سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بانگ رسای خیزش ها


احمد مجد


• جامعه در پایین (شرایط عینی) با این حکومت چنگ در چنگ شده و کمترین خواستهای صنفی و اقتصادی را به اعتراض علیه سیاستها و سمبلهای قدرت سیاسی این رژیم کرده و پوشالی بودن راه حل از درون رژیم را برملا می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ دی ۱٣۹۶ -  ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷


هنوز حسن روحانی شش ماه اول دور دوم حکومتش را به پایان نبرده که زنجیره خیزشهای گوناگون اجتماعی که کارگران پیگیرترین و پیشروترین و گسترده ترین نیروی آن هستند، به خیزشهای گسترده مردمی و خروش علیه گرانی نیازهای روزمره و پایه یی در دهها شهر ایران انجامیده و سراسری شده است.
حرکتهای اعتراضی که در شش ماه گذشته به فرازهایی هم چون خیزش دیروز ۷ دی در مشهد و خیزش امروز ٨ دی، در کرمانشاه رسید، از نظر سیاسی در شعارهایش و خواستهایش بر راه حل از درون رژیم و امیدبستن به حاشیه نشینان آن مهر کوبنده و قاطع «باطل شد» کوبیده است.
فریبکاران داخلی و خارجی که به نام حمایت از جنبش سبز و اصلاح طلبی حکومتی و با سودای حل و فصل مسائل اقتصادی بعد از تحریم ها و گشایشهای سیاسی و اجتماعی و حقوق زنان و... دور دوم حکومت او را با شعار «انتخاب بین بد و بدتر» تبلیغ کردند، جز در خدمت بقای تمامت رژیم نبودند.
حتی در سخنرانی مشهور نقشه مسیر سیاسی دونالد ترامپ در برابر رژیم ایران که برخی دست راستی های از دور خارج شده، خوش باورانه به آن امید بسته و تبلیغش کردند، در پوشش حقوق پایمال شده مردم ایران، بر حمایت از جلبکهای سبز زائده و ریزشی همین حکومت سرکوبگر و غارتگر انگشت گذاشته شده است، نه بر تحول واقعی به سود مردم و علیه رژیم.
اما خیزشهای کنونی، سخن و پیام دیگری دارند، گو این که علیه گرانی و اعتراض به ستمگری و چپاولهای اقتصادی حکومت برپا شدند. درونمایه سیاسی خود را در چنین شعارهایی برجسته می کنند:
سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن!
نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران!
اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین!
برخی جلبکهای ماسیده بر دیواره رژیم ولایت فقیه، میگویند در این حرکتها، هدف بی اعتبار کردن دولت روحانی از سوی باند رقیب است!!
اما شعارهای امروز مردم حتی در شهری مثل قم گویای آن است که: «خامنه ای حیا کن، حکومتو رها کن»
این شعارها، پایه های سیاسی-استراتژیک تئوکراسی حاکم را نشانه می روند، حکومتی که طی ۴ دهه با دستاویز دین و مذهب وحشیانه ترین سرکوب نظامی و پلیسی را به همه جای جامعه گسترش داده و با دینفروشی روزگار گذرانده است.
بعد از کشیده شدن نیش اتمی رژیم، دخالتهای خارجی در (سوریه، لبنان، عراق، یمن و...)، مهمترین تکیه گاه سیاسی_دیپلوماتیک بقایش، هم در صحنه سیاسی منطقه یی و بین المللی و هم در صحنه سیاسی و اجتماعی داخلی از سوی مردم، زیر ضرب است.
پیش از این، در ماههای گذشته، همگام با حرکتهای کارگری، غارت شدگان نهادهای مالی حکومت اسلامی آخوندها که چیرگی ساختار ستمگر سوداگری حاکم را در پوشش و آرایش مقدس مذهبی تحمیل می کند، خیزشهایی با ویژگی نوینی برپا کردند.
آنها در پراتیک آموخته اند که کمترین حقوقشان، جز با حرکت جمعی و سازمانیافته به دست نمی آید و نباید جز نیروی خودشان به جای دیگری امید داشته باشند. نیروی مردمی و سازمانیافته رفته رفته به اندازه درخور یک دگرگونی واقعی نیرومند و هوشیار می شود و بدیل سیاسی نیرومندی را شکل می دهد که دیگر نه محافظه کارانه به موازات سیاستهای خارجی و تضادهای درونی رژیم حرکت نمی کند، بلکه آن تضادها و نیروها را وامی دارد که از پی او روان شوند.
شعارها و خواستهای این خیزشها گواهند که راه حل و مسیر اصلاح و تحول از درون این حکومت و باندهای چپاولگر و سرکوبگرش چنان که از آغاز هم روشن بود، در میان مردم جایگاهی ندارد و راه حل سرنگونی این حکومت به میدان آمده است. حدود یکماه پیش، روحانی که وضع اقتصادی و رفاهی بهتری را وعده داده بود، در کنار سران مقننه و قضاییه (برادران لاریجانی)، با وقاحتی که تنها از یک رئیس جمهور آخوند بر می آید، وعده های فریبکارانه مجلس رژیم درباره پرداخت بخشی از اموال غارت شده معترضان را کنار زد و خودشان را مقصر نامید که پولشان را به آن نهادها سپرده اند و گفت: هیچ پولی به شما پرداخت نخواهد شد!
در روند انتخابات اخیر رژیم، محافل سیاسی و رسانه های خبری قدرتهای جهانی هم بسیار وانمود کردند که مردم ایران تحولی از درون رژیم را انتظار می کشند و در اندیشه یک انقلاب دیگر و سرنگونی تمامت رژیم نیستند!
تلاشهای گسترده قدرتهای خارجی و مأموران و جیره خواران نقابدار حکومت در خارج و داخل کشور، که انتخابات را مظهر اراده و خواست مردم وانمود می کردند، تنها برای چند روز یا چند هفته بر آتش فشانی که در ژرفای جامعه پنهان است خاکستر پاشیدند. اکنون آن آتشی که در زیر نمایش مسخره انتخابات رژیم می خواستند بپوشانند از ژرفای جامعه بر سطح و خیابان آمده است.
روند شش ماه گذشته گواهست که در حکومت دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، صندوقهای رأی کمترین نشانه یی از تبلور خواست و اراده مردم ندارند.
انتخابات در این حکومت، یعنی دست به دست شدن فرصتهای بیشتر برای کسب ثروت و قدرت و برآمدن این یا آن باند حکومتی؛ که گویای لپرخوردن یا تلوتلوخوردن تمام رژیم، زیر ضرب اراده مردمی برای آزادی، حقوق اجتماعی_اقتصادی و گرایش به دگرگونی بنیادی است.
خامنه ای، ولی فقیه حکومت در برابر فیگورهای میان تهی روحانی، رییس جمهور لاحق و احمدی نژاد رییس جمهور سابق همین حکومت، گفت: شما که امکانات و اختیارات داشته اید باید پاسخگو باشید که چه کرده اید و چه می کنید، نه این که از موضع اپوزیسیون سخن بگویید(مضمون سخنانش در این هفته).
خامنه ای که بر پایه منطق و استدلال خودش. نخستین پاسخگوی همه فاجعه های رهاورد این رژیم است، به روش هر خودکامه دیگری (که در پوشش مذهبی یا انقلابی یا... پنهان می شود)، پاسخگوی افکار و افعالش نیست و بقیه کارگزاران حکومت را سنگرها و خاکریزهایی در برابر مردم می کند تا خطر سرنگونی را با قربانی کردن آنها دور بزند.
ولی معنی حرفش این است که روزگار این نمایشها و فیگورهای به اصطلاح آزادیخواهانه و مردمگرایانه برای همه باندها و کارگزاران رژیم به پایان رسیده و حنای این بازیهای مسخره رنگی ندارد و اگر در خدمت بقای رژیم که جز بقای ولایت فقیه نباشند، خودشان پاسخگوی همه چیزند!
از دشمن و شرایط و اوضاعش گذشته:
- جامعه در پایین (شرایط عینی) با این حکومت چنگ در چنگ شده و کمترین خواستهای صنفی و اقتصادی را به اعتراض علیه سیاستها و سمبلهای قدرت سیاسی این رژیم کرده و پوشالی بودن راه حل از درون رژیم را برملا می کند؛
- جامعه در بالا (شرایط ذهنی) اعتلای خودش را چگونه و در چه نشانه هایی به نمایش می گذارد؟
پرسش اساسی: نیروها و سیاستهایی که اعتلای تشکیلاتی و سیاسی شایسته این شرایط را دارند، کدامند؟ چه وظایفی در برابرشان دارند و چه می کنند؟ 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست