ما سه برادر بودیم
محمود طوقی
•
من داشتم چند شعر نا سروده را
در دهان چند درنای مسافر می ریختم
انوش گفت:
بگذریم
تا تعبیر خواب های هزاران ساله مان
دونیم روز دیگر باقی است
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
شنبه
۲۷ بهمن ۱٣۹۷ -
۱۶ فوريه ۲۰۱۹
من داشتم چند شعر نا سروده را
در دهان چند درنای مسافر می ریختم
انوش گفت:
بگذریم
تا تعبیر خواب های هزاران ساله مان
دونیم روز دیگر باقی است
حالا ما داشتیم
در میان بافه های علف و آینه
به دنبال خرده ریز ستارگان می گشتیم
مهرداد داشت از عابری خسته سراغ خانه شاعری تنها را می گرفت
شاعری که با ۱۳ گلوله بر شانه و ۱۳ گلوله بر دهان
از خواب گندمزاران ترکمن گذشته بود
من بی آن که بدانم
در کشاله این تپه ها و خمیازه این ماهور ها
شب های پر گریه و زخم های ناسور شده ای هست
به هر پروانه که می رسیدم
بشارت آمدن آن سوار نیامده را می دادم
ما سه برادر بودیم .
|