تعریف می کنند و زنان دیگر را کشف می کنند و احساسات خود را باهم تقسیم می کنند.
بنابراین برای این فعالان، جنبش زنان در اوایل دهه 70، جنبشی زنانه است.هرکس می تواند، مشاهده کند که از چه نظر، زنان بدون حضور مردان خود را آسان تر بیان می کنند. چرا که در جمع های متشکل از زن و مرد، مردان سخنگو می شوند و بحث ها را جهت می دهند. از دیدگاهی دیگر، زنان جرات نشان دادن خود را در حضور آنان ندارند. اما برای این فمینیستها، انتخاب تنها «موقعیتی» نیست. این انتخاب به مفهومی از مبارزه زنان تاکید دارد: زنان یک گروه اجتماعی را در مقابل مردان شکل می دهند.« تنها سرکوب شده می تواند سرکوبش را تحلیل و تئوریزه کند و در نتیجه روشش را برای مبارزه انتخاب کند.»(5)
فمینیستهای آمریکایی تحت تاثیر سیاهانی که متحدان سفیدشان را برای در دست گرفتن مبارزه با نژاد پرستی، کنار گذاشته بودند، این انتخاب را کرده بودند.ولی در فرانسه زنانه بودن گروه های فمینیستی، معنایش را در تضادی که با فعالان مرد، ایجاد شد، به دست آورد. در ماه مه 1970، زنان فراخوان یک جلسه را در دانشگاه ونسن6 دادند. تعداد بسیاری از افراد به این دعوت پاسخ دادند ولی مردان به نام انقلابی که خود را بانی آن می دانستند، تصمیم به ممنوع کردن این میتینگ گرفتند. یک مجادله خشن به دنبال این اتفاق درگرفت:

« - چه زمانی سرکوب شده باید از سرکوب کننده، اجازه شورش بگیرد؟
- اگر ما شما را حمایت نکنیم، جنبش شما دچار شکست می شود.
- مرگ بر حمایت کننده، ما می خواهیم از رها کننده، رها شویم.
- دشنام زشت...»

بعد از این اتفاق، هنوز کسانی یافت می شدند که از ضرورت مبارزه با هم برای تغییر مردان و روابط زنان و مردان، با آنان بحث می کردند. اما در حقیقت تصمیم گرفته شده بود : « مبارزه ما مبارزه ای زنانه است. گرچه در رهایی ما مردان چیزی جز از خود بیگانگی خود را از دست نمی دهند.»7
وقتی به بحث های کنشگران امروز ایرانی در ارتباط ا جنبش زنان با مردان نگاه می کنیم، می بینیم برای برخی از آنان که تجربه کار در تشکل های سیاسی را داشته اند، معنای استقلال از مردان به برخوردهای آن زمان مبارزان مرد با مسائل زنان بر می گردد. اما فعالین با توجه به تجربه های خود در سالهای اخیر، دلایلی برای کار کردن در گروه های صرفا زنانه دارند:
«به نظر من حضور پسران در اوایل نوزایی جنبش زنان طی سال های اخیر کمی خطرناک بود، چون آن ها تجربه، توانایی و قدرت بیان و اعتماد به نفس بیشتری نسبت به دختران هم سن و سال خود داشتند و می توانستند گروه های زنان را به گروه های مجازی زنانه اما واقعی مردانه تبدیل کنند. اما اکنون پس از چندین سال تجربه ورود پسران به گروه ها و جمع ها از طرف زنان قابل کنترل است و می تواند تاثیر گذار باشد.»8
اما پروین اردلان، هنوز هم ترجیح می دهد، مرکز فرهنگی زنان، تشکلی زنانه باقی بماند.« چون ورود مردان هم به دلایل منکراتی ممکن است گروه را با مشکلات روبه رو کند و هم مردان در نقش حامیان، کمتر بر تصمیم گیری های زنان در تشکل ها تاثیر می گذارند.»
دغدغه ای که زنان کنشگربا سکوت برگزار می کنند، مشکلی است که حجاب اجباری و تفکیک جنسیتی، به جامعه تحمیل کرده است. بنابراین جستجوی استراتژی هایی برای اینکه هزینه های احتمالی برای کنشگران، کمتر شود، دغدغه همیشگی فعالین است. مسئله ای که گردانندگان کتابخانه صدیقه دولت آبادی، را وادار کرده است، از دسترسی مردان به کتابخانه، مانع شوند. مسئله ای که نشان می دهد، حجاب اجباری وجدایی جنسیتی در ایران، تنها مسئله زنان نیست و می تواند هر دو جنس را از تعامل با هم محروم کند و فضا های عمومی را به فضاهای زنانه و مردانه، تقسیم کند. مسئله ای که کنشگران اروپایی با آن مواجه نبودند و مسئله ی ویژه ی ما و فمینیست های جهان اسلام است.
دغدغه استقلال از مردان، حتی فمینیستهایی را که در گروه های متشکل از دختر و پسر کار می کنند، درگیر کرده است. جلوه از تجربه خود در تشکل هستیا می گوید.او روندی را توضیح می دهد که به تدریج از تعداد پسران،در تشکل آنها کم شده است؛ پسرانی که دغدغه مسائل زنان نداشته اند ونتوانسته بودند از دیدگاه مردسالار خود فاصله بگیرند.
کاوه مظفری، نقش فعالان مرد را در جنبش زنان برای تاثیر گذاری بر مردان ضروری می داند اما معتقد است « بیشتر نقاط کلیدی و تصمیم ساز در درون سازمان های زنان، باید در دست زنان باشد.» به نظر وی «تشکل ها و سازمان های زنان، با حضور زنان چندان مشکلی ندارند. بلکه بیشتر خود مردان هنوز مهارت های فعالیت در چنین فضایی را به دست نیاورده اند.»
نوشین احمدی ، استقلال از مردان را با توجه به بلوغ جنبش زنان، مرحله ای می داند.« شکل گیری هر گروه، جریان یا جنبشی اگر به صورت ساختاری منفک از مردان صورت گیرد، به نظرم در مستقل ماندن جنبش زنان می تواند کمک به سزایی کند. اما در ادامه راه مسلما نیاز است که مردان نیز به این جنبش یا گروه بپیوندند. یعنی استقلال در ساختار مدیریتی، در ابتدای حرکت ممکن است به معنای تک جنسیتی تعبیر شود، اما در ادامه شاید« زن محور» و در مراحل بعد ممکن است لازم باشد « دو جنسیتی» شود تا مشروعیت بیشتری بگیرد و پتانسیل های بیشتری به خود جذب کند.»
همه شرکت کنندگان در بحث، بر لزوم حمایت مردان از جنبش برای عمومی شدن مطالبات زنان،تاکید دارند ولی حتی برخی از مردان فعال در جنبش نیز بر دشواری های حضور مردان در جنبش، آگاهند. زنان به مردانی که به جنبش می پیوندند، خوشامد می گویند و قدر مردان برابری خواه را خوب می دانند، اما از مردان نیز انتظار دارند، موقعیت خود را در جنبش بشناسند و به نقد رادیکال «تربیت و سلوکی» که جامعه مردسالار به آنان داده است، بپردازند.

استقلال از احزاب سیاسی
تجربه تلخ نادیده گرفتن خواست های زنان و فرعی و ثانویه پنداشتن این خواست ها، تنها به تجربه فعالان ایرانی منحصر نمی شود.در اوایل دهه 70، کم کم برخی از فعالان سیاسی زن، از تسلط مردانه در سازمان های «چپ» سخن می گویند. Marcia Saloet وKathy Mc Affee برخی از ویژگی های این سازمان ها را به پرسش می گیرند:« کسانی که موجب سیاسی شدن ما شدند، در حال حاضر مانع ما از دیدن سرکوب خود و خواهرانمان می شوند.»9
به نظر می رسد که جنبش زنان ، برخاسته از چپ، در بطن خود به شورش می پردازد. از نظر این فعالین تضاد بین دو جنس قطعی است و استقلال سیاسی جنبش معنای جدیدی یه خود می گیرد. دیگر آن ها نیازی به متقاعد کردن فعالان به عادلانه بودن مبارزه خود ندارند. آن ها دیگر در جستجوی حمایت آنان نیستند:« ما می خواهیم خود را از آزادکننده ها، رها کنیم.»10
J.K به نقد تقسیم کار جنسی در این سازمان ها می پردازد. از نظر وی قدرت متعلق به مردانی است که فکر می کنند و سخن می گویند، در حالی که زنان آلترناتیوی به جز«منشی های مهربان برای مردان مبارز» بودن و یا خود را به شکل مردان در آوردن، در پیش روی ندارند.11به نظر وی تئوریهایی که مردان در سازمان های سیاسی زیر سلطه مردان، توسعه می دهند، کاملا با زندگی و مشغولیت های کسانی که به «خانواده» بزرگ فعالان حرفه ای متعلق نیستند، بیگانه است. J.Kتصمیم می گیردکه «یک فعال برای رهایی زنان» که شامل رهایی خودش نیز هست، باشد و نه یک «فعال سیاسی حرفه ای که به رهایی زنان» می پردازد.
از سوی دیگر موضوعات بزرگ مبارزه زنان در غرب، در این زمان، سقط جنین، تجاوز، سکسوالیته، کار خانگی، روابط شخصی و سیاسی بین دو جنس است، موضوعاتی که چندان مورد علاقه احزاب و گروه های سیاسی آن زمان قرار نمی گیرد.
اکثریت شرکت کنندگان در بحث بر حمایت احزاب و سندیکاها از جنبش زنان تاکید کرده اند و این حمایت را نافی استقلال جنبش ندانسته اند. «جنبش های مختلف اجتماعی در سایه ی حمایت از یکدیگر است که می توانند، موفق شوند، برا ی همین این ارتباطات بسیار مهم است. به ویژه آن که زنان می خواهند گفتمان زنانه را در سطح جامعه گسترش دهند، بنابراین خیلی مهم است که این گفتمان ها، از بلندگوهای مختلف بیرون بیاید و خواسته های زنان را جنبش ها و احزاب و سازمان های مختلف نمایندگی و اعلام کنند. اما برای این کار جنبش زنان نیاز دارد که خود این خواسته ها را به صورت منسجم مطرح کرده باشد.» (12)
شاید به همین علت است که وقتی کمپین یک میلیون امضاء با مطالبات روشن و مشخص به یارگیری در میان جنبش های مختلف اجتماعی و نیز جلب حمایت احزاب سیاسی بر می آید. هیچ کدام از فعالان دغدغه از دست دادن این استقلال را ندارند. آنها می خواهند، مطالبات خود را در گستره ایران منتشر کنند و در این راه دست تمامی حامیان را برای همکاری می فشارند. تمام کسانی که به برابری حقوقی زن و مرد باور دارند، می توانند کنشگران کمپین یک میلیون امضاء شوند.

لابی، ابزاری برای پیشبرد جنبش و یا نافی استقلال
به جز دو نفر از شرکت کنندگان در بحث که لابی را نافی استقلال جنبش زنان می دانستند13، دیگران لابی را نیز یکی از ابزارهای پیشبرد مطالبات زنان می دانستند، گرچه بر چگونگی روش لابی گری، تاکید داشتند. به نظر می رسد که هیچ یک از شرکت کنندگان، تا کنون تجربه لابی بر سر موضوعی با دولت را نداشته است و نظراتشان، نه به تجربه عملی خود که به مشاهداتشان از تجربه لابی گری دیگر گروه ها محدود است. برای بسیاری از آنان، لابی آخرین اقدام ، برای ایجاد تغییرات باقی می ماند. و آنان نقش خود را بیشتر در فشار بر حکومت، برای ایجاد تغییرات به نفع زنان می دانند.
«در مواردی که چاره ای جزلابی نباشد، حاضرم با حکومت بر سر مسائل زنان به لابی بپردازم. مثلا برای تغییر قوانین در نهایت این حکومت است که باید قوانین را تغییر دهد و ما باید با حکومت وارد مذاکره شویم. اما شیوه لابی مهم است و اینکه همه فعالیت هایمان را معطوف به لابی و کار از بالا نکنیم. متاسفانه گروه هایی که معمولا با دولت لابی می کنند، کار از پایین و در بطن جامعه را فراموش می کنند و به مذاکره با دولت اکتفا می کنند.»14
همه این ها «بستگی به میزان توانایی جنبش زنان دارد. یک جنبش ضعیف به نظرم نه با لابی کردن می تواند قوی شود و نه می تواند دستاوردی بگیرد. دولت ها وقتی به لابی ها ولابی گرها اهمیت می دهند که قدرتی پشت آن ها باشد. از سوی دیگر، هر چقدر هم مسئله زنان گسترش پیدا کند. این لابی ها ناخودآگاه در بالا اتفاق می افتد، پس شاید لازم نباشد، از نیروهای ناچیز جنبش زنان برای این کار استفاده شود... معتقد نیستم که لابی کردن به خودی خود می تواند، جنبش زنان را از استقلال بیاندازد، اما اگر گروه، جریان و جنبشی ضعیف باشد، دولت ها و به ویژه دولت در جامعه ی ما می تواند آن ها را به راحتی جذب کند، یعنی ما در جنبش زنان مورد لابی قرار می گیریم، نه آنها.»15
«اگر امید در موفقیت لابی کردن وجود داشته باشد به نظرم لطمه ای به استقلال جنبش وارد نمی کند. .. معمولا مخاطب جنبش ها دو طرفه اند. در یک سو مردم و توده ها هستند و در طرف دیگر، قدرت قاهره ای که می خواهد به تصمیم گیری و تصمیم سازی برای این توده ها دست بزند. بنابراین دولت چه در معنای قوه مجریه و چه در معنای کلیتی از قوای سه گانه، می تواند مخاطب اصلی جنبش زنان باشد ولابی گری هم یکی از تکنیک هایی است که می تواند دز ایجاد همسویی موفق عمل کند یا نکند. به نظرم ظرفیت های دوطرف برای لابی گری بسیار مهم است...»16
به نظر می رسد، مسئله لابی گری که زمانی در میان فعالان جنبش که خاستگاهی خارج از حکومت و به ویژه لاییک داشتند، از خط قرمزهای جنبش، محسوب می شد، در روند پویایی جنبش، معنای بسیار منفی خود را از دست داده است. فعالان آماده اند، برای پیشبرد جنبش، در موقعیت های مختلف از ابزارهای متفاوت، بهره گیرند. ابزارها به سیاه و سفید تقسیم نمی شوند. موقعیت ها، توان و امکانات جنبش تعیین کننده برتری هر ابزار در موقعیت است.
مسئله دیگری که در مورد لابی کردن وجود دارد ذهنیت کنشگران اجتماعی مورد پرسش قرار گرفته نسبت به لابی است. به نظر می‎رسد کسانی که با لابی کردن موافق هستند مفهوم دیگری از لابی در ذهن دارند: ”لابی کردن یک سیستم و روش مستقل از دیگر روش‎ها نیست
بلکه بخشی از روند اعتراضی جنبش‎های اجتماعی است. در واقع بدون آن اعتراض و حرکت‎ها و فعالیت‎ها اصلا لابی کردن معنی نمی‎دهد. اگر جنبشی دارای حرکت‎های تاثیرگذار باشد این دولت‎ها هستند که وارد مذاکره می‎شوند تا بتوانند با دادن امتیازاتی جلوی گستردگی آن را بگیرند. اما این سیستمی که در ایران به‎عنوان لابی کردن معروف شده به‎نظرم لابی کردن نیست، نمی دانم گاهی پیش می‎آید که آدم فکر می‎کند بیشتر ”مجیزگویی“ است یا گاهی امتیاز شخصی گرفتن است تا لابی کردن“. 17 این نشان می‎دهد که در ذهن کنشگران اجتماعی لابی کردن به عنوان یک روش کاملا مجزا از دیگر روش‎ها در نظر گرفته نمی‎شود بلکه لابی کردن بخشی از یک حرکت اجتماعی از پایین تلقی می شود. شاید بتوان گفت که از یک سو با توجه به تجربه‎ی تغییر قوانین در سال‎های 1346 تا 1356 که عمدتا از سوی سازمان زنان در زمان شاه اتفاق افتاد این ذهنیت را به‎وجود آورده است که تنها از بالا و از طریق لابی کردن نمی‎توان به پایداری تغییرات امیدوار بود و از سوی دیگر با توجه به تجربه بازپس‎گیری همان قوانین در انقلاب، رد کامل این شیوه یعنی تغییرات قوانین از بالا از طریق لابی کردن نیز برای کنشگران امروز زیر سئوال رفته است. از این‎رو شاهد هستیم که کنشگران اجتماعی سعی در تلفیق این دو شیوه دارند و لابی کردن را به عنوان بخشی از یک حرکت می‎دانند.

پانوشت ها:
1. بازبینی تجربه اتحاد ملی زنان“، گردآورنده و ویراستار مهناز متین، چاپ آمریکا، 1378، نشر نقطه.
2. انجمن هستیا اندیش، انجمنی متشکل از دختران و پسران جوان است که مجوز فعالیت خود را از سازمان ملی جوانان در سال ؟ کسب کرده است و در زمینه حقوق زنان کار می کند. تعداد اعضای مرد این انجمن، به تدریج کمتر شده اند و در حال حاضر، سه مرد عضو این تشکل هستند که دو نفر از آنان چندان فعال نیستند.
3. FMA (Féminin, Masculin, Avenir)(مونث، مذکر، آینده) تشکلی است که برای حقوق زنان بعد از حوادث مه 1968 ،فعالیت می کرد
4. PICQ Françoise, Libération des Femmes, Les Années-Mouvement, Edition du Seuil, 1993, p 14
5. Ibid
6. Vincennes
7. PICQ Françoise, Libération des Femmes, Les Années-Mouvement, Edition du Seuil, 1993, p 15
8. پروین اردلان
9. PICQ Françoise, Libération des Femmes, Les Années-Mouvement, Edition du Seuil, 1993, p33
10. Ibid, p31
11. Ibid, p33
12. نوشین احمدی خراسانی
13. «حاضر نیستم با هیچ دولتفردی حتی برای صرف چای سر یک میز بنشینم، چه برسد که سر مسائل زنان چک و چانه بزنم . به هیچ عنوان نمی توان با وجود لابی گری مستقل ماند.»

منبع: نامه ی زن. خبرنامه داخلی مرکز فرهنگی زنان. شماره 5


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست