سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

صدای شکستن تابوها
در اهمیت شکل بخشیدن به یک آلترناتیو میهنی- (۱)


جمشید طاهری پور


• حکومت اسلامی در موقعیت پیشافروپاشی قرار گرفته است. از نشانه‌های اصلی چنین موقعیتی تعمیق تضادها در صفوف بالائی ها و ضعف و فترت دولت و حکومت در مدیریت جامعه بویزه ناتوانی در مدیریت سیاسی و اقتصادی است. نظام مستقر چندان مافیائی شده که در جامعه شکلی از خلاء قدرت به چشم می خورد. حکومت خود را با بحران مشروعیت و اعتماد مردم دست به گریبان می بیند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۲ شهريور ۱٣۹۷ -  ٣ سپتامبر ۲۰۱٨


دیدار

   رفیق قدیمی من که به رسم هرسال، دو بار ایران می رود، هفته پیش بنا به عادت خوشش، با چند جلد کتاب تازه که با خود از ایران آورده بود، به دیدارم آمد. دیدار های او سرخوشم می‌کند و هر بار حرف و حدیث تازه ای برایم دارد که حامل الهام برای منست. یادتان هست؟ دو سال پیش که گزارشی از دیدار او نوشتم بر این نظر بود ایران مثل این است که در زمان تکوین سیاهکل قرار دارد، می گفت؛ ایران به فریاد اعتراضی از متن جامعه نیاز دارد! وقتی خیابان اعتراض در دیماه سال بعد پیش آمد، به نگاه تیز او صدآفرین گفتم!

کتاب‌ها را که به من می‌داد دستش می لرزید. نگران پرسیدم؛ مثل اینکه حالت خوب نیست؟ جواب داد، در ایران هیچ‌کس حالش خوب نیست! و نقل ایران را پی گرفت؛ خلاصه نقل اش این بود که می گفت؛ این بار ایران به کلی دلنگان بود! پرسیدم یعنی چی؟ گفت یعنی اینکه داخلی ها هم دارند به آخر خط فکر می کنند! پرسیدم چطور؟ پاسخ داد؛ حالا نجوا های زیرگوشی رهائی حکومت از قید اسلام، توی اعلام و اعلامیه هاشان هم آمده! و ادامه داد؛ تابوهاشان دارد می شکند! به خودم یادآوری می کنم که انقلاب مشروطیت وقتی سر افراشت که رجال خواهان حکومت قانون در درگاه سلاطین قاجار، از اصلاح ساختار استبداد قجری که متکی بر اتحاد قبایل بود ناامید و از آن به سود تحول ساختاری روبرگرداندند، تحولی که فقط با انقلاب مشروطیت ممکن شد.

به چهره رفیقم خیره می شوم، غم سنگینی دور گودی حلقه چشم‌هایش سایه انداخته، نگاهش روی من است، می‌پرسم از من و تو چه کاری ساخته است؟ پوزخند می‌زند، جویده جویده رو به من می گوید؛ جمشید! راست اش را برایت بگویم ایران در چشمم مثل یک عمارت کلنگی قدیمی آمد که خیلی جاهاش نمانده و کل اش در حال فروپاشی است. آدم می‌ترسد عنقریب فرو بریزد و خودش و زار وزندگیش هم تمامن زیر آوار برود. آن چیز که همه را فراگرفته انتظار است. همه منتظر یک اتفاق هستند! در چنین وضع و حالی هر اتفاقی محتمل است؛ یک اتفاق خوب، یا یک اتفاق بد! خوب و بداش به حال وضع آدم اش بر می گردد! ممکن است تو بگوئی خوب شد، اما برای من، من ممکن است در این فکر و نظر باشم؛ عجب پیش آمد بدی! و ادامه می‌دهد؛ ایران حالا به یک صدائی از جنس امید و انتظار همین مردم کوچه و خیابان احتیاج دارد؛ صدائی که آهنگ خیابان اعتراض و طنین نام های نانوشته ی انتخاب هاشان را داشته باشد، ایران نیازمند یک آلترناتیو میهنی است؛ نه اسلامی، نه جمهوری، نه پادشاهی، بله! محتاج یک آلترناتیو عموم مردمی به معنای واقعی و قابل قبول است!

وضعیت پیشافروپاشی

   ایران برخلاف بیم و نگرانی رفیقم فرو نمی پاشد. آنچه که فرو می‌پاشد حکومت اسلامی است. فروپاشی سرنوشت محتوم این حکومت است، حالا کی؟ من نمی دانم! اما اکنون بیش از هر زمانی طی این ۴۰ سال، نشانه‌ها و علائم آن ظاهر و آشکار شده است.

   روحانی در مجلس در پاسخ سوألات نمایندگان به فرموده «رهبر» هیچ چیز نگفت اما یک چیز گفت که به گمان من، خواسته و ناخواسته، اتمام حجت و اظهار نظری است در باره فروپاشی! او گفت؛ «چرا در ۷-۸ ماه اخیر ناگهان شرایط نویی ایجاد شد؟ ممکن است شما بگویید که این شرایط جدید بدلیل اشتغال، ارز، سیستم بانکی و یا قاچاق بود؛ به نظر بنده اشکال از تصور مردم و ترسیم ملت ایران نسبت به آینده ایران بوده است. ناگهان تصور مردم نسبت به آینده ایران دچار تغییر شد که درد بزرگی است. اشتغال و بیکاری دردهای بزرگی هستند، نابسامانی بانکی، رونق و ارز موضوع مهمی است؛ اما همه اینها در برابر اعتماد و امید مردم ناچیز است... رئیس جمهور افزود: چرا امید مردم تغییر پیدا کرده و نسبت به آینده ایران دچار تردید شده اند و حتی عده ای نسبت به عظمت و قدرت نظام، رشد و توسعه آینده دچار شک شده اند؟ این شک را باید درمان کنیم... » ( اخبار روز – ۶ شهریور). بر اهل نظر آشکار است که روحانی، این سخنان را در مذمت و محکومیت تبلیغات و اقدامات رقبای خود که به او دشمنی می‌ورزند بر زبان رانده اما در عین حال باید دانست که هر سخنی – بویژه سخنی که روحانی گفت – یک زمینه اجتماعی می خواهد و یک بستر واقعی دارد.

در سنت سیاستگزاری های ما در قدیم، رسم این بود که اوّل می کوشیدیم تحلیلی از موقعیت لحظه بدست دهیم و در پی آن و بر پایه آن بود که سمت و سیاست طراحی و وظایف خود را تعیین می‌کردیم. اینکه تحلیل و سمت و سیاست‌های ما و لاجرم وظایفی که بر عهده خود می‌شناختیم برون کردهائی از یک آگاهی کاذب و توهم آفرین بودند، حرف کهنه ایست و تکرار آن ملال افزاست. اما یادآوری عبرت ناشی از ناکامی و زیانباری های آن کماکان ضرورت دارد؛ برای شناخت اولویت پیکار و طراحی سمت و سیاست و برای تشخیص وظایف، تحلیل لحظه و درک موقعیت دارای اهمیت و ضرورت تام و تمام است!

حکومت اسلامی در موقعیت پیشافروپاشی قرار گرفته است. از نشانه‌های اصلی چنین موقعیتی تعمیق تضادها در صفوف بالائی ها و ضعف و فترت دولت و حکومت در مدیریت جامعه بویزه ناتوانی در مدیریت سیاسی و اقتصادی است. نظام مستقر چندان مافیائی شده که در جامعه شکلی از خلاء قدرت به چشم می خورد. حکومت خود را با بحران مشروعیت و اعتماد مردم دست به گریبان دیده و حتا موجودیت و آینده نظام، از سوی گستره وسیعی از مردم، در محاق شک و تردید فرو رفته است! چرا؟ برای اینکه «نظام» از پاسخ گفتن به نیازها و مطالبات مردم طفره رفته و اساسن ساختار حقوقی – سیاسی و ترکیب حقیقی آن، دارای مشخصات و خصیصه هائی بیگانه با نیازهای جامعه، و در جدائی و تقابل و ستیز با مردم است! تجلی عینی این واقعیت؛ گستردگی فراگیر اعتصاب های کارگران، و مزد و حقوق بگیران و تداوم بی‌وقفه اعتراضات خیابانی جور دیده مردمان در مقیاس سراسر کشور است. خیزش دیماه توده مردم، که کاربران شبکه‌ رسانه های اجتماعی دیجیتالی سامان بخش آن بودند و نمایش غرور انگیز نافرمانی مدنی زنان خیابان انقلاب در براندازی حجاب اجباری، پرده در پرده در اینجا و آنجای ایران کماکان به روی صحنه است. پی آمد خیزش دی و تکرار و تداوم صور گوناگونی از آن، نظام اسلامی را زیر آوار بحران مقبولیت و مشروعیت فرو ریخته اش در هم کشیده و از بحران سیاسی، و فروپاشی ساختارهای اجتماعی در جمهوری اسلامی پرده بر داشته است. انتشار بیانیه ها و پیشنهادها و بسته های رنگارنگ که در مواردی عنوان پرطمطراق «نجات ایران» را دارند ولی خواست واقعی بیشترینه ی آنها نجات نظام اسلامی است، بازتابی از این واقعیت است. در نامه کروبی به مجلس خبرگان نیز که با نگاه واقعبینانه تر و از سر مردم خواهی و به طور نادری با احساس مسئولیت میهنی، منقدانه تحریر یافته، بر ضرورت اصلاحات ساختاری و از جمله برداشتن نظارت استصوابی در انتخابات ها، انگشت تأکید نهاده شده است. این پدیده‌ها با اهمیت و حاکی از تعمیق بحران و گسترش تغییرات نوظهور در موازنه سیاسی و اجتماعی،در ایران امروز است. چپ نباید به پدیده هائی از این دست به دیده تحقیر و بی‌اعتباری نگاه کند. برعکس از جمله وظایف چپ، نقادی این پدیدارها و بازشناسی جنبه‌های قوت و ضعف آنها از زاویه ضرورت عبور ایران از حکومت اسلامی، ضرورت دستیابی ایران به دموکراسی و عدالت، به آزادی، کار و نان است. (*)

باری! صف بندی های اجتماعی و سیاسی تازه ای در کشور ظهور و گسترش می‌یابد که در مجموع و با تفاوت در نگاه و نظر، علیه ولایت مطلقه فقیه و البته در سایه روشن و عدم صراحت در بیان؛ مخالف استبداد دینی هستند. این پدیدار قبل از هر چیز، بر نقش و اثر بیدار کننده و تحول آفرین جنبش های مطالباتی کارگران و زحمتکشان و خیزش های اعتراضی اقشار ملت گواهی می دهد. در مجموع همه نشانه‌ها و شواهد حاکی از آن است که حکومت شوندگان (مردم ایران) نمی‌خواهند به شیوه سابق حکومت شوند و حکومت کنندگان نیز در کار حکمروائی به شیوه سابق با ناکارآمدی و دشواری های آشکار، و مجادله و مخالف خوانی ها در صفوف خود، دست به گریبانند! در تحلیل لحظه می‌توان این حال و وضع را موقعیت پیشافروپاشی توصیف کرد.

اکنون حتا با یک آگاهی سیاسی متعارف نیز می‌توان به این نتیجه رسید که ضرورت مبرم در پیکار علیه استبداد دینی و حکومت اسلامی؛ ایجاد ساز و کارهائی برای شکل دادن به یک آلترناتیو میهنی است. طی چهار دهه در طیف گسترده محذوفین و سرکوب شدگان، یعنی در نزد اکثریت بزرگ اپوزسیون کنونی، علل و عوامل شناخته و ناشناخته ای مانع از حرکت به سوی تشکیل یک بدیل و آلترناتیو میهنی با هویت سکولار -دموکراتیک بوده است! شناخت این علل و عوامل، شناسائی صورت‌های ظهور و عمل‌کرد آن‌ها محتاج یک بررسی و مطالعه گسترده است، آنچه که در این مجال می‌توان گفت؛ عبارت از این است که در اپوزسیون جمهوریخواه، زمینه، سوابق و علایق مشترک اجتماعی و سیاسی، و نیز دینی در استقرار، دوام و بقای جمهوری اسلامی، مانع و مشکل اصلی بود که نمی‌گذاشت برای تشکیل آلترناتیو حرکت و پیشروی ثمربخشی صورت گیرد!


اکنون همه گرایش های دموکراسی خواه که مطالبه و مبارزه شان جدائی دین از دولت و حکومت است، خود را با ضرورت اتخاذ سمت و سیاستی در راستای شکل بخشیدن به یک آلترناتیو روبرو می بینند. ناگفته پیداست که ثمربخشی این سمت و سیاست وقتی است که مبتنی بر نیازهای کشور و مطالبات مردم و به طور اکید بر پایه خود ویژگی‌های ایران امروز طراحی شود و صورت عملی پیدا کند. اما مشکل فقط این نیست! سیاست در همه ی لایه ها و گرایش های اپوزسیون، در زندان یکرشته تابوها، کلیشه ها و فکرهای ممنوع است. بدون شکستن این تابوها و بیرون جستن از زندان کلیشه ها و فکرهای ممنوع، دستیابی سازمان ها و فعالین تحولخواه به یک آلترناتیو سکولار – دموکراتیک فراگیر و میهنی، به عنوان جایگزین حکومت اسلامی اگر نخواهم بگویم ناممکن، اما بسیار دشوار و دور است!
                                                                                 
این نوشتار ادامه دارد.
ج – ط
۰٣ شهریور ۹۷


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست