چند رباعی
جهانگیر صداقت فر
•
هرچند که ریشه در سراب است مرا،
اندیشهی تلخ بی حساب است مرا،
پرورد مرا زمانه بر تاکِ وجود :
در جامِ سخن شهدِ شراب است مرا!
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
سهشنبه
۴ ارديبهشت ۱٣۹۷ -
۲۴ آوريل ۲۰۱٨
“ در جامِ سخن ... "
هرچند که ریشه در سراب است مرا،
اندیشهی تلخ بی حساب است مرا،
پرورد مرا زمانه بر تاکِ وجود :
در جامِ سخن شهدِ شراب است مرا !
“ گرانباریِ احساس "
منعم مکنای دوست که دائم کسلم، همواره تُرُش رویم و افسرده دلم :
ثقلِ غمِ خویش و بارِ ادبارِ کسان از گردهی احساس چگونه بهلم ؟
“ تشویشِ معاش "
دست از سرم ار نیازِ نان بردارد، تشویشِ معاش گر مرا بگذارد،
از باکره گانِ لحظهها گیرم کام تا بازپسین دمی که تن جان دارد !
“ یکبارِ دگر ... "
اعجازِ خدا، یا جهشی باداباد، یک بار به من موهبتِ بودن داد؛
هیهات، که این مادرِ مادر به خطا یک بارِ دگر مرا نمی خواهد زاد !
“ عزلت "
این جا خبری از این و آنم نبود، پروایِ کسان و ناکسانم نبود ؛
گلگشتِ خوشی دارم بر بالِ خیال : هیچ آدمکی وبالِ جانم نبود !
“ موسیقیِ صبحدم "
در حنجرهی سحر نتِ شادی نیست، بر یالِ نسیم پیکِ آزادی نیست :
آلاله اگر چه خونِ شیرین دارد، در سینهی کوه شوقِ فرهادی نیست !
|