سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

لیلا الشامی
توجیه ناپذیر: ادلب و چپ


پروین اشرفی


• به جای اینکه با زنان شجاع در ادلب، یعنی زنانی که هم در مقابل رژیم و هم در مقابل گروه های افراطی مسلح مقاومت می کنند و برای غلبه بر آداب و رسوم سنتی و پدرسالارانه عمیقا متمرکز، میرزمند ابراز همبستگی نمایند، ترجیح میدهند حکومتی را مورد حمایت قرار دهند که شبه نظامیان را برای انجام عملیات تجاوزهای وسیع در درون مردم مخالف، گسیل میدارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ شهريور ۱٣۹۷ -  ۱٨ سپتامبر ۲۰۱٨



حملات هوایی رژیم و روسیه به ادلب در روز شنبه، به مثابه مقدمه ای بر عملیات از پیش تعیین شده دیرین برای بازپس گرفتن کنترل این استان، شدت یافت.

فقط یک روز پیش از این حمله، هزاران تن از مردان و زنان و کودکان سوری در 120 منطقه و روستاهای اطراف مناطق آزاد شده، با شعار "مقاومت از آن ماست"، به خیابان ها آمدند.

آنها بخاطر زندگیشان دست به تظاهرات زدند. اکنون ادلب محل سکونت 3 میلیون تن است که یک سوم آن را کودکان تشکیل میدهند. بیش از نیمی از جمعیت کنونی ادلب، از مناطق دیگر به این استان کوچ داده شده و یا مجبور به ترک محل زندگی خود شده اند. گزینه های آنها برای فرار از حملات محدود است. مرزها را بسته اند و هیچ منطقه امنی هم باقی نمانده است. آنها نمیخواهند مجبور به ترک خانه هایشان گردند. در این تظاهرات، بسیاری از مردم پلاکات هایی را در مخالفت با خواست فرستاده سازمان ملل، استفان دمیستورا حمل می کردند، یعنی مخالفت با اسکان غیرنظامیان در مناطق تحت کنترل رژیم ، مناطقی که آنها ممکن است در آن سر از اطاق های شکنجه در بیاورند و یا با قاچاق اجباری روبرو شوند، آنگونه که در مورد دیگران پیشتر رخ داده بود. "مصالحه" در سوریه به مفهوم بازگشت به انقیاد، حقارت و ستم است.   

هدف معترضین با پلاکات ها و شعارهایی که حمل میکردند مشخص بود: جلوگیری از حمله توسط رژیم و پشتیبانان آن، به جهان این را نشان بدهند که در ادلب مردم غیر نظامی ای هم هستند که زندگی آنها اکنون در معرض تهدید قرار دارد، و تأیید بر اینکه آنها همچنان حکومت اسد را نمی پذیرند. طنین شعار "مردم سقوط رژیم را میخواهند" در جمعیت، یادآور روزهای اول قیام بود. آنها نه تنها بر علیه فاشیسم داخلی، بلکه بر علیه امپریالیست های خارجی که از دیکتاتور در عملیات پاکسازی اپوزیسیون داخلی اش حمایت نموده اند – از جمله روسیه و ایران - نیز اعتراض میکردند.   

با این وجود خواسته های معترضان ضد جنگ سوریه، از سوی "چپ ضد جنگ" غربی بار دیگر نادیده گرفته شد. به جای درخواست پایان دادن به بمباران یا به جای حمایت از قربانیان جنگ، بسیاری از آنها روایت رژیم از "جنگ بر علیه ترور"، مبنی بر اینکه هدف حمله، نابودی جنگجویان جهادی است را برگزیدند. این چنین تخیلاتی باید در روز شنبه خراب میشد. بیمارستان شام در روستای حاص در جنوب ادلب توسط بمب های بشکه ای و موشک مورد هدف قرار گرفت و خدمات رسانی آن متوقف شد. این بیمارستان در زیرزمینی در یک غار واقع شده بود و تلاش برای حفظ آن از بمباران هوایی نتیجه نداد. بنا بر گزارش اتحادیه سازمان های مراقبت های پزشکی و درمانی، سه بیمارستان، دو مرکز دفاع مدنی و یک سیسم آمبولانس در تاریخ ششم و هفتم سپتامبر در ادلب و شمال حاما مورد حمله قرار گرفت و هزاران نفر را از دسترسی به مراقبت های پزشکی محروم ساخت.

گروه های افراطی در ادلب حضور دارند – برخی از آنها به دنبال جابجایی از مناطق دیگر، توسط خود رژیم به ادلب فرستاده شدند. هیئت تحریرالشام (Hayaat Tahrir Al Sham) که سابقه پیوند با القاعده را دارد، توسط 10 هزار جنگجوی خود بر بیشتر این استان تسلط دارد. اما این "سنگر القاعده" قادر نشده است حمایت اکثر مردمی را که مداوما در مقابل حضور این گروه و ایدئولوژی اصولگرای آنها مقاومت می کنند، به خود جلب نماید. در اعتراضات روز جمعه گذشته در ادلب، هیئت تحریرالشام به سوی مردم آتش گشود تا تظاهرات را در هم بشکند. جمعیت فورا با آنها به ستیز برخاسته و آنها را "شابیها" (یعنی اراذل و اوباش رژیم) خطاب کرده و با اشاره به نام رهبر گروه شعار دادند "جوهانی برو گمشو".

بسیاری از "چپ" ها مدعی اند از میان یک جمعیت سه میلیونی "هیچ آدم خوبی باقی نمانده است" که مورد حمایت قرار گیرد! یا بر این باوراند که حضور چند هزار افراط گرا، در توجیه ویران ساختن ادلب و یا مجازات جمعی ساکنین آن کفایت میکند. اکثر شهروندان نامرئی سوری که از اسلحه جهت بکارگیری قدرت استفاده نمی کنند، به مثابه مسئله ای بی ربط، کنار گذاشته میشوند. آنها نادیده گرفتن کسانی که در مقابل همه اشکال استبداد مقاومت کرده و متعهد به ایجاد آینده ای بهتر برای خانواده ها، عموم و جامعه به مثابه کل می باشند را برگزیده اند. آنها بطور عجیب و غریبی گزینه ای را ارائه میدهند که در آن انتخاب فقط بین اسد و القاعده می باشد، تو گویی که نبرد و مبارزه عمیق اجتماعی، یک مسابقه فوتبال مابین دو طرف است. طرفی که آنها پشتیبانی می کنند، یک رژیم فاشیستی است – زیرا حداقل یک رژیم "سکولار" است! – رژیمی که کودکان را در خواب میکشد، اردوگاه های مرگ برپا می کند که در آن مخالفین تا پای مرگ مورد شکنجه قرار میگیرند، و رژیمی که از سوی سازمان ملل به "جرم قتل عام" متهم می باشد. هر کسی که در مقابل بازگشت به کنترل رژیم مقاومت کند، بعنوان دشمن محسوب گشته و هدفی قانونی برای حمله معرفی میشود. آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی اهدافی هستند که گویا فقط غربی ها باید آرزویش را بکنند. بقیه باید فقط خفه شده و با آن کنار بیایند.

در این دیدگاه منحوس نژادپرستانه، هر فردی یا عضو القاعده است و یا هوادار آن. این واقعیت که زنانی در این جوامع محافظه کار و روستایی هستند که مانند آنها لباس نمی پوشند، یا بر موانع بسیار و همچنین بر تهدیداتی که به سبب شرکت آنها در عرصه عمومی، متوجه ایمنی آنهاست، شجاعانه فائق آمده اند (آنگونه که در اعتراضات روز جمعه انجام دادند) ، به مثابه شواهدی بر تمایلات تروریستی ارائه میگردد و بخودی خود توجیهی میشود برای نابودی آنها. به جای اینکه با زنان شجاع در ادلب، یعنی زنانی که هم در مقابل رژیم و هم در مقابل گروه های افراطی مسلح مقاومت می کنند و برای غلبه بر آداب و رسوم سنتی و پدرسالارانه عمیقا متمرکز، میرزمند ابراز همبستگی نمایند، ترجیح میدهند حکومتی را مورد حمایت قرار دهند که شبه نظامیان را برای انجام عملیات تجاوزهای وسیع در درون مردم مخالف، گسیل میدارد. شبه نظامیانی که موش وارد واژن زنان زندانی مینمایند. فاقد صفات انسانی جلوه دادن مردم سوریه آنچنان تمام و کمال بوده است که بسیاری سخت باور میکنند که در این میانه هرج و مرج و جنگسالاران، مردم عادی ای هم مانند "ما" ممکن است وجود داشته باشند که ارزش حمایت دارند.      

فهم این امر دشوار است که چگونه یک رشته بمباران ویرانگر توسط حکومت سوریه و روسیه در مناطق مسکونی پرجمعیت، میتواند توسط کسانی که مدعی اند "ضدجنگ" می باشند، نادیده گرفته شود. عملیاتی که صدها هزار نفر را به قتل رساند. به نظر میرسد که زندگی مردم سوریه فقط زمانی معنا می یابد که توسط بمب های غربی تخریب شود. امروزه مقوله "ضدامپریالیسم" اغلب به مثابه پوششی برای حمایت از رژیم های مستبد توسط آنهایی مورد استفاده قرار میگیرد که دارای این امتیاز هستند که هرگز زندگی تحت حاکمیت این رژیم ها را تجربه نکرده باشند. نه تنها جنایات جنگی و سایر بی رحمی ها نادیده گرفته میشود، بلکه تلاش میشود تا مرتکبین جنایت، از تقصیر مبرا گشته و وقوع چنین جنایاتی انکار گردد. تئوری توطئه، که اغلب از دولت روسیه و رسانه های جمعی کاملا راست نشئت میگیرد، در مورد حمله شیمیایی ساختگی دست به دست میگردد، تا جنایات رژیم را ماست مالی کرده و مورد هدف قرار دادن غیرنظامیان و کارگران بشر دوست را توجیه نمایند. سوریه به موضوع گفتگو برای کسب امتیاز سیاسی تبدیل شده است، بدون اینکه خطرات واقعی ای که چنین اتهامات دروغین برای جان افراد ایجاد می کند، یا درد عمیق و بی عدالتی که در حق قربانیان روا شده است، بازبینی شود.

روهینی هنسمن (Rohini Hensman) در کتاب اخیر خود "توجیه ناپذیر: دموکراسی، ضد انقلاب و لفاظی علیه امپریالیسم" می پرسد "چگونه است که لفاظی علیه امپریالیسم در حمایت از ضدانقلابیون ضددموکراتیک در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار گرفته است؟" او استدلال می کند که سه نوع "شبه ضدامپریالیست" وجود دارد. دسته اول آنهایی که بر این باورند که "غرب باید تنها سربکوبگر در همه شرایط باشد"، یک "غرب - محوری ای که آنها را به این واقعیت آشکار بی توجه میسازد که مردم دیگر نقاط جهان نیز عاملیت دارند و میتوانند آن را، هم برای سرکوب دیگران و هم برای مقابله علیه سرکوبگر،به کار گیرند". دسته دوم شامل "نئواستالینیست ها" ست که "از هر رژیمی که توسط روسیه حمایت شود، صرفنظر از اینکه تا چه حد دست راستی باشد، پشتیبانی می کنند". دسته سوم "شامل ظالمان و امپریالیست ها، مرتکبین جنایات جنگی، مرتکبین جنایات علیه بشریت، نسل کشی و تجاوز می باشند که به محض اینکه با انتقاد از سوی غرب مواجه میشوند، بلافاصله مدعی میگردند که آنها به سبب ضد امپریالیست بودنشان است که مورد نقد قرار میگیرند."

هنسمن در دفاع از استدلالات خویش، جمعبندی مبسوطی در مورد ضدامپریالیسم واقعی در قیاس با "شبه ضدامپریالیسم" ارائه میدهد و آن هم از طریق مطالعات موردی پیرامون روسیه و اوکرائین، بوسنی و کوسوو، ایران، عراق و سوریه. او نشان میدهد که چگونه خودخوانده "چپ ها" مکررا رژیم های مستبد را در مقابل مبارزات دموکراتیک مردم مورد حمایت قرار داده و تعصب ضدمسلمان را اشاعه داده اند، با فاشیست ها اتحاد تاکتیکی ایجاد کرده اند، تئوری توطئه و تبلیغات حکومت کرملین را گسترش داده و خود را به انکار نسل کشی/ کشتار و سرزنش قربانیان مشغول نموده اند. کتاب او که شایسته است بطور گسترده ای خوانده شود، یک یادآوری به موقع است در مورد اینکه روایات تبلیغاتی پیرامون سوریه، که در آن چپ های افراطی، گفتمان راست افراطی را انعکاس داده و ژئو پولیتیک را بالاتر از مبارزات و زندگی مردم قرار میدهند، نشانه یک بیماری بسیار گسترده است.

همزمان با بمبهایی که بر ادلب فرو میریزد، تعداد اندکی از سوری ها در انتظار دیدن اعتراضات وسیع در سرتاسر دنیا در حمایت از مطالباتشان و در دفاع از زندگی آنها می باشند. آنهایی که مدعی "انترناسیونالیسم" هستند، سوری ها را بحال خود رها کرده و به انزوا طلبی، یا بدتر از همه به توجیه فاشیسم، عقب نشینی نموده اند. بدون پرداختن به این مقوله ها، چشم انداز ایجاد یک جنبش انترناسیونالیستی علیه اقتدارگرایی، امپریالیسم، جنگ و سرمایه داری بعید به نظر میرسد. در این میان می توان انتظار داشت که جنایت هایی که جهان را برآن داشت تا شعار "دوباره هرگز" را سر دهد، همواره تکرار شود.



• لیلا الشامی فعال و نویسنده سوری بریتانیایی است و به همراه رابین یاسین – کساب کتاب "کشوری که می سوزد: سوری ها در انقلاب و جنگ" را تألیف کرده است.

منبع : Freedom
https://freedomnews.org.uk/indefensible-idlib-and-the-left/


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست