سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جغدِ جنگ بر فرازِ ایران!


حمید آصفی


• خروج یک جانبه ترامپ از برجام، ورود جان بولتن و مایک پمپئو به کابینه دولت ترامپ با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتختِ دولت اسرائیل و گشایشِ سفارتِ آمریکا علائم و نشانه های بازگشت دوباره جناح بازها و همسویی دولت ترامپ با آنان است. جناح جنگ افروز (نئوکان ها) با راه انداختن جنگِ افغانستان، عراق مجدد به قدرت بازگشته و زوزه جنگ را آغاز کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۲ آبان ۱٣۹۷ -  ۱٣ نوامبر ۲۰۱٨


خروج یک جانبه ترامپ از برجام، ورود جان بولتن و مایک پمپئو به کابینه دولت ترامپ با اعلام بیت المقدس به عنوان پایتختِ دولت اسرائیل و گشایشِ سفارتِ آمریکا علائم و نشانه های بازگشت دوباره جناح بازها و همسویی دولت ترامپ با آنان است. جناح جنگ افروز (نئوکان ها) با راه انداختن جنگِ افغانستان، عراق مجدد به قدرت بازگشته و زوزه جنگ را آغاز کرده است. این دفعه جمهوری اسلامی است که محور تغییر در خاورمیانه بزرگ قرار گرفته است علی رغم تحلیل هایی مبنی بر احتمال سازش آمریکا با ایران یا امکان رفرم و جراحی عمیق در جمهوری اسلامی، باید دو موئلّفه اصلی را در نظر گرفت.
اولین فاکتور این است که تضاد میان جمهوری اسلامی و آمریکا به دلایل عدیده تنش زا و لاینحل خواهد ماند. و دیگر اینکه جابجایی قدرت سیاسی در ایران و فرادست شدن اصلاح طلبان و رفرم عمیق در نظام مسالمت آمیز نخواهد گشت.
به نظرمی رسد پروژه "رژیم چنج" دوباره کلید خورده است و این بار جنگی در ابعادی متفاوت بر بالای سر ایران در حال پرواز است. این سخن دارای منطق است که ایران مانند عراق، افغانستان، لیبی، سوریه نیست!
آری جنگ با ایران شبیه هیچ کجا نخواهد بود. زیرا این جنگ به ایران محدود نخواهد ماند این جنگ کل هلال شیعی را در عراق و سوریه و لبنان و یمن و بحرین، افغانستان هدف قرار خواهد داد و نیز عربستان و امارات و تا اسرائیل را به ائتلاف علیه ایران خواهد کشاند. جنگ داخلی در سوریه با سایر کشورهای منطقه تفاوت دارد به دلیل تلاقی منافع ناهمگون از منظر تعادل قوای منطقه ای صلح و آرامش در این کشور بسیار دشوار خواهد بود.
شکستن تعادل در سوریه، شکستن تعادل در منطقه را بدنبال خواهد داشت، همینطور هم شد. تعادل موجود در سوریه فعلا به نفع ائتلاف روسیه و ایران و علیه ائتلاف سعودی ـ اسرائیلی است. اینجاست که ضرورت دفع و اخراج جمهوری اسلامی از تمام کانون های بحرانی منطقه ضرورت اصلی سیاست خارجی دولت ترامپ است و این اساس تحولات اخیر در رابطه بین آمریکا با ایران است.
سرکوب قدرت نظامی ایران ‌و حمله به حوزه های نفوذ آن در منطقه با این هدف خواهد بود که موجب صف آرایی میان قدرت های جهانی یعنی چین به مثابه رقیب اصلی و نهایی در حوزه اقتصادی، روسیه، آلمان بعنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا و فرانسه در جایگاه موتور محرکه سیاسی - نظامی اتحادیه اروپا خواهد شد که در موضوع خروج آمریکا از برجام ۴+۱ را در یک سمت و آمریکا را در سمت دیگر قرار داد.
جهان تک قطبی، آرزوی جناح بازها که ترامپ فعلاً آن را نمایندگی می کند و همیشه بدنبال تحقق آن بوده و هستند و استراتژی جهان چند قطبی تمایل جناح کبوترها و اتحادیه اروپا و هند و چین و روسیه می باشد. جناح جمهوریخواه پیروزی بر اتحاد شوروی را تنها حاصل قدرت نظامی فائقه خود می داند و شرایط را برای کسب هژمونی جهان سرمایه داری و تحمیل هژمون خود بر بقیه دنیا پس از ایجاد سه جنگ مناسب دیده اند و خواهان برقراری یک "نظم نوین جهانی" در قالب فرمول یک جهان ـ یک ابرقدرت می باشد.
تحولات جهان در یک دهه پس از فروپاشی اتحاد شوروی و حمله نظامی آمریکا و متحدین آن به یوگسلاوی نشان داد که مسیرِ تحقق "دولت واحد جهانی" هموار نخواهد بود و تا رسیدن به آن نقطه، فراز و نشیب های زیادی در پیش است و با ظهورِ قدرت های تازه نفس در شرقِ آسیا مثل چین و با نرخ رشد اقتصادی دو رقمی، با شتاب به سمت تبدیل شدن به ابرقدرتی هم تراز آمریکا سیر می کند.
اروپا که به طور سنتی متّحد و دنباله رو آمریکا بود برای اولین بار همراه با آمریکا در تهاجمِ نظامی به یوگوسلاوی سابق شرکت کرد، نشان داد که تمایل چندانی به دنباله روی صد در صدی از آمریکا ندارند. اروپای واحد به رهبری آلمان و فرانسه و با شکست اتحادِ شوروی دیگر خود را وابسته به توانِ نظامی ایالات متحده نمی بیند، چرا که دیگر هیچ دشمن پرقدرتی را در مقابلِ خود ندارد و قدرت اقتصادی اروپا شراکت در ساختار رهبری جهانی را حقِّ خود می داند. قدرت اقتصادی دیگر هند است که هم یک قدرت اتمی است و هم همراه با چین نیمی از جمعیت دنیا و نیمی از بازار مصرف جهانی را نیز در اختیار خود دارد.
باظهورِ پوتین و با دخالت نظامی در گرجستان و جدیداً اِشغال شبه جزیره گریمه، روسیه دوباره به صحنه رقابت های طراز قدرت بازگشته و خواهان سهم خود از کیک قدرت است و به مخالفان استراتژی جهان تک قطبی پیوسته است.
هدفِ مهمّ آمریکا حاکمیّت بر "منابع انرژی" خاورمیانه است و البته نه تصاحب مالکیّت آن بلکه به منظور کنترل بازار آن و به دست گرفتن اهرم استراتژیک تعیین "بهای انرژی" علیه چین و سایر رقبا است و اگر موفق شود مبنای تحقق استراتژی جهان تک قطبی است. در این شرایط مخالفت قاطع اروپا، چین و روسیه با برهم زدن برجام را می توان فهم کرد. دونالد ترامپ با خروج از برجام فراتر از مسئله خاص ایران، کلّ اهرم "ضمانت های بین المللی" و مشروعیّت قراردادهای بین المللی تضمین شده را نیز به زیر علامت سوال برده و دیپلماسی متعارف به عنوان آلترناتیوِ جنگ در دستور کارِ آمریکا نیست.
اروپا، چین و روسیه تا کجا می توانند مسئله خروج ایالات متحده از برجام را کم اثر کنند؟
در دورانِ جهانی شدن سرمایه داری دولت های اروپایی و دولتِ آمریکا نفوذ چندانی بر شرکت های غول پیکر فرا ملیتی ندارند و تحریم ها با شدت و حدّت هر چه تمامتر ادامه خواهند یافت و نفسِ جمهوری اسلامی نیز نهایتاً به شماره خواهد افتاد. اما مسئله فقط تحریم ها نیست بلکه احتمال یک تهاجم نظامی است. ممکن هم هست اگر جنگی پر شدّت در دستورِ کار نباشد مدلی مانند تهاجم در جنگ یوگسلاوی باشد؛ تخریب زیرساخت ها و چند سال طول بکشد. اما فعلاً و در کوتاه مدّت و کم هزینه تر از جنگ، تحریم است که با فساد و ناکارآیی مدیریت جامعه جواب خواهد داد و حاکمیت با تداوم وضع موجود، خود، خود را خواهد خورد!!
مصوّبه اخیرِ کنگره آمریکا مبنی بر ممنوعیّت اقدام نظامی دولت ترامپ علیه ایران بدون اجازه کنگره و ادّعای مایک پومپئو مبنی بر عدم قصد تغییر نظام ایران از جانب دولت ترامپ را باید شوخی تلقی کرد!
ترامپ کاری را می کند که سلف او یعنی جرج دبلیو بوش بدون هیچ مجوزی از کنگره، سازمان ملل، شورای امنیّت انجام داد در زمانِ مقتضی او نیز آن را اجرا خواهد کرد. این اقدامات ترامپ نه از روی بلاهت بلکه از روی پراگماتیسم محض است. در ساختار قدرت دولت آمریکا امکان ندارد که رئیس جمهوری بتواند بدون تعلّق به یکی از جناح های درون "سیستم هژمون" قدرت دولتی را تصاحب و آن را حفظ کند.
در سیستم و ساختار قدرت آمریکا موضوع منافع "سیستم هژمون" و جناح های درونی آن می باشد و دونالد ترامپ نیز بیرون از چارچوب این قواعدِ بازی نهادینه شده نبوده و نیست. در یکسال اول ریاست جمهوری ترامپ با محاصره دستگاه قضایی پیش بینی می شد که به زودی از ریاست ساقط می شود و اگر بدون یک حمایت مقتدر از درون سیستم نبود نمی توانست جایگاهش را تثبیت کند.

منبع: تلگرام نویسنده 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست