سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

گذر از کوه های سَرهُر - ۱
خاطرات رضا طاهری در گفتگو با حمید احمدی


رضا اغنمی


• دقیقا با برنامه هایی که مورد علاقه شخص رضاشاه بوده توضیح داده شده. مسئله زمانی بحث انگیز میشود که تدوین کنندگان کتاب که هر دو از یاران و وفاداران حزب توده هستند، کارهای مثبت را بارعایت انصاف با حفظ نظرات انتقادی خود، مسائل زمانه رضاشاه را روایت میکنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۹ فروردين ۱٣٨۶ -  ۲۹ مارس ۲۰۰۷


ناشر: انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران دربرلین
چاپ اول مهرماه ۱٣٨۵ برلین


احمدی، در مقدمه کتاب حاضر «پیشینه‍ی تاریخ شفاهی» و ضرورت آن را توضیح میدهد. در تفهیم ورود این سبک تازه به حوزه‍ی تاریخنگاری کلاسیک، خوانندگان را درجریان شکل گیری تاریخ شفاهی قرارمیدهد. با اشاره ای گذرا ورود خود را به خانواده بزرگ موسسه پژوهشی جهانی شرح میدهد. مینویسد: «نخستین ابتکار دراین زمینه درسال ۱۹۴٨ توسط پرفسور آلن نونیز (Allen Nevnis) ... در دانشگاه کلمبیای آمریکا و سپس در سال های ۱۹۶۰ و... ۱۹۷۰ ... در چندین دانشگاه امریکا و اروپا و کانادا ... ... ... در نهمین کنفرانس بین المللی تاریخ شفاهی ژوئن ۱۹۹٣ در دانشگاه کوتنبرگ سوئد ... نگارنده این سطور در رابطه با اجرای طرح تاریخ شفاهی چپ ایران و ارائه فعالیتها و متدلوژی کارخود در این کنفرانس بین المللی شرکت کردم و به عنوان نخستین ایرانی به عضویت جامعه بین المللی تاریخ دانان شفاهی درآمدم. ... » .
سپس، با شرح ورود این شیوه‍ی تاریخنگاری به حوزه ادبیات ایران را تحت عنوان «نخستین طرح تاریخ شفاهی درباره ایران» که توسط حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد بنیان گزاری شده است مینویسد:
«"طرح تاریخ شفاهی ایران" شامل حدود ٨۰۰ ساعت مصاحبه با ضبط صوت به مدت ۶ سال از سال ۱٣۶۰ تا ۱٣۶۶ به اجرا درآمد. ... این نخستین طرح تاریخ شفاهی است که در ارتباط با گردآوری خاطرات سیاسی ۱٣۰نفر عمدتا از حکومتگران ایران در دوره پهلوی ها اجرا شده است. در این طرح هدف هائی منظور بوده است و من در اینجا آنرا عینا از نوشته مدیرآن طرح نقل میکنم. ...» ص۹.   
و در صفحه «بازتاب فعالیت ایرانیان در حوزه تاریخ شفاهی در عرصه بین المللی بعد از اشاره به اولین پروژه تاریخ شفاهی توسط حبیب لاجوردی، میافزاید:
«در دهه ۱۹٨۰ پروژه تاریخ شفاهی دیگری در ایالات متحده آمریکا به مدیریت مهناز افخمی در حوزه تاریخ شفاهی زنان اجرا شده است. در سال ۱۹۹٨، مرکز "تاریخ شفاهی یهودیان ایران" به مدیریت هما سرشار در لس آنجلس فعالیت خود را آغاز نموده است.
در اروپا، نخستین پروژه تاریخ شفاهی ایرانیان به مدیریت حمید احمدی در فاصله سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ در انستیتوی بین المللی تاریخ اجتماعی در آمستردام به عنوان تاریخ شفاهی چپ ایران اجراء شد...» ص ۲۲
احمدی، اهداف خود را شرح میدهد.
«طرح تاریخ شفاهی چپ ایران» و «مطالعه‍ی تطبیقی روایتگران درحکومت و اپوزیسیونِ»، سیر پیشرفت کارها با جرئیات حتا کمک هائی که از افراد خیر برای ادامه کارش دریافت کرده را روایت میکند. توضیحات مفید مقدمه بیست صفحه ای کتاب، احساس مسئولیت یک نویسنده را به مخاطبین توضیح میدهد.

این نکته را باید یادآوری کرد که درسال های اخیر، از حمید احمدی در زمینه‍ی تاریخ شفاهی چندین اثر خواندنی و پربار منتشر شده که از بهترین اسناد منتشرشده در خارج از کشور است. ویژگی کار و سلیقه‍ی احمدی، زمانی چشمگیر میشود که در گفتگوها و جمع آوری اسناد، دقت و کنجکاوی را تا مرز وسواس به کار میگیرد. تسلط به حوادث گذشته و آشنائی شخصی اش با تنش های سیاسی، در رویاروئی با گفتگو شوندگان هر آنچه در قالب خاطره ها قابل توضیح است شفافتر میکند، و رخدادها را همانگونه که بوده؛ با اعتماد بیشتر، مستند و ثبت میکند. احمدی با این خدمت بزرگش در کنار جمع آوری روایت ها، از فراموشی ملی و موروثی! و هدر رفتن تلاش کسانیکه در دوران نوسازی ایران، سهمی ولو اندک داشته اند، در کنار یکی دو پیشگام دیگر به ویژه ثبت خاطرات چپ اندیشان دوران پهلوی، که سهم بزرگی در تحولات فرهنگی - سیاسی داشتند ادای دین کرده است. این درست است که امروزه با شکست اهداف انقلاب ۵۷ مسبب تیره روزی ایران امروزه به گردن حزب توده و چپ اندیشان انداخته میشود و در هر محفل و هر گذری که بحثی در میگیرد چپ ایران به ویژه حزب توده مورد دشنام قرار میگیرد و آماج دهها اتهامات گوناگون، بی آنکه داوری ها برمبنای اصولی قابل تمیز و تشخیص درست بوده باشد. انگار که قدرت سیاسی و حاکمیت کشور دست حزب توده و چپ ها بوده و باعث و بانی عقب ماندگی ها! اینکه فرهنگ غالب، مانند نظریه مذهبیون، اسلام بدوی پانزده قرن پیش را با معیارهای دوران اینترنت و چیرگی بشر به فضا مورد سنجش قرار میدهند، و دراین رهگذر، آشفتگی های فکری خود را که منشاء و مبداء عقب ماندگی هاست گردن حزب توده و چپ اندیشان میاندازند، کاملا یک فکر انحرافی ست. تبیین اشتباهات هر حزب و سازمان و گروه سیاسی، فرق میکند با صدور آرای سراسر دروغ و تهمت و افترا. پرسش اینست: در ایران، چپ، کی و چه زمانی قدرت سیاسی داشته که باعث عقب ماندگی شده است؟ تسلط ارتجاع فکری با سابقه هزار و چند صد سال، دگراندیشان را در ردیف قربانیان بیشمار این آب و خاک معرفی میکند. با ورود مدرنیته و فرهنگ غرب به کشور در یکصد و پنجاه سال اخیر، قربانیان چپ نیز به دگراندیشان اضافه شده. بنگرید از مشروطیت به این طرف و همین کشتارهای ۶۲ و ۶۷، مجاهدین بودند و چپ اندیشان با مشرب های گوناگون فکری.
شکی نیست که حزب توده نیز مثل دیگر احزاب و گروهها هرگز عاری از لغزش و ایراد نبوده، هنوز تا بلوغ فکری فاصله زیادی در پیش است. عقلانیت و منطق، حکم میکند که داوریها با درنظر گرفتن شرایط زمانه رخدادها باید صورت گیرد نه با ارزشگذاری های آرمانی .
از مطلب دور افتادیم.
حال میرویم سراغ اصل مصاحبه که "طی ۹ جلسه ... در ۱۵ ساعت فیلم ویدیوئی ضبط گردیده است" گفتگو از «دوران کودکی و نوجوانی» طاهری شروع میشود.
رضا طاهری در سمنان چشم به جهان گشوده. خاطرات کودکی او مصادف با زمانی ست که گشایش مدارس نوین در ایران تازه پا گرفته است. اولین «مدرسه در سال ۱٣۰۹ در سمنان تآسیس شد» پیداست که کودکان قبل از آن در مکتب خانه ها با آموزشهای سنتی، خواندن و نوشتن را یاد میگرفتند. اولین معلم های شهر نیز مانند اکثر شهرها «... آخوند، مداح یا روضه خوان بودند... لباس هایشان را عوض کردند و دوره ای برای شکل تدریس برایشان تنظیم کردند. ... آن تعداد از معلمین که معمم بودند، عمامه هایشان را برداشتند، از آنان امتحان کردند و سپس به استخدام وزارت معارف درآمدند...» ص ٣۴
طاهری، سینه تاریخ است. احمدی، با صبر و حوصله با زبانی آشنا، نرم و پخته این سینه را میشکافد با تصاویر روزگاران گذشته در ذهن راوی روح تازه ای میدمد. یاد مانده های طاهری در آینه خیال شکل میگیرد. تآسیس مدارس نوین، مشکلات شاگردان و خانواده ها، شیوه آموزشهای زمانه، دگرگونی روابط اجتماعی با استفاده از تفکر حاکم و مهمتر، میل باطنی روستائیان به تحصیل را روایت میکند:
« ... نخلی برای جوان ها درست میکردند به عنوان شهدای کربلا. نخل چیزی بود که با چوب درست میکردند و آن را تزئین میکردند و حجله میبستند. این قبیل اعمال خرافاتی درحد زیاد و به این شکل ها خود را نشان میداد. در مسجد شاه حتا بچه های مدارس را آورده بودند و نوحه خوانی میکردند ...   ...    ... در سال
۱٣۱۴ تازه یک سالی بود که درگرمسار مدرسه ای تآسیس شده بود. ... ... در آن زمان در گرمسار، مدرسه دخترانه و پسرانه مختلط شده بود ...   در سال های ۱٣۱۵ – ۱٣۱۴ به دستور رضاشاه البته در برخی شهرهای دیگر هم مدرسه مختلط بود. آن مدرسه ای که ما میرفتیم و نامش یاتری بود دخترهای بزرگ هم میآمدند. مثلا در روستایی که پدر و مادر خانم من در آن موقع در آنجا زندگی میکردند، خانم من هم به این مدرسه مختلط میآمد. یعنی پدر و مادرهایی که روشن تر بودند، دخترهایشان را به مدرسه جدید میفرستادند. ... » ص٣٨ – ٣۶
احمدی، از گشایش مدرسه فلاحتی در گرمسار که پدیده جالبی به زمانه خود بود، میپرسد و طاهری تاریخ تآسیس و پیامدهای مثبت آن را بر میشمارد. از ورود ماشین خرمن کوب و ابزار مدرن کشاورزی و انتظامات جدید اداره روستاها اطلاعات تازه ای میدهد. «یک کار دیگری که در این دوره به دستور رضا خان کرده بودند، آوردن تخم پنبه از آمریکا بود و در یکی از روستاهای ورامین بنام فیلستان تخم پنیه را تکثیر کردند.» ص ۴۰ تاسیس کارخانه پنبه پاک کنی و موزه کشاورزی و جشن جوانان و رقص دختران و پسران مدرسه در زمان عروسی ولیعهد و فوزیه از خواندنی ترین مطالب این مصاحبه است تا جائی که احمدی با تعجب میگوید:
«رقص پسران و دختران با همدیگر در گرمسار، مربوط به ۷۰ سال پیش جالبه»
ص ۴۲
طاهری اضافه میکند:
«یک پنجم روستاهای آن محل، مدرسه داشت ... من روزی ۶ کیلومتر صبح میرفنم به گرمسار و ۶ کیلومتر بعد از ظهر برمیگشتم.»
در آن فضای نوشکفته فرهنگی که درحال گسترش است طاهری میگوید:
«واقعا رضاشاه مثل نور چشم ما بود، ما نمیدانستیم که از لحاط سیاسی کارش به کجا میکشد ولی هرچه بود مردم را داشت از آن گرفتاری خرافات و مکتب خانه ها و با ایجاد مدارس جدید نجات میداد و در مجموع به وضع اقتصادی آن محل هم کمک شده بود. ... ... در اغلب روستاها درختان اکالیپتوس کاشته بودند که برای معالجه بیماری مالاریا موثر بود. رضاخان با سرمایه خودش شرکنی درست کرده بود به نام شرکت پنبه، پشم و پوست که اسمش را گذاشته بودند "پ. پ. پ." ... این سه محصول را صادر میکردند و آلمانیها و انگلیسی ها می خریدند و درقبال آن قماش و لوازم برقی برای روستاها میآوردند و به تدریج بخشی از مردم با استفاده از این وسایل آشنا میشدند. ... » ص ۴۷ - ۴۴
در این گفتگو، صحبت هایی مطرح میشود که در جهت پیشرفت و رفاه روستائیان و جامعه عقب مانده کشور و دقیقا با برنامه هایی که مورد علاقه شخص رضاشاه بوده توضیح داده شده. مسئله زمانی بحث انگیز میشود که تدوین کنندگان کتاب که هر دو از یاران و وفاداران حزب توده هستند، کارهای مثبت را بارعایت انصاف با حفظ نظرات انتقادی خود، مسائل زمانه رضاشاه را روایت میکنند.
واقعیت اینست که ظهور رضاخان در صحنه سیاسی ایران، در آن سالهای نکبت بار، سیمای اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران را دگرگون کرد. تغییرات بنیادی با ساختارهایی نو شکل گرفت. البته خیلی کارها باتوجه به سنت های ریشه دار و جان سختّ باقی ماند و یا در اشکال بزک شده تداوم پیدا کرد. طبیعی ست که تغییرات بنیادی در تمامی جنبه ها،در هیچ دوره ای در آن مدت کم امکان پذیر نبود. ترمیم آن همه ویرانی و فقر و فلاکت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی که از قاجار به ارث مانده بود، به اضافه نوسازی و عمران و آبادی درسطح کشور، که تقویم یک یک آن از عهده این بررسی خارج است؛ در آن شانزده هفده سال، فقط از عهده یک حاکم دلسوزی بر میآمد چون رضاشاه که صد البته مستبد هم بود. بی انصافی ست که نادیده گرفتن خدمات و تکرار مدام اشتباهات و همه نکبت و فلاکت های هزار ساله را گردن حکومت انداختن. ایران آن زمان بیش از آن امکان رشد و پیشرفت و سازماندهی نداشت. امروزه خیلی آسان است گفتن و از کنارش گذشتن آن حوادث. تدبیر و دلیری میخواست و شرزه شیری که بتواند جلو شبکه گسترده و ریشه دار ملایان، با سابقه پانزده قرن حکومت نافذ را گرفتن؛ و از دست بدرآوردن تعلیم و تربیت و اداره دستگاه قضا و موقوفات را با آن پایگاه قوی که در بین مردم داشتند. کینه های القائی که سالها افکار چند نسل را با پریشانگوئی های تکراری، به بیراهه کشانده، آن چنان بر اذهان بیمارجامعه سایه انداخته که تمیز سره از ناسره را ناممکن کرده است. هنوز در پی شش دهه ای که از سقوط رضاشاه گذشته، درسر هر بزنگاهی گریبان او را میگیرند و فلاکتهای تاریخی را گردن او میاندازند. کم مانده که حمله عرب و مغول، حتا ظهور صفویه را به حساب رضاخان نگذارند!
انگارکه قبل از رضاشاه، ایران بهشت برین بود که با آمدن او کشور تبدیل به جهنم گردید. دگرگونیهای بنیادی زمان رضاشاه، دلیل برنادیده گرفتن اختناق و سانسور حاکم نیست. پلیس سیاسی بود. خفقان بود. زندان و سرکوب بود. تبلیغات ناسیونالیستی بود. بدتر وننگین تر از همه قوم زدائی بود با آثار ویرانگزش. همانگونه که طاهری به برخی از آنها اشاره کرده . بحث بر سر تعادل گفتمان است و به کار گیری شیوه‍ی درست و منطقی و دیدن هر دو روی سکه در ترازوی داوریها. تنها گفتن و برشمردن معایب و نادیده گرفتن خدمات و محسنات، نه کار شرفتمندانه ایست و نه درمنزلت و فضیلت قلم. این جاست که وفاداری طاهری و حمید احمدی به ارزش ها و صداقت های تجربه عمر و تاریخنگاری برجسته میشود و من خواننده را به تحسین وا میدارد.
هر دو این ها از طیف چپ هستند و با آرمان های حزب توده بالا آمده اند و در تنش های سیاسی آبدیده شده اند. درانتقال تجربه ها به نسل بعدی تجربیات خود را بی کمترین پاداش مادی به آیندگان وا میگذارند.

برای مطالعه آثار این نویسنده از وبلاگ های زیر دیدن کنید.
www.ketabsanj.blogspot.com
www.ketabedastan.blogspot.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست