سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کلافِگی


بهمن پارسا


• گویی که کوه کَنده ام، از بس که خسته ام
جان بر لبم در این تن و در خود شکسته ام

زُل می زنم در آینه ی قیر گون ِ شب
صبح است و من هنوز در اینجا نشسته ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۲ مهر ۱٣۹۷ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۱٨


 
 گویی که کوه کَنده ام، از بس که خسته ام
جان بر لبم در این تن و در خود شکسته ام

زُل می زنم در آینه ی قیر گون ِ شب
صبح است و من هنوز در اینجا نشسته ام

در گیر خود شدم هَدَفَم بود وا رَهَم
از دام ِ این غریبه ولی وا نَرَسته ام

در این خیال ِ خام که آزاده ام ولی
بر ذرّه های عالم جُنبَنده بسته ام

بهمن فرود آمد و بعد از حلول ِ آن
آغازِ فتنه بود بهار ِ خُجَسته ام

بی پرده گویَمت که در این حلقه ِ حقیر
من عالِمانه رابطه ها را گسسته ام!

تو مثل باد می وَزی و دور می شوی
من چون پرنده از دل ِ آن دام جَسته ام

ای نازنین چو می رسی از راه، در مَزن
من در به روی دشمن خود هم نبسته ام!


۱۴ اکتبر ۲۰۱٨ خانه/مریلند


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست