سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امریکا عراق را
بدون تضعیف نظامی ایران ترک نخواهد کرد


Global Research - مترجم: هاتف رحمانی


• اگر روسیه، چین، هند و اروپا، احساس مشترکی دارند، باید راه مشترک دفع این مصیبت قریب الوقوع را پیدا کنند. امروز جهان بهای سنگینی برای متوقف نکردن تهاجم عراق می پردازد. ساکت کردن واشنگتن بازهم گزینه ی ساده ای نیست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ اسفند ۱٣٨۵ -  ۲۵ فوريه ۲۰۰۷


امریکا همواره بعد از انقلاب ۱۹۷۹ (۱٣۵۷) که تهران را از مدار واشنگتن خارج ساخت، سیاست های عراقی اش را با چشم داشتی به آن چه در ایران کاشته شده پیش برده است.
امریکا در دهه ۱۹٨۰ از جنگ صدام حسین علیه ایران حمایت کرد و حتی بعد از آن که روشن شد رژیم عراق از سلاح های شیمیایی استفاده کرده است، عراق را در شورای امنیت سازمان ملل مورد حفاظت قرار داد. تهاجم اوت ۱۹۹۰عراق علیه کویت خصومت شدید امریکا علیه بغداد را بر انگیخت اما امریکا سیاست «مهار دوگانه» را به برقراری روابط حسنه با تهران ترجیح داد. پس از خروج نیروهای عراقی از کویت در ۱۹۹۱، جرج بوش پدر، گزینه پیشروی تا بغداد را داشت. اما این گزینه را انتخاب نکرد چون خواهان ایجاد موقعیتی که می توانست کمکی به ایران- که امریکا حریفی چالش بر انگیزتراز عراق تصور می کرد،- باشد نبود.
تغییر رژیم همیشه هدف بود اما تصور این که سرنگونی رژیم بعث عراق سبب خیزش نیروهای سیاسی عراقی هوادار ایران گردد حتی برای بیل کلینتون لیبرال انترناسیونالیست بعنوان سدی علیه تهاجم کامل عمل می کرد. در طول دهه ۱۹۹۰ که کاخ سفید تحریم و قدرت نیروی هوایی را برای مهار صدام حسین در «سگدونی خود» به کار برد بیش از نیم میلیون عراقی در نتیجه مستقیم اجرای ممنوعیت های تحمیلی سازمان ملل یا در اثر حملات هوایی هواپیماهای امریکایی که اغلب اهداف خود را گم می کردند کشته شدند.
در مورد ایران، کاخ سفید با همکاری نزدیک کنگره قانونی را از تصویب گذراند که شرکت ها ی جهان سومی را که بیش از ۴۰ میلیون دلاردر بخش های نفت و گاز جمهوری اسلامی ایران سرمایه گذاری کرده بودند تهدید به کیفر می کرد. هدف تضعیف اقتصاد ایرانیان با توسل به محدود کردن منابع اصلی درآمدهای کشور از فن آوری و سرمایه خارجی بود. صنعت هسته ای غیرنظامی ایران، که امریکا در دوران شاه عملا مورد تشویق قرار می داد، نیز ممنوع اعلام شد: تلاش آشکار ایران برای دست یابی یه چرخه سوخت با همکاری چین، آرژانتین و سازمان بین المللی انرژی هسته ای به خاطر فشار امریکا، فشاری که مقامات ایران را به پنهان کاری وادار کرد سرانجام به بن بست رسید.
به هر حال در پیش فرض محاسبات تعادل قوای عرفی (در منطقه)، مهار دو جانبه هرگز قرار نبود یک سیاست بی انجام نیروی بازدارنده باشد، در حقیقت لابی نئو کان ها در پایان دهه ۱۹۹۰ فشار برای تغییر سیاست مهار دوگانه به «بی اثر سازی دوگانه» را آغاز کردند. این سیاست راهبرد جاه طلبانه ای است که استفاده از فشارهای نظامی و غیرنظامی برای تدارک تغییر رژیم در هر دو کشور عراق و ایران و تحکیم منافع امریکا واسرائیل در منطقه را مد نظر دارد،
قشنگی بی اثر سازی دوگانه آن بود که منطق مهار دوگانه را می پذیرفت اما دستور عمل آن را به خارج بر می گرداند اگر حمله به ایران به معنای تقویت ایران تلقی شود، پاسخ نئو کان ها نه «مهار دوگانه» بلکه جنگ دوگانه بود.
حداقل در اصل، طرح های پنتاگون برای نیروهای مسلح امریکا در طی جنگ سرد گذشته، به گسترش این سناریو اجازه می داد. این شرایط، جنگ و برنده شدنِ ِ همزمان ِ امریکا در دو جنگ، برابر دشمن ِ بزرگ منطقه ای در دو صحنه جغرافیایی جدا از هم، چون آسیای غربی و شرقی را بدون سخن گفتن از دو دشمن در همان منطقه تصویر می کرد. پیروزی نیروی هوایی در جنگ یوگسلاوی ناتو در ۱۹۹۹ فهرست گزینه های سودمند «بی اثر سازی » یا «تغییر رژیم» را برای طراحان نظامی بیشتر گسترده کرد.
با این حال، علیرغم تفوق نئوکان ها در ماه های اولیه ریاست جمهوری بوش، به نظر می رسید که فرض بی اثر سازی دوگانه و اصل دو جنگ می تواند صندلی پشتی را اشغال نماید .دونالد رامسفلد که تا آخر ۲۰۰۶ بعنوان وزیر دفاع خدمت می کرد، در ابتدا خطی را پیش گرفت که آماج سخت افزاری آن تقویت اصل دو جنگ را در راه نوسازی ارتش الزامی می کرد اما در جریان یازده سپتامبر رامسفلد نه تنها اصل را پذیرفت بلکه آن را به فورمول جدید۱-۴-۲-۱ گسترش داد که ارتش امریکا باید برای دفاع از وطن، جلوگیری از تجاوز در چهار گوشه دنیا، راه اندازی و برد جنگ علیه دو دشمن عمده منطقه ای آماده و حداقل در وضعیت اشغال پایتخت یکی از دشمنان باشد.
امریکا امروز به ماورا الزامات دشوار ۱-۴-۲-۱ رفته است. تغییر رژیم را در هر دو کشور افغانستان و عراق عملی کرده و نه تنها یک کشور بلکه هر دو کشور در اشغال باقی است. و علیرغم داشتن هیچ اصلی یا تجهیز نیرویی برای مقابله با طغیان های تقویت شده در هر دو صحنه، دولت بوش آماده سازی برای کارزار نظامی علیه ایران را آغاز کرده است.

اجماع خطرناک
با رها کردن مهار دوگانه در مارس ۲۰۰٣ و رفتن به کشتار در عراق، رئیس جمهور بوش بسیاری از پی آمدهای هشدار مخالفی را که مشاوران پدرش در ۱۹۹۱ داده بودند بازتولید کرد. ایران، امروزه هم با رژیم نوری المالکی دست نشانده امریکا وهم با مجاهدین مقتدا صدر بستگی نزدیکی دارد. ایران تاثیر بی سابقه ای در عراق به دست آورده است. چنین به نظر می رسد که امریکا عصبانی از این وضعیت، به دیدگاهی نزدیک می شود که تنها راه خروج از این آشفتگی، فشار برای بی اثر سازی دوگانه است، برافروختن آتشی بزرگ برای خاموش کردن آتشی کوچک تر.
علیرغم این که واقع بینی گروه مطالعات عراق به گفتگو با ایران فرا می خواند، گفتگویی که برای پژواک واقع گرایانه عدم تمایل به تقویت بیشتر دست های تهران رد شده بود، تنها ایران را هدف گرفته است که استعداد گردهم آوری کلیه گروه های جنگنده واشنگتن را در یک خط مشی دارد. جمهوری خواهان ودموکرات ها می توانند مشاجره بی پایانی در باره چگونگی پایان افتضاح عراق داشته باشند اما هیچ داوطلب ریاست جمهوری که برای خود ارزشی قائل است با استفاده از «گزینه نظامی» علیه ایران آن چنان که پرزید نت بوش فراخوان آن را به عهده می گیرد مخالفت نخواهد کرد. این چیز ارزشمندی نیست که در ۱۰ روز گذشته، حداقل دو مدعی دموکرات، هیلاری کلینتون و جو ادواردز، در گردهمایی لابی اسراییل حضور یافته و زبان جنگ طلبانه ای را علیه تهران به کار برده اند.   
موقعیت دولت بوش برای عمل نظامی علیه ایران در سه راه جداگانه شکل گرفته است.
هدف واشنگتن در موضوع هسته ای، تحریک ایران به خروج از ان پی تی یا اخراج بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی وحذف وسایل نظارت است. از آن جایی که آژانس بین المللی انرژی هسته ای تاکنون هیچ مدرکی مبنی بر این که ایران مواد هسته ای را به اهد افی ممنوع منعطف کرده باشد نیافته است، از این رو ایران با وضعیت محال در خواست اثبات عدم وجود فعالیت های مخفی و تعلیق فعالیت های هسته ای خود تا اثبات آن تحت فشار قرار گرفته است. امریکا با استفاده از تهدید نظامی یک جانبه بعنوان اهرم فشار، شورای امنیت سازمان ملل را به تحمیل تحریم علیه ایران متقاعد کرده است. اما چون اثبات خلاف آن برای تهران غیرممکن است، واشنگتن به زودی فشار برای تصویب تحریم را آغاز خواهد کرد. دولت بوش امیدوار است که در همان مقطع، بازهای ایران اعلام کنند که (فشار) دیگر بس است واز آژانس بین المللی انرژی هسته ای خارج شوند، و شرایط لازم را برای توجیه منطقی استفاده از زور برای امریکا فراهم آورند.
تصادفی نیست که امریکا از هر ابتکاری که بتواند راه حل دیپلماتیکی برای بحران ایران باشد جا خالی کرده است. سال گذشته، پیشنهاد روسیه مبنی بر الحاق ایران به فعالیت های غنی سازی محدود با جزئیات بسیار دقیق تسهیلات در داخل روسیه پذیرفته نشد. مورد دیگر پیشنهادی بود که در پاییز گذشته داده شد که ایران پس ازآغاز گفتگو با اتحادیه اروپا غنی سازی را به تعلیق درآورد که مورد عنایت واقع نشد. همین اواخر هم پیشنهاد البرادعی رئیس آژانس انرژی هسته ای مبنی بر تعلیق همزمان تحریم سازمان ملل وتعلیق غنی سازی ایران بود که از سوی امریکا پذیرفته نشد.
چون دلالی وحشت هسته ای ممکن است درزمانی که افکار عمومی امریکا به نحو فزاینده ای نسبت به جنگ های وابسته به سلاح های کشتار جمعی هشیار شده است نتواند بعنوان بهانه مطلوبی به خدمت گرفته شود. از این رو توجیه دومی پیش رانده می شود که ایران مستقیما به شورشیان عراق در حمله مرگبار علیه سربازان امریکایی کمک می کند. مثلا هفته گذشته، رابرت گیتس وزیر دفاع «واقع گرا» ادعا کرد که ۷۰درصد حملات مرگبار شورشیان عراق به ایران متصل است. دستگیری مقامات ایرانی در اربیل توسط سربازان امریکایی و دستور حکم تیر ریاست جمهور علیه «کارگزاران ایرانی» در عراق به طور اشکار چند روز پس از بیانات پرخاشگرانه سخنرانی اتحاد اقای بوش در ماه گذشته نشان می دهد که کاخ سفید در باره پیشبرد کارت ها جدی است .
کارت سومی هم وجود دارد که شاید مقدمتا باب میل واقع گراها نباشد. این کارت طرح یشنهاد مزخرفی است که اگر خود امریکا قادر نیست سریعا علیه ایران اقدام نماید، رژیم اسرائیل می تواند به طریقی دست به اسلحه برده و با یک یا دو دور بمباران هوایی تاسیسات هسته ای ایران به نتایجی بسیار مصیبت بارتر از اقدام خود امریکا دست یازد .
در برابر این پشت صحنه، پیشنهاد موج سربازان امریکایی در عراق که واقعا موج عظیمی است که حداقل ۵۰۰۰۰ سرباز دیگررا به کام خود می کشد، اشکارا قصد دارد در خدمت افزایش عملی مورد اظهار شده باشد. آری، امریکا ممکن است توقف خون ریزی در عراق را دوست داشته باشد، اما در اصل تصمیم به عقب نشینی از عراق بدون تضعیف ایران در نقطه بی اثر سازی ندارد.
در واقع، توان استقرار دومین ناو هواپیمابر امریکا در خایج فارس، پایگاه دریایی اضافه ای در اختیار طراحان پنتاگون قرار می دهد که حمله به ارتش و تاسیسات هسته ای ایرانیان می تواند از آن جا انجام گیرد. قدر مسلم ،هر عملکرد نظامی علیه ایران به احتمال قوی با ترجیح مدل یوگسلاوی نسبت به مدل عراق، کاربست طولانی و گسترده قدرت هوایی را به جای هجوم زمینی پی خواهد گرفت. اما نیروی زمینی قدرتمندی برای مقابله با گرد وغبار اتمی ناشی از هرگونه تجاوز علیه ایران در داخل عراق مورد نیازاست.   
اگر روسیه، چین، هند و اروپا، احساس مشترکی دارند، باید راه مشترک دفع این مصیبت قریب الوقوع را پیدا کنند. امروز جهان بهای سنگینی برای متوقف نکردن تهاجم عراق می پردازد. ساکت کردن واشنگتن بازهم گزینه ی ساده ای نیست.

منبع: Global Research - February ۶, ۲۰۰۷


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست