سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

اصلاحات از نوع "از این ستون تا آن ستون"ی!


مارال سعید


• وقتی آش آنقدر شور می شود که عباس عبدی هم دادش درمیآید و نمی داند باید حرفش را به کی بزند، دلم برای ملیحه ی محمدی (نادره زن مُصلح بیرونی) می سوزد. علیرغم کری و کوری و بی میلی هسته ی سخت حکومت، بعد از خروش مردم در دیماه گذشته عباس عبدی (مُصلح درونی) شدیدا ً به دست و پا افتاده بلکه بتواند با کسی از آن میان به گفتگو بنشیند تا شاید بتواند خطر را گوشزد کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ بهمن ۱٣۹۶ -  ٣ فوريه ۲۰۱٨


وقتی آش آنقدر شور می شود که عباس عبدی هم دادش درمیآید و نمی داند باید حرفش را به کی بزند، دلم برای ملیحه ی محمدی (نادره زن مُصلح بیرونی) می سوزد.

علیرغم کری و کوری و بی میلی هسته ی سخت حکومت، بعد از خروش مردم در دیماه گذشته عباس عبدی (مُصلح درونی) شدیدا ً به دست و پا افتاده بلکه بتواند با کسی از آن میان به گفتگو بنشیند (البته اگر آنها ضرور ببینند و ایشان نیز ناقض ولایت فقیه نباشد) تا شاید بتواند خطر را گوشزد کند. اما آنها همچنان خر خود راندند تا بالاخره امروز او در روزنامه اعتماد* مجبور به اعتراف گشت. او در مطلبی تحت عنوان "به هرکسی که مربوط است" در نهایت تعجب، بعد از ۳۹ سال اعوجاجات پُر جهل و جنایت، تازه فهمیده که در سیستم مُلایی معلوم نیست چه چیز به چه کس مربوط است.

جل الخالق!! در حکومتی که مسئولین آن ۳۹ سال است علی الحساب کشورداری می کنند، او نصیحت گرایانه می گوید: "تن دادن به منطق انفعالی ی از این ستون تا آن ستون فرج است، در امر سیاست خطرناک است و کارآیی ندارد."!

مرا هرآنچه که یقین می نماید یا بعضی سعی بلیغ دارند آنرا یقین جلوه دهند، می ترساند.
آنچه را که امروز عباس عبدی دیده واقعیتیست تلخ که ملیحه ی محمدی نمی بیند و چون گذشته در سیستم شناخت خود از جهان و ایران، صرفاً با یک فرمول به میدان می آید و چون به آن فرمول ایقان آورده، مرا می ترساند. در سیستم بینشی او "جراحی" در دایره اصلاح نمی گنجد و این پزشک است که جراحی را به بیمار تحمیل میکند نه ضرورت پیشرفت بیماری. در روشِ درمانِ مُصلحانه ی او فقط یک راه وجود دارد؛ بده بستان با قدرت! آنهم از موضع ضعف.

در نگاه او هیچگونه اثری از برنامه ی اصلاحی ی یک نیروی اپوزسیونی به چشم نمی آید. چیز غریبی نیست در مَنِش سیاسی او از گذشته تا حال چنین بوده. همانگونه که از شرکت با چادر خود در راهپیمائی بعد از نماز عید فطر قیطریه در سال ۱۳۵۷ می گوید؛ همرنگی با مذهبیون بدون کمترین استقلال. او هرگز نمی اندیشد؛ من باید با چهره ی خودم در هر اتحادی شرکت کنم. و یا آنکه شاید بتوان اصلاحات را به شکل دیگری نیز فرموله کرد. او آنچنان در بینش و روش خود به یقین رسیده که در پافشاری بر آن، به اجبار خودزنی میکند و یقه ی رفیق دیرینه سال سازمانی خود "مریم سطوت" را میگیرد. چرا که در روش اصلاحی ی مریم سطوت میتوان با مشروطه خواهان نیز همکاری داشت!

عباس عبدی با زبان ترس خورده و از بیم زندان و غُل و زنجیر، در انتهای کوچه ی تنگ و تاریک اصلاحات حکومتی می گوید: "هنگامی که مسائل کشور و جامعه از سطح مشکلات فنی و جزیی بالاتر رفت، انجام اقدامات اصلاحی و ایجاد موازنه جدید اجتماعی به نحوی که تعادل را در سیستم برقرار کند، بسیار سخت خواهد شد و اقدام به آن نیازمند شجاعت فراوان است. چنین اصلاحات و اقداماتی به نحوی که پیام آن به درستی منتقل شود، خطرناک نیز هست. این را باید صادقانه گفت و اقرار کرد؛ ولی خطرناک‌تر از این اصلاحات، هنگامی است که به چنین اقدامات اصلاحی دست زده نشود و به امید حل مسائل، انجام آنها به تاخیر انداخته شود".

او همچون طبیب درمانده ای که جسارت لازم در بیان نوع درمان را ندارد یا نمی خواهد بیان کند، در هراس از عمق و پیشرفت گسترده ی بیماری، عاجزانه می گوید: "چرا معتقدم که جامعه راه‌حل فنی ندارد؟ چون با مجموعه‌ای از مسائل مواجهیم که نه تنها نمی‌توانیم حل آنها را از یکدیگر متمایز کنیم، بلکه ابزار و عناصر کافی برای حل این مشکلات جزیی نداریم. به عبارت دیگر سازمان و نهادهای حل مشکل و اراده‌ای که باید منابع لازم را برای حل این مشکلات تامین کند، خودشان دچار بحران و مشکل شده‌اند".

آیا با شنیدن این حرفها باید گفت: ملیحه ی محمدی از همین صالحان درونی نیز عقب تر مانده؟ و یا چون استقلال رأیی در او نمی بینیم، اصلاحات – اصلاحات کردن او در سطح تئوری و از جنس همان چادریست که در سال ۱۳۵۷ بر سر کرد؟

جای تأسف است که او این اصل ساده را هنوز نپذیرفته که شورش و انقلاب به مردم تحمیل می شود. باید به او یادآوری کرد جمله ای از آقای بازرگان را "انقلاب دو رهبر داشت. شاه و خمینی"، مردم هیچگاه خواهان کشت و کشتار و خونریزی و ویرانی ی کشور نبوده و نیستند. اما ... ملیحه ی محمدی می انگارد مردم فارغ از تحمیلات حکومتی بر اساس خواندن چند کتاب و شنیدن چند تحلیل، دستبکار انقلاب میشوند. و یا برعکس؛ با شنیدن چند تحلیل مُصلحانه و گفته های کشیش معابانه، صورتشان را به چپ و به راست می چرخانند تا حاکمان به سیلی بنوازندش.

عباس عبدی میکوشد تا نگوید؛ تمام نابسامانیهای مملکت ناشی از این سیستم حکومتی و قانون اساسی سراپا متناقض آنست. و در این کوشش، اشکال را در "فقدان انسجام" می بیند! "فقدان انسجام موجب شده هر کس در هر جایی که هست، ساز خود را بنوازد و هیچ هارمونی و رهبری ارکستری دیده نشود. از یک طرف شبکه‌های اجتماعی چهار اسب در حال تاختن و تسخیر فضای ارتباطی هستند، و از طرف دیگر عده‌ای نشسته‌اند و پس از چهل سال در پی اسلامی کردن متون دانشگاهی هستند!!" آیا او نمیداند سیستمی که جمع اضداد (انتخابی و انتصابی) است و انتصابیون ارجح و قدر قدرت تر از انتخابیون هستند نمی تواند منسجم بشود؟!

وبالاخره آنجا که پای راهکار به میان می آید، او نیز چون دیگران راه حلی علی الحسابی ارائه میدهد و همچون ملیحه ی محمدی امید دارد از این ستون تا آن ستون فرجی شود. "... باید شرایطی را به وجود آورد که این ترک‌ها و گسست‌ها تا حدی ترمیم شود. ترمیم کلی آنها در کوتاه‌مدت یا حتی میان‌مدت غیرممکن است، ولی می‌توان در حدی ترمیم کرد که موجودیت آن همبسته و یکپارچه و منسجم دیده شود".

آقای عبدی، خانم محمدی؛ این روش "در امر سیاست خطرناک است و کارائی ندارد".

مارال – سعید
* روزنامه اعتماد شماره ۴۰۱۸
** گویا نیوز


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۹)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست