نه! هیچ گشتن نیست! و دو سروده ی دیگر
اسماعیل خویی
•
نه ! هیچ گشتن نیست،
مرگ چیزِ دیگری شدن است؛
چنان که می افتد ،می پوسد،خاشاک می شود و خاک می شود
هر برگ.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۰ تير ۱٣۹۶ -
۱ ژوئيه ۲۰۱۷
* نه! هیچ گشتن نیست!
نه ! هیچ گشتن نیست،
مرگ چیزِ دیگری شدن است؛
چنان که می افتد ،می پوسد،خاشاک می شود و خاک می شود
هر برگ.
اگر چنین باشد،
امّا،
آیا آب می میرد:
وقتی بُخار می شود، یا برف،یا تگرگ؟
نع!
نشد، نمی شود،انگار با انگاره ها رسید
به درکِ مرگ!
بیست و یکم مهرماه۱۳۹۵،
بیدرکجای لندن
* زندگی!
کارِ خود را کردیم:
بارِ خود را بُردیم.
مثلِ هرکس،زادیم؛
مثلِ هرکس،مُردیم.
بیست و سوم مهرماه۱۳۹۵،
بیدرکجای لندن
* پُرسه
از حالِ من که پرسید،
گفتم:
ـ«سرگرمِ بودن امَ!»
خندید.
از حالِ او که پرسیدم،
گفت:
ـ« از روزهای رفته
حال ام
فرقی نکرده است،
جُز در همین که
این روزها
با شتابِ بیشتری
مشغولِ مُردن ام!»
با گریه خند،گفتم:
-«خوب،
این هم خودش کاری ست!»
بیست و سوم مهرماه۱۳۹۵،
بیدرکجای لندن
|