سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

همکاری آزادیخواهان در رفع خطر حمله به ایران
راهگشای همکاریهای کلان

گفتگو با سایت «تلاش آن لاین»


مجید عبدالرحیم پور


• چون فکر می کنم همکاری های سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و نیز همکاری در زمینه رفع خطر، می توانند زمینه ساز و راهگشای همکاری های وسیع تر و کلان باشند، در پیشنهاد خود به کنگره سازمان و در رابطه با موضوع رفع خطر حمله نظامی، روی همکاری تاکید کرده ام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ اسفند ۱٣٨۵ -  ۹ مارس ۲۰۰۷


تلاش ـ آقای عبدالرحیم پور در درجه نخست خسته نباشید. شما ـ اگر اشتباه نکنم ـ در مراحل تدارکات پیش از کنگره دهم سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) مسئول کمیسیونی بودید که وظیفه تعیین و تدوین مهمترین موضوعاتی را داشت که در درون سازمان محور بحث های سیاسی و نظرات گوناگون قرار داشتند. بنا به گفته های شما در یک مصاحبه رادیوئی با رادیو رسانه، مهمترین موضوع بحث و مورد اختلاف درون سازمانی، مسئله امر اتحادها و چگونگی رابطه با نیروهای سیاسی دگراندیش بود. بنا بر پیش بینی محتاطانه و در عین حال منطقی شما در همان مصاحبه که پیش از کنگره انجام شده بود، سازمان در این کنگره باید بر مبنای اصل دمکراسی و دفاع از حقوق بشر زمینه سیاسی اتحادهای گسترده را از نظر مقررات سازمانی فراهم می نمود. می گویم منطقی از این جهت که شما برای این پیش بینی روند منطقی مصوبات و اسناد پیشین سازمان را مورد توجه قرار دادید که به موجب آنها سازمان ائتلافهای وسیع موردی با نیروهای دمکرات مدافع حقوق بشر را قبلاً مورد تأئید قرار داده بود. اما ظاهراً این پیش بینی شما درست از آب درنیامد و نظر شما و اقلیت بزرگی از اعضای صاحب رأی در کنگره که مدافع طرح ائتلاف بر مبنای حقوق بشر و دمکراسی بودند پیروز نشد.
در هر صورت تصمیمات در دیرترین زمان در کوره واقعیتهاست که ظرفیت و توان خود را در پاسخگوئی به چالشهای سیاسی نشان می دهند. چنانچه هنوز سند مصوبه این سازمان منتشر نشده، لحظات بغایت حساس و مسئله نگران کننده خطر حمله نظامی به ایران از یک سو و چگونگی برخورد به عامل اصلی دامن زدن به بحران امنیت ملی و بین المللی ایران، یعنی جمهوری اسلامی از سوی دیگر سایه خود را بر روی دیگر موضوعات افکنده است، چالشی که دارای ماهیتی بسیار فراتر از محدوده تنگ منافع این یا آن گروه سیاسی ایرانی است. مسئله بقای ایران و حیات ملت ایران مطرح است. از نظر شما برای پشت سرگذاردن این لحظه های بحرانی و خطر، کدام صف آرائی سیاسی ضروری است و محورهای اساسی که باید بر مبنای آن این صف آرائی صورت گیرد، کدامها هستند؟

عبدالرحیم پور ـ باتشکر از شما و با اجازه شما می خواهم دوتا اصلاح کوچکی در متن فوق انجام بدهم. من پیش بینی ام این بود که سازمان در چارچوب سیاست اتحاد های کنگره قبلی می ماند ولی احتمالا در زمینه همکاری سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر سیاست نسبتا روشنی اتخاذ کند. متاسفانه گنگره در این زمینه نیز در همان سیاست قبلی باقی ماند. دوم اینکه من طرحی مبنی بر ائتلاف حول حقوق بشر و دمکراسی ارائه نداده بودم. ارزیابی ام از وضعیت طرفدران دمکراسی این بود و هست که تا رسیدن به اتحاد و یا ائتلاف حول دمکراسی، مسائل و مشکلات و موانع حل نشده فراوانی در میان آنها وجود دارد. بزبان دیگر تا رسیدن به اتحاد حول دمکراسی، یک دنیا کار پیش روی دمکراتهای ایرانی وجود دارد. کسانی که اتحاد حول جمهوری و یا اتحاد حول دمکراسی را در دستور روز قرار داده اند یا نمی توانند و یا نمی خواهند چشم بصیرت بر این همه مسائل و مشکلات و موانع باز کنند. آنها آروزهای خود را بجای واقعیات گذاشته و از منظر آن می خواهند جبهه جمهوری دمکرات و سکولار و یا جبهه دمکراسی درست کنند. اینکه دمکراتیزه کردن جامعه ایران و اسـتقرار دمکراسی بجای حکومت دینی مهم ترین تغییر و تحول و مرکزی ترین مساله سیاسی و اجتماعی جامعه ماست و باید متحقق شود و اینکه مدافعان دمکراسی اگر بخواهند دمکراسی را جایگزین حکوت دینی کنند باید حول دمکراسی پارلمانی، نه نظام سیاسی آتی به توافق برسند و در راستای تحقق آن همکاری کنند موضوع روشنی است. همه آنان که برای ایران دمکراتیک فکر و تلاش می کنند ناگزیر از تلاش مشترک در این جهت هستند. اما از این ضرروتها و بایدهای درست و بجا نمی توان به این نتیجه رسید که در لحظه کنونی دمکراتهای کشور ما شرایط و آمادگی لازم برای ایجاد یک جبهه وسیع و یا نهاد ملی و یا کنگره ملی ووو حول دمکراسی را دارند. وجود طرح های جبهه جمهوری سکولار و دمکرات و جبهه دمکراسی نشان می دهد که طرفداران دمکراسی هنوز با دمکراسی و چگونگی دمکراتیزه کردن جامعه و عملیاتی کردن استقرار دمکراسی در ایران مشکل دارند. مساله صرفا این نیست که طرفداران دمکراسی با یکدگر مشکل و مساله دارند، آن، این را قبول ندارد و این، آن را. نه، علاوه بر آن دهها مشکل بزرگ و کوچک حل نشده هنوز وجود دارد. طرفداران جبهه جمهوری و جبهه دمکراسی هردو بر این نظر هستند که مرکزی ترین مساله و تحول سیاسی جامعه ایران دمکراسی و استقرار دمکراسی در ایران است اما برای تحقق آن استراتژی و راهکارها و روش های مختلفی را در پیش گرفته اند.
طرفدران جبهه جمهوری خواهان دمکرات و سکولار هنوز برایشان روشن نیست که چگونه می خواهند چنین جبهه ای را تشکیل دهند. هیچ پروژه و هیچ سیاست عملیاتی قابل اتکائی ندارند. هنوز روشن نکرده اند که آیا جمهوری خواهان سکولار و دمکراتی که هم استراتژی و هم تاکتیکشان دمکراتیزه کردن جمهوری اسلامی از طریق سابیدن ولایت فقه است، می توانند با جمهوری خواهان سکولار و دمکراتی که سیاست کلانشان تغییر رژیم است جبهه واحدی در برابر حکومت دینی تشکیل دهند؟ شما درجریان هستید که فرخ نگهدار دارد مانیفست به اصطلاح اصلاح طلبی می نویسد و بخشی از آنرا منتشر کرده است. این مانیفست که در صدد شقه کردن هرچه بیشتر جمهوری خواهان سکولار و دمکرات است چگونه می خواهد و می تواند جمهوری خواهان دمکرات و سکولار را منحصرا تقویت کند و آنرا در سمت تبدیل کردن به بدیل جمهوری اسلامی پیش ببرد؟! بزبان دیگر این اصلاح طلبی محافظه کارانه که هم استراتژی و هم تاکتیکش سابیدن ولایت فقیه است و کوشش می کند جبهه اصلاح طلبی در برابر جبهه تغییرطلبی درست کند در کجای جبهه جمهوری خواهان دمکرات و سکولار قرار دارد؟ اما مشکل و تناقضات فقط درمیان مدافعان جبهه جمهوری خواهی نیست. آنان نیز که مدافع جبهه دمکراسی هستند دارای مشکلات و تناقضات فراوانند. برخی از طرفدران جبهه دمکراسی، بر این نظر هستند که لیبرال دمکراتهای ایران می توانند و باید با سوسیال دمکراتهای ایران حول دمکراسی اتحاد و یا ائتلاف کنند. اما توجه ندارند که لیبرال دمکراتها و سوسیال دمکراتهای ایران، بشدت متفرق و هزار تکه هستند.
من وقتیکه به این اوضاع آشفته و سرشار از تقرق و پراکندگی و گیج سری سوسیال دمکراتهای جمهوری خواه و لیبرال دمکراتهای جمهوری خواه و سلطنت خواه جامعه امان نگاه می کنم به این نتیجه می رسم که طرح های نظیر تشکیل جبهه جمهوری خواهان سکولار و دمکرات و یا تشکیل جبهه و یا نهاد ملی حول دمکراسی، طرحهای مبتنی بر تمایلات و بغایت ذهنی است. و چون مبتنی بر تملایات و ذهنیات است، نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه مشکلی بر مشکلات ما می افزاید. طرح های غیرواقع بینانه همیشه مشکل آفرین بودند تا حل کننده مشکلات. در شرایطی که لیبرال دمکراتهای سلطنت خواه نمی توانند حول دمکراسی با هم همکاری کنند و خودشان را جمع و جور کنند و با یکدیگر متحد شوند چگونه می توانند با لیبرال دمکراتهای جمهوری خواه پراکنده و با سوسیال دمکراتهای متفرق، اتحاد درست کنند؟ در شرایطی که سوسیال دمکراتها و یا چپ های دمکرات نمی توانند به خودشان سرو سامان بدهند و نمی توانند حتی همکاری موثری با هم داشته باشند آیا ارائه طرحی مبنی بر اتحاد آنها با لیبرال دمکراتهای پراکنده، همان جایگزین کردن ایدآل ها بجای واقعیات نیست؟ آیا طراحان این قبیل طرح ها بار دیگر اینبار بنام دمکراسی، نمی خواهند بشیوه جهشی و اراده گرایانه ذهن خود را بر واقیعات سخت زمینی اعمال کنند؟ من قبلا طی انتشار مقاله ای در نشریه کار نوشتم که قبل از اتحاد و برای اتحاد لازم است لیبرال دمکراتها و سوسیال دمکراتها و چپهای دمکرات ووو تکلیف خودشان را با خودشان روشن کنند و متشکل شوند. جمع کردن افراد حول جمهوری خواهی و مشروطه خواهی، اصلاح طلبی و برکنارطلبی شیوه پوپولیستی است. جنبش دمکراتیک ایران برای شکفته شدن و راه یافتن به میان شهروندان و اقشار و طبقات گوناگون به تشکل های پوپولستی اصلاح طلبی و تغییرطلبی، جمهوری طلبی و مشروطه طلبی نیازمند نیست به احزاب و سازمانهای مدرن- دمکرات با گرایشات و برنامه ها و جهت گیری های اجتماعی متفاوت نیازمند است. اتحادهای متشکل از افراد با گرایشات گوناگون اجتماعی و برنامه ای و سیاسی تاب و تحمل مواجه شدن با تندبادهای اجتماعی و سیاسی را ندارند. این گونه اتحادها سر بزنگاه ها از هم فرو می پاشند و یا بدست افرادی می افتد و جنبش را با معضلات عدیده ای مواجه می کنند. نظر به این مشکلات و موانع بسیار دیگر که از اشاره به آنها صرف نظر می کنم به این نتیجه رسیده ام که ارائه طرحی مبنی بر اتحاد و یا ائتلاف حول دمکراسی واقع بینانه نیست. البته تلاش فکری و فرهنگی و سیاسی در جهت تشکیل اتحاد حول دمکراسی در برابر جمهوری اسلامی امر ضرور و کارساز و از اهمیت استراتژیک برخوردار است و ما باید در آن جهت تلاش کنیم. ولی باید بدانیم که اتحاد حول دمکراسی اولین قدم نیست آخرین کاری است که باید انجام گیرد. نظر به آنچه گفتم من طرح ائتلاف و اتحاد به کنگره سازمان ندادم بلکه پیشنهاد زیر را ارائه کردم. البته این پیشنهاد جزئی از یک طرحی بنام «مبانی دوری و نزدیکی سازمان به دیگر نیروهای سیاسی است». اگر لازم باشد من می توانم کل طرح را ضمیمه کنم.
                     
۱ - ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم بر کشور، حضور سیاسی فعالِ فردی و سازمان یافته آزادی خواهان کشور را سرکوب و مانع رابطه آنها با شهروندان و مردم شده و در شرایط فقدان آزادی های سیاسی و دمکراتیک، جامعه را در سمت بزرگترین بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سوق داده و مردم و کشور ما را در معرض بزرگترین حملات و خطرات سیاسی و نظامی از خارج قرار داده است؛
۲- علیرغم فشارها و سرکوبهای رژیم، شهروندان آگاه و مبارز جامعه ما بشمول بخش آگاه و مبارز قشر میانی، نیروی کار، زنان و جوانان و بخشی ازصاحبان سرمایه بر علیه ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم و برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر وارد مبارزه سیاسی شده اند؛
مبارزه با ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم در جهت تحقق حقوقی و حقیقی آزادیهای سیاسی و حقوق بشر، سیاست اکثر قریب به اتفاق نیروهای روشنفکری و سیاسی داخل و خارج کشور می باشد؛
مبارزه برای آزادی های سیاسی و حقوق بشر علیه استبداد و ارتجاع حاکم نه تنها دارای پشتوانه ملی بلکه دارای حمایت بین المللی است؛
٣ - در چنین شرایطی، تفاهم، نزدیکی و همکاری دمکراتیک حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و مبارزه همبسته و مسالمت آمیز علیه ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم، مهمترین وظیفه ملی و دمکراتیک، موثرترین سیاست و روش مبارزه در راه برون رفت جامعه و کشور از زیر سلطه ارتجاع و استبداد حاکم و رفع خطر حمله نظامی و دمکراتیک ترین و مطمئن ترین راه اصلاحات و دگرگونی های اساسی دمکراتیک در حیات سیاسی جامعه و استقرار دمکراسی در کشور است.
۴ - سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، درشرایط کنونی همه شهروندان و نیروهای فکری و فرهنگی و سیاسی مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر را به تفاهم و نزدیکی و همکاری دمکراتیک حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و علیه ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم فرا می خواند.
ماده چهارم، پیشنهاد من به کنگره و از آن طریق به همه مدافعان آزادی های سیاسی و حقوق بشر و مخالف ارتجاع و استبداد حاکم بود. البته من این پیشنهاد را به رای کنگره نگذاشتم. در نوشته فوق به خطر حمله نظامی اشاراتی دارم ولی نظر به شدت گرفتن خطر احتمالی حمله نظامی دولت بوش به ایران، این نوشته باید تدقیق شود. فکر می کنم این سیاست اگر در جهت دفاع از صلح و مخالفت با جنگ تدقیق شود به اندازه کافی مرزشکن است. لازم است تاکید کنم که این یک فاجعه ملی خواهد بود اگردمکراتهای ایران بخاطر مخالفت با جمهوری اسلامی به موضع دفاع از حمله نظامی دولت بوش به ایران درغلتند. سازمان ما و من شخصا بشدت با حمله نظامی دولت بوش و حامیانش چه بشکل وسیع و چه بشکل موضعی مخالفیم. حمله نظامی به ایران نه تنها بر علیه روند رو برشد جنبش دمکراسی خواهی است بلکه جامعه و کشور ما را ویران و به قهقرا برده و مردم ما را به بدبختی و فلاکت بیشتر و بیسابقه دچار می کند. و نیز بشدت مخرب و زیانبار خواهد بود اگر دمکراتهای ایران از موضع مخالفت با حمله نظامی به ایران به موضع دفاع از جمهوری اسلامی روی بیاورد. در خاتمه می خواهم بگویم که من با توجه به آنچه فوقا آمد، با جهت گیری مرزشکنانه دوستمان سهراب مبشری موافقم.

تلاش ـ در درجه نخست اجازه بدهید از شما و خوانندگانمان عذرخواهی کنم که به سهو با استفاده از واژه هائی نادقیق مانند "اتحادهای" گسترده زمینه برداشتی را فراهم کردم که مورد نظرم نبود. در هر صورت خوشحالم که همین عدم دقت موجب توضیحات مفصل شما شد که در أن به طور دقیقتری جایگاه و سطوح گوناگون روابط میان نیروهای مختلف سیاسی نشان داده شده است. امیدوارم بتوانم در مسیر این گفتگو به این موضوع بازگشته و پرسشهای خود را طرح نمایم.
اما پیش از آن وظیفه عاجل و حیاتی یعنی کاری که نیروهای مخالف حکومت اسلامی در شرایط کنونی و در جهت دفع خطر حمله به ایران باید انجام دهند چیست؟ طبعا" تنها صدور بیانیه و اعلامیه آن هم در گروههای چند صد نفری یا توسط این گروه و آن سازمان تاثیر چندانی نخواهد داشت.
با استناد به طرحی که اخیرا از درون سازمان و به پیشنهاد همرزمتان مطرح شده و شما از آن با صفت "مرزشکنانه" یادکرده اید آیا می توان تصور نمود که چنین طرحی بستر همکاری نیروهای دمکرات قرار گیرد؟ همگامی و همکارئی که در این لحظه اولویت خود را برطرف ساختن خطر حمله به ایران قرار دهد؟ پرسش مشخص ما از کسانی که در سازمان می خواهند همکاریهای سیاسی خود و گروه خود را به نیروهای "جمهوریخواه سکولار" محدود نمایند این است که چگونه می خواهند ایرانیانی را که همچون آنها دلنگران بقای میهن و ملت خویشند از دایره چنین همراهی و همکاری بیرون نگاه دارند؟

عبدالرحیم پور:ـ ۱- بنظر میرسد، مهمترین اقدام دوستداران مردم و مملکت ایران در این لحظه حساس عبارت است از:
الف: یک صدا خطاب به ولی فقیه بگویند: «ما ایرانی صلح جو، آرام، آزاد و آباد می خواهیم. دست از ماجراجوئی هسته ای و لجاجت بردارید و قطعنامه ۱۷٣۷ را به پذیرید». خطاب به بوش بگویند «ما مخالف حمله نظامی و جنگیم. دست از گزینه حمله نظامی بردارید». و خطاب به جهانیان و دول و سازمان ملل بگویند «ما خواهان صلح و آرامش در منطقه هستیم. از حمله نظامی بوش و حامیانش به ایران جلو گیری کنید و از تحقق حقوقی و حقیقی آزادی های سیاسی و حقوق بشر درایران دفاع کنید».
ب - الیت جامعه ما اعم از روشنفکران و نیروهای سیاسی، هرجا که هستند، در داخل و خارج کشور، لازم است چنین فکر و سیاستی را در اشکال و با روش های گوناگون و با استفاده از تمامی ارتباطات حزبی، سازمانی، گروهی، محفلی، دوستی و آشنائی و خانوادگی و با استفاده از تمامی امکانات تلویزیونی و رادیوئی و اینترنتی و تلفنی و نشریاتی با مردم ایران در داخل و خارج کشور و با مردم جهان و دول و سازمان ملل در میان بگذارند.
تلاش برای بسیج مردم ایران حول چنین فکر و سیاستی و آگاه کردن جهانیان و دول خارجی و سازمان ملل از آن، عاجل ترین و مهمترین اقدامی است که نباید لحظه ای از آن غافل ماند. منوط کردن این کار به شکل گیری اجماع ملی و عمومی و تشکیل مثلا جبهه صلح و یا... به هیچ عنوان درست و به صلاح جامعه ما نیست.
مرز شکنی و تلاش در جهت بوجود آمدن اجماع عمومی و ملی میان روشفنکران و نیروهای سیاسی بقول شما حول «برطرف ساختن خطر حمله به ایران» امری لازم و مبرم است ولی هنوز روشن نیست که آیا همه نیروهای سیاسی کشور این آمادگی را دارند یا نه.
پ - بنابراین فرزانگان، دانشمندان، روشفکران، احزاب و سازمانها و نیروهای سیاسی، نیروهای جنبش دانشجوئی، جنبش کارگری، جنبش زنان، انجمن های حقوق بشر، طرفداران حقوق کودکان، طرفدران حفظ محیط زیست لازم است همزمان از یکسو در جهت اجماع ملی و عمومی حول سیاست رفع خطر تلاش کنند و از سوی دیگر این سیاست را به اشکال و روش گوناگون در هر کوی و برزن، در خانه و محیط زندگی و محل کار، در دانشگاه و مدرسه، در تاکسی و صفوفی که روزانه بمناسبت های مختلف وجود دارد با شهروندان ایرانی در داخل و خارج کشور درمیان بگذارند.
از نظر من این دو کار، هردو هم عاجل و هم حیاتی هستند. ارزیابی ام این است که اگر اجماع ملی میان الیت جامعه ما حول این سیاست و رفع خطر بوجود بیاید و بتواند مردم را حول سیاست خود بسیج کند، می تواند دولت جمهوری اسلامی و دولت بوش را با شرایط کاملا متفاوت از شرایط واقعا موجود مواجه کند و تصمیم گیری خودسرانه و ویرانگر را برای هردو آنها دشوار سازد.
۲ – در پاسخ به اینکه آیا می توان تصور کرد که طرح یا طرح های مرزشکنانه ای نظیر طرح سهراب مبشری بستر همگامی و همکاری نیروهای دمکرات کشور شود باید بگویم که این طرح ها خودشان برآمده از نیاز عینی و ذهنی جامعه ما به صلح و آرامش و آزادی است. جامعه ما و مردم ما تجارب تلخی از جنگ و استبداد دارند. مردم و جامعه ما در معرض بزرگترین خطرات در طول تاریخ گذشته خویش است. سیاستهای های هسته ای ولی فقیه و سیاستهای تجاوزکارانه و جنگی بوش، ایران را به سمت ویرانی و تبدیل شدن به یک جامعه و کشور ذلیل و ناتوان و توسری خور و فلاکت زده هدایت می کنند. زندگی و حیات شهروندان ایرانی ایران اعم از کارگر و کارمند و سرمایه دار، اعم از زن و مرد، اعم از ترک، فارس، عرب، کرد، بلوچ، شیعه، سنی، مسیحی، زردشتی و یهودی ووو در معرض خطر است و آنان دل نگران زندگی خود و سرنوشت مملکت خود هستند. این خطرات و نگرانی ها و تلاش برای برون رفت از وضعیت بغایت خطرناک و بحرانی، بستر پیدایش طرح هائی نظیر طرح مبشری ها است. درباره اینکه آیا الیت جامعه ما خواهد توانست در این لحظات حساس و تاریخی در جهت مخالفت با سیاست ولی فقیه و بوش و رفع خطر حمله نظامی به اجماع ملی و عمومی برسد یا همچنان هرکدام راه خویش خواهند رفت و در این زمینه نیز به دفاع از مرزهای سیاسی خودغرضانه و سکتاریستی خواهند پرداخت چه می توان گفت. عقل آزاد و سلیم، منافع ملی و مصلحت عمومی جامعه و مردم ایران، منافع مدافعان آزادی های سیاسی و حقوق بشر و دمکراسی و عدالت اجتماعی، منافع مدافعان ایران آزاد و آباد، منافع مدافعان ایران صلجو و آرام، منافع مدافعان صلح و آرامش در منطقه ما، حکم می کنند که همه در لحظه کنونی در راه رفع خطر دست همکاری بسوی همدیگر دراز کنند. من انتظار دارم و امید دارم که چنین اجماعی تحقق پیدا کند. می گویند مردم ایران در لحظات حساس تاریخی شگفتی های زیادی آفریده اند. امیدوارم، الیت جامعه ایران نیز در این لحظات تاریخی درراه رفع خطر از مرزهای همیشگی خود عبور کنند و شگفتی بیافزینند.
٣ - و اما در باره آن بخش از رفقای سازمان که مورد سوال شما است لازم است قبل از همه بگویم که سوال شما آمیخته به پیش داوری در باره رفقای ما است. بهتر این بود که شما سوال را بگونه دیگری مطرح می کردید. من باشناختی که دارم آنها اولا بشدت دلنگران این خطرات هستند و اختلافی در این زمینه وجود ندارد ثانیا افراد سیاسی پخته ای هستند و فکر می کنم درصورت ضرورت اجماع ملی حول رفع خطر یاد شده، در جهت چنین اجماعی قرار می گیرند، ثالثا این نوع همکاری با امر اتحاد و یا ائتلاف حول دمکراسی متفاوت است. اتحاد یا ائتلاف حول دمکراسی در کشور ما ناظر بر کسب قدرت سیاسی هم هست و بخاطر همین ورود به چنین اتحادهائی بسیار حساس و حساسیت برانگیز است. گمان نمی زنم که رفقای ما، ایرانیان مدافع سیاست صلح جویانه و مخالف حمله نظامی را از دایره همکاری در جهت رفع خطر بیرون نگه دارند. این کار از آنها بر نمی آید.

تلاش ـ البته «پیشداوری» انتسابی به پرسش قبلی من چندان هم بدون زمینه نبوده و مبتنی است بر مصوبات سازمان که بنا به گفته خود شما در آغاز این گفتگو، در زمینه همکاری سیاسی نیز در چهارچوب سیاست اتحادهای قبلی باقی ماند. بر چهارچوب سیاست اتحاد سازمان هم واقف هستیم و می دانیم که ـ صرف نظر از درستی یا نادرستی آن ـ تا کنون از محدوده گرایشهای معینی خارج نشده است. با وجود این در این زمینه ما ـ همچون شما ـ به خصلت پویائی و دمکراتیک واقعگرایانه مواضع سازمان باور داریم و امیدواریم هر چه زودتر چنین خصائلی در سیاست عملی سازمان نیز مشاهده شود. به ویژه در لحظه کنونی و خطراتی که بدرستی به گفته شما همه ایرانیان و هستی کشور را تهدید می کند.
و اما در مورد هم نظری ملی یا «اجماعی» که شما می گوئید؛ می دانیم صداهای مخالفت با حمله نظامی در میان ایرانیان ـ جز محافل معینی ـ از هر سو شنیده می شود. بخش گسترده ای از این صداها نیز در موضع مخالفت با ماجراجوئی های دولت کنونی قرار داشته و حتا در درون حکومت می دانیم جناحهائی هستند که اگر می توانستند، فعلاً و علی الحساب ـ از موضع حفظ حکومت اسلامی هم شده ـ جلوی حمله نظامی را می گرفتند و یا حداقل به روش دیگری بغیر از رفتارهای دولت احمدی نژاد عمل می کردند (حکومت اسلامی تاکنون هم بدون بمب اتمی توانسته بقای خود را حفظ کند.) و کشورهای غربی نیز با آنها بهتر کنار می آیند. از همین حالا در محافل غربی و به ویژه اروپائی صحبت از رفسنجانی است. برخی از محافل در اپوزیسیون نیز همانند مأموران روابط عمومی این جناح از حکومت عمل و تبلیغ می کنند. به این ترتیب می بینیم که طرحهای دیگری برای جلوگیری از حمله به ایران ـ که فعلاً مهمترین دلنگرانی و اولویت کنونی همه ماست ـ وجود دارند که شعاع آنها فراتر از جمهوری اسلامی نمی روند. اگر امروز هم ما ـ مانند این بیست و هشت ساله گذشته ـ به نظردهی و اعلام مواضع پراکنده اکتفا کنیم، آیا فکر می کنید ـ حتا اگر خطر حمله به ایران پشت سر گذاشته شود ـ چیزی برای بعد از این مرحله و به نفع مبارزاتمان برای دمکراسی و آزادی خواهیم اندوخت؟ آیا فکر نمی کنید همکاری عملی نیروهای مخالف حمله نظامی و مخالف حکومت اسلامی ـ هرقدر با توان اندک تأثیرگذاری بر موقعیت ـ می تواند راهگشای مبارزات همسوی بعدی ما و با تأثیرگذاری های بیشتر باشد؟

عبدالرحیم پور -   شما دوتا سوال مربوط به هم را در این بخش مطرح کرده اید. سوال ۱- اگر امروز هم مانند بیست و هشت سال گذشته به نظر دهی و اعلام مواضع پراکنده اکتفا کنیم آیا چیزی برای بعد ... خواهیم اندوخت؟ ۲- آیا فکر نمی کنید همکاری عملی نیروهای مخالف حمله نظامی و مخالف حکومت اسلامی ... می تواند راهشگا باشد؟
- اجازه بدهید از دومی شروع کنم. اتفاقا چون فکر می کنم همکاری های سیاسی حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و نیز همکاری در زمینه رفع خطر، می توانند زمینه ساز و راهگشای همکاری های وسیع تر و کلان باشند، در پیشنهاد خود به کنگره سازمان و در رابطه با موضوع رفع خطر حمله نظامی، روی همکاری تاکید کرده ام. برای روشنتر شدن موضوع فقط به بخش کوتاهی از مطالب فوق اشاره میکنم:
...« ٣ - در چنین شرایطی، تفاهم، نزدیکی و همکاری دمکراتیک حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و مبارزه همبسته و مسالمت آمیز علیه ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم، مهمترین وظیفه ملی – دمکراتیک، موثرترین سیاست و روش مبارزه در راه برون رفت جامعه و کشور از زیر سلطه ارتجاع و استبداد حاکم و رفع   خطر حمله نظامی و ... است».
۴ - سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت، درشرایط کنونی همه شهروندان و نیروهای فکری و فرهنگی و سیاسی مدافع آزادی های سیاسی و حقوق بشر را به تفاهم و نزدیکی و همکاری دمکراتیک حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر و علیه ارتجاع و استبداد سیاسی حاکم فرا می خواند.
«پ - ... احزاب و سازمانها و نیروهای سیاسی... لازم است همزمان از یکسو در جهت اجماع ملی و عمومی حول سیاست رفع خطر تلاش کنند و از سوی دیگر این سیاست را... با شهروندان ایرانی در داخل و خارج کشور درمیان بگذارند. از نظر من این دو کار، هردو هم عاجل و هم حیاتی هستند».
و در همین بخش گفته شده است که:
«عقل آزاد و سلیم، منافع ملی و مصلحت عمومی جامعه و مردم ایران... حکم می کنند که همه ما، در لحظه کنونی در راه رفع خطر دست همکاری بسوی همدیگر دراز کنیم».
پس سخن از اکتفا کردن بر نظردهی و اعلام مواضع پراکنده نیست، سخن از تلاش برای تفاهم و نزدیکی و همکاری دمکراتیک جهت غلبه بر پراکند گی و دست یابی به مواضع سیاسی مشترک و همکاری حول آنها است و سخن از تلاش برای ایجاد اجماع عمومی و ملی برای رفع خطر است که همه ایرانیان را تهدید می کند.
من ضمن تاکید بر همکاری، سخنم به کسانی که مدام از اتحاد حول جمهوری و یا دمکراسی سخن می گویند این است که شما برای اینکه اتحاد را شکل بدهید و اتحاد کنید لازم است تکلیف خودتان را با خودتان و با همفکران و هم جهت ها و هم سیاستهایتان روشن کنید، پراکندگی را کاهش دهید و با هم همکاری کنید و تشکل های مدرن دمکراتیک مورد نظر خود را درست کنید تا زمینه برای همکاری با دیگران و اتحاد با دیگران فراهم تر شود.
خانم مدرّس من به شما پیشنهاد می کنم از طریق نشریه تلاش از لیبرال دمکراتهای مشروطه خواه بپرسید چرا اینهمه پراکنده و متفرق هستند؟ چرا متشکل نمی شوند؟ چرا با هم همکاری نمی کنند؟ مشکلشان کجاست؟ با ایهنمه پراکندگی چگونه می خواهند با دیگر نیروهای پراکنده و متشکل اتحاد درست کنند؟ و یا همین سوالات را از لیبرال دمکرات جمهوری خواه بپرسید. یا از نیروهای چپ بپرسید چرا پراکنده هستند و با هم همکاری نمی کنند و یک تشکل و یا حزب مدرن دمکرات چپ درست نمی کنند؟ شما شاهد و واقف هستید که مساله این نیست که نیروهای سیاسی مختلف ناهمخوان با یکدیگر اتحاد نمی کنند بلکه قبل از آن این است که نیروهای همخوان نیز با هم همکاری و اتحاد نمی کنند. شما لطفا از لیبرال دمکراتهای جمهوری خواه و مشروطه خواه سوال کنید چه مشکل با هم دارند؟ چرا این سوالات از آنها نمی شود؟ بورژوازی لیبرال دمکرات ایران تا کی می خواهد بدون حزب بماند؟ چرا از تشکیل حزب فرار می کنند؟ چرا ضعف تاریخی خود را پشت شعارهای اتحاد و ائتلاف می پوشانند؟ چرا بجای تشکیل تشکلهای مدرن - دمکرات، پشـت این یا آن نماد و نهاد زیر جمهوری خواهی و مشروطه خواهی سنگر می گیرند و بی حزبی خود را توجیه می کنند؟ کسانی که نمی توانند باهم بشیوه دمکراتیک همکاری کنند و تشکل مدرن دمکرات خود را درست کنند، دیگر نیروهای سیاسی به چه دلیل باید با آنها اتحاد و ائتلاف درست کنند؟
وقتیکه بخش عمده لیبرال دمکراتها ـ از همه رقم جمهوری خواه و سلطنت خواه - در تمامی و یا در بخش عمده عمر سیاسی خود، بشکل و شیوه انفرادی فعالیت سیاسی کرده اند و می کنند، عضو هیج تشکل و یا حزب مدرن دمکرات نیستند، مقید به هیچ ضوابط و قواعد دمکراتیک در آن تشکل سیاسی نیستند، پاسخگوی گفتار و رفتار سیاسی خودشان در برابر تشکل و حزب خود نیستند، به چه دلیل عقلائی و منطقی و با توجه به کدام تجارب باید یک طرف اتحادها و ائتلافهای دمکراتیک قرار گیرند؟ به این دلیل که جمهوری خواه و یا مشروطه خواه هستند؟ حزب گریزی از منفی ترین جنبه های عقب ماندگی جامعه بوده و هست. آیا می خواهیم به ۵۵ سال قبل برگردیم؟ دکتر مصدق که در دمکرات بودن شهره عام و خاص است، تن به حزبیت نداد. آیا عدم تمکین دکتر مصدق به حزبیت یکی از عوامل مهم شکست دولت او نبود؟ آیا براستی می خواهیم با جمع کردن افراد اتحاد درست کنیم که مثلا آلترناتیو جمهوری اسلامی باشد؟! چرا کنفرانس بروکسل منحل شد؟ چرا تشکل اتحاد جمهوری خواهان و تشکل جمهوری خواهان دمکرات و سکولار به تشکلی کم اثر تبدیل شده اند؟ چون دمکراسی را محور فعالیت سیاسی خود قرار ندادند و تن به اتحاد حول دمکراسی ندادند؟!! آیا مدافعان اتحاد حول دمکراسی مطمئن هستند که اگر همایشی حول اتحاد برای دمکراسی تشکیل شود سرنوشت بهتر از همایش «برای اتحاد جمهوری خواهان ایران» خواهد داشت؟ چرا سازمان فدائیان خلق ایران اکثریت و اتحاد فدائیان نمی توانند درهم ادغام شوند و درجهت تشکیل حزب چپ مدرن ـ دمکرات حرکت کنند؟ منتظر چه هستند؟ چرا اجلاس برلین ـ لندن در خود مانده است؟ بخاطر مثلا عدم فهم دمکراسی از جانب بخش عمده جمهوری خواهان و لنینیست بودن چپها و ووو است؟!!! ازاینکه وقتتان را برای طرح این سوالات گرفتم و کمی حاشیه رفتم مرا ببخشید.
اجازه بدهید راجع به نظردهی و اعلام مواضع پراکنده در بیست و هشت سال گذشته نیز یادآوری کنم که علیرغم وجود مواضع پراکنده و وسیع در میان مدافعان دمکراسی، یک سمت و جهت گیری روشنی در میان اغلب قریب به اتفاق آنان قابل رویت است. و آن سمت گیری بسود آزادی و دمکراسی و استقرار دمکراسی بجای حکومت دینی است. این نظردهی ها و اعلام مواضع پراکنده را نباید فقط از زاویه منفی نگاه کرد. منظورم این نیست که پراکندگی های موجود باید حفظ شود بلکه این است که نیروهای سیاسی کشور ما در حال گذر بودند و پراکندگی از مختصات این گذر بود. اما باید تلاش کرد هرچه زودتر رقع شود. از نظر من در این بیست و هشت سال بزرگترین تحول فکری و فرهنگی و سیاسی در میان الیت جامعه ما اعم از روشنفکران و نیروهای سیاسی، چپ و راست و میانه، جمهوری خواه و سطنتت خواه، اپوزسیون جمهوری اسلامی و نیروهای درون و پیرامون آن بوقوع پیوسته است. افکار و فرهنگ و سیاستها و روشهای مبارزاتی حاکم بر نیروهای سیاسی در این بیست و هشت سال گذشته در معرض نقادی و بازبینی و بازاندیشی و تجزیه و تغییر و دگرگونی و باز شکل گیری بوده و هست. مضمون و سمت اصلی این تجزیه و تغییر و دگرگونی ها عقلانی شدن و دمکراتیزه شدن افکار و فرهنگ و روشها و برنامه ها و سیاست های جریانات مختلف بوده و است. یادمان باشد که ۱۲ و ۱٣ سال قبل نیروهای سیاسی ایرانی مقیم کشورهای غربی، نه تنها حاضر نبودند در کنار همدیگر یک کنفرانس مشترک بگذارند بلکه در بسیار موارد کار به کتک کاری نیز می کشید. اندیشه و فرهنگ و روشهای سیاسی آمیخته به بینش ها و نگرشهای سنتی بدون تجزیه شدن و باز شدن و پراکنده شدن نمی توانستند در سمت نوینی قرار گیرند. یکی از علل این همه پراکندگی و تفرق و مواضع پراکنده، این است که اولا پروسه تغییر و تحول فکری و فرهنگی و روشهای سیاسی در میان الیت جامعه ما به سرانجام نرسیده است. دوم اینکه این تغییر و تحول دمکراتیک کمتر توانسته در پراتیک اجتماعی و سیاسی مدافعان آن جریان یابد. فکر می کنم علاوه بر تلاش برای گسترش مباحث نظری و گفت و شنود دمکراتیک میان نیروهای سیاسی کشور باید در جهت همکاری های سیاسی در اشکال گوناگون تلاش کرد. وحدت ها و اتحادها صرفا یک امر ذهنی نیستند که اگر در پس ذهنمان حل شده باشد در واقعیت زندگی نیز بآن سادگی حل می شود. درست است که رابطه تنگاتکی میان اندیشه و اهداف و سیاستها بمثابه عوامل ذهنی با پراتیک سیاسی و تشکیلاتی وجود دارد ولی گاهی تطابق این دو برهم، مدت زمان زیادی طول می کشد. انسانها عمدتا در پراتیک اجتماعی و سیاسی مشترک هستند که از یکدیگر شناخت پیدا می کنند، میانشان رابطه کاری ایجاد می شود، بهمدیگر اعتماد پیدا می کنند ووو. من فکر می کنم ناهمخوانی و ناهمزمانی میان اندیشه و روش و سیاستها و رفتارها و اعمال همه نیروهای های مدافع دمکراسی اعم از چپ و راست و میانه و سبز و جمهوری خواه و سلطنت خواه وجود دارد. باید همچنان در سمت رفع این ناهمزمانی و ناهمخوانی ها کوشش کنیم. علاوه بر بحث و گفت و شنود دمکراتیک نظری و نقادی مواضع سیاسی دیگران، تلاش درجهت رفع پراکندگی و ایجاد تشکلهای حزبی مدرن دمکرات با گرایشات اجتماعی و سیاسی متفاوت از یکسو و تلاش در جهت تفاهم و نزدیکی و همکاری حول آزادی های سیاسی و حقوق بشر در اشکال و سطوح گوناگون از سوی دیگر می تواند زمینه ساز و راهگشای همکاری های وسیع و یا اتحادهای کلان باشد.

تلاش ـ آقای عبدالرحیم پور از شما سپاسگزارم که در طرح برخی از پرسشهای آینده در برابر سایر نیروها با ما همصدا شدید. بسیاری از این پرسش ها کاملاً شایسته تعمق و پاسخگوئی مسئولانه هستند. اما معروف است و می گویند؛ کسی که به منظور دامن زدن به بحثی، پرسشی مطرح می کند، خود بعضاً پاسخهائی را نیز دارد. بنابراین ما حتماً به مضمون این پرسشها باز خواهیم گشت، آن هم نه تنها با افرادی از نیروهائی که از آنها نام بردید، بلکه با خود شما. امیدوارم بتوانیم در فرصتی نزدیک این گفتگو را ادامه دهیم. اما پیش از آن از وقتی که در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست