سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مَزَل؟!


اسماعیل خویی


• از اشگ چه می آید؟   از آه چه می زاید؟
زآن پس که کنیم، ای من! کاری که نمی باید؟!

از یاد چرا بردیم   خیّام و پیام اش را:
کاو شیخ بُوَد، یعنی   آن نیست که بنماید؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ بهمن ۱٣۹۷ -  ۱۶ فوريه ۲۰۱۹


 از اشگ چه می آید؟   از آه چه می زاید؟
زآن پس که کنیم، ای من!   کاری که نمی باید؟!
از یاد چرا بردیم   خیّام و پیام اش را:
کاو شیخ بُوَد، یعنی   آن نیست که بنماید؟!
او فتنه ی دوران بود،   ما جاهلِ تاریخی:
از فتنه چه می زاید؟   از جهل چه می آید؟
سرشد همه ایام ات   در ساختنِ دام ات:
عُمری دگرت باید،   تا زآن برهی، شاید.
دریاب که گه کاهش   بنمایدت افزایش:
عُمرِ تو فرو کاهد،   چندان که می افزاید!
خارا هم اگر باشی،   پیری و پریشانی،
چون سایشِ سُمباده ت،   پیوسته فرو ساید.
گویند که در پیری   آرام بیاسایی:
این پیر مگر میرد،   کآرام بیاساید.
آسایشِ من، سایش   می آرَد و فرسایش:
تن هیچ، کز این سایش   جان ساید و فرساید.
چندین که تو تاب آری،   هست از سرِ ناچاری:
گیرم که عزیزی نیز   ابرامِ تو بستاید.
کوته کنم این زاری،   یا این دگر آزاری:
ماندن اگرم باید،   گر رنج بَرَم، شاید.
امشب دلِ خویش از غم   خواهم که فروشویم:
امّا چه کنم؟ کاین کار   از اشگ نمی آید.
نوشم میِ چون سَم را،   کز دل ببرد غم را:
بادا که پزشگ ام نیز   تنبیه نفرماید!
بشمار مَزَل، ای یار!   این گونه غزل هایم:
گر هر غزل ام باید   از عشقِ تو بسراید.

بیست وچهارم اردیبهشت۱۳۹۶،
بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست