سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رسانه های کارگری, لیبرالیسم نوین و بحران در جنبش کارگری


Sid Shniad - مترجم: صفار ساعد


• مطلب زیر ترجمه سخنرانی ای است که توسط Sid Shniad در تاریخ ۱۸ نوامبر ۲۰۰۶ در کنفرانس LabourTech که تحت عنوان "ضربات رسانه های سرمایه داری و بسط یک استراتژی رسانه ای کارگری" در دانشگاه سان فرانسیسکو برقرار شد, ارائه گردیده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۷ اسفند ۱٣٨۵ -  ٨ مارس ۲۰۰۷


یادداشت مترجم:
مطلب زیر ترجمه سخنرانی ای است که توسط Sid Shniad   در تاریخ ۱٨ نوامبر ۲۰۰۶ در کنفرانس LabourTech که تحت عنوان " ضربات رسانه های سرمایه داری و بسط یک استراتژی رسانه ای کارگری" در دانشگاه سان فرانسیسکو برقرار شد, ارائه گردیده است. اگرچه این مطلب به ویژه گیهای اتحادیه های کارگری در آمریکا می پردازد, اما از آنجائیکه دارای نکات مهمی در ارتباط با چگونگی مبارزات جنبش کارگری جهانی علیه ضربات اقتصادی و سیاسی نئولیبرالیسم بر جنبش اتحادیه ای, نقد روشهای برخی از اتحادیه ها و حاوی رهنمودهایی در این مورد است, دارای اهمیت می باشد. لذا آنرا ترجمه آنرا دراختیار خوانندگان قرار میدهم.


نشست امروز ما در مورد ضربات رسانه های سرمایه داری و بسط یک استراتژی رسانه ای کارگری است. بنظر من این مقوله باید در چهارچوب بحث برروی ضربات رسانه های سرمایه داری بر کارگران متشکل و بقیه جامعه و همچنین بحث بر روی نقشی که رسانه های کارگری میتوانند در رشد عکس العمل های موثر در مقابل آن ضربات بازی کنند, صورت بگیرد. به یمن تلاش های کاملا پیچیده سرمایه داری, جنبش کارگری در بحران است. وضعیت چقدر بد است؟ واقعا بد. امروز در ایالات متحده تعداد جمعیت شاغلی که توسط اتحادیه ها نمایندگی میشوند, نسبت به سال های ۱۹۲۰ ببعد, در پائین ترین سطح خود قرار دارد. همزمان با این امر, نهاد های سرمایه داری بدون هیچ بازرسی ای, لجام گسیخته عمل میکنند.
چگونه به این وضع رسیدیم؟ وضعی که در آن مردم شاغل با خطرات بیکاری روزافرون روبرو هستند, استاندارد زندگی در حال تنزل است؛ مراقبت های پزشکی فقدان یافته و به عدم توانایی در سازماندهی دچار گشته ایم ؟ برای پاسخ به این سئوال می بایستی نگاهی به گوشه ای از تاریخ بیفکنیم.
دول غربی پس از جنگ دوم جهانی دست به دامن سیاست های توسعه اقتصادی کینز زدند تا از تکرار بحران سال های ۱۹٣۰ جلوگیری نمایند. به دنبال توسعه اقتصادی در این مدت, که سه دهه طول کشید, سطح بیکاری نسبتا پایین ماند. در نتیچه ترس از بیکاری - که معمولا بعنوان یک نیروی تنبیه کننده برای در خط نگهداشتن کارگران عمل میکند – به نقش سنتی خود پایان داد.
در اواخر سال های ۱۹۶۰ تعداد چشمگیری از کارگران که از شرایط کاری خود ناراضی بوده و همزمان خاطرجمع بودند که در اقتصاد در حال توسعه مداوم, کاری پیدا می کنند, نمایش سطوحی از ستیزه جویی کارگری و فعالیت های اعتصابی, که در نوع خود از سال های ۱۹٣۰ ببعد دیده نشده بود را آغاز نمودند. این فعالیت های میلیتانتی, همراه با صرف هزینه های اجتماعی که در حقیقت از مشخصات سیاست کینزی بود, با بالا رفتن حقیقی دستمزدها درآمیخت و خطری را برای سودبری سرمایه داری فراهم ساخت. این امر از دید سرمایه, یک بحران بزرگ را بوجود آورد.
در سال ۱۹۷٣, David Rockefeller به همراه Zbigniew Brzezingski و نمایندگان انستیتوی بوروکینز, از جمله شورای ارتباطات خارجی و بنیاد فورد, جلساتی را با شخصیت های تجاری, دانشگاهی و سیاسی تشکیل دادند تا به بررسی این بحران بنشینند. از درون این جلسات, سازمانی که به کمیسیون سه جانبه مشهور است, شکل گرفت. این کمیسیون که از شخصیت های تجاری, سیاسی و دانشگاهی تشکیل شده بود, به موضوعات مورد ملاحظه سرمایه داری از زمان استقرار آن, پرداخت.
در سال ۱۹۷۵ این کمیسیون کتابی را به چاپ رساند به نام بحران دموکراسی . مولفین این کتاب دقت خویش را بر مشکلات گریبانگیر سرمایه های بزرگ نهاده بودند. آنها در مورد صرف بودجه دولت در مورد آموزش و پرورش, رفاه عمومی , امنیت اجتماعی, بهداشت و مراقبت های بیمارستانی, گریه و زاری راه انداختند و با حرکت از دیدگاه ثروتمندان و قدرتمندان, ایجاد بحران در سودبری سرمایه را به گردن آنچه که " افراط در دموکراسی" نامیدند, انداختند.
در طول سی سال اخیر, مسائلی که بحران دموکراسی به آن پرداخته بود, بارها از سوی منابع مختلف فکری , سیاستمداران و موسسات جبهه راست, مورد استفاده قرار گرفته است. با الهام از این تحلیل, تمام دول جهان, حمله به دولت رفاه پس از جنگ را آغاز کردند. جنگ بیرحمانه ای را از طریق کاهش دستمزدها, قطع برنامه های اجتماعی , خصوصی کردن موسسات و خدمات دولتی, تأیید بی قانونی در فعالیت های سرمایه داری و تشکیل قراردادهای "تجارت آزاد" در یک چهارچوب سیاست عمومی که به عنوان نئولیبرالیسم شناخته شد, بر جامعه بطور عموم و به ویژه به طبقه کارگر اعمال کردند.
همان نیروها همچنین با بکارگیری تاکتیک های پیچیده ارعاب اتحادیه ها و ایجاد موانع مختلف قانونی, که به منظور جلوگیری از پیوستن کارگران به اتحادیه ها و یا کسب قراردادهای اتحادیه ای, طرح شده بود, حمله بیرحمانه ای را به کارگران سازمان یافته اعمال کردند. بنا به گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر در سال ۲۰۰۰ , "آن دسته از کارگران (آمریکایی) که سعی در تشکیل اتحادیه کارگری و یا پیوستن به آن برای مذاکره با کارفرماها را داشتند, مورد جاسوسی , آزار, تهدید, تعلیق, اخراج ازکار و کشور قرار گرفتند. آنها قربانی سرکوب شدند به دلیل اینکه میخواستند از حق آزادی تشکل استفاده کنند."
در سطح جهانی, گروههای مشابه کمیسیون سه جانبه سیاست های نئولیبرال و گروه های دیگر که در سال های ۱۹۷۰ شروع به رشد کرده بودند, از طریق سازمان هایی همچون بانک جهانی, صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی, نهادینه شدند. همگی آنها یک قصد داشتند: تضمین سودآوری سرمایه و رهانیدن آن از خطر کارگران متشکل و یا دولت هایی که دارای برنامه های مترقیانه اجتماعی هستند. چگونه؟ از طریق بازتعریف نقش دولت و بازسازی پروسه سیاسی برای ایجاد سد در مقابل توانایی دولتها در تولید برنامه های مترقیانه اجتماعی و اقتصادی.
به نظر من پاسخ جنبش کارگری به این حملات همه جانبه سی سال اخیر سرمایه, بسیار ناکافی بوده است. سازمان هایی نظیر AFL-CIO هیچ کوششی در برخورد به مشکلات سیاسی و اقتصادی ای که در نتیجه نئولیبرالیسم جامعه را عاجز کرده است, و چگونگی برخورد به این مشکلات که ممکن است بر پاسخگویی کارگری تأثیر بگذارد, نکردند و یا کوشش کمی نمودند. در ایالات متحده, AFL و بسیاری از منقدین متشخص کارگری آن, در پاسخگویی به بحرانی که بر کارگران سازمان یافته, غالب شده یود, خود را عمدتا محدود به برخورد به مقوله کاهش اعضاء به مثابه یک مشکل تکنیکی, نمودند.
بحثی بسیار محدود در مورد بحرانی که جنبش کارگری را عاجز ساخته بود, آن زمان آغاز شد که اتحادیه بین المللی کارکنان خدمات (SEIU) - بخش جداشده از AFL-CIO – (مترجم) برنامه خود را برای تجدید حیات جنبش کارگری تحت عنوان "اتحاد برای پیروزی" بیان کرد. برنامه SEIU خود را بر ادغام اتحادیه ها جهت کاهش رقابت های درون اتحادیه ای, بهبود استقاده از منابع اتحادیه ای و سازماندهی کارگران در سازمان های مختلف بر اساس محدوده کار, متمرکز کرد.
نه SEIU و متحدینش و نه منقدین آن در درون AFL-CIO , هیچکدامشان بر روی نیروهای اقتصادی و سیاسی ای که کارگران بر علیه آنها برمیخیزند, و بر روی استراتژی هایی که برای مقابله با این نیروها نیاز است, متمرکز نشدند. بینش غالب, به مسئله زوال اتحادیه ها بعنوان پدیده ای که میشود از طریق تغییر ساختاری در تشکیلات مرکزی به آن بطور مناسبی پاسخ داد, برخورد نمود. بجای چنگ انداختن در چالش های بزرگتر, که سلاخ خانه نئولیبرالیسم بوجود آورده است, بحث برروی اینکه آیا AFL-CIO باید حق عضویت ها را به اتحادیه هایی که جهت سازماندهی کارگری کار میکنند, تخفیف بدهد یا نه و یا اینکه آیا اندازه شورای اجرائی AFL-CIO باید بزرگتر و یا کوچک تر بشود, متمرکز شد. به یمن جواب های نارسای کارگری, سرمایه آزاد گذاشته شد تا مبارزه طبقاتی یک طرفه ای را سازمان بدهد.
به نظر من جنبش کارگری باید در این زمینه ها صحبت کند:
• چالش گلوبالیزاسیون – هم از طریق چالش انتقال کار به خارج و هم از طریق چالش استقرار قدرت سرمایه به خرج سایر بخشهای جامعه
• مقابله با دولت های راست گرا که به کارگران, اتحادیه ها و سایر بخش های جامعه حمله کرده اند
• کنار نهادن موسساتی چون ارتباطات کارکشوری که برای تضمین جلوگیری ازکوششهای اتحادیه جهت سازماندهی , ساخته شده اند
• استفاده از روش های غیر متعارف و غیرسنتی در سازماندهی کارگری در مناطق و بخش هایی که اتحادیه ها در آن ضعیف هستند
• همسو کردن تلاش های کارگران آفریقایی – آمریکایی , کارگران آمریکای لاتینی, کارگران آسیایی و جوامع مهاجرین با یکدیگر
• مبارزه علیه نژادپرستی, تبعیض بر اساس جنسیت, فشار بر همجنسگران و سایر اشکال سرکوب و همچنین مبارزه بر علیه عدم تحمل دیگران که برای از بین بردن اختلافات در سطوح کارگران بسیار مهم است
• اتخاذ یک استراتژی سیاسی ورای تمرکز بر تدارک پشتیبانی انتخاباتی از حزب دمکرات, و از آن طریق پیشبرد یک برنامه مترقی سیاسی وسیعتر
• ایجاد اشکال کنکرت در حمایت متقابل با کارگران سایر کشورها
• انکشاف و عمق بخشیدن به دمکراسی در درون اتحادیه ها

این آخرین نکته احتیاج به توضیح دارد. علاوه بر سایر کمبودهای آن, تلاش کنونی در برخورد به بحران کارگری از طریق اتخاذ روش های تکنیکی, مشکلاتی را که در فرهنگ درونی و ساختار اتحادیه ها ریشه دارد, نادیده میگیرد. این فرهنگ عبارت است از : تعهدات بشدت محدود و عمدتا ظاهری اتحادیه ها به دموکراسی, فقدان تمرکز استراتژیک آنها, غایب بودن بینش اخلاقی الهام بخش در آنها و قصور آنها در برخورد به بربریتی که توسط نئولیبرالیسم جامعه را دربرگرفته است.
بجای بحث بر سر دیدگاه و استراتژی , ما شاهد آن هستیم که رهبران اتحادیه به یکدیگر حمله میکنند و وقت و انرژی گرانبهای خود را صرف مسخره کردن صفات و روش های یکدیگر مینمایند. (من شخصا این مسئله را پس از شکست مفتضحانه ای که شرکت Telus - که من در آن کار میکنم - به اتحادیه ما تحمیل کرد, شاهد بودم.)
جنبش کارگری نیاز فراوانی به بحث در باره سرنوشت خود و ارتباط خود با کل جامعه دارد. این بحثی است که در آن رسانه های ارتباطات الکترونیکی, میتوانند سهم بسزایی در زمینه فرهنگ غالب اتحادیه ای داشته باشد, فرهنگی که بحث صادقانه را سرکوب میکند. در بحث آزاد, اعضاء عادی از قلم نمی افتند. در عوض, بسیاری از رهبران کارگری خود را محدود به متحدین سیاسی و کارکنانی میکنند که کارشان فیلتر کردن اخباربد و پیشنهاداتی است که اعمال غالب را به چالش میکشند. هنگامیکه نظریات مخالف طرح میشود, کسانی که این نظرات را بیان میکنند اغلب خود را منروی و سرکوب شده می یابند. از آنجائیکه بسیاری از رهبران, خود را معطوف به حفظ همیشگی مناصب خویش مینمایند و از آنجائیکه فعالیت مخالفین داخلی سرکوب میشود, اعضایی که ممکن است تمایلی به تغییر داشته باشند, نادیده گرفته شده و به سکوت کشانده میشوند.
بحث در مورد آینده کارگران بی نهایت مورد نیاز است, بحثی که باید کاملا مبنای دیگری داشته باشد. باید بحثی باشد در باره دید در مورد آینده کارگران و نقش آنها درکل جامعه. باید استراتژی هایی که ممکن است در صورت مواجهه با تغییرات دراماتیکی که اقتصاد را جاروب میکند بکار آیند را مورد تبادل نظر قرار بدهد. از جمله, پرداختن به آن روشی که کار از طریق آن انجام میگیرد و پرداختن به این واقعیت که بسیاری از مردم اصلا کار ندارند. بحث باید شامل تبادل نظر در مورد چگونگی جلوگیری از گوشت دم توپ شدن کارگران در جنگ های غیرعادلانه باشد و همچنین بحثی باشد که به این مسئله جواب گوید که چرا بسیاری از شهروندان جوامع ثروتمند هنوز بطور فراینده ای از پس برآورده شدن مطالبات پایه ای, همچون بهداشت و مسکن, برنمیآیند.
آن دسته از فعالین جنبش کارگری که در استفاده ازرسانه های الکترونیکی متبحر هستند, نقشی بس ذیقیمت در دامن زدن به این گونه بحث در درون اتحادیه ها و بیرون آن دارند. اگر قرار است این امر اتفاق بیفتد, کاربران چنین رسانه هایی باید آنها را به صورتی بکار بگیرند که خو کردن به وضع موجود را که امروزه در جنبش کارگری غالب است , به چالش بگیرند. این یعنی استفاده از رسانه ها برای نورپاشیدن به پراتیک محدود اتحادیه ها, طرح سئوالات ایدئولوژیکی که تابو است و سازماندهی حمایت از عناصری که در مورد تغییرات ضروری جدی هستند.
من این پیشنهادات را بطور جدی مطرح میکنم. درجامعه و از آن جمله در جنبش کارگری نیروهایی هستند که در حفظ وضع موجود نفع دارند. ما انتظار داریم که آنها هرکوششی برای تغییروضع موجود را, با دشمنی مفرط جواب بدهند. اما ما نباید اجازه بدهیم که چیزی ما را از انجام آنچه که برای بازسازی نهاد هایمان و نجات جامعه ما از دست سرمایه وحشی ضروری است, منحرف سازد.
آنهایی که جرأت خویش را در مسائل مشابه نشان داده اند, میتوانند ما را در این تلاش الهام ببخشند. بنابراین در خاتمه میخواهم داستانی را بگویم که اخیرا در تعطیلات خود در اسپانیا با آن روبرو شدم. در این سفر به دانشگاه سالامانکا, که مجسمه ای از فری لوئیز د لئون در صحن آن قرار داشت, سری زدم. فری لوئیز در سال ۱۵۷۲ در این دانشگاه تدریس میکرد. دستگاه تفتیش عقاید (انگیزاسیون) , وی را متهم کرد که شعری بنام آوازی از آوازها را از زبان لاتین به اسپانیایی ترجمه کرده و در بین مردم عادی پخش نموده است. فری لوئیز بخاطر این جنایت شکنجه گشته و زندانی شد. پس از پنج سال که وی آزاد شده و به کار تدریس در دانشگاه بازگشت, فری لوئیز خطابه اش را از آن نکته ای آغاز کرد که با دستگیری اش قطع شده بود : " همچنانکه میگفتم......."
من آدم مذهبی ای نیستم. با این وجود معتقدم که جسارت فری لوئیز در مصمم بودن و اصرار بر حق مردم در دستیابی به اطلاعات بدون گذشتن از فیلتر مقامات کلیسا, میتواند مدلی را برای فعالین رسانه ای فراهم سازد. فعالین رسانه ایی که میخواهند در تلاش برای تبدیل کارگران سازمان یافته به یک جنبش فعالین مترقی, سهیم باشند, جنبشی که قادر باشد جامعه ما را از درنده خویی نئولیبرالیسم نجات دهد.
۱۱ دسامبر ۲۰۰۶

saffaars@hotmail.com

منبع: Monthly Review

Sid Shniad   مسئول تحقیقات اتحادیه کارگران ارتباطات راه دور در بریتیش کلمبیا است. وی دارای مدرک لیسانس در فلسقه سیاسی از دانشگاه سانتا کروز کالیفرنیا و همچنین فوق لیسانس در اقتصاد کار از دانشگاه سایمون فریزر ونکوور در بریتیش کلمبیای کانادا میباشد.
Sid Shniad در Action Canada Network برعلیه قرارداد تجارت آزاد کانادا- آمریکا فعال بوده و دارای تألیفات متعددی در زمینه تأثیرات (Multilateral Agreement on Investment – MAI) بر روی صنعت خدمات ارتباطات راه دور کانادا می باشد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست