سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

عروس بیابان
نگاهی به شعرفامیل اثر مانا آقایی


رضا شهرستانی


• ما در فامیل با یک زمان روبرو هستیم در آغاز کلمه بود و کلمه بیابان شروع می شود و هنگامی که شاعر اعلام می کند که او عیسی بن خود است باز در آغاز کلمه بود و کلمه بیابان بود روبرو هستیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ فروردين ۱٣٨۶ -  ۲٨ مارس ۲۰۰۷


کلمه یا مفهوم فامیل، واژه و مفهوم ارث را در ذهن تداعی می کند.   فامیل، ریشه است، ارث است، رنگ مو است و ساختار است در مقیاس مینیاتور.
ساختار ارث است، زن در ارث اتفاق می افتد و زن ارث است.
بیان جبرارث در فامیل در قالبی نسبتا کوتاه و با استفاده از استوره ها و تصویرهای مذهبی به تصویرکشیده می شود و با تکیه به همان تصویرها دست نقطه پایان را تجربه می کند.
شرط پیامبر بودن پیامبران سخن گفتن با زبان پیامبران است. تکرار سه باره ی در آغاز کلمه بود و کلمه بیابان، فضای مناسب رادر اختیارگناهکار گذاشته است تا او اعلام کند من عیسی بن خودم هستم

بیابان تاجی از خار رو به گناهکار هدیه می دهد. در فامیل گفته نمی شود چرا او گناهکار است. اگر ما گذاشتن تاج را بر سر گناهکار نشانی از زن بودن گناهکار فرض کنیم، شاید این به خودی خود و در درون ساختاری که بیابان بر گرد آن می چرخد، دلیلی کافی و قانع کننده باشد تا او گناهکار تعریف شود. فامیل بیان نوعی ارث ، جبر یا ساختار است که گناهکار در آن جان می گیرد یا شاید درستر و به قول گناهکار زنده زنده می میرد.

ساختار بی شباهت به سن تاتر نیست. نقش ها تعیین شده اند و بازیگران تنها در دیالوگها و منولوگها و نقش های از پیش تعیین شده می توانند روی سن جان بگیرند. هر کس در این آغاز جان بگیرد، مجبور به دوش گرفتن صلیبی است. بیابان این نقش ها را مثل نقل و نبات و با تکیه به زبان و منطقی اسیر در درون ساختار این نقش ها را بین حاضرین روی سن پخش می کند. سن رو به حاضرین کرده می گوید؛ بیا یهودا این صلیب ما تو، پدر مقدس بیا این صلیب مال تو، گناهکار بیا این تاج خار مال تو و...در این سن هر کس صلیبی بر دوش گرفته و مجبور است حتی در سردترین روزها و تاریکترین لحظه های سال و حتی در روزهای تعطیل و تعطیلات تابستانی هم آن را بر دوش گرفته راه برود، بر دوش گرفته بخوابد، بر دوش گرفته رو یه سوی صلیب بر دوش گرفته ی دیگری بگوید سلام همشهری حالت چطور است. تقسیم صلیب در بیابان و تقسیم نقش ها در روند اتفاق نمی افتد.
ما با ساختاری مواجه هستیم که هم گناهکار و هم یهودا اسیر آن هستند. در این سن حتی پدر مقدس که باید آدم گردن کلفتی باشد، با مقدس ترین کتابها درجیب یا دست، تنها است. بگذرم.
آنچه در فامیل روی می دهد در بخش پایانی شعر و اعلام عیسی بن خود بودن گناهکار است. پیش زمینه های مشروعیت لازم برای اعلام عیسی بن خود بودن گناهکار در سه بخش شکل می گیرد تا با یک نقطه در بخش چهارم به پایان برسد. وجود سه بخش اولیه در فامیل رحمی است که بخش چهارم در آن به رشد و مشروعیت لازم را ظهور پیدا می کند.

گناهکار مجبور است با منطقی که بیابان بر گرد آن می چرخد( در منطق بیابان شورش بدون دلیل، نمی تواند موضوعیت داشته باشد. مثلا شما نمی تواند مشروعیت لازم را برای شورش به دست آورید به صرف اینکه مثلا رو به خود بگویید من دلم می خواهد شورش کنم!)فامیل مجبور است تا در سه بخش اولیه شعر درگیر شود تا مشروعیت لازم در اختیار او گذاشته شود تا او بتواند عیسی بن خود بودن خود را به گوش خود و به گوش مخاطب برساند.
سه بند اول فامیل در واقع پاسخ به این چرای معلق در هوا است که منطق به گناهکار تحمیل می کند. با وجود سه بند اول نه ما رو به گناهکار و نه گناهکار رو به خود می تواند بگوید، عیسی بن خودت؟ چرا؟ این اعلام و ادعا با کمک زبان و منطق زبانی صورت می گیرد که بیابان با آن آشنا و بر گرد آن می چرخد.
آنچه در سه بخش اولیه فامیل بیان می شود بیان ارثی است که به گناهکار رسیده است.
به عبارت دیگر سه بخش اولیه فامیل پاسخ به چون و چرایی است که اعلام عیسی بن خود بودن گناهکار می تواند در پی داشته باشد.
نکته ظریفی که می تواند موجب دلشکستگی، و دست و دل آدم را به جای اعلام عیسی بن بودن خود به سوی پرچم سفید ببرد این نکته است که گناهکار در فامیل در منطقی که بیابان بر گرد آن می چرخد اسیر است و حتی هنگامی که عیسی بن خود بودن را به گوش خود و ما می رساند، از درون منطق و زبان بیابان پا به بیرون نمی گذارد. شاید بدون اینکه خود و یا ما بدان آگاه باشیم و در خفا و اگر به تئوری توطئه معتقد باشیم که انشاالله هستیم، من فکر می کنم که این شورش و عیسی بن خود بودن در نهایت توسط خود بیابان در دهان گناهکار گذاشته شده است! چرا که رد پای این فرار یا امکان فرار در زبانی که فامیل بر گرد آن می چرخد دیده نمی شود. درادامه ی این نکته ی به قول خودم ظریف را به حال خود رها کرده و از درگیر شدن با آن خودداری می کنم. در ادامه ی این مطلب فرض را بر این می گذارم که عیسی بن خود بودن گناهکار، شدنی است.

موتور حرکت در فامیل، بیان و به تصویر کشیدن، احساس یا شناختی است که      گناهکار از خود و بیابان دارد یا احساس می کند که پیدا کرده است. فامیل تلاشی است برای پاسخ دهی به واقعیتی که گناهکار خود را در درون آن اسیر می بیند. این شناخت یا احساس، احساس و بیان آنچه که گناهکار بر زبان می آورد قافل گیرکننده نیست. حتی زمانی که گناهکار در بخش پایانی شعر اعلام شورش می کند، این شورش خالی از جار و جنجال ، و خطر، خالی از کنجکاوی، و بیشترشبیه یک نوع شورش آکادمیک است. احساس من این است که گناهکار با چشمان و بیدار این خبر را اعلام نمی کند که هیچ این اعلام شاید در بدترین لحظه هایش آلوده به یک خمیازه هم باشد. چرا؟ شاید به خاطر زبان و منطقی است که فامیل بر گرد آن می چرخد.
اما آنچه که مسلم است این موضوع است که این شورش غیر قابل منتظره و یا قافل گیر کننده نیست. حتی این شورش در داخل بیابان امری شناخته شده و تا حدود زیادی کلیشه شده است.

ما در فامیل با یک زمان روبرو هستیم در آغاز کلمه بود و کلمه بیابان شروع می شود و هنگامی که شاعر اعلام می کند که او عیسی بن خود است باز در آغاز کلمه بود و کلمه بیابان بود روبرو هستیم.
قبول عیسی بن خود بودن در زمانی که ایستا است، در درون ساختاری که بیابان است، خالی از اشکال نیست. علاوه بر پیش زمینه های اعلام عیسی بن خود بودن گناهکار که در سه بخش اولیه شعر بیان شده خالی از اشکال نیست. به اشاره ی کوتاهی به یکی از این دلایل بسنده می کنم. اشاره ی کوتاه به تنها گذاشتن گناهکار توسط پدر( پدرمقدس). حضور بیابان، پدر( پدر مقدس)، برادرانی که یهودا هستند، در ذهن خودآگاه و ناخودآگاه گناهکار با مفهوم تنهایی در تضاد قرار دارد. چرا که نه بیابان، نه پدر مقدس و نه حتی برادرانی که یهودا هستند یک لحظه گناهکار را به حال خود رها نمی کنند، مدرک این ادعا این که گناهکار به هر کجا که سرک می کشد حضوربیابان،حضورپدر مقدس، حضور برادرانی که یهودا هستند پر رنگ و پر شما است. حتی هنگامی که گناهکاررو به سوی فرار دارد، بیابان صلیبی را در اختیاراومی گذارد تا او بتواند عیسی بن خود بودن را اعلام کند. طناب نجات گناهکار یا راه فرار، حتی یک فرار لحظه ای تنها با کمک زبان و فرار زبان بیابان است که شدنی است. ما در فامیل شاهد فرار زبان نیستیم. در بخش پایانی اشاره ای گذرا به این موضوع خواهم داشت.   

انتخاب زبان در فامیل نشان از ذکاوت شاعر و درک ضرورت انتخاب قالب با توجه به مضمون است. البته بکار بردن استوره ها و تصویرهای مذهبی خالی از اشکال نیست با این به فضای کلی شعر این استوره ها و تصویرها جا افتاده و مناسب به نظر می رسند. همانطور که گفتم انتخاب این زبان در شعر فامیل با تم شعر همخوانی و نقطه ی قوت فامیل است و همزمان نقطه ی اصلی ضعف شعر هم. در حالی که زبان انتخاب شده با فضا و تم شعر همخوانی دارد، این زبان نه تنها فضا و زمین لازم را برای رسیدن گناهکار به هویتی که گناهکار نیست را نه تنها در اختیار شاعر قرار نمی دهد.

رابطه ی انسان و زبان بی شباهت به رابطه ی اسب و سوار نیست. زبان در فامیل اسبی نعل شده است، از یورتمه خبری نیست و دهنه ی زبان در فامیل حتی برای یک لحظه رها نمی شود. برای سواری گرفتن، کنترل یک ضرورت است و ضرورت دیگر شل کردن دهنه. احساس من این است که سوار در فامیل آنقدر به کنترل فکر کرده است، که سواری را از یاد برده است. نتیجه ی کار شعری است من اسم آن را می گذارم شعر کنترل.
زمینی که فامیل روی آن جان گرفته است یک زمین بازی بی طرف نیست. کفه ی شاعر، انسان بر کفه ی زبان می چربد. بنابراین ما شاهد اتفاق زیادی روی این زمین بازی نیستیم، فضای تازه ای، پنجره ای تازه ای گشوده نمی شود. البته من به سهم خود به دنبال پنجره و فضای تازه در زبان نیستم آنچه من به دنبال آن هستم ترکیدن لاستیکهای فرسوده ای است که گاه و بیگاه عادت دارند در زبان روی دهند، ترکیدنهایی که به صورت معجزه آسائی عادت دارند چرتم را بپرانند.

www.ravaq.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست