سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

نیو لیبرالیسم، دشمن خیالی


مرتضی ملک محمدی


• در ایران اگر چپ مبلغ جدایی طبقه کارگر از طیقه متوسط بشود, اگر چپ به سکوی مبارزه علیه طبقه میانه و اقشار مدرن جامعه تبدیل بشود, قبل از آنکه راه سوسالیسم را هموار کند "پرولتاریا" را دست بسته در اختیار پوپولیست های مرتجعی از قماش احمدی نژاد ها خواهد گذاشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ دی ۱٣۹۷ -  ۴ ژانويه ۲۰۱۹


روشنفکران منتقد درجامعه ما همواره در معرض آسیب و عارضه تقلید قرار دارند. تقلید یعنی بکارگرفتن مفاهیم یا اصطلاحاتی که شان نزولشان جای دیگری بوده و هیچ رابطه معنا داری با شرایط کشور خود ندارد. علت این امر احتمالا برمی گردد به جاذبه و جلوه انتقادی اصطلاحات و مفاهیم نو و نیاز این گروه روشنفکران به داشتن همین خصوصیات که لازمه ایجاد یک مغناطیس فرهنگی اطراف آنهاست. یکی از تازه ترین این مفاهیم, نیولیبرالیسم است که در سالهای اخیر رواج بسیاری پیدا کرده و مجذوبین آن نه فقط در عرصه اقتصادی بلکه در همه عرصه های زندگی آن را بکار می برند. در واقع نیولیبرالیسم امروزه در گفتار این نویسندگان همان نقش منفی را بازی می کند که درگذشته مفاهیمی مثل سرمایه داری کومپرادوری, یا "استعمار" و امپریالیسم بازی میکرد. مثل یک شاه کلید که همه نابسامانی ها ی سیاسی و فرهنگی واخلاقی ما را با آن توضیح می دهند. یک نمونه برجسته این طیف نویسندگان اقای یوسف ابازری است که اخیرا طی یک سخنرانی که متن آن در روزنامه شرق ۲۹ اذر چاپ شده می نویسد.

"از سال ۶۸ به بعد برنامه‌ای در ایران اجرا شد که به‌عنوان نئولیبرالیسم مشهور است. در جهان این برنامه به عنوان نئولیبرالیسم مشهور است. از خبرنگار و روزنامه گرفته تا دانشگاه این را به همین عنوان می‌شناسند و در اینجا هم همه آن مفادی که در تمام جهان اجرا شد، اجرا شد... حاصل آن هم همین ایران فعلی است. این برنامه به همین‌جایی ختم شده که الان وضعیت ماست."
"ساده بگویم، سوژه نئولیبرال یک سوژه خوش‌گذرانِ لذت‌طلب منفعت‌طلب نفع‌جوی فردگرایی است که باید در یک رقابت وحشیانه خود را نجات دهد. ملت ما از نظر سوژه رقابتی است، کجای خودشان ر دیگر عمل نمی‌کنند. رقابت کنی زیبا شوی، الان زن ۶۰‌ساله باید با دختر ۱۸‌ساله رقابت کند تا شوهر خود را نگه دارد... طبقه متوسطی که پول دارد و کار نمی‌کند و شب تا صبح و صبح تا شب مشغول خوش‌گذرانی و نوشتن لاطائلات در مجازی و جو درست کردن است؛ «چرا زنان نمی‌روند ورزشگاه؟». برای اینکه تمام رستاخیز جهان را در آزادی جنسی، آزادی خرید، آزادی مصرف می‌داند و نه آزادی سیاسی. چنین آدمی اصلا نیاز به آزادی سیاسی ندارد، مگر می‌خواهد چه بگوید؟! چیزی ندارد! ببینید، جا‌زدن این نوع آزادی‌ها – یعنی آزادی‌هایی که در دوران گذشته همه داشتند – به‌عنوان آزادی‌های سیاسی ... چطور شعر گوگوش شده موسیقی مطلوب و دیگر هیچ‌کس به امثال فرهاد گوش نمی‌دهد."


خواننده اگر تاریخ و نام نویسنده را نداند و به جای مفهوم "نیو لیبرالیسم" همان مفهوم شناخته شده تر امپریالیسم یا "استعمار" را بگذارید. فکر می کند با یک کپی از سخنرانی علی شریعتی روبروست. این سخنرانی با نوشته های جلال آل احمد و فردید و نراقی و ادبیات چپ سنتی دهه ۴۰ مو نمی زند. انگار هیچی عوض نشده. نه انقلاب اسلامی شده و نه سوسیالیسم کماندویی شکست خورده است. در گذشته ماهیت این حرفها پنهان بود اما الان قشنگ می توان در پس این نفرت و بیزاری از فرهنگ غرب, مدرنیسم, زن بی حجاب, جامعه مصرفی و بی بند باری. موج دوم "بیداری اسلامی" و یا احیا چپ سنتی را دید. آن زمان تلویزون رنگی و جشن هنر شیراز مسخره می شد, حالا تلگرام و فیس بوک و فضای مجازی. آن زمان این کالای بنجل زیر نامهای دیگری مثل فرهنگ اصیل و انقلابی و اخلاق شرقی قاچاق می شد. حالا زیر نام غلط انداز و تحقیر کننده طبقه متوسط. و نیولیبرالیسم. باید با بی عار ها و چوخ بختیارها که فقط بدنبال فردیت و تفریحات گوگوشی و رامشی هستند. تصفیه حساب کرد.
در ایران همه مخالفین مدرنیسم خوشان را طرفدار طبقه کارگر و محرومین جا می زنند. صدای ابازری تکرار حرف های همان هایی است که شعار می دادند "سوسول ها دست نزنید النگوهایتان می شکند". ولی همان "سوسول ها" قهرمانانه ترین مفاومت را در برابر حامیان "مستضعفان" نشان دادند. هنوز هم دارند می دهند و دختران انقلاب و "دختران سفید" جدیدترین نمایش ایستادگی و شهامت آنهاست. خیزش ٨٨ هم اساسا کار آنها بود. جنگ روزمره و نفس گیر زنان علیه طالبان حاکم پایگاهش همین اقشار میانه است. طبقه متوسط اعتبار مردم ایران در برابر فاشیسم مذهبی را نمایندگی کرده است. کسی که آنها را یک مشت بی درد حوزه مجازی می نامد, حرف خامنه ای را تکرار کرده است. روشنفکر و استاد دانشگاهی که از بالا به آنها نگاه کند از دموکراسی امروز و نیروی محرک جهان مدرن و گشایش ازادی های فردی و اجتماعی چیز زیادی نفهمیده است. این نوع نگاه به اقشار میانه بازتاب احساس شرمندگی این طیف روشنفکران از پایگاه اجتماعی خودشان است. این ها به غلط فکر می کنند برای نزدیکی و همدلی با محرومین باید به طبقه خود پشت کنند. ولی این یک امر ابژکتیو است که طبقه کارگر بدون فرهنگ سازی همین اقشار میانه نمی تواند به رهایی خودش برسد. طبقه کارگر اگر دست دراز کند نزدیک ترین منبع کسب دانش و آگاهی و فرهنگ را از این اقشار مدرن وام خواهد گرفت و به آنها هم عناصر نیک فرهنگی خود را خواهد داد. در ایران اگر چپ مبلغ جدایی طبقه کارگر از طیقه متوسط بشود, اگر چپ به سکوی مبارزه علیه طبقه میانه و اقشار مدرن جامعه تبدیل بشود, قبل از آنکه راه سوسالیسم را هموار کند "پرولتاریا" را دست بسته در اختیار پوپولیست های مرتجعی از قماش احمدی نژاد ها خواهد گذاشت.

ابازری می گوید:
"الان همه جهان دارد از این وحشت می‌کند. این‌هایی که در فرانسه بیرون آمدند، این جلیقه‌زردها، این‌ها همه قربانیان سیاست‌های نئولیبرالیستی هستند. فرانسه به همان دلیلی بیرون آمده که هفت‌تپه بیرون آمده است، فرقی با هم ندارند. چنانچه شما مسئله را به گونه‌ای حل نکنید، بدیهی است که فاشیسم دم در ایستاده و منتظر است. کار دیگری که نئولیبرال‌ها با ما کردند، این است که هرکسی که این برنامه را اجرا می‌کنند، محکوم است، محکوم است در بازار جهانی حل شود و برای این کار با آمریکا بسازد. نه‌تن‌ها بسازد که آن کسی رشد می‌کند، مثل کره و زمانی ترکیه که مبدل به نور چشم آمریکا شود. در زمان آقای احمدی‌نژاد ۷۰۰ میلیارد دلار آمد و رفت، مگر سرمایه‌گذاری خارجی چقدر قرار است پول بیاورد، فوقش صد میلیارد دلار".

این گفته نمونه تیپیک کپیه برداری و تفکر شابلونی است که هفت تپه را با جلیقه زردهای فرانسه مقایسه می کند. و از آن بدتر به ایرانیان در باره خطر ظهور فاشیسم هشدار می دهد. خطر فاشیسم در ایران به خاطر پیشرفت نیولیبرالیسم ؟ دیگه از این عجیب تر ممکن نیست. گویی ما الان در یک دموکراسی مدل فرانسه زندگی می کنیم و نیولیبرالها باعث آمدن لوپن شده اند. کپی برداری سرنوشت اش همین است. فاشیسم روبروی خود را نمی بیند, فاشیسم مسلط بر کشور را نمی بیند, آنوقت از خطر فاشبسم صحبت می کند. اقتصاد دولتی و رانتی ٨۰ درصدی, با اقازاده ها و فساد فراگیر رانت خواران به نام بخش خصوصی را نمی بیند ولی در عوض از "خصوصی سازی دانشگاه" صحبت می کند. چه کسی در ایران مجاز است آزادانه دانشگاه تاسیس کند؟ کدام حق مالکیت و آزادی و امنیت سرمایه اجازه می دهد که کسی در ایران بیمارستان خصوصی باز کند؟ اگر قرار باشد این نام گذاری ها را اصل و اصیل بدانید, اگر این سیاست ها را واقعی بشمارید باید همه بازی های انتخاباتی و رای شهروندان و حقوق ملت, سایر دکورسازی های نظام اسلامی را هم واقعی بدانید. حتما همانطور که در فرانسه انتخابات هست, در ایران هم هست, نیولیبرالیسم و آزادی سرمایه و گردش بازار در فرانسه همان است که دارند در ایران پیاده می کنند و مردم هم از آن به عصیان آمده اند. شعار مردم هم علیه فساد دولتی, علیه رانت خواری, علیه آقازاده ها, علیه خصولتی ها, علیه اختلاس ها, علیه زد و بندهای همه شرکت های پیمانکاری با سپاه پاسداران نیست, بلکه علیه سرمایه داران است؟ علیه بخش خصوصی است؟ مخالفان پیگیر نیولیبرالیسم در ایران افق سیاسی شان بالاتر و دورتر از مبارزه با کابینه نخواهد رفت. آدرسی هم که ابازری می دهد این را کاملا نشان می دهد. او بجای نشان دادن مراکز اصلی قدرت به وزرای کابینه های دولت های بیست سی سال گذشته حمله می کند. همان ها که مورد حمله و هجوم ولایت فقیه و نهادهای وابسته است. ایا این امر تصادفی است؟

چپ سنتی احمالا بخاطر بحران جهانی نیولیبرالیسم فکر می کند وقت آن رسیده یک بار دیگر شانس خود را امتحان کند. پیشتر که تق "امپریالیسم" آنها توسط نظام اسلامی در آمد اینها دیگر هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. تا این که "بحران نیولیرالیسم" شروع شد و اینها به تقلید چپ غربی هر "مفسدی" را با مارک نیولیبرالیسم کوبیدند. در حالیکه چپ غربی اصلا چنین نیولیبرالیسمی را نمی شناسد. نیو لیبرالیسم احمدی نژادی که حجم دولت را دو برابر کرد. نیولیبرالیسم ولایت فقیه؛ که ستاد کل نهادهای مافیایی است و کسی نه قدرت و نه شهامت رقابت با آنها را دارد. نیولیبرالیسم سپاه برادران قاچاقچی, قرق کنندگان فرودگاه ها و بنادر کشور, نیولیبرالیسم نظامی که هنوز قانون مالکیت تثبیت شده ندارد. نیولیبرالیسم یک اقتصاد سرتا پا رانتی و زیر فرمان اقتدار نهادهای نظامی. نیولیبرالیسم یک افتصاد دولتی سنگین وزن که مالکیت خصوصی و بنگاه مستقل زیر بدن آن له شده؛ با بنگاه های مافیایی مدل اسلامی که سرمایه دارهای خلاف کار و مفسد فل ارض را در ملا عام اعدام می کند. نیو لیبرالیسمی که بجای تقدیس جایگاه بازار و رقابت در یک روز بازار ارز و بورس اش توسط سپاه انقلاب قرق می شود و امنیت اقتصادی اش با اسلحه برقرار می گردد. این نوع نیولیبرالیسم را جلوی یک اقتصاد دان غربی که بگذارید از خنده روده بر خواهد شد. ولی ما نمی خندیم بلکه بحال این روشنفکر گریه می کنیم چون این چپ نام خوب چپ را خراب می کند.

متاسفانه نویسندگانی از طیف چپ همین حرفها را تکرار می کنند. کپی برداری این چپ از نیولیبرالیسم بیشتر تحت تاثیر رویکرد ضدسرمایه داری آنهاست. آنها بر این گمان هستند که سرمایه داری را در نقطه ضعف اش گیر آورده اند. در حالیکه حمله به نیولیبرالیسم در ایران یک سیاست و خط غلط و انحرافی است. مشگل عمده و مشخص اقتصاد ایران و رنجی که مردم از آن می برند بیش از آنکه از خصوصی سازی و نیولیبرالیسم باشد از اقتصاد دولتی است, اقتصاد رانتی است, اقتصاد نفتی است, اقتصاد غیررقابتی است, اقتصاد بسته و منزوی است, اقتصاد فاسد و غیرشفاف است. پیش برد سیاست و برنامه نیولیبرالیسم در این اقتصاد بدون جراحی های اساسی ممکن نیست. نهادهای قدرت اصلا اجازه چنین کاری را نمی دهند. علت شکست برنامه های کابینه های دولتی هم همین است. در ایران درست بواسطه همین خصوصیات اساسی اقتصاد و سیاست برنامه های تعدیل و خصوصی سازی ها در بیست سال گذشته شکست خورده است. گزارش مرکز تحقیقات و بررسی های اقتصادی اتاق ایران می نویسد:
ایران در موضوع خصوصی‌ سازی نتوانسته کارنامه خوبی داشته باشد. این گزارش دلایل عمده‌ ی شکست این برنامه را عوامل زیر می داند:
وجود فساد گسترده: فساد یکی از مهم‌ترین عواملی است که انگیزه بخش‌ خصوصی واقعی را برای ورود به فعالیت‌های اقتصادی مولد کاهش می‌دهد. براساس گزارش بین‌المللی ادراک فساد در سال ۲۰۱۶، ایران از ۱۰۰ نمره تنها ۲۹ نمره کسب کرده و طبق گزارش «پایش محیط کسب‌و‌کار ایران در پاییز ۱۳۹۴»، وجود مفاسد اقتصادی در دستگاه‌های حکومتی به‌عنوان چهارمین مشکل در فضای کسب‌و‌کار ارزیابی شده که بیانگر شیوع گسترده فساد در کشور است.
محیط کسب‌و‌کار نامساعد: براساس گزارش «انجام کسب‌و‌کار» بانک جهانی در سال ۲۰۱۶ ایران در میان ۱۸۹ کشور در جایگاه ۱۱۸ قرار گرفته و از ۱۰۰ نمره (بهترین وضعیت) تنها ۴/۵۷ نمره کسب کرده که حاکی از اوضاع نامساعد محیط کسب‌و‌کار کشور است. همچنین طبق گزارش «پایش محیط کسب‌و‌کار ایران در پاییز ۱۳۹۴»، ارزیابی تشکل‌های اقتصادی درخصوص نامساعد بودن محیط کسب‌و‌کار حاکی از نمره ۰۴/۶ از ۱۰ (بدترین وضعیت) بوده است.
بی‌ثباتی اقتصاد کلان: بخش‌خصوصی برای حضور در اقتصاد به ثبات، امنیت و قابلیت پیش‌بینی‌پذیری برای انجام سرمایه‌گذاری بلندمدت نیازمند است. وجود نوسانات زیاد در شاخص‌های اقتصاد کلان نظیر تورم‌های فزاینده، نوسانات نرخ ارز، تغییر قوانین و مقررات و سایر موارد باعث می‌شود که بخش‌خصوصی نتواند از حداقل اطمینان برای پذیرش مسوولیت در عرصه اقتصاد برخوردار شود.
حقوق مالکیت ناکارآمد: همچنین براساس شاخص حقوق مالکیت بین‌المللی نیز در سال ۲۰۱۵ ایران از ۱۰ نمره (بهترین وضعیت) تنها ۴ نمره کسب کرده و با توجه به گزارش رقابت‌پذیری در سال ۲۰۱۵ نمره حقوق مالکیت ایران به‌عنوان یک عامل نهادی تاثیرگذار بر رقابت‌پذیری اقتصادی معادل ۹/۳ از ۷ (بهترین وضعیت) است که نشان از عدم امنیت حقوق مالکیت در کشور دارد.

مرتضی ملک محمدی


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست