سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زلزله سیاسی دیگری در راه است - ۱


ایرج فرزاد


• صدای ِترَک برداشتن دیوارهای شبه بلوک اسلام سیاسی را دیگر داریم میشنویم. زلزله سیاسی دیگری، گرچه در مقیاسی به مراتب کوچکتر در مقایسه با آغاز فروپاشی دیوار برلین، در راه است. در این نباید شک کرد... شناختن خصوصیات این دوره “گذار”، و تشخیص “ارزش مصرف” نیروها و قدرتها و حتی “جنبش” ها و “ارتش” هائی که در خلال چنین دوره نامتعارف برپا میشوند و راه اندازی و مهندسی میشوند و میداندار خواهند شد، از اهمیت زیادی برخوردار است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ آذر ۱٣۹۷ -  ۲۱ دسامبر ۲۰۱٨


در روزهای اخیر با انتشار اخباری روبرو، و رویدادهائی را شاهد بودیم که تحلیل بنیادهای پایه ای تحولات مهمتر و توضیح رابطه این نمودها را با سمت و سوی سیاستها در یک پروسه و چشم انداز وسیع تر، ضروری ساخته است.

رویدادها و اتفاقات مورد اشاره اینها بودند:

۱. تصمیم آمریکا به خارج کردن کامل و فوری نیروهایش از سوریه (که ۱۸ دسامبر سال جاری، روزنامه وال استریت ژورنال طی یک خبر فوری اعلام، و ترامپ آن را تایید کرد)؛ و سفر “عمر البشیر” رئیس جمهور سودان (شمالی) به سوریه در همین رابطه برای دیدار با بشار اسد. خواننده برای کسب اطلاعات دقیق تر در مورد عمرالبشیر و تحت تعقیب بودن او از جانب دادگاههای بین المللی بخاطر جنایات جنگی و نسل کشی، میتواند در اینترنت به منابع زیادی دسترسی داشته باشد. اما رسانه های وابسته به نهادهای اطلاعاتی رژیم اسلامی، او را “بند باز سیاسی نمک نشناس” لقب دادند، چرا که به گفته آنها:

“در روزهائی که عربستان اجازه عبور هواپیمای او از آسمان این کشور را نمی داد، ایران تمام قد از او حمایت کرد.”

از جمله “بندبازی”های عمرالبشیر که در نکته مورد نظر من، اهمیت دارد، چند فقره از نتایج این نمک نشناسیهاست: در مهر ماه سال گذشته، او همه “مراکز فرهنگی” جمهوری اسلامی در سودان را تعطیل، و دفاتر حلال احمر را بست. عمرالبشیر این نمک دانها را شکست:

– در سال ۱۹۹۱ رئیس‌جمهور ایران علی اکبر رفسنجانی به همراه یک هیئت ۱۵۰ نفره یک سفر رسمی به خارطوم داشت، در این سفر وی گفت که انقلاب اسلامی سودان در کنار انقلاب پیشگام ایران بدون شک می‌تواند منبع حرکت و انقلاب در جهان اسلام باشد.

–   عمر بشیر برای اولین بار در آوریل ۲۰۰۶ به ایران رفت و با علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد ملاقات کرد.

– در فوریه ۲۰۰۷ محمود احمدی‌نژاد به سودان سفر کرد و با عمر البشیر رئیس‌جمهور سودان ملاقات کرد. طی این سفر محمود احمدی‌نژاد بر آمادگی کامل جمهوری اسلامی ایران برای انتقال تجربیات خود به سودان در بخش‌های مختلف تأکید کرد.

–   در اکتبر ۲۰۱۲ تصفیه‌خانه آب عطبره سودان به همت مهندسان ایرانی و تأمین مالی ۱۷۷ میلیون دلاری بانک توسعه صادرات، احداث و به بهره‌برداری رسید. در اکتبر ۲۰۱۲ بعد از حمله اسرائیل به بخشهایی از کارخانه مهمات سازی یرموک در سودان، خبرهائی در مطبوعات عربی مبنی بر اینکه این کارخانه توسط سپاه پاسداران جمهوری اسلامی تأسیس و راه اندازی شده‌ است، منتشر شد. بعد از حمله اسرائیل به کارخانه، دو کشتی جنگی سپاه پاسداران به بندر پورت سودان در ساحل دریای سرخ، بمدت سه روز لنگر انداختند.

–   در نوامبر سال ۱۹۹۳ گزارش شد که ایران به سودان برای خرید ۲۰ هلیکوپتر تهاجمی از چین کمک مالی کرده‌ است. جمهوری اسلامی در کمک ۱۷ میلیون دلاری به دولت سودان متعهد شد و تأمین ۳۰۰ میلیون دلار تسلیحات چینی برای ارتش سودان را پرداخت کرد.

–   بر اساس گزارش‌های منتشر شده، ایران ۲۰۰۰ نفر از نیروهای سپاه پاسداران را به سودان اعزام کرد. علی اکبر ترکان، وزیر دفاع ایران، با فرمانده ارتش سودان بمنظور کمکهای نظامی بیشتر ملاقات کرد. سودان ارتش خود را بعد از آموزش توسط سپاه پاسداران ایران، بازسازی کرد.

۲. آنچه در یمن می‌گذرد و آنچه در “گفتگوهای حضوری” استکهلم در ارتباط با یمن گذشت، یعنی کشاندن “حوثی” ها و انصار حزب الله به پای میز “مذاکره” با عربستان سعودی و دولت یمن. حوثیها در مذاکرات دوسال پیش که در کویت برگزار شد، شرکت نکردند.

این نکته را در نظر داشته باشید که در گرماگرم تصمیم دولت آمریکا برای خروج از سوریه، این مقامات رژیم اسلامی نیستند که پس از آنهمه حمایت از اسد و اعزام گردانهای “فاطمیه”، به دیدار اسد میشتابند. عمر البشیر با آن سوابق نمک نشناسی است که خود را شریک قافله کرده است و به شخصیتی در معادلات سوریه در پی خروج نیروهای آمریکائی بدل شده است.

۳. آنچه عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل را با موافقت “تشکیلات خودگردان” فلسطین، معامله ای مُهم و با عنوان “قرارداد قرن”، معرفی کردند. در این رابطه این نکته را نیز باید اضافه کرد که “حماس”، که چندان باب طبع رژیم اسلامی نیست، شاید در طرح و توافقهای پشت پرده، به عنوان جناح میلیتانت “اسلامی”، در روزهای اخیر وارد عملیات موشک پرانی به داخل اسرائیل شده است تا در ادامه تلاش ها برای قوام گرفتن و تثبیت جهتگیریهای همان “قرارداد قرن”، زیر پای “حزب الله” لبنان، که متحد قابل اعتمادتر رژیم اسلامی است، خالی و این بازوی رژیم جمهوری اسلامی در “بیخ گوش اسرائیل”، منزوی شود.

در یک نگاه به چنین اتفاقات و رویدادها در سطح، ارزیابیهای آماتور و استنتاجهای نادرست و گاها “کلیشه ای” را فی الحال دیده، خوانده و شنیده ایم. اینکه خروج آمریکا از سوریه نشان دهنده و اثبات سیر رو به افول “امپریالیسم” آمریکا و مقام ژاندارمی آن در منطقه و در جهان است. این تحلیل به اندازه سالهائی که دنیای جهان دوقطبی، با فروپاشی بلوک شوروی سابق و ریزش دیوار برلین، زیر و رو شد، عقب و رو به گذشته است. گرچه افول نقش آمریکا در منطقه، واقعیتی است که خود مقامات دولت آمریکا، سالها قبل با خروج از عراق، به آن اذعان کردند، اما خروج آمریکا از سوریه، در روندی دیگر و در معادله و موازنه سیاسی دیگری قرار دارد که رویدادهای دسته بندی شده مذکور با شماره های ۲ و ۳، تصویر کاملتری از آن را به ما میدهند:

شبه بلوک اسلام سیاسی به سرکردگی رژیم جمهوری اسلامی در خارج از قلمرو حاکمیت خویش، “منطقه نفوذ” از دست میدهد و میدان مانورهایش هر روز تنگتر و رو به انسداد کامل میروند. نکته قابل تامل این است که در هر سه مورد، رژیم جمهوری اسلامی، از میدان گفتگوها و مذاکرات و دیپلوماسی و معاملات آشکار و پشت پرده حذف؛ و تماما نادیده گرفته شده است. در سوریه، دیگر میدانی برای اعزام “گردان های فاطمیون”، و “تقویت جبهه مقاومت در برابر رژیم غاصب صهیونیستها”، باقی نمانده است و در فلسطین، کارت جناح اسلامی و میلیتانت و مُسلّح، از دست حزب الله دست پرورده سپاه پاسداران خارج شده است. حزب الله، در “قرارداد قرن”، جائی ندارد. در مقابل، این حماس است که با “پیشینه” شرکت در مذاکرات: و حتی سوابق بند و بستهای سّری و پنهانی که با اسرائیل داشته است و مدام هم روابطش با رژیم جمهوری اسلامی سرد و سردتر شده است، به عنوان جناح اسلامی “خود مردم فلسطین”، طرف اسلامی رویاروئی میلیتانت با اسرائیل است. همانطور که گفتم، این تغییر، بدون “راهنمائیها”ی عربستان، امارات، اردن، و به احتمال زیاد اسرائیل نیز، و مشاوره و رایزنی با “تشکیلات خودگردان”، قابل درک نیست.

شاید خیلیها میدانستند که “مراکز فرهنگی” رژیم اسلامی در کشورهای آفریقائی، فقط پوشش ارتباط راس دولتی اسلام سیاسی، و بهانه حضور سپاه پاسداران برای تبدیل شدن به یک آلترناتیو در برابر “تهدیدات” جریانات “افراطی اسلامی” از الشباب گرفته تا “بوکو حرام” بود. منفذی که از آن طریق رژیم اسلامی ایران میکوشید قدرت خود را برای امتیاز گیری و تلاش بقاء در داخل و عامل تثبیت شده در معادلات بین المللی، به رخ جهانیان بکشد. تا جهانیان و دولتهای حاکم و نیز “سازمان ملل”بپذیرند که جمهوری اسلامی، قدرت جا افتاده ای است که میتواند از “نفوذ خود” در خارج از قلمرو ایران، در برابر “افراط گرایان و تروریستهای اسلامی” و کنترل و مهار و اهلی کردن آنها، استفاده کند. “مراکز فرهنگی” رژیم جمهوری اسلامی در آفریقا، در واقع اهرم فشارهائی بودند که دولتها با برگشت ناپذیر بودن حاکمیت اسلامی سیاسی به عنوان یک دولت حاکم در ایران، کنار بیایند. “نمک نشناسی” امثال عمرالبشیر، اما در طنزی که برای راس اسلام سیاسی در ایران بسیار تلخ و گزنده است، گویای یک واقعیت “برگشت ناپذیر”تر است: جهان و دولتهای حاکم بر گوشه و کنار آن و در معادلات و مبانی دیپلوماسی پذیرفته شده از جانب دولتها، با هر گرایش راست و دمکرات و لیبرال و اسلامی و شبه مذهبی که دارند، “اسلام سیاسی” در قامت و هیات دولت را، آنهم دولت در کشوری به اهمیت سیاسی و اقتصادی ایران، پس از چهل سال تلاش برای بقاء بهر قیمت و هر جنایت غیر قابل تصور علیه “شهروندان تحت حاکمیت خود”، نپذیرفته است. و این فاصله گیری ها، فقط و صرفا به دلیل تعابیر و “قرائت” مختلف از شریعت الهی اسلام و قرآن و جنگ و جدل بین رگه های مختلف شیعه و سنی و غیره، نیست. اینجا از نظر سیاسی، جائی برای نمایش رگه های “نواندیشی دینی” و یا اسلامیون دمکرات و یا دگراندیشان اسلامی نیست. اسلام سیاسی در قدرت دولتی، یک مانع و سد جدی در برابر مکانیسمها و کارکرد نظام سرمایه داری حاکم بر جهان؛ و یک تناقض شکننده در سطح “روبنا”ی سیاسی در مناسبات و روابط بین المللی است.

صدای ِترَک برداشتن دیوارهای شبه بلوک اسلام سیاسی را دیگر داریم میشنویم. زلزله سیاسی دیگری، گرچه در مقیاسی به مراتب کوچکتر در مقایسه با آغاز فروپاشی دیوار برلین، در راه است. در این نباید شک کرد. اما، باید بسیار هوشیار بود که از زمان ِترَک برداشتن دیوار برلین تا به ثمر رسیدن تلاشهای غرب در جانشین سازی “دمکراسی” بجای حاکمیت “نظام توتالیتر” بلوک شرق سابق و در حوزه پیمان ورشو با آن زرادخانه عظیم و ترسناک اتمی و موشکهای بالستیک، زمانی حدود ۱۰ سال فاصله است. این فاصله زمانی در مورد ایام سقوط و فروپاشی شبه بلوک اسلام سیاسی که تازه راس بلوک را در “برجام” و دیگر توافقات پنهانی وادار کرده اند از روی آوری به سلاح اتمی تماما عقب نشینی کند، ممکن است کوتاه تر و یا طولانی تر باشد. شناختن خصوصیات این دوره “گذار”، و تشخیص “ارزش مصرف” نیروها و قدرتها و حتی “جنبش” ها و “ارتش” هائی که در خلال چنین دوره نامتعارف برپا میشوند و راه اندازی و مهندسی میشوند و میداندار خواهند شد، از اهمیت زیادی برخوردار است.

پی آمدها و بازتاب این سرازیری در داخل ایران و نمایش مواضع ساده اندیشانه برای تن دادن سران اسلام سیاسی برای “عبور از خود” آنهم دراین “دوران گذار” طبق “میثاق جهانی حقوق بشر”؛ و یا تعیین تکلیف “حاکمیت ملی” طی یک “رفراندوم” در طیف متلون راست؛ همراه با واکاوی برخی کلیشه پردازیها و دگمهای به میراث رسیده از “چپ ۵۷”ی در طیف چپ و مدعی سوسیالیسم را، در نوشته های بعدی بیشتر مورد بررسی و در معرض قضاوت قرار خواهم داد.

iraj.farzad@gmail.com
۲۰ دسامبر ۲۰۱۸


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست