سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

توهین به کارگر شایع است و
آزار و اذیت جنسی تنها آغاز آن می باشد


پروین اشرفی


• باربارا ارنرایش Barbara Ehrenreich نویسنده آمریکایی در بحث افشاگری مداوم از آزار جنسی در صنعت سرگرمی دخالت کرده، و در نهم نوامبر ۲۰۱۷ در توئیت خود نوشت : بدبختانه بحث کنونی ما در مورد آزار جنسی، از لحاظ طبقاتی کج و معوج است. بیشتر در مورد هنرپیشگان زن بوده و به اندازه کافی در مورد خدمتکاران هتل نیست. به دنبال این اظهار نظر، هیلی سونسون ادیتور Better Life Lab با وی در این مورد به گفتگو پرداخت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ آبان ۱٣۹۶ -  ۱۹ نوامبر ۲۰۱۷



 
اخبارروز- باربارا اِرنرایش Barbara Ehrenreich در مورد عدم امکان تامین هزینه ی زندگی از طریق کار با دستمزد نازل در ایالات متحده و تحقیری که کارگران بطور روزمره در محل کار خود با آن روبرو می شوند، وسیعا نوشته است. او در کتاب پرفروش خود Nickel and Dimed: On (Not) Getting By in America در مورد تجربه ی سال های طولانی کار مخفیانه خود به مثابه یک کارگر با دستمزد کم نوشت. به دنبال آن دنیای مشاغل یقه سفید طبقه متوسط را بررسی نمود و به نا امنی و تحقیر در مشاغل قابل دسترس کارگرانی که به هر کاری که بتوانند تن میدهند تا در رویای آمریکایی زندگی کنند، پرداخت. او همچنین در کتاب This Land Is Their Land در مورد رشد نابرابری مابین ثروتمندان و فقرا نوشت و در رابطه با وعده های دروغین "مثبت اندیشی" نیز در کتاب Bright-Sided خود نگاشت. ارنرایش پایه گذار "پروژه گزارش دهی مشکلات اقتصادی" می باشد که روزنامه نگاری پیرامون نابرابری در ایالات متحده را ترویج میدهد.

باربارا ارنرایش در بحث افشاگری مداوم از آزار جنسی در صنعت سرگرمی دخالت کرده، و در نهم نوامبر 2017 در توئیت خود نوشت : بدبختانه بحث کنونی ما در مورد آزار جنسی ، از لحاظ طبقاتی کج و معوج است. بیشتر در مورد هنرپیشگان زن بوده و به اندازه کافی در مورد خدمتکاران هتل نیست.
به دنبال این اظهار نظر، هیلی سونسون ادیتورBetter Life Lab با او در این مورد به گفتگو پرداخت.


هیلی سونسون : آیا هنگامی که آن توئیت را نوشتید، کیس بخصوصی را که تحت پوشش قرار نگرفته بود در ذهن داشتید ؟

باربارا ارنرایش : خوب، یک کیس که به ذهن میرسد دعاوی بر علیه دومینیک استراس کان است که از سوی یک خدمتکار هتل صورت گرفته بود. اما من همچنین به مواردی فکر می کردم که توسط اتحادیه خدمه های هتل - Unite Here - در شیکاگو یافته شد. آنها به ارقام شوک برانگیری دست یافتند. تقریبا 60 درصد از خدمه های هتل گزارش داده اند که در سر کار خود مورد آزار جنسی قرار می گیرند. آنها به اطاق یک فرد وارد می شوند، کس دیگری آنجا نیست و مردی دست به کاری میزند، یا بدون هیچ لباسی آنجاست هنگامی که آنها مشغول به کاراند. این یک روتین هست.
و دسته بزرگ دیگری از کارگران که باید در موردشان صحبت کنیم، گارسون های مونث هستند. یک گارسون مونث اصولا همیشه باید آماده شنیدن حرفهایی در مورد بدن خود باشد. و من این امر را تجربه کرده ام. من به عنوان پیشخدمت در ازای پولی ناچیز کار کردم ، ساعتی 6 دلار دریافت می کردم. من برای گذران زندگی به عنوان گارسون نیز کار کردم. و در سال های آخر نوجوانی ام نیز یک گارسون بودم. آن موقع بسیار زیباتر بودم – مطمئن نیستم که این حرف چه ربطی به این مسئله دارد. آزار جنسی همیشه اتفاق می افتاد. بدترین چیز دستمالی باسن است. گارسون های مونث به همدیگر میگویند "آهای، مراقب آن یکی باش،" اما گویا به این امر به مثابه بخشی از این شغل نگریسته می شود. درست مثل این است که گفته شود "خوب، آیا شما انعامی می خواهید؟"
چیز دیگری که لازم است در مورد آن شروع به صحبت بکنیم نمونه های روزمره آزار و اذیت هایی ست که در چارچوب استاندارد آزار جنسی ای که برای مردم در محل کارشان رخ میدهد، قرار ندارد. من در این مورد در کتاب This Land is Their Land نوشته ام. جایی که یک شرکت فروشندگی، کارکنان خود را با درکونی زدن به مردان و زنانی که مقررات آنها را رعایت نکرده اند، تشویق می کند. آنها این مردان و زنان را جلوی یک اطاق به ردیف سرپا نگهداشته و از یک خط کش بسیار بزرگ استفاده می کردند. این خط کش حتی توسط زنی به یک دادگاه آورده شد، اما حکم بر این داده شد که این امر آزار جنسی نبوده است، زیرا هم برای مردان و هم برای زنان رخ می داده است.
کارفرمای دیگری هم بود که در مورد او در کتاب Bright-Sided نوشتم. او در واقع کارکنانی را که خوب کار نمی کردند، غرق مصنوعی می کرد. به عنوان بخشی از یک عمل انگیزیشی، یک فروشنده را خم کرده و آب به حلق و بینی او می ریختند. آنها می توانند هر کاری که دلشان بخواهد با شما بکنند، و اگر کار را می خواهید، فقط خفقان می گیرید.   
من هنگامی که با دستمزد ناچیزی کار می کردم، انواع آزارهای دیگری را که جنسی نبوده اند ولی بسیار دردناک و رنج آور بودند نیز تجربه کردم. زمانی که به عنوان یک گارسون کار می کردم، سرپرست من وادارم می کرد که تمام طبقه آن رستوران را که بسیار بزرگ هم بود با یک جارویی که بسیار کوتاه بود تمیز کنم، درست مثل بیل معروف کوچکی که توسط کارگران کشاورزی مورد استفاده قرار می گرفت. خوب، من مجبور بودم برای انجام کل این کار بسیار خم بشوم. این کار پشتم را درد می آورد. سرپرستی هم بود که از دست من عصبانی می شد زیرا با کارگر ظرفشور که مهاجر چک بود زیادی دوستانه رفتار می کردم – من به او در آموختن انگلیسی کمک می کردم. تنبیه او به من این بود که مجبور بودم بعداز ساعت کار بمانم و تمام سس پنیری سالاد را مخلوط کنم و همه ظرف های سس گوجه را برای روز بعد پر کنم. شیف من سرآمده بود، اما دیگر به من مزد نمی دادند. به خانه نمی توانستم بروم. مثل این بود که مرا بعداز پایان ساعت مدرسه نگهداشته اند.
منظورم این است که در مورد این مسئله نوشته ام. چیزهایی مثل این اساسا اخبار قدیمی هستند. بنابراین، در رابطه با مقوله آزار – آزار مبتنی بر نژاد و اذیتی نظیر آن - آزار جنسی بخشی از یک نمودار بزرگتر در توهین به افراد کارگر می باشد.

هیلی سونسون : باید تصور کنم که این امر از زمان بحران اقتصادی سال 2008 به بعد بدتر شده است زیرا همه نگران از دست دادن کار خود هستند؟

باربارا ارنرایش : آری، فکر می کنم حق با شماست.

هیلی سونسون : فکر می کنید چرا به داستان های افراد مشهور این قدر توجه می شود؟ چرا این همه علاقه برای صحبت در مورد این افراد مشهور وجود دارد ولی در مورد مسائل معمول دیگر، مواردی که مردم بطور روزمره با آن روبرو می شوند، این علاقه وجود ندارد؟

باربارا ارنرایش : خوب، فکر می کنم شما خودتان می دانید. چنانچه در کار ژورنالیسم باشید می دانید که افراد مشهور می فروشند. شما می بینید که پا پیش گذاشتن همه این زنان مشهور در مورد کیس هاروی واین استاین، به نوعی کل موضوع را فریبنده می کند.
این چیزی ست که می تواند در روزنامه People یا در Us به چاپ برسد. این امری مهیج است. گارسون مونث یا خدمتکار هتل یا هر کسی که کارگری با دستمزد کم است و بطور مناسبی توسط کارفرمایش از او مراقبت نمی شود، بیشتر نمونه های پیش پا افتاده هستند.

هیلی سونسون : اما آیا امکان ندارد توجهی که کیس های افراد مشهور بخود جلب میکند، بتواند تأثیری هم به نفع دیگران داشته باشد؟ متفرم از اینکه این جمله را به کار می برم. شاید گفتگوی جدید در مورد افراد مشهور بتواند محیط را برای زنان در همه جا تغییر بدهد؟

باربارا ارنرایش : مطمئنا. البته که تأثیر دارد. اما من فکر می کنم زمان آن رسیده است که در ساختار تغییر داده شود وگرنه هیچ چیزی هرگز رخ نخواهد داد. مطمئنم افراد مشهور بیشتری در پیش هستند. اما وقت تغییر رسیده است و وقت اینکه گفته شود موارد دیگری هم وجود دارند. همان چیزهایی که در مورد خواهر شما، یا دخترتان و یا همسرتان در محل کار رخ میدهد. آنچه که روتین گشته است.

هیلی سونسون : یکی از بحث هایی که در جریان است این است که یک چیزی در ساختار این صنایع – بخصوص در هالیوود و سیاست – وجود دارد که شکار زنان را برای مردان واقعا آسان می کند. در رابطه با خدمتکاران هتل و گارسون های مونث چه چیزهایی را باید در نظر بگیریم که بطور ساختاری توقف آزار و اذیت جنسی را در آن شرایط سخت می نماید؟

باربارا ارنرایش : مسئله اینجاست که اینها زنانی هستند که اغلب به تنهایی کار می کنند و هیچ جایگزینی هم ندارند. بنابراین ما به آن نوعی از جنبش فمینیستی نیاز داریم که این را تغییر دهد و به آنها محل کارهای امنی بدهد که بتوانند برخیزند و در مورد این شرایط صحبت کنند. نمونه آن اتحادیه سراسری کارگران خدمات خانگی می باشد.
کارگران خدمات خانگی نیز بسیار آسیب پذیر هستند. مواردی وجود دارد مبنی بر اینکه سراغ زنانی می روند که اغلب به تنهایی در خانه های مردم به کار مشغول اند بدون اینکه کسی دور و بر آنها باشد که به آنها رجوع نماید، یا کسی که شاهد آنچه رخ میدهد باشد و آنها را با یکدیگر سازماندهی کند. در این زمان ما باید از کیس های افراد مشهور استفاده کنیم و با زنانی که با یک وسیله گردگیری و یک جارو برقی به سر کار می آیند و با این همه مشکلات بسیار روتین روبرو می شوند، صحبت کنیم.

هیلی سونسون : به نظر میرسد که قانون واقعا کاری نمی کند تا این مشکلات را حل کند. بنابراین راه حل این نوع اذیت و آزارهای روزمره چیست؟

باربارا ارنرایش : خوب، قطعا اتحادیه ها. اکثر مردم در محل کار خود هیچگونه حق و حقوقی ندارند. شما با داشتن اتحادیه های کنونی مان یک مقدار کمی قدرت بیشتر دارید، اما ما به اتحادیه های قوی تری نیاز داریم. ما به آن اتحادیه ای نیاز داریم که وقتی این چنین مسائلی رخ میدهد، شما فوری به نماینده عزیز اتحادیه تان خبر بدهید و آنها فورا بیایند و با کارفرما در مورد آن مقابله کنند. دقیقا به همین دلیل است که من طرفدار اتحادیه های قوی هستم.

* www.slate.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست