جعبه و نشانی (دو سروده)
یوسف صدیق
•
سال از پی سال، روز از پی روز
برفی از نگاهش می بارد
و سنگین، روی قلبم می نشیند.
هنوز طنین یک خبر در اتاق ملاقات:
...
اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com
شنبه
۱۴ بهمن ۱٣۹۶ -
٣ فوريه ۲۰۱٨
جعبه
.
سال از پی سال، روز از پی روز
برفی از نگاهش می بارد
و سنگین، روی قلبم می نشیند.
هنوز طنین یک خبر در اتاق ملاقات:
یک جعبه شیرینی
و صورت حساب گلوله های شلیک شده.
گاهی دست هایش را بی اراده می شوید.
.
نشانی
.
من واژه، او تصویر
و میهن، جایی که در آن
فریادی به معنا می نشیند.
بین ما یک درد، بین ما یک پل
و خسته گانی از جنس آب و آتش و آه.
ای سکوت مدور
در کهکشان بی ستاره ی اندوه !
ما نشانی گورهای ناکنده را نمی دانیم
و تو گویا می باید از پس هر فریادی
شانه ی خمیده ی سوگواران را ببوسی
و از سلول های سل گرفته ی اعماق
صدای سرفه های مکرر را بشنوی.
آه، میهن، ای سرزمین اشغالی !
به کجای تاریخ ات بازگردیم ؟
من و او که سر خم نمی کند،
از کجای تاریخ ات برخیزیم ؟
تا زندگی از مرگ فاصله بگیرد
و آن که آفتابه ای در دست
آفتابی را برنمی تابد؛
بر زانو فرود آید
و ”کلید بهشت ”
تیزی استخوانی در گلویش باشد.
.
یوسف صدیق (گیلراد)
دی ماه ۱۳۹۶ _ _ _
|