بر سنگِ مزارِ کاترین
داریوش لعل ریاحی
•
کاترین جوانه بود، گل داد و دید و رفت
مفتون نشد به گل، شهدش چشید و رفت
در سرسرای ِ عشق، چون یک فرشته بود
دل بر قفس نداد، پَر، واکشید و رفت
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٨ تير ۱٣۹۶ -
۲۹ ژوئن ۲۰۱۷
کاترین جوانه بود ، گل داد و دید و رفت
مفتون نشد به گل ، شهدش چشید و رفت
در سرسرای ِ عشق ، چون یک فرشته بود
دل بر قفس نداد ، پَر ، واکشید و رفت
صبرش چنان نبود این یاس ِ پًر ز مهر
همچون سپیده ای ، یک دم دمید و رفت
چون او ندیده ام ، من دلبری به شهر
کو کز کمندِ عشق این سان جهید و رفت
جایی که عاشقان ، هر دم به یک درند
او از دیار ِ عشق یک لاله چید و رفت
آلام ِ این جهان ، راهش نمی گشود
شاید از آن جهان رسمش شنید و رفت
از او به باغ ِ عشق ،هستی است یادگار
این شوق و شور را چون ما ندید و رفت
مردی که مانده است ، بی او در این دیار
پرسد ، چرا چرا ؟ دامن کشید و رفت
داریوش لعل ریاحی
چهار شنبه ۷ تیر ۱۳۹۶
dlr1266@hotmail.com
|