•
.. و او تنها در آن پسکوچهی تنگ
گلویش حبسگاهِ نالهها بود
رگِ آوندهایش خالی از خون
به رنجِ تشنه کامی مبتلا بود
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
يکشنبه
۲۲ بهمن ۱٣۹۶ -
۱۱ فوريه ۲۰۱٨
... و او تنها در آن پسکوچهی تنگ
گلویش حبسگاهِ نالهها بود
رگِ آوندهایش خالی از خون
به رنجِ تشنه کامی مبتلا بود
*
زبانِ ریشهاش پیوسته در جهد
برای جستنِ خاکی نم آلود
ولی نَز چشمِ جوی اشکی گذر داشت
نه ابری رهگذارِ آسمان بود
*
و او تنها به امیدِ بهاری
نگاهش را به سوی آسمان دوخت
بهاری آمد و از کوچه بگذشت
ولی او همچنان میسوخت، میسوخت
*
بهار آمد ولی از نیشِ خورشید
به شاخ لُختش آماسی نرویید
شکوفه بر تنش نشکفت امسال
تنش از نیشِ زنبوری نخارید
*
بهار امسال پنداری نیاورد
نویدِ زندگانی را ره آورد
در آن بن بستِ متروکِ سترون
به جای زندگانی مرگ پرورد
*
و او تنها در آن پسکوچهی تنگ
گلویش حبسگاهِ نالهها بود
زبانش همچنان بیهوده در جهد
برای جستنِ خاکی نم آلود
**********
جهانگیر صداقت فر
تهران - ۷ اسفند ماه ۱۳۴۰
|