واپسین تدبیر
جهانگیر صداقت فر
•
گسترِ جغرافیای این جهان
مسلخ ظلم است و ما قربانیان :
دفترِ تاریخ ، بسترگاهِ خون
راوی اندیشه های باژگون
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
شنبه
۲۲ ارديبهشت ۱٣۹۷ -
۱۲ می ۲۰۱٨
گسترِ جغرافیای این جهان
مسلخ ظلم است و ما قربانیان :
دفترِ تاریخ ، بسترگاهِ خون
راوی اندیشه های باژگون
پشتِ شب هنگامهی زنجیر ها
شُر شُرِ خون ، شیونِ آژیر ها
نالهی شبگیر : گلبانگ سحر
حجلههای سوگ در هر رهگذر
آرزو در آرزو گم در غبار
شادمانی کم، غم اما بی شمار
هرچه، هرسو:درد و درد و درد و درد
در چون این گردونهی بی بازگرد،
راهکاری نیست جز راه فرار:
یا شکاری بود باید یا شکار
من بدین تدبیرِ بد چون تن دهم ؟
چون به بالین فراغت سر نهم ؟
زین کویر تفته خاکِ خار و خس
بی تامل بایدم بگریخت پس .
***
همتی کو تا رهانم نقدِ جان
از حصارستانِ تنگِ خاکدان
همتی تا از زمین دل بر کنم
تا بلندای رهایی پرزنم
بگذرم از مرزِ حقد و کین و خون
از پلشت آبادِ صحرای جنون
***
وا نهم باید هوای بیش و کم
حسرتای کاشها را نیز هم
ریشهی الفت ز خاطر برکنم
طرحی از خود محوری در افکنم
از قلم بندِ تعهد وا کنم
بی محابا شعله بر دفتر زنم
***
خواهش پرواز دارم، بال نه
آرزو بسیار ، شور و حال نه
منظرِ فردای دیروزم سراب
لحظهی امروزهایم در شتاب
توسنِ تقدیر را افسار نیست
پشتِ این روزن بجز دیوار نیست
بغضِ فریادم شکسته در گلو
جز سکوتِ جاودانم چاره کو؟
مرگ اگر حق است ما را، این زمان
من به خود میخوانمش از ژرفِ جان
جز فرارم نیست، باری، راهکار
مرگ! مگذارم دگر در انتظار
آی و ره بگشا به خوابِ واپسین
آخرین راهِ رهایی باشد این ...
***
مدعی ! جز مرگ اگر تدبیر هست
در طلب از پا نمی خواهم نشست
راه بنما پس به شهرِ آرمان:
واحهیی از جهلِ انسان در امان
*********
جهانگیر صداقت فر
|