سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از پنجره ی دلتنگی


بهمن پارسا


• گاه که،
-به زبانِ خودمانی-
"دِلَم میگیرد"
پنجره را باز میکنم
و گوش به صدای باد می سپارم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ تير ۱٣۹۷ -  ۱۶ ژوئيه ۲۰۱٨


 
گاه که،
-به زبانِ خودمانی-
"دِلَم میگیرد"
پنجره را باز میکنم
و گوش به صدای باد می سپارم
که سوار بر امواج آسیمه سر میوزد
وآشکارا صدای نی انبان رادر فضای ذهنم می پراکند!
آنکه "سر اندازان و پا کوبان" می نوازد
وزیده موی آفتاب سوخته، شوریده یی است
وهمسرایانش نیز هم،
ومیشنوم که میخوانند:
قوّت زانو تُ خرمِی شیی خالی
هِلِه هِلِه مالی…
دستی به گونه میکشم وخیالم پرواز میکند تا اوج
تا در شکافِ و پست و بلند کوه ها و تپّه ها
صدای آن زیرک ِ سینه سوخته
که کوهیانش "زِه زِه" میخوانند
جانم را بنوازد و تار و پودم را بتکاند:
کئوستانان خال خال
بَفری نئچه تُ
قیبلَم تُرآوا چی لِبکَم
ئآشتی نَبِه تُ..
میتازد خیالم، سرکش و سرمست
وازاین پنجره پیداست آنچه ناپیداست در جهان ِ مرده ی موجود!
و در پهندشتِ مُغان جانم
کسی نعره سر میدهد :
گِدین دیین خان چُبانا
گَلمَسین بو ییل موغانا…
آپاردی سِللَر سارانی
بیر آلا گئوزلی بالانی…
پنجره باز است
آری باز است پنجره ی دل تنگیهایم
و هیچکس در نمی زند امّا،
صدایی به وضوح در گوش ِ دلم میگوید:
در زنیدی … بوشو دَرِه واکن! بوشو دَرِه واکن!
مرا می برد، میبردم به دور دست
آنجا که کویر با انسان لب بر لب است
کسی میخواند:
آفتاب لب بوم نور افشونه
سماور جوشه ،یارم..
آی ای پنجره
ای پنجره ی همیشه بازِ بر من مهربان
اگر نبودی ،
من از پس ِ این چار دیوار زبان نفهمِ هیچ کجا ناپیدا
به کجا می توانستم نگریست!؟
به کجا؟

۱۴ ژوییه ۲۰۱٨ مریلند


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست