سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مختصری درباره عصیان مدنی


یاسین الاهوازی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ فروردين ۱٣٨۶ -  ۱۴ آوريل ۲۰۰۷


پدیده عصیان یا حرکتهای اعتراضی مدنی درجوامع بشری به خصوص در طی ۶۰ سال اخیر
در ممالک عقب افتاده یا در حال رشد که تحت تاثیر رشد بورژوازی کمپرادور (وابسته ) و
یورش نیروی کار روستایی به شهرها جهت اشتقال و معیشت بهتر؛؛ خود به خود وارد محیطی میشوند که از نظر فرهنگی وروابط اجتماعی تفاوت محسوسی باجامعه قبلی انان در روستاها دارد ؛ که به همراه رشد نیروی مولده (کارگران) در شهرها قشری به نام خرده بورژوازی پدید می اورد.
این نیرو که ناشی و نتیجه رشد صنعتی و روابط حاکم بر جامعه است با نیروی از قبل بوجود امده در روابط تولیدی و بازار در شهرها ادغام شده و طی سالیان متمادی با رشد متناقص ولی ممتد خود و با وجود بیماری اجتماعی که ناشی از کمبود دمکراسی و به همراه ضعف جامعه مدنی در تلاطم با وقایع سیاسی و اجتماعی کشور؛؛ از خود عکس العمل مدنی نشان میدهد . این واکنش ها بر حسب غنی بودن جامعه از نظر رشد ساختار دمکراتیک و جا افتادن مواضع دمکراسی؛ متفاوت است ؛ عصیان های مدنی از درجات و خصوصیات اید ئولوژیک مختلفی برخوردار هستند.

وجه مشخصه همه همه این خصوصیات اعتراض در مقابل کمبودها و فشارهایی است که حاکمیت سیاسی و یا سیستم حاکم جهت حفظ اقتدار خود بر خلق ها وارد میکند .
عصیان های مدنی در ایران به خاطر شکل وتنوع ملی و شدت سرکوب های پلیسی در مناطق مختلف چه دردوران پهلوی ها و چه در دوران حاکمیت مذهبی، یک سان نبوده است ؛ به عنوان مثال در هر دو دوره وضعیت سیاسی تمام مملکت از نبود دمکراسی وغیبت حاکمیت مردمی رنج برده و می برد ؛ وجه تشابه همه عصیان ها به خاطر حق کسب ازادی یکسان است؛ ولی از انجایی که در مناطق ملی (محل سکومت ملل عیر حاکم) جو پلیسی خفقان اورتری در جریان است؛ و سرکوب سیاسی همراه با سرکوب اقتصادی و فرهنگی همراه است.. طبیعتا عصیانهای مدنی از پیچدگی خاصی برخوردار می گردند؛ یعنی خواست های سیاسی با خواست های فرهنگی وملی ادغام میشود.

به باور اینجانب عصیان های مدنی خود با انگیره های مختلف و به چند شکل پدیدار می گردند؛ که ماهیت انان در مرحله اول مسالمت امیز است؛ که عمده ترین انها به شرح زیر می باشد.

۱ ـ عصیان های مذهبی؛ با شالوده ها و ایدئولوزی دینی جهت اعتراض و احقاق حقوق شهروندی مایه حرکت قرار می گیرد.
۲ ـ عصیانهای مدنی با انگیزه های چپ یا چپگرائی؛ که از ایدئولوژی متفکران مارکسیست لنینیست قرن ۱۹ و ۲۰ جهت حل معضلات سیاسی؛ اقتصادی مورد استفاده قرار می گیرند.
٣ ـ ملی-اتنیکی ـ که با تکیه بر هویت ملی و دمکراسی برای همه ملت های تحت ستم در مناطق محروم ملی با جغرافیای خاص خود ؛ خواهان احقاق حقوق فرهنگی و سیاسی ملتها است.
۴ ـ ناسیونالیستی؛ که از تجمع فکری افراد با ابدئولوژی هایی است که برتری نژا د یا یک زبان در یک کشور را بر دیگری تبلیغ می کند و در پی تحریک احساسات شوینیستی هستند.

انچه که مربوط به روند اجتماعی در قبل از انقلاب ۵۷ می شد؛ به خاطر سرکوب هر نوع ساختار دمکراتیک و پلیسی بودن روند حرکت های اجتماعی و تحت کنترل بودن تمام فعالیت های روزمره سیاسی از طرف نظام بخصوص در حیطه قلم و روزنامه ؛ تکنوکراتها و بوروکراتها ی مذهبی که نمایندگان خرده بورزوازی بازار حساب میشوند ؛ و از ازادی نسبتا بهتری از دیگر اپوزیسیون برخوردار بودند ؛ خواست شعارهای ازادمنشا نه انان
ابعاد گسترده ای به خود گرفت و نهایتا به تقابل با رژیم سلطنتی کشانده شد ؛ و از انجایی که از پایگاه مردمی سود می بردند جنبش دینی به یک حرکت توده ای تبدیل شد ؛ و زمامداران و رجال دین سکان رهبری را از دست قوای ملی-اتنیکی و چپ خارج کردند.

در فردای کودتای رضا خان در ۱۲۹۹ و تا انقلاب ۵۷ هر دو پهلوی ها یعنی پدر و پسر با رجال دین کنار امده، ولی به سرکوب و یا حذ ف دیگر مخالفین پرداختند. از ٣ ستون قدرت
یعنی روحانیون، ارتشیان،و فئودالها ، رضا خان ازادیخواهان زمان خود و پسرش هم ازادیخواهان دوره خود را سرکوب کرد و به نفع خود قدرت زمینداران را مهار کرد، ولی قدرت و نفوذ روحانیون دست نخورده باقی ماند.

اقشار دیگر اپوزیسیون که معمولا نگاهی چپ گرایانه به قضایا داشتند و بر اثر خفه بودن زندگی سیاسی و اوج سرکوب ها و عد م وجود تجارب کافی دمکراسی به عنوان یک عادت اجتماعی ؛ نهایتا انان را به سوی عصیان مسلحانه کشاند و با تحت تاثیر از شرایط مبارزات مسلحانه دیگر کشورها و تقلیدی کورکورانه ؛ بدون توجه به رشد سیاسی و فرهنگی جامعه خود؛ در پیشبرد عصیان فردی-گروهی و تاًمیم آن به کلیت جامعه، دچار شکست شدند. اما قوای مذهبی که تقریبا دست نخورده باقی مانده بود و در کمین انتظار فرصت را می کشید ؛ نیرویی که با روحیات و تفکر عامی جامعه مرتبط بود و با افول خمینی با تمام نیرو به میدان امد و نیرویش رابه نمایش گذاشت.
نیروهای مذهبی مخالف رژیم که به سرعت رشد کردند ؛ از الترناتیو های متعددی سود جستند؛؛ قبل از هر چیز با سرکوب نیروهای ملل تحت ستم و غیر حاکم کرد، عرب، ترک ، ترکن و   و نیز سرکوب چپ که رژیم شاه ان را قاطعانه دنبال می کرد؛ میدان عمل دینی را وسیعتر می کرد- رژم شاه سچس با وحشت ازقدرت مذهبی رادیکال و قدرت چپ ، از طرف دیگر با ایجاد بی وفقه حسینیه ها و مساجد متعدد سعی در کشاندن جوانان شهری از حیطه سلطه ایدئولوژی مارکسیستی که سایه خود را بر جامعه شهری می گستراند ؛ و با تکیه بر تاریخ ۷۰ ساله خود در ایران که بخصوص از انقلاب مشروطه و با تاثیر پذیری ان از انقلاب اکتبر روسیه که در تاروبود حرکت های چپ گرایانه رسوخ کرده بود؛؛ به داخل مساجد هُل می داد و با تزریق مذهب سنتی و سلطنتی به قشر جوان، مانع از گرویدن انان به طرف تفکر مارکسیستی می شد؛؛ حتی بودجه حوزه علمیه قم و دیگرامکانات دینی را دو برابر کرد ؛؛ بی خبر از انکه جبهه جدیدی را علیه خود می گشود؛ که بسیار قدرتمند تر و مردمی پسند تر بود.

طبعا هر عصیان مدنی دلایل علمی و اجتماعی خود را دارد؛ که با موشکافی روند تحولات
اجتماعی و اقتصادی؛ و تقابل منافع گروههای تولیدی و غیر تولیدی و دفاع هر یک از انها
از منافع خود ؛ تبدیل به برخورد و عصیان هایی می شود ؛ که بسته به بیشرفت جامعه از
نظر اقتصادی و فرهنگی و وجود یا عدم وجود ساختارهای دمکراتیک و قبل از همه مستقل
بودن قوه قضایی؛؛ شکل یا ماهیت عصیان های مدنی را تشکیل می دهد.

از انجا که دین در قلوب مردم جای گزینی خاصی برخوردار بود؛ به سرعت تبدیل
به یک نیروی بالقوه مادی مخالف رژیم سلطنتی شد؛ ذکر این مورد ضروری است که فقدان ازادی و عدم وجود اقتدار روابط دمکراتیک در اجتماع ایران ان زمان و تا به حال؛ یکی از عوامل رشد جنبش های مذهبی نه تنها در مملکت ایران بلکه در بقیه ممالک اسلامی است؛؛ زیرا توده عامی جهت مخالفت خود با سیستم ظالم حاکم بدیل دیگری جزء دین؛؛ این نیرویی که در قلوب توده ها جا دارد و در روابط روزمره زندگی با ان رشد کرده اند؛ نداشته و بلطبع بازوی اعتراضی مردم خواهد شد.


....و اما تجربه نا فرمانیها و در بعضی موارد عصیان مدنی بر ضد حکومت جمهوری اسلامی در ۲٨ سال گزشته عمدتاً حول محور سه نیرو دور میزد: نیورهای ملل عیر حاکم و تحت ستم دولایه ترک، عرب، کرد، بلوچ و ترکمن، دانشجویان و زنان. گرچه در مواردی و
در این عرصه عصیان ؛ ناسیونالیست ها و حامیان نظام شاه و طرفداران نژاد برتر و زبان برتر هم از فرصت بوجود امده که جو عمومی بر علیه نظام و ولایت فقیه است؛ با مطرح
کردن تئوری افراطی نژادی و ضد مذهبی ؛ تلاش در به حقانیت نشاندن تئوری و جایگاه
خود دارند؛ و در این اشفته بازار منکر هر نوع ملت و قومیت غیر فارس و در نهایت منکر
تنوع فرهنگی ـ زبانی ـ و مذهبی میشوند؛ و عصیان مدنی خود را به حکم ایدئولوژی ان
متوجه دین و راه برون رفت از این مخمصه را بازگشت به هویت ایرانی ( فارس ) می دانند؛ زیرا چنانکه ذکر شد معتقد به تنوع ملی و فرهنگی نیستند.
نیروی کارگری گرچه ضعیف و غیر متشکل، ولی بالقوه وارد فاز جدیدی شده است ( قابل ذکر است که نیروها و سازمانهای کارگری غیر فارس کلاً در احزاب و سازمانهای ملی و هویت خواه ادغام شده اند).

در هر زمان و هر مکانی معمولا عصیان مدنی محصول تنش و تصادم نیروهای بالقوه اجتماعی ؛به خصوص در شهرها؛ به خاطر خواست بیشترو تاثیر گذاری در قدرت و یا
تعمیق برابری و حقوق اجتماعی است, با رشد شهرها که ناشی از رشد صنعتی و روابط تجاری است؛ قشر بورژوازی کوچک و نمایندگان انان یعنی بروکراتها و تکنو کراتها طالب ازادی عمل بیشتری در حوزه قلم میشوند؛ و چنانکه پیشرفت ساختارهای دمکراتیک همراه با پیشرفت های مجموعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نباشد؛ تناقص ها و نارضایتی جامعه ؛ حدت و شدت خود را در مرحله اول معمولا در سانسور و شکستن قلم ها بروز می دهد.

عصیان مدبی جزئی لاینفک از جنبش درونی خلق ها و اقشا ر روشنفکر و پویای جامعه است؛
که دیر یا زود مبارزه خود را بر حسب شرایط اجتماعی داخلی مملکت و خواست جهانی گسترش و منطبق خواهند کرد.

در ادامه رشد و گسترش عصان های مدنی (نافرمانیها) در بعد از انقلاب ۵۷ ، که به خاطر خصلت فراگیر انقلاب که به جرات می توان گفت که در بر گیرنده تمام اقشار جامعه و حمایت ضمنی و اگاهانه انان از این تحول بزرگ اجتماعی که به سرنگونی دیکتاتوری نظام سلطنتی پهلوی منجر شد،، خواست های اساسی مردم وارد مرحله عمومی نوینی شد که در نظام جدید بوجود امده بعد از انقلاب که در شعارها و برنامه‍ی سیاسی اسرار در دمکراسی و سهیم کردن خلق ها در قدرت دارد، تبلور یافت.

این امر باعث شد عصیا ن های مدنی وارد یک دوره از ارامش سیاسی واجتمای شده و طبقات مختلف مردمی با تنوع فکری برای تحقق نیا زمندیهای عمومی خود و با اعتماد و حمایت کامل ازسیستم جدید به پا خواسته از بعد از انقلاب ، شروع به حل شدن در ان کنند.

خرده بورژوازی روشنفکر که عمدأ از طیف های گوناگون مذهبی ، چپ و ملی تشکیل شده بود ، با حمایت
از اصل انقلاب و شعارهای سیاسی ، اقتصادی ان به متمرکز کردن قدرت در دست یک نیروی خاص اجتماعی
که بلطبع دارای گرایشات دینی و غیر سکولار بودند کمک کردند ، طیف مذهبی خرده بوژووازی شهری
(اقشار متوسط جامعه) به سرعت در حاکمیت حل شده و این امر حتی ملی گرایان را شامل شد ،مزه شیرین
قدرت دیده گان ملی گرایان را کور کرد و باعث شد که طرف دوم سرشت حاکمیت دینی نوین را که همان دیکتاتوری نعلین بود را نبینند،، این کوربینی متاسفانه اکثریت قوایچپ ایران را به حمایت از دیکتاتوری اخوندها به رهبری خمینی کشاند، وبه جای برخورد با خصلت ایدئولوژیکی و دشمنی انان با مدرنیسم و دمکراسی، تابع شعارهای ضد امپریالیستی انان شدند..

طبقه کارگر و اقشار کم در امد و خرده بورژوازی ، چه در دوران انقلاب و چه بعد از انقلاب ستون دار
حاکمیت جدید شدند و طبعأ افکار عمومی که عمدأ مذهبی بوده که در طول انقلاب و قبل از ان و به محبت سیستم استبدادی به شدت توسط رهبران دینی به خورد مردم داده شده بود،، تبدیل به یک نیروی مادی فوق العاده قدرتمندی شد که حاکمیت و هژمونی انان را مسلم کرد ، جای شک نیست که ساختار اجتماعی عقب مانده و غیر دمکراتیک بودن جامعه ایران و تسلط افکار سنتی، بخصوص بازاری ، عمده رل را ایفا میکرد.

۲ سال اوایل انقلاب که ایران از دمکراسی نسبی برخوردار بود ، و به تعدد احزاب و سازمانهایی
با ایدئولوژی گوناگون منجر شد، وکم کم اقشار متوسط جامعه و کارگران ، دانشجویان رابه طرف
خود جذب میکرد ، باعث وحشت حاکمان جدید تهران شد، رژیم تهران با انکه از تسلط نفوذی سود
می برد و ایت اله خمینی تنها با اشاراتی میلیونها نفر را به خیابانها می کشاند، اما تفکر تنگ نظرانه
انان ما نع از درک وضعیت جدید بوجود امده شد و بلطبع درمقابل این زایش نوین اجتماعی قرار
گرفتند، که محصول طبیعی روند گسترش دمکراسی بود ، دمکراسی که نیروهای واپس گرا قبر خود
را دران می دیدند.

با شروع جنگ که واپس گرایان ان را موهبت الهی تصور کرده و میکنند، به بهانه ان به قلع و قمع مخالفان فکری و سلیقه ایی خود پرداختند و فاجعه مرگبار اعدام های دست جمعی در زندانها در دهه ۶۰
روح خبیص و مرده طلب نظام توتالیتر تهران را اشکار کرد.   

در طول جنگ بین دو کشور ایران و عراق حجم عصیان های مدنی ازافت قابل توجعی برخوردار
بود زیرا حجت جنگ و نابودی ارجهیت ملی و دینی داشت و هر نوع اعتراض مدنی را به بهانه
عمل ضد الهی به قهر کشاندند , تا جایی که اپوزیسیونی که امید به عصیان های مدنی بسته
بود، از ترس اعدامهای دسته جمعی عزیمت به خارج از کشور یا سکوت موقت در داخل را ترجیح
داد ، و طولی نکشید که میدانهای اعتراضی در درون کاملا خالی شد.

پایان جنگ و شروع شکسته دولت پنجم و ششم به نام دولت باز سازی و وعده های پوچ تحولات اقتصادی
و اجتماعی به ملت ایران چشم های بسته را گشود ، در طول ٨ سال دولت رفسنجانی که به دولت
فساد لقب گرفت، زمزمه های نافرمانی مدنی در تمام اقشار مردمی رسوخ کرد ، این جنب و جوش
در ستون فقرات جامعه زخم خورده و مایوس ایران به اشکال مختلفی بروز کرد،، گرانی کمرشکن، کارگران
بدون کار، دانشجویان بدون کلاس، و حتی ملت های غیر حاکم که به عمد به حاشیه رانده شده بودند که اثری از بودجه دولت در مناطق خود، که بار اصلی جنگ را متحمل گشته بودند، دیده نمی شد، ( سفر رفسنجانی به عبادان (ابادان) و برخورد شدید ساکنین با وی و فرار از شهر گویای این مثال است) و به همراه ان خفقان دینی گسترده که بخصوص کمر قشر جوان مملکت را خم کرده بود ، همچنین بی تدبیری
در امور اقتصادی و اجتماعی ، ظلم فرهنگی بر ملل غیر فارس بخصوص ستم دینی و به همراه ان
سیاست خارجی تشنج افرین دولت رفسنجانی و در ادامه این سیاست قتل های زنجیره ای خبر از دولتی
می داد که نه تنها در فکر گسترش ازادی و فراهم اوردن کار و پیشرفت برای ملل نبود بلکه با ترور
و دسیسه سعی در خلع ید از هر نوع منتقدی می داد.

با افزایش فشار های سیاسی و روحی و به همراه ان اقتصادی جنبش عصیان های مدنی شروع به
تحرک و عکس العمل کرد، اعتراضات دانشجویی و توده مردمی که از ایستادن در صف های طویل کوپنی
به جان امده بودند ، وارد مرحله جدیدی شده، رژیم که خطر عمومی را احساس می کرد و به توصیه نخبگان
خود از ترس اغتشاش جمعی، درصدد چاره بر امد و با ارائه برنامه های مختلف ولی کور و غیر علمی
و غیر اقتصادی جهت منحرف کردن این عصیان وارد میدان شد، ولی ره به جائی نبرد و جنبش دانشجوئی
وارد مرحله حاد شد که از درون ان جنبش دوم خرداد بیرون امد، که نیروهای چپ مذهبی با شعارهای
لیبرالی مذهبی که خواهان گسترش ازادیهای شخصی و قلم را در برنامه های خود جا داده بودند از شکم
نظام بیرون امد، جنبشی که خاتمی رهبری ان را بدست گرفت و با یک رای ۲۰ میلیونی در سال ۱٣۷۶ حکومت اصلاحات نظام ولایت فقیه را تشکیل داد، حکومتی که وظیفه اصلی و شعاری ان دمیدن روح ازادی به سیستم اقتصادی و اجتماعی مرده کشور بود، و می توان گفت که موفقیت هایی را هم به همراه اورد ، ولی نگرش و دید گاه اصلی این دولت به دلیل داشتن و حمایت از ایدئولوژیی نظام حاکم،   به انحراف کشاندن عصیان های مردمی و تحت کنترل در اوردن این نافرمانی های اجتماعی بود. دولتی که دولت اصلاحات لقب گرفت و توانست توده جوان معترض را به دنبال خود بکشاند، اما طولی نکشید که چهره های سوخته و نیمه سوخته دولت اصلاحات که با دادن بعضی از ازادی های ابتدائی بخصوص در حوزه قلم و اقتصاد و بست فعالیت های NGO ها توانسته بود اعتباری در سطح داخلی و خارجی برای دولت خود کسب کند ، با رو کردن اخرین اس خود به ته دیگ رسید و دیری نپائید که به ستون و سپر بلای رهبری ولایت فقیه تبدیل شد و عملا در مقابل دانشجویان و مردم قرار گرفت و در وقایع معروف ۱٨ تیر که نظام وحشیانه عصیان های مدنی دانشجویان را به طرز وحشیانه ای سرکوب می کرد و مردم که از تمام طیف های طبقاتی به همبستگی فکری و عملی با دانشجویان برخاسته بودند، سکوت مرگبار اختیار کرد و در اخر رئیس جمهور خاتمی که سنبل اعتراض علیه رژیم و نظام دیکتاتوری بود با محکوم کردن دانشجویان و دیگر حامیان انان که خواستی جزء فضای دمکراتیک نداشتند ، و متحم کردن انان به همکاری با بیگانگان دست دیو سیاه را در کشتار جوانان باز گذاشت و عملا در سنگر ولایت فقیه قرار گرفت و چهره این دولت اصلاحات برای همگان بر ملا شد.

در دوران پیش از خرداد ۷۶ و با شفاف شدن عصیان های مدنی که به دوری از خشونت و پر محتوا شدن
شعارها انجامید، به طوری که هر روز شرایط دشوارتری را برای قدرت مداران تهران به وجود می اورد
و چنانکه ذکر شد برای خارج کردن این جنبش از مسیر درست یا خفه کردن این نافرمانی ها که از روح
اجتماع تحت انقیاد بر خاسته بود و رفته رفته حالت انفجاری به خود میگرفت،، زمام داران تهران را وا
داشت که با ابهام افرینی در ارمان ها و اهداف منطقی مردمی این جنبش سراسری عصیان های مدنی   را
به انحراف کشانده و در اخر به سختی سرکوب کنند.

۱٨ تیر شروع دوباره نافرمانی های مردمی ولی با پتانسیل نوینی بود، این نافرمانی ها پیکر سیاسی نظام را در هم کوبید و نبض نظام را به تپش چند وا داشت، سرعت پخش و بالندگی این عصیان ها از نواحی
و مناطق مرکزی به مناطق ملی (اقلیم های ملل غیر حاکم) سرایت کرد و یکی مکمل دیگری شد،
با این تفاوت که ملت های تحت ستم سوای فشارهای سیاسی، ستم مضاعف فرهنگی و اقتصادی را
هم متحمل می شدند، و درد و اوارگی این ملت ها به قدری عمیق بود که رژیم بر عکس توجه به
خواست های انان با سرعت بیشتری برنامه های اسیمیلاسیون و سرکوب خود را شدت بخشید.

عصیان مدنی با هدف گیری های دقیق و به حق ملل تحت ستم وارد مرحله حادی شد و ساختارهای سازمانی
خود را متشکل کرد، این نافرمانی ها ارتباط تنگاتنگی با عالم در حال پیشرفت از نظر ارتباطات و
سیستم انترنت و ماهواره های تصویری دارد و مکمل اطلاع رسانی به یکدیگر شده اند.

به حق می توان گفت که جوشش اجتماعی که در حال حاضر در ایران تمام لایه های طیف کار را در
بر گرفته و شامل معلم، دانشجو، کارگر و غیرو ، که خواست یکسان و به حقی که با این اولیگارشی
مذهبی و توتالیتر و با پایه های ایدئولوژیک ان در تضاد هستند ، از عینیت خاصی برخوردار است.

اقلیت های اتنیکی یا ملی در ایران که حق شرکت در زندگی سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی را ندارند، و در
جهانی که گرایش به سوی Globsatoin (جهانی شدن اقتصاد) هر روز با قدم های ثابت تری به
پیش می رود،، ولی بدبختانه به خاطر روش های ضد ملی و قومی نظام حاکم در اقلیم های ملی، شرایط نابرابر و نا عادلانه ای در تمام عرصه های زندگی روزمره اشکارتر می شود . این شرایط تفکر به عمل عصیان مدنی جدیدی را طلب می کند، چرا که در دنیای متحول کنونی چه در سطح جوامع محلی(اقلیم های ملی) و چه در سطح بین المللی دستخوش دگرگونی های عمیقی است که می رود تاثیر مثبت و انقلاب زای خود را بر جامعه بیمار ایران بگذارد.

یکی از عوامل رکود عصیان های مدنی در دوره اوایل به قدرت رسیدن خاتمی ، به قدرت رسیدن دولت
اصلاح طلبان بود که تحت لوای توجه به امیال و حقوق مردم ، که از پشتیبانی میلیونی برخوردار بود، ولی
در حقیقت جهت خنثی کردن این طغیان مدنی که می رفت به قله انفجاری خود برسد ، را از جاده اصلی خود
منحرف کرد، زیرا اصلاح طلبان با اینکه در گسترش جامعه مدنی نقش داشته اند، ولی ترس از گسترش
این چنین ازادی را هم پنهان نمی کردند، در حقیقت امر اصلاح طلبان در ایران سالها است که اعتقادی
به ایجاد یک تفکر بنیادی دمکراتیک جهت پاکسازی یا تعویض زیر بنائی فکری نظام حاکم را کنار
گذاشته اند ، انان تا کنون حتی یک تغییر تئوریک و بنیادی را نتوانسته یا نخواسته پیشنهاد کنند، اصلاح
طلبان فقط در پی ایجاد توازن قدرت در جامعه بین خود و نظام راست گرای مذهبی هستند،، و بعضی
مواقع در پی انحراف این تفکر عینی و حقوقی که با روند های سیاسی روزمره گره خورده و باعث
عصیان های مدنی در قشر روشنفکر میشود، هستند ، تا کلیت نظام و ولایت فقیه را حفظ کنند و در عین
حال از ان جهت بقاع خود امتیاز بگیرند، چرا که سقوط هرم سقوط انان خواهد بود.

                              
با به قدرت رسیدن دولت نظامی امنییتی احمدی نژاد و خرد کردن تمام سازمانهای اصیل فرهنگی- اجتماعی
ملل به حاشیه رانده شده و همچنین فشار بر کلییت جامعه روشنفکر و گسترش برنامه های غیر علمی و
اقتصادی که ناشی از برنامه های نظامی – اتمی این دولت و با حمایت ولایت فقیه سر چشمه می گیرد، و
در ادامه این گستاخی به کنوانسیون حقوق اقوام و ملیت ها و سر پیچی از قبول منشور حقوق بشر و
سرکوب های علنی و غیر علنی، جنبش و جوشش مدنی دوباره به میدان امد،، فرهنگی ها و زنان هم
به دیگر حرکت های عصیان مدنی پیوستند و ان را بارورتر و در مسیری قرار دادند که راه بازگشت
برای جامعه وجود ندارد ، رژیم شاید ۱۰ یا ۲۰ نفر را بازداشت و یا زندانی و در اخر شکنجه کند ، ولی میداند که خطر عصیان مدنی پا بر جا است، و اگاه است که هیچوقت حتی با قهر و شکنجه هم نمی توان
ان را برای ابد خاموش کرد.

امروز حقانیت نافرمانی مدنی با تمام ضعف و ناتوانی خود ، سایه بر جامعه افکنده، و نظام توتالیتر و
امنییتی تهران از ترس گسترش ان به عمق اجتماع ، بر شدت حملات امنییتی خود افزوده و در تلاش
خاموش کردن جنبش های مدنی است، زیرا می دانند که مردم و نیروهای سیاسی انان برای احتراز
از خشونت و توسل به طرق دمکراتیک، برنده ترین سلاح را در اختیار دارند، و با عصیان مدنی
مسالمت امیز به افشای اعمال ضد بشری رژیم خواهند پرداخت، حکام تهران می دانند بزرگترین نیروی
خلاق و افشاگر، نافرمانی های مدنی است که از حمایت جهانی و بالطبع سازمان های حقوق بشری و
کنوانسیون های حمایت از اقوام و ملل بر خوردار است،، پس از هیچ توطئه ای دریغ نمی کند که این

جریان عصیان مدنی و به حق را به انحراف و یا به خشونت بکشاند، تا با نام امنییت ملی و یا تروریسم
به سرکوب و در نهایت اعدام نخبگان قیام مدنی دست بزند، چنانکه ما شاهد این توطئه و سیاست
ضد انسانی دولت امنییتی فعلی بوده و هستیم.

در علوم سیاسی ماهیت نظام یا سیستم سیاسی ان از شکل برقراری روابط دمکراتیک با جامعه که
دربرگیرنده اجرای اصول انسانی و حقوق شهروندی است، ناشی می شود،، اصولی که در تائید
کنوانسیون های حقوق بشری جهانی تضمین کننده تمام خواست های شهروندان ان مملکت است،
خواست هائی چون سیاسی- اقتصادی- فرهنگی و مستقل بودن قوه قضائی از دولت باشد.
انجا که قوه قضائی با تکیه بر حق و رای مردم ، مستقل از دولت مردان عمل کند، دگراندیشان به
دلیل تفکر خاص خود تحت پیگرد قرار نگیرند و ثروت کشور بر حسب خواست های عموم و در

سازمان ما لی تحت تسلط عموم قرار گیرد، چنین خواست هائی حق مسلم هر فرد در تمام کشور های
دنیا است.

امروز در ۲٨ همین سال انقلاب ۵۷ هستیم و متاسفانه به دلایلی که در بالا ذکر شد هیچوقت حکومتی
که دارای چنین مشخصاتی باشد در این مملکت تشکیل نشده و در طول تاریخ نوین ایران زندان، و استبداد
چهره کریه خود را بر این مملکت و ملت های ان گسترانده، تا جائی که امروز به خا طر حق ابتدائی تکلم به
زبان مادری جرم محسوب می شود،، امروز جامعه وارد مرحله تازه ای از عصیان های مدنی می شود، خشنونت حکام در قفل و بند و شکنجه ، نهایتا به رادیکالیزه شدن حرکت توده ای منجر خواهد شد، و حق
مطالبات در نافرمانی ها گویا تر و از دید رژیم گزنده تر میشود،، عصیانی که با شعار های تیز و شفاف تری به خیابان ها می اید، شعار هائی که خواست اساسی ان بوی براندازی می دهد.

اعتراض و نافرمانی مدنی در کشور های استبدادی و توتالیتر بر حسب شرایط فرهنگی و اجتماعی متفاوت
است، اما ندای انان یکسان است، انچه مربوط به ایران میشود این عصیان ها از قرولند های صفی
(صف های تهیه مواد غذائی) اغاز و به شکل های بالاتری چون عدم شرکت در انتخابات و یا در صورت
شرکت رای سفید ،،، و یا پوشیدن لباس های خلاف مشوق های رژیم،، گفتن جوکها بر ضد مقامات، و در
اخر نافرمانی به شکل اعتراضات سیاسی و اجتماعی بروز میکند،، مهم عصیان است، مهم عمل دمکراتیک عصیان است، که ندای حق طلبانه مردمی را با اوای ارام و برادرانه خواست اساسی ملت ها را به گوش قدرت مداران تهران می رسانند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست