سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نه شیفتگی و نه تخریب!
حماسه بودن "سیاهکل" به چه معنی؟


بهزاد کریمی


• "۱۹ بهمن" و بعدش "چریک فدایی خلق"، بی هیچ تردیدی حماسه بود. حماسه در "نه!" گفتن به دیکتاتوری وقت و ابراز اراده برای گرد آوردن چپ متفرق روزگارش پیرامون رویکرد و پیامی نو. در همانحال اما جنبشی چه در خود و چه در ادامه خویش، تاثیر گذار بر شدت گرفتن انسداد فضای سیاسی تحت حاکمیت دیکتاتور ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ بهمن ۱٣۹۷ -  ۴ فوريه ۲۰۱۹


در آستانه ۱۹ بهمن امسال، از خیزش "سیاهکل" چون همه سال های گذشته باز به عنوان حماسه یاد شد. حماسه نامیدن در برخوردی معقول تا حماسی خواندنش به شیوه و گونه شیفته؛ اولی منطقی و دومی مردود. از طرف دیگر اما همین جنبش توسط کسانی و اینبار البته با صراحتی بیشتر، فاجعه نام یافت و حکم محکومیت گرفت. بدینسان، در برخورد با این واقعه ماندگار در سیاست ایران معاصر و تعیین کننده در مسیر حیات چپ دهه های چهل و پنجاه، باز هم شاهد سیکلی هستیم تکمیل کننده همدیگر: شیفتگی نسبت به این جنبش و متقابلاً ابراز خشم از آن و یا که اعلام شرم پیرامون حوادثی در زندگی چریک. در یکسو، ستایشگری محض و در سوی دیگر، نفی و تخریبی تهی از نقادانه نگری های لازم. حقیقت تاریخی جنبش منتسب به "سیاهکل" اما در چیست و آن را چگونه می باید دید و خواند؟

"۱۹ بهمن" و بعدش "چریک فدایی خلق"، بی هیچ تردیدی حماسه بود. حماسه در "نه!" گفتن به دیکتاتوری وقت و ابراز اراده برای گرد آوردن چپ متفرق روزگارش پیرامون رویکرد و پیامی نو. در همانحال اما جنبشی چه در خود و چه در ادامه خویش، تاثیر گذار بر شدت گرفتن انسداد فضای سیاسی تحت حاکمیت دیکتاتور. "جنبش سیاهکل"، نقش و تاثیری چند گانه داشت و لذا همچون هر پدیده تاریخی دیگر، شایسته نقد. یکسویه نگری به آن و یا در جا زدن در ستایشی صرف، اگر هم از تجربه اندوزی برای ارتقای مبارزه نکاهد قطعاً چیزی به اندوخته های تاریخی ماها نخواهد افزود. سیاست در ایران از مطلق انگاری، نگاه تک بعدی و خرد بنیاد ندیدن واقعیات، کم آسیب ندیده است. آیا ما را اینها بس نیست؟ آیا هنوز هم نمی خواهیم دریابیم که مطلق نگری و نفی یکباره پدیده بجای نقد آن، چه خود آگاه و چه نا خود آگاه راه به حذف می برد و نهایتاً اقتدار گرایی نتیجه می دهد؟ از "فدایی خلق" نیز مانند هر پدیده تاریخی و یا که موجود، سحر زدایی لازم است و اجتناب از سراسر آفت دیدنش.
از یاد نباید برد که پدیده "فدایی خلق"، خود محصول انسداد فضا بود و اصلاً نخستین بار با همین هم بود که به شناساندن خود برخاست. این اختناق سیاسی فزاینده شاه طی دو دهه سی و چهل بود که زمینه ساز اصلی برای برآمدیابی قهر سیاسی در ایران ما از جمله در وجود "سیاهکل" و "چریک فدایی خلق" شد. اگر چنین نبود، کی انبوهه ای از جوانان پرشور بیزار از خفقان سیاه رژِیم وقت، آنسان با شکوه به استقبال "سیاهکل" و "چریک فدایی خلق" می شتافتند؟ مگر "سیاهکل" بسیاری از نخبگان فکر، هنر و ادبیات ما را به این وا نداشت تا بخاطر احترام به آن جان شیفتگان دگرگون خواه، کلاه از سر برگیرند؟ تاریخ را در واقعیت هایش باید خواند و نه که در خلاء یا وارونه نگری.
جنبش "فدایی خلق"، ابراز اراده کرد برای آنکه محافل و گروه های مدافع سوسیالیسم آن دوره، در جدا افتادگی هایشان یک بیک طعمه ساواک نشده و هنوز سر بر نیاورده زیر صلابه نیفتند و از بین نروند. اراده ای بود برای اعلام موجودیت سیاسی نیروی چپ در سطح ملی برای تولید همگرایی در صفوف خود. به این اعتبار، عزمی بود جهت شکستن سکوت و سر برافراشتن انقلابی در هنگامه یکه تازی های دیکتاتور؛ و لذا، حماسی و ارزشمند. تکوین روندی این جنبش در حزبیت سیاسی چپی واقع نگر، نه تصادف که برخاسته از خمیر مایه نخستین آن بوده است. تحقیر، تخریب و نفی این رویداد سریعاً فراروئیده به فرایند، دستکم زیر علامت سئوال بردن عزم ورزیدن است در برابر دیکتاتوری و ستم. تاریخ را در اراده کردن آدمیان نوشته اند که اگر بی هیچ چشم پوشی هر خطایی را بر می شمرد و از اشتباهات هیچ جریان ساز میدانی نمی گذرد، ولی هماره هم اراده کردن ها را حرمت می نهد و پاس می دارد.
"سیاهکل" و "چریک فدایی"، قطعاً دچار اراده گرایی بود و نیز مرتکب خطاهایی نه چندان اندک بر همین پایه. رنجور از نبود آگاهی ژرف نسبت به عمق تحولات اقتصادی و اجتماعی ایران و جهان و نیز این واقعیت که، در توشه خود تجربه سیاسی نیازین کافی برای پاسخ گفتن به بغرنجی های کشور نداشت. نارسایی های آن و فراتر حتی، کژاندیشی ها و کج راهه و بیراهه رفتن هایش، نه جای تعریف و ارزش گذاری دارند و نه که حق است حتی یک نیز دم چشم بر آنها بسته بماند. "فدایی خلق" نیز، یک واقعیت از ایران همروزگار این مردم و از اینرو، کشیده بار سهم و مسئولیت خویش در مسیر پنجاه ساله بردوش خود. او پاسخگوست، چه در رابطه با آنچه که پیش از انقلاب گذشت و چه آنی که طی چهار دهه پسا انقلاب پشت سر دارد. اما مسئول شمردن آن یک چیز است، "شر" نمایاندن آن چیزی دیگر! این پدیده تاریخی را در جوهره پیدایی و تکوین آن باید دید و فهمید. که اگر چنین دیده شود و فهم گردد، آنگاه غرور بر می انگیزد از نوع مدرن و عقلایی آن و بدور از تعصب سنتی اعم از مثبت و منفی آن!
حماسی بودن جنبش "سیاهکل" به نقاد بودن آن بوده و هست، از همان پیشا زایش رسمی اش تا به امروز. بر بستر رویش هایی که داشته تا برسد به نمایاندن اکنون خود در فراز و قالبی دیگر. او در هر مقطع از این جنبش، ارزیابی صادقانه ای از کرده های قبلی خود به ثبت تاریخ رسانده است. میان تحرکات بیرونی آن با درون جوشی اش، پیوندی درونزا برقرار بوده که همچنان هم است. تحولات مدام این جنبش تاریخی دگرگون پذیر، حسن شایان آن به شمار می رود و بازبینی های مدامش در رفتارهای سیاسی و نگاه های برنامه ای، یک الگو در عرصه سیاست ایران و واقع نگری های برنامه ای. سخن گفتن از خصلت این جنبش در یگانگی آن بر پهنه سه گانه پندار، گفتار و کردار، بیان روح انتقادی همیشه مشتعل آنست.
مزیت والای این جنبش در آن بوده که هیچگاه و حتی آنگاه که پی برده است طی فلان دوره، خطا را تا سر حد فاجعه پیش برده است، باز به دام خود ویرانی نیفتاده و مسیر خود سازی و ارتقای خویش در پیش گرفته است. حماسی بودن آن، فقط به روز جانبازی ۱۹ بهمن نبود و یا که فداکاری های تحسین برانگیز جان فداهایش نه خلاصه شدنی در آن قتلگاه ها و شکنجه گاه ها، بلکه به کل مسیر پر فراز و نشیب صادقانه حیاتش بر می گردد. از "فدایی خلق" که پدیده ای است زمینی در زمین نگاه و سیاست ایران زمین اشتباهات زیادی سر زده که خود در اعتراف به آنها و تصحیح آنان پیشقدم بوده و شده و در این زمینه چه بسا که بسیار زمان ها نسبت به هر منتقد بیرون از خود پیشی هم جسته است. فروتن در خودآموزی و آموختن از دیگران و پابرجایی در آرمان های انسانی و ارزش ها. اگر نگاه نقاد و خود انتقادی، متعلق به مدرنیته است و بیانگر روح آزادیخواهی، "فدایی خلق" نیز با هر آلودگی به کهنگی ها، در کلیت خود متعلق به این پدیده که پالایش هایش نیز، صورت گرفته بر همین بستر.
شهامت در "فدایی خلق"، ارزشمندی خود را فقط از این نمی گیرد که برای تحقق باور، نباید هراس به دل راه داد و می باید که برایش مایه گذاشت. شجاعت او اساساً به این است که در میدان اندیشه، مدام در آیینه کردارهای خویش نگریسته است تا چیستی رفتارهایش را بکاود و به کیستی نوین دیگر رسد. او در طغیان علیه نادرستی ها، چه در خود و چه بیرون خود، هرگز از دینامیسم در ارزیابی جسورانه از وقوع یافته ها، رخ بر نتابیده و دست نشسته است. حماسی بودن "سیاهکل" و بجا مانده ها از آن، به اینهاست. فراموش کردن واقعیت تاریخی ما در زیست بستر "سیاهکل" و میراٍث آن، فقط دور زدن تاریخ معنی خواهد داشت. از شیفتگی و تخریب، کی توان بجایی رسید؟ فقط در تداوم جنبش نقد با رویکردی سازنده و برسازنده امروزین است که می توان در افق فردا جا گرفت! فردایی که، بر لوح بالای دروازه آن چنین نوشته خواهد شد: اینجا، جایگاهی است برای آزادی، دمکراسی، محیط زیست سبز، رها از تبعیض و عدالت اجتماعی؛ اینجا، خانه سوسیالیستی است! "فدایی خلق" همواره سوسیالیست، نقاد بوده و نقاد هم می ماند.

بهزاد کریمی
۱۹ بهمن ماه ۱٣۹۷ برابر با ٨ فوریه ۲۰۱۹ 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست