سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بازهم درباره تاکتیک انتخاباتی چپ رادیکال (۳)
نگاهی از موضع تحلیل نقشه راه چپ رادیکال


اسماعیل سپهر


• در جایی که چپ رادیکال سیاست نیروهای چپ و کارگری رفرمیست در دفاع از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان را در مجموع مثبت ارزیابی کند، می تواند ضمن پایبندی به اصولیت های خود و ضمن اجتناب از همراهی مثبت با نیروهای رفرمیست و امتناع از هرگونه ائتلاف مثبت با جریانات بورژوایی طالب سطحی از اصلاحات، به نوعی در ائتلاف منفی با همه نیروهای طرفدار اصلاحات ظاهر گردد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۴ بهمن ۱٣۹۶ -  ۲۴ ژانويه ۲۰۱٨


* ( قسمت آخر )

- تاکتیک چپ رادیکال در برابر انتخابات
در قسمت اول این نوشته با تحلیل دستگاه فکری – تحلیلی چپ رادیکال سنتی و تامل در مختصات اساسی نقشه راه آن، من نتیجه گرفتم که در چهارچوب نقشه راه چپ رادیکال سنتی، بویژه در جایی که شکل نهادینه شده ای از دمکراسی بورژوایی تعین بخش روبنای سیاسی سرمایه داری باشد، نمی توان راهی به فراروی از سرمایه داری و دمکراسی بورژوایی و راهی به ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی گشود. در قسمت دوم این نوشته نیز من با بدست دادن مختصات اساسی یک نقشه را ه نوین، یعنی نقشه راهی که ایجاد دولت شورایی، دمکراسی مشارکتی و سوسیالیسمِ مشارکتی را بر تارک خود دارد و عرصه اصلی فعالیت و سیاست ورزی آن معطوف به ایجاد و بسط میدان قدرت رزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی است، تلاش کردم بر تمایز خود ویژه نوع نگاه و مواجه چپ رادیکال نوین به ظرفیت های دمکراسی بورژوایی و به رفرم ها و اصلاحات ممکن در چهارچوب سرمایه داری، روشنی بیافکنم. اکنون با حرکت از نوع نگاه و مواجه چپ رادیکال نوین به رفرم ها و اصلاحات بورژوایی و مبتکران و مدافعین چنین رفرم ها و اصلاحاتی ( چه در میان جریانات بورژوایی و چه در میان جریانات چپ و کارگری رفرمیست ) مایلم با برگشت به آنچه در آغاز قسمت اول این نوشته در رابطه با انتخابات ریاست جمهوری گذشته در ایران گفتم، موضع انتخاباتی چپ رادیکال را، مورد بررسی قرار دهم.

بر طبق آنچه در قسمت پیشین این مقاله در رابطه با چگونگی مواجه چپ رادیکال نوین با دمکراسی بورژوایی گفته شد، " دفاع از ضرورت ایجاد و بسط میدان قدرت ورزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی و تلاش برای به حاشیه بردن میدان قدرت ورزی سیاسی نخبگان و احزاب و گروه های نخبه محور، بطور عمومی چپ رادیکال نوین را از بازی در صحنه هایی که نقش تعیین کننده ای در مشروعیت بخشی به دمکراسی بورژوایی و باز تولید شرایط حفظ و استمرار سرمایه داری ایفاء می کند (همچون برگزاری انواع مختلفی از انتخابات سیاسی ) باز می دارد." بر این اساس، تشخیص نفع کارگران و زحمتکشان از اجرای یک طرح اصلاح طلبانه و یا نفع آنها از قدرت یابی یک جریان بورژوایی اندکی اصلاح طلب در برابر قدرت یابی یک جریان شبه فاشیست، به هیچ وجه حمایت سیاسی چپ رادیکال از جریانات بورژوایی اصلاح طلب را مجاز نمی دارد. با اینهمه، اما با حرکت از مبانی تاکتیکی چپ رادیکال نوین من تصریح کردم که " در جایی که نشانه ای از وجود شرایط انقلابی در دست نیست و نتایج اجرای یک طرح سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا نتیجه احتمالی یک رویداد سیاسی - همچون پیروزی سیاسی انتخاباتی این یا آن جریان بورژوایی مدافع برخی از طرح های اصلاح طلبانه و یا پیروی انتخاباتی این یا آن جریان کارگری و چپ رفرمیست - به بهبود شرایط زندگی، کار و قدرت ورزی کارگران و زحمتکشان کمک می رساند و یا مانع از کف رفتن برخی از دستاوردهای آنان می گردد، چپ رادیکال نوین موجبی برای تخطئه تام و تمام این طرح ها ی اصلاح طلبانه و علتی برای اقدام به تضمین شکست انتخاباتی جریانات بورژوایی و یا جریانات کارگری رفرمیست مدافع این طرح ها، نخواهد یافت." به سخن دیگر، اگرچه پاسخگویی به نیازها و الزامات مبارزه برای دمکراسی نوع مشارکتی و سوسیالیسم و استواری بر اصول و پرنسیپ های اساسی چپ رادیکال، تقلیل موقعیت آن به مدافع رفرم های ممکن در چهارچوب سرمایه داری و دمکراسی بورژوایی و تنزل آن به زائده نیروهای بورژوایی را بر نمی تابد، اما اجتناب از درغلطیدن به رفرمیسم و تقلیل به مدافع رفرم هایی در چهارچوب سرمایه داری و دمکراسی بورژوایی، ضرورتا نفی و انکار اصل و ارزش رفرم های بورژوایی و یک کاسه کردن مبتکران و مدافعین این رفرم ها با هارترین و ارتجاعی ترین جریانات مدافع سرمایه داری و مقابله سیاسی هم طراز با هر دو را موجه نمی سازد. در این میان، در چنین شرایطی بویژه اعلام دشمنی با بخشی از نیروهای چپ و کارگری که دل در گرو رفرم های بورژوایی دارند و دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان را در چهارچوب مشی رفرمیستی تعقیب می کنند و بویژه دشمنی با آن بخش از کارگران و زحمتکشان که تعقیب منافع خود را از راه های رفرمیستی پی می جویند، سخت غیر موجه و زیانبار است.

حقیقت آنستکه منافع کارگران و زحمتکشان یک کاسه به طرح و برنامه و سیاست چپ رادیکال سنجاق نشده و طرح و برنامه و سیاست های نیروهای چپ و کارگری رفرمیست هم در شرایط معین می تواند منعکس کننده سطحی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان باشد. به تعبیری، در شرایط معین طرح و برنامه و سیاست چپ رفرمیست، حتی از ظرفیت بیشتری برای تامین بخشی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان برخوردار است. چه اینکه چپ رفرمیست با قبول بازی در زمین دمکراسی بورژوایی و با ورود به بند و بست های پراگماتیستی با جناح های مختلف بورژوازی، در عمل از امکانات بیشتری برای کمک به تحقق برخی از خواست های کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان برخوردار است. در واقع، تا آنجا که به چپ رادیکال نوین مربوط است، طرح و برنامه و سیاست آن اساساً برگرفته از منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و مبتنی بر نفی تام و تمام سرمایه داری و مبارزه در راه ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی است. تعهد به چنین طرح و برنامه و سیاستی، اما بازی در زمین دمکراسی بورژوایی، بند و بست های پراگماتیستی با جریانات بورژوایی و تلاش برای بهره گیری از همه امکانات دولت بورژوایی را بر نمی تابد. هم از اینرو، مبارزه چپ رادیکال برای دفاع از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان، اساسا ًمعطوف به دفاع از مبارزات اعتراضی آنها در کوچه، خیابان و کارخانه است و چپ رادیکال در مقام اجرای رفرم های مورد مطالبه کارگران و زحمتکشان، بطور عمومی برای بند و بست با بورژوازی و برای استفاده از همه ظرفیت های دمکراسی بورژوایی، وظیفه ای متوجه خود نمی داند. این درحالی است که چپ رفرمیست نه تنها خود را به دفاع از قسم زیادی از مطالبات کوتاه مدت و میان مدت کارگران متعهد می داند، که در مقام عمل نیز، بهره گیری از تمامی ظرفیت های دمکراسی بورژوایی را رسالت و نقطه قوت خود تلقی می کند.

اینهمه به آن معناست که امکان مبارزه موازی و هم زمان برای تامین منافع کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت کارگران و زحمتکشان، آنطور که بسیاری از نیروهای متعلق به چپ رادیکال می پندارند، از چالش و تناقض درونی خالی نیست و در واقع، سطوح مختلف این مبارزه بشکل یک خط راست در امتداد هم قرار ندارد. این یعنی نیرویی که در سیاست گذاری های خود از منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان، یعنی نابودی سرمایه داری و استقرار دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی حرکت می کند، در هر شرایطی ضرورتاً قادر به ارائه موثرترین و کارآمدترین سیاست ها برای تامین همه سطوح و وجوه منافع کوتاه مدت و دراز مدت کارگران و زحمتکشان نخواهد بود. این یعنی اینکه نیازها و الزامات مبارزه برای نابودی سرمایه داری و ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی، ضرورتاً در همه جا و در همه حال با نیازهای مبارزه برای تحقق همه تجلیات منافع و مطالبات کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان منطبق نیست. این یعنی اینکه چپ رادیکال با حرکت از تامین و تحقق منافع و مطالبات دراز مدت کارگران و زحمتکشان، گاه و بی گاه دست خود را برای انجام بسیاری از اقدامات ممکن برای تامین منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان (بویژه آنگاه که تامین این منافع با بازی در زمین دمکراسی بورژوایی و با اقدام به اشکالی از بند و بست های پراگماتیستی با جریانات بورژوایی، از زمینه عملی مساعد تری برخوردار باشد ) بسته خواهد یافت. این یعنی اینکه کاملاً محتمل است که در شرایط معین، سیاست های چپ رفرمیست در تامین بخشی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان سخت کارآمدتر و موثر تر ظاهر شود. این یعنی اینکه، در چهارچوب دمکراسی بورژوایی و بویژه با وجود اشکالی از ثبات سیاسی، چپ رفرمیست و سوسیال دمکرات بالقوه، از بخت بلندی برای نمایندگی بخشی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان و عمومی کردن گفتمان خود و جلب حمایت سیاسی بخش بزرگی از کارگران و زحمتکشان برخوردار است.

با اینهمه، کارآمدی سیاست های رفرمیستی در تامین وجوهی از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان در این یا آن موقعیت معین، پایه و اساس سیاست های چپ رادیکال نوین را مورد سوال قرار نمی دهد. به سخن دیگر، برسمیت شناختن کارکرد مثبت سیاست های رفرمیستی در این یا ان شرایط معین را نمی توان به نادرستی هرگونه سیاست رادیکال، هر گونه سیاست معطوف به تامین منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و هرگونه سیاست معطوف به پاسخگویی به نیازهای مبارزه برای دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی ترجمه کرد. این درست است که در چهارچوب شکل نهادینه شده ای از دمکراسی بورژوایی راه تحقق منافع و مطالبات کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان فقط از گذرگاه اعتراضات واعتصابات کارگری ( امری که چپ رادیکال در سازماندهی آن می تواند فعال و موفق ظاهر شود ) در نمی گذرد و در این مسیر استفاده از فرصت های انتخاباتی و بند و بست های سیاسی با جریانات بورژوایی نیز می تواند کارآمد و راهگشا ظاهر گردد. اینهم درست است که تعهد چپ رادیکال نوین به نیازها و الزامات مبارزه برای تحقق دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی بطور عمومی آنرا از شرکت در بازی های انتخاباتی در دمکراسی بورژوایی و مشروعیت بخشی به آن باز می دارد و عملاً شعاع مبارزه و دایره سیاست های چپ رادیکال نوین در مسیر کمک به دستیابی به مطالبات کوتاه مدت و میان مدت طبقه را محدود می سازد. این ، اما نه از کوتاهی چپ رادیکال نوین در دفاع همه جانبه و موازی از همه سطوح و وجوه خواست ها و مطالبات طبقه، که از تناقض ذاتی در نیازهای مبارزه برای سطوح و وجوه مختلف منافع و مطالبات کارگران و زحمتکشان ناشی می شود. یعنی همانطور که ظاهر شدن در نقش یک بازیگر تمام وقت میدان رقابت و هماوردی دمکراسی بورژوایی، رادیکالیسم نیروی سوسیالیستی را گام به گام به استهلاک می برد و آنر در مسیر وا نهادن اهداف سوسیالیستی و در غلطیدن به شکلی از رفرمیسم قرار می دهد، همانطور پایبندی به نیازها و الزامات مبارزه برای نابودی سرمایه داری و ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی نیز، بویژه در چهارچوب دمکراسی بورژوایی، بهره گیری از همه ابزارهای ممکن برای تحقق مطالبات کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان را از چپ رادیکال سلب می سازد. در واقع بیش از هر چیز، همین تناقض است که ظهور نیروهای کارگری متفاوت و شکل گیری دو گرایش عمده در نیروهای چپ و کارگری، یعنی چپ رادیکال و چپ رفرمیست را اجتناب ناپذیر می سازد.

با درک چنین تناقضی در مسیر مبارزه برای سطوح و وجوه مختلف منافع و مطالبات کارگران و زحمتکشان است که ضرورت ایجاد و بسط میدان قدرت ورزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی، بمثابه مناسب ترین طریق مبارزه برای تحقق امر خود رهانی کارگری و برای برپا داشتن دولت نوع شورایی و دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی، به رسالت اصلی و خود ویژه چپ رادیکال نوین تبدیل می شود. همچنین با درک همین تناقض است که چپ رادیکال نوین حضور فعال و همه جانبه در همه صحنه های میدان رقابت و هماوردی نخبگان و احزاب و گروه های سیاسی برای تسخیر و حفظ قدرت دولتی و بهره گیری از برخی از وسایل اصلی بازی در این میدان را، در خدمت حصول به اهداف خود نمی یابد. در این میان، اما درک همین تناقض به نگاه و نوع مواجه چپ رادیکال نوین به رفرم های بورژوایی، به نوع مواجه و برخورد آن به نیروهای بورژوایی طرفدار اشکالی از رفرم و اصلاح در چهارچوب سرمایه داری و بویژه به نوع برخورد آن به چپ رفرمیست و سوسیال دمکرات و طیفی از نیروهای کار و زحمت که به سیاست های رفرمیستی گرایش دارند، یعنی بخشی از نیروهای چپ و کارگری که اساساً به تامین منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان نظر دارد، تمایز ویژه ای خواهد بخشید.

چپ رادیکال نوین با مقدم شمردن پاسخگویی به منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و با حرکت از نیازهای مبارزه برای آرمان های بزرگ کارگران و زحمتکشان، یعنی ایجاد دولت نوع شورایی و دمکراسی و سوسیالیسمِ نوع مشارکتی، طبیعتاً باید تمرکز فعالیتی خود را به تلاش برای ایجاد و بسط نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی، به تلاش برای معمول داشتن هر چه بیشتر استفاده از مکانیزم های دمکراسی مستقیم و به تلاش برای کوچک کردن میدان قدرت ورزی انحصاری نخبگان از طریق گسترش کمی و کیفی دایره قدرت ورزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای و از این طریق تلاش برای جایگزینی حکومت بورژوایی و حکومت نخبگان با حکومت توده کار و زحمت معطوف سازد. اینهمه، به نحو اجتناب ناپذیری چپ رادیکال نوین را از بازی حرفه ای در زمین دمکراسی بورژوایی و تمرکز بر راهگشایی در مسیر انجام رفرم های هر چه بیشتر در چهارچوب سرمایه داری و تن سپاری به تمامی الزامات موفقیت در مبارزه برای منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان باز می دارد. اما با درک تناقضات موجود در مسیر مبارزه برای سطوح مختلف منافع و مطالبات کارگران و زحمتکشان، در شرایط معین و در موقعیتی که نه نشانه های برآمد انقلابی در افق پیداست و نه امکان تحمیل رفرم های عمیق تر و گسترده تر به بورژوازی فراهم است، چپ رادیکال نوین موجب و دلیلی برای مقابله دشمنانه و تخطئه آمیز علیه رفرم هایی که خود نمی تواند در نقش مبتکر و مجری و حامی مستقیم آنها ظاهر شود و بویژه مقابله دشمنانه با سیاست های چپ رفرمیست برای پیشبرد سطحی از رفرم های ممکن در چهارچوب سرمایه داری، نخواهد داشت. با درک همین تناقضات، چپ رادیکال نوین، همیشه و در هر موقعیتی موفقیت سیاست های نیروهای بورژوایی مدافع اشکالی از رفرم و اصلاح و بهمین سیاق موفقیت چپ رفرمیست در اجرا و یا حمایت از برخی رفرم ها در چهارچوب سرمایه داری را - که به نحو اچتناب ناپذیری به تقویت موقعیت سیاسی آنها در میدان هماوردی و رقابت احزاب و گروه های سیاسی برای تسخیر و حفظ قدرت دولتی راه خواهد برد - تماماً به ضرر موقعیت قدرتی خود و به امری در راستای تضعیف عمومی چشم انداز مبارزه برای دفاع از منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و به امری در راستای تیره سازی افق دست یابی به دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی ترجمه و تفسیر نخواهد کرد.

موفقیت سیاست های رفرمیستی و اصلاح طلبانه به هر میزان و در هر حوزه، بی تردید از یک جنبه به تقویت قدرت ماندگاری نظام سرمایه داری، به ادامه حاکمیت بورژوازی، به تقویت گفتمان رفرمیستی در جامعه و به تقویت موقعیت قدرتی همه نیروها و طرفداران خط و مشی اصلاح طلبانه و ازجمله تقویت رفرمیسم در صفوف نیروهای چپ راه خواهد برد. از این زاویه، چپ رادیکال بی تردید، دلیلی برای خوشنودی خود نخواهد یافت. با اینهمه، موفقیت سیاست های رفرمیستی، نه تنها می تواند به بهبود شرایط کار و زندگی کارگران راه برد، که می تواند شرایط مناسب تری را برای ایجاد و بسط نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی و معمول شدن هر چه بیشتر بهره گیری از مکانیزم های دمکراسی مستقیم، یعنی هموار شدن راه مبارزه برای ایجاد دولت نوع شورایی و دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی فراهم آورد. از این نگاه، چپ رادیکال نوین، در رفرم و اصلاح و در موفقیت سیاست های رفرمیستی و اصلاح طلبانه، جنبه های مثبت قابل اعتنایی خواهد یافت. جنبه هایی که در راه پیشرفت مسیر مبارزه برای آرمانهای بزرگ سوسیالیستی سخت موثر و کارآمد ظاهر خواهد شد. این البته، همانطور که پیش از این گفتم، چپ رادیکال را از تلاش برای نشان دادن محدودیت های ذاتی گسترده ترین و عمیق ترین رفرم های ممکن در چهارچوب سرمایه داری و دمکراسی بورژوایی، از تلاش برای افشاگری علیه همه جریانات بورژوایی مبتکر و مجری رفرم های کوچک و بزرگ و از تلاش برای مقابله ایدئولوژیک جدی علیه محدودیت های سیاست های چپ رفرمیست و سوسیال دمکرات معاف نمی دارد. ضرورت اقدام به چنین تلاشهایی، اما بی تردید کمر همت بستن به شکست همه طرح های رفرمیستی و اصلاح طلبانه و ائتلاف منفی چپ رادیکال با نیروهای راست، محافظه کار و گاه شبه فاشیست علیه جریانات بورژوایی طرفدار سطحی از رفرم و علیه نیروهای چپ و کارگری رفرمیست را که خط و مشی اصلاح گام به گام را راهنمای سیاست ورزی خویش قرار داده اند، مجاز نمی دارد.

نفی دشمنانه رفرم های بورژوایی و مقابله دشمنانه با جریانات کارگری رفرمیست، البته در هر شرایطی از دستور کار چپ رادیکال نوین خارج نیست. در جایی که الگوی قدرت ورزی توده ای از طریق نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی و از طریق مکانیزم های دمکراسی مستقیم به الگوی مورد قبول اکثریت جامعه تبدیل شده و نیروهای رفرمیست دست در دست جریانات بورژوایی، آشکارا و بالفعل سد راه پیشروی جنبش بزرگ کارگران و زحمتکشان بسوی سرنگونی دولت بورژوایی، در هم شکستن نظام سرمایه داری و ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی شوند، بی تردید مقابله دشمنانه چپ رادیکال علیه سیاست های تخریب گرایانه بخشی از رفرمیست ها که هیچ تمایلی برای همراهی با این جنبش ندارند و دست در دست بورژوازی یکسره راه مقابله با آن را در پیش گرفته اند، امری ضرور و موجه خواهد بود. با اینهمه، در فقدان ظهور یک جنبش عظیم مردمی که بر فراهم آمدن شرایط عینی و ذهنی برای درهم کوفتن دولت بورژوایی، نظام سرمایه داری و پیشروی بسوی ایجاد دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی دلالت دهد، اهمیت جنبه های مثبت رفرم های بورژوایی، چپ رادیکال نوین را از رویکردی سراسر تخطئه آمیز نسبت به این رفرم ها و بویژه برخورد دشمنانه با سیاست های بخشی از نیروهای چپ و کارگری که در چهارچوب سرمایه داری شرایط کار و زندگی بهتری برای کارگران و زحمتکشان تعقیب می کنند و دشمنی با بخشی از کارگران و زحمتکشان که تامین منافع خود را در تعقیب سیاست های رفرمیستی سراغ می گیرند، پرهیز می دهد.

با حرکت از چنین منطق تاکتیکی، من برآنم که اتخاذ تاکتیک تحریم در انتخابات ریاست جمهوری اخیر توسط بخش بزرگی از نیروها چپ رادیکال، خبط سیاسی بزرگی بود. بدیهی است که حتی اگر انتخابات ریاست جمهوری اخیر را شکلی از "تجربه دمکراسی بورژوایی" نیز تلقی کنیم، با حرکت از مبانی تاکتیکی چپ رادیکال نوین و با حرکت از نیازهای مبارزه برای ایجاد و بسط میدان قدرت ورزی نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی، نفع حاصل از انتخاب روحانی - و به تعبیر بهتر، نفع جلوگیری از قدرت یابی بیشتر مدافعین ذوب در ولایت - به هیچ وجه حمایت سیاسی – انتخاباتی چپ رادیکال از روحانی را الزام آور نمی نمود. بنابراین، برغم اعتراف به اینکه انتخاب روحانی و سیاست بخش بزرگی از مردم ( و به همین سیاق سیاست چپ رفرمیست ) در استفاده از صندوق های رای رژیم ولایی، سر جمع کارگران و زحمتکشان را از وقوع خطر قدرت یابی بیشتر ذوب شدگان در ولایت بدور می داشت، چپ رادیکال خود ناچار به اتخاذ تاکتیک مشابه و حمایت انتخاباتی از روحانی نبود. به سخن دیگر، تا آنجا که به چپ رادیکال نوین مربوط است، حتی اگر روحانی نشانه های بسیار بیشتری از "اصلاح طلبی" را بنمایش می گذاشت، حتی اگر وی از چنان سابقه آشکاری در دستگاه های سرکوب رژیم برخوردار نمی بود و حتی اگر سیستم انتخابات ولایی نیز، چنین آشکار ضد دمکراتیک و تمامیت گرایانه نمی بود، چپ رادیکال نوین، هنوز حجتی به حمایت انتخاباتی از روحانی و اقدام به ائتلاف مثبت با اصلاح طلبان نمی یافت.

اینهمه، اما هنوز درستی تاکتیک تحریم انتخابات و لحن و اقدام دشمنانه چپ رادیکال علیه نیروهای چپ و کارگری رفرمیست و توده کثیری از کارگران و زحمتکشان را که با حرکت از منافع کوتاه مدت و میان مدت خود، شکلی از بازی با کارت انتخابات ولایی را، مفری برای بیان اعتراض و مقاومت خویش علیه نقشه های ولی فقیه و هسته سفت قدرت برای سرکوب و انقیاد بیشترمردمان یافتند، موجه نمی کرد. در قالب تاکتیک تحریم انتخابات، چپ رادیکال در واقع خود را در برابر بخش بزرگی از مردمی یافت که با پذیرش شکلی از گفتمان رفرمیستی و اصلاح طلبانه، برغم مخالفت با اصل و اساس رژیم فقها، تاکتیک شرکت در انتخابات و رای به روحانی در برابر رئیسی را برگزیدند. حقیقت آنستکه اگرچه نفع درازمدت کارگران و زحمتکشان در نفی همه ارکان رژیم فقاهتی و در براندازی کامل این رژیم جای دارد، اما نفع کوتاه مدت و میان مدت آنها در هر شرایطی ضرورتا در انکار وجود هرگونه ظرفیت اصلاح طلبانه در استفاده از کارت انتخابات ولایی تجسم نمی یابد. می توان گفت که تحریم گسترده هفتاد و هشتاد درصدی انتخابات گذشته، بیش از هر تاکتیک دیگری به تضعیف پایه های رژیم فقاهتی و به اعتبار پاسخ گویی به نیازهای مبارزه برای براندازی سرمایه داری و استقرار دولت شورایی و دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی، به تامین منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان مدد می رساند. اینهمه، اما خیل عظیم توده ای از مردم را که یا هنوز به منافع درازمدت خود آگاه نیستند و یا دست یابی به منافع درازمدت خود و تلاش همه جانبه برای سرنگونی رژیم را در توان خود نمی یابند - و هم از اینرو در موقعیت های مختلف استفاده از صندوق های رای رژیم ولایی را ابزاری برای تامین بخشی از منافع کوتاه مدت و میان مدت خود می یابند - قابل محکومیت نمی سازد. اینکه چپ رادیکال با حرکت از منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان و در پاسخگویی به نیازهای مبارزه برای براندازی سرمایه داری و برپایی دمکراسی و سوسیالیسمِ نوع مشارکتی، نه بازی در انتخابات ولایی، که بطور عمومی بازی در زمین بهترین دمکراسی های بورژوایی را ناقض اصولیت های خود می یابد، حجتی برای انکار کارآمدی تاکتیک استفاده موردی کارگران و زحمتکشان از ابزار انتخابات ولایی و شکلی از مقابله کم هزینه با رژیم، بدست نمی دهد.

این دقیقاً آن جایی است که سیاست و تاکتیک چپ رادیکال نوین در برابر رفرم های بورژوایی، در برابر جریانات بورژوایی طالب سطحی از رفرم و اصلاح، در برابر نیروهای چپ و کارگری رفرمیست و در برابر تعداد کثیری از نیروهای کار و زحمت که دفاع از منافع کوتاه مدت و میان مدت خود را در قالب گام های آهسته بسوی رفرم و اصلاح می جویند، از سیاست و تاکتیک چپ رادیکال سنتی متمایز و متفاوت می شود. چپ رادیکال سنتی نیز، در انتخاب تاکتیک خود، به درستی به اهداف و آرمان های انقلابی و منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان نظر دارد. در انتخاب تاکتیک، اما چپ رادیکال سنتی فقط به نیازها و الزامات مبارزه برای اهداف و آرمان های انقلابی و منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان نظر ندارد. در انتخاب تاکتیک، توجه چپ رادیکال سنتی در عین حال به مصالح قدرتی خویش و به نیازهای مبارزه برای کسب قدرت دولتی توسط حزب معطوف است. امری که خصلت ایدئولوژیک و دوست و دشمنانه تاکتیک چپ رادیکال سنتی را پر رنگ و تاکتیک آنرا در برابر تاکتیک مخالفان سیاسی حزب و در مسیر تضعیف هر چه بیشتر تاکتیک جبهه مخالفان، تعریف می کند.

این درست است که شرکت بخش بزرگی از مردم در انتخابات ولایی از جهت معین کارآمدی تاکتیک عدم شرکت در انتخابات را که از سوی بخش دیگری از مردم ( بخش قابل توجهی از مردم که فقط به سرنگونی هر چه سریع تر رژیم می اندیشند ) تعقیب می شد، تضعیف می کرد. این هم درست که چپ رادیکال با حرکت از پاسخگویی به نیازهای مبارزه برای ایده آل دمکراسی و سوسیالیسمِ مشارکتی بطور طبیعی جای خود را در کنار مردمی می یافت که تمایلی به بازی در انتخاب ولایی نداشت. اما حتی اگر بپذیریم که تاکتیک عدم شرکت در انتخابات ولایی موثرترین و کارآمد ترین تاکتیک در مقابله با رژیم اسلامی بود و تاکتیک شرکت "اعتراضی" در انتخابات، از وجوه معین به تقویت قدرت ماندگاری رژیم و به تضعیف سرسخت ترین مخالفان آن ( و از جمله چپ رادیکال ) یاری می رساند، هنوز نمی توان در همه شرایط قابل تصور، امکان تضعیف عمومی رژیم از طریق بکارگیری تاکتیک استفاده از صندوق های رای رژیم ولایی را ( حال با کار آمدی کمتر ) نفی کرد. یعنی برغم پذیرش کارآمدی بیشتر تاکتیک عدم شرکت در انتخابات ولایی و برغم وقوف به تاثیر تاکتیک شرکت در انتخابات در مشروعیت بخشی به رژیم اسلامی و از جنبه معین تقویت قدرت ماندگاری آن، هنوز قابل تصور است که شکلی از تاکتیک شرکت در انتخابات به جهات مختلف به تضعیف قدرت سرکوب و ماندگاری رژیم یاری رساند ( مثلا تشدید اختلافات جناح های درون حکومتی و توقف خیز هارترین گرایش های درون رژیم برای تسلط بر همه اهرم های قدرت و غیره ) و حتی سر جمع به تضعیف عمومی قدرت سرکوب و ماندگاری آن راه برد.

حتی در ترسیم سناریوهای ممکن مختلف در رابطه با نوع مواجه مردم به انتخابات ولایی گذشته نیز، اگر از سناریوی ایده آل سرسخت ترین مخالفین رژیم، یعنی تحریم هفتاد تا هشتاد درصدی انتخابات که در هر صورت تحقق آن بسیار بعید بود در بگذریم، براحتی می توان تصور کرد که تحقق سناریوی پیروزی روحانی با کمتر از هفتاد در صد شرکت کننده در انتخابات از تحقق نزدیک ترین سناریوی ممکن دیگر، یعنی پیروزی رئیسی در انتخاباتی با چهل تا پنجاه در صد شرکت کننده، در مجموع و از جهات بسیار برای کارگران و زحمتکشان و برای همه مخالفان سرسخت رژیم کم زیان تر و کم خط تر و برای رژیم در کل و برای هسته سفت آن بطور مشخص، پر هزینه تر بود. حال اگر به دلایل عینی امکان تحقق سناریوی ایده آل چپ رادیکال، یعنی تحریم هفتاد و هشتاد درصدی انتخابات، غیر ممکن می نمود، چپ رادیکال چرا می باید با تحقق سناریوی مورد نظر مدافعین حرکت گام به گام و مدافعین تاکتیک انتخاب بد در برابر بدتر از در خصم و دشمنی درآید؟ چپ رادیکال با حرکت از اصولیت های خود و در پایبندی به الزامات دفاع از منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان منطقا نمی توانست با طرفداران حرکت گام به گام و با تاکتیک آنها در حمایت از اصلاح طلبان حکومتی و روحانی همراه شود. این عدم همراهی، اما چرا باید ضرورتا در قالب دشمنی با اهداف و تاکتیک رفرمیست ها و توده طرفدار حرکت گام به گام تعین سیاسی بیابد؟ با توجه به اینکه تحریم هفتاد و هشتاد درصدی انتخابات ( یعنی سناریوی مطلوب چپ رادیکال ) غیر ممکن می نمود، تشخیص اینکه از موضع منافع کارگران و زحمتکشان پیروزی روحانی در برابر رئیسی می توانست گزینه کم خطرتر و کم هزینه تری باشد، سخت نبود. چه چیز دشمنی با چنین گزینه ای را به خصلت بارز تاکتیک چپ رادیکال سنتی تبدیل می کرد؟

پاسخ این پرسش در بافت مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی جای دارد. در چهارچوب مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی پاسخگویی به نیازها و الزامات بازی پیروزمند در میدان رقابت و هماوردی نخبگان و احزاب و گروه های نخبه محور، و به این اعتبار تضعیف و تخریب هر چه بیشتر جبهه مخالفان سیاسی و پوشیده نگاه داشتن ضعف ها، تناقضات و محدودیت های نیروهای خودی، در شمار مهمترین مولفه های تعیین تاکتیک آن در مواجه با رویدادها و موقعیت های سیاسی مختلف قرار دارد. در چهارچوب مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی از آنجا که سیاست و سیاست ورزی بیش از هر چیز با عزم به تسخیر و حفظ قدرت دولتی، با حضور فعال در صحنه های اصلی نبرد میدان رقابت و هماوردی نخبگان و احزاب و گروه های نخبه محور، با تعیین جایگاه خود در یکی از طرف های اصلی جنگ و با تلاش برای تضعیف هرچه بیشتر قدرت سیاسی دیگر مدعیان قدرت دولتی و مخالفان سیاسی بالفعل و بالقوه خود ( یعنی چیزهایی که ضرورتا بازتاب دهنده منافع بالفعل و بالقوه کارگران و زحمتکشان نیستند ) قابل ترسیم و تجسم است، اتخاذ تاکتیکی که به روشنی جایگاه چپ رادیکال را در صف مقدم نبرد اصلی ترسیم نکند و اتخاذ تاکتیکی که نوعی از "انفعال سیاسی" را القاء کند، جز از گیج سری سیاسی و جز از "ترک سیاست ورزی" نشان نخواهد داشت. با حرکت از مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی در مواجه با هر رویداد انتخاباتی، یا باید با برسمیت شناختن قوانین انتخاباتی رسما در انتخابات شرکت جست و به آن مشروعیت بخشید، یا باید انتخابات را تحریم کرد؛ یا باید حمایت سیاسی خود از احزاب و گروه های سیاسی دیگر را پشتوانه پیروزی انتخاباتی آنها قرار داد و یا باید از هیچ تلاشی برای تخطئه و شکست انتخاباتی آنها غافل نشد؛ یا باید نشانه دوستی و حمایت بجا آورد و یا باید دشمنی آشکار کرد. در چهارچوب مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی، هر تاکتیک هم باید راه دست یابی به اهداف مورد نظر چپ رادیکال را هموار نماید و هم باید راه بر پیشروی رقبا و دشمنان سیاسی ببندد؛ هم باید دسترسی چپ رادیکال به قدرت دولتی را تسهیل کند و هم باید رقبا و دشمنان سیاسی آن را از دسترسی به قدرت دولتی دور نماید. در چهارچوب این مبانی تاکتیکی هر تاکتیک یا باید تمامی سود سیاسی را به انبان چپ رادیکال بریزد و موقعیت قدرتی آنرا به شکل مطلق تقویت نماید و یا باید در برابر رقبا و دشمنان، سود نسبی بیشتر و موقعیت سیاسی نسبی محکم تری به آن ارزانی دارد. با حرکت از مبانی تاکتیکی چپ رادیکال سنتی، تاکتیک آن نمی باید در برابر احتمال موفقیت تاکتیک هیچ رقیب و دشمنی - که با تضمین سود سیاسی مطلق و یا سود سیاسی نسبی بیشتر برای آنها همراه خواهد بود - منفعل ظاهر شود. علت وسواس چپ رادیکال سنتی در انتخاب تاکتیک تعرضی در برابر تاکتیک رقبا و دشمنان سیاسی خود و دلیل اصرار آن بر گزینش تاکتیک انتخاباتی که تخطئه و مقابله هم زمان و هم طراز علیه رئیسی و روحانی و علیه همه حامیان و مدافعین استراتژیک و تاکتیکی آنها را هدف خود قرار دهد – حتی آنجا که پیروزی تاکتیکی مثلا اصلاح طلبان حکومتی و حامیان رفرمیست آنها با زیان سیاسی نسبی کمتری برای کارگران و زحمتکشان همراه باشد - از همین جا ناشی می شود. در حقیقت، علت گرایش چپ رادیکال سنتی به ترسیم دو قطبی دوست و دشمنانه در هر شرایط زمانی و مکانی و علت اشتیاق آن به شعار " من اگر نتوانم با تو همراه شوم، تلاش برای شکست تو وظیفه ام خواهد بود" در بافت مبانی تاکتیکی آن و در محدودیت های ذاتی این مبانی تاکتیکی، جای دارد.

این در حالیستکه با حرکت از منافع کارگران و زحمتکشان و با کنار گذاردن پاسخگویی به منافع قدرتی حزب کارگری از مولفه های اساسی مبانی تاکتیکی چپ رادیکال، ترسیم چنین دو قطبی دوست و دشمنانه ای انتخاب اجتناب ناپذیر چپ رادیکال در هر موقعیت زمانی و مکانی نخواهد بود. به سخن دیگر، چپ رادیکال فارغ از نتایج و تاثیرات رفرم های بورژوایی مورد درخواست و ابتکار جریانات بورژوایی و سیاست های رفرمیستی جریانات چپ و کارگری بر موقعیت و منافع کارگران و زحمتکشان و فارغ از تحلیل داده های واقعیت عینی و چگونگی تعادل قوای سیاسی، رسالتی ثابت و دائمی برای انکار امکان بهره مندی کارگران و زحمتکشان از برخی رفرم ها و اصلاحات مورد درخواست و ابتکار برخی از جریانات بورژوایی ( و مورد حمایت و پشتیبانی سیاسی جریانات چپ و کارگری رفرمیست ) و برای سد کردن و به شکست کشاندن این رفرم ها و سیاست ها بر دوش خود احساس نخواهد کرد.

در این میان، اما اگرعدم شرکت چپ رادیکال در انتخابات بورژوایی (و طبیعتاً انتخابات ولایی) - بمثابه اقدامی درست و اصولی در پاسخگویی به نیازها و الزامات مبارزه برای ایجاد دولت نوع شورایی و دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی و پاسخگویی به منافع درازمدت کارگران و زحمتکشان – در قالب تاکتیکی هوشمندانه و به اعتباری غیر بسیج گرایانه و "منفعلانه" به اجرا گذاشته شود، ضرورتا موفقیت تلاش کارگران و زحمتکشان برای تامین بخشی از منافع کوتاه مدت و میان مدت خود را در مخاطره قرار نخواهد داد. یعنی در جایی که چپ رادیکال سیاست نیروهای چپ و کارگری رفرمیست در دفاع از منافع کوتاه مدت و میان مدت کارگران و زحمتکشان را در مجموع مثبت ارزیابی کند، می تواند ضمن پایبندی به اصولیت های خود و ضمن اجتناب از همراهی مثبت با نیروهای رفرمیست و امتناع از هرگونه ائتلاف مثبت با جریانات بورژوایی طالب سطحی از اصلاحات، در مقابله با جریانات راست، محافظه کار و گاه شبه فاشیست، به نوعی در ائتلاف منفی با همه نیروهای طرفدار اصلاحات ظاهر گردد.

www.akhbar-rooz.com قسمت اول را اینجا بخوانید:

www.akhbar-rooz.com قسمت دوم را اینجا بخوانید:

ismailsepehr@yahoo.com 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست