روحانی صادقانه تر از رقبای خویش نبض جامعه را گرفت - حمید آصفی
حمید آصفی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۲ خرداد ۱٣۹۶ -
۲ ژوئن ۲۰۱۷
حمید آصفی در مصاحبه اختصاصی با مستقل:
روحانی صادقانه تر از رقبای خویش نبض جامعه را گرفت
حمیدآصفی تحلیلگر مسائل سیاسی ایران و پژوهشگر اقتصادسیاسی ایران است. وی سالهاست که درعرصه مباحث سیاسی کلان کشور و نیز اقتصادسیاسی ایران و تحولات جهانی مصاحبه نموده و قلم زده است. آصفی از مدافعان جدی بحث توسعه متوازن اقتصادی ایران و در دستگاه اندیشگی زنده یادمهندس سحابی تفکر و اندیشه میکند. گفتگوی ما با آصفی درباره انتخابات ریاست جمهوری، شهر تهران و شورای شهر را مطالعه بفرمایید.
* چرا مردم از یارانه ی سه برابری استقبال به عمل نیاوردند؟
در پاسخ پرسش شما بایدعرض کنم که مردم به طور تجربی وعینی مسائل را تحلیل میکنند و میفهمند و با این شیوه تحلیل مسائل درعمل متوجه شدند که قدرت خرید ۴۵ هزارتومان یارانه امروز به زیرپانزده هزارتومان سقوط کرده و این برای مردم تحلیلی به روش روشنفکران نیست، بلکه یک واقعیت عینی است. دربحث سه برابر کردن یارانهها در شهرهای کوچک و حاشیه کلان شهرها تاحدی مورد استقبال قرار گرفت اما در روستاها این بسته پولی رأی چندانی نیاورد. چون روستاها درمجموع این چهارسال اوضاعشان خوب بوده است. برخلاف دوران احمدی نژاد که انگور هم از شیلی واردمیشد، دراین دوران جلوی واردات بی رویه گرفته شد. سه سال بارش باران و جلوگیری از واردات محصولات کشاورزی، عملکردمثبت وزیرکشاورزی، خریدبه موقع محصولات و پرداخت همزمان پول آن، موجب شد درمجموع وضعیت کشاورزان و روستائیان خوب شود و در نتیجه رویکرد سیاسی آنان درانتخابات بر پارامترهای کاملاً عینی استوار بود. از طرفی آگاهی عموم مردم به یمن فضای مجازی وحضور فرزندان آنان در دانشگاهها به عنوان یک مرجع فکری درگرایش رأی آنان به آقای روحانی تأثیر فراوان داشته است. این تحلیل هم وجود داشت که یکدست شدن حاکمیت توسط اصولگرایان خطر منازعهجویی بینالمللی و درنهایت جنگ وتحریم را دربرخواهد داشت. شما نگاه کنید به انتخابات اخیر فرانسه که دوتا ایالت شمال غربی و مرکز معادن ذغال سنگ به لوپن رأی دادند. این دو ایالت درتمام طول تاریخ انتخاباتی فرانسه همیشه به حزب کمونیست رأی میدادند ولی چون لوپن گفته بود اگرپیروز شوم فرانسه را از اتحادیه اروپا خارج میکنم، کالای فرانسوی باید مصرف شود، به هرکارگر هم ازدویست یورو تا چهارصد یورو هم پرداخت میکنم، این دوایالت به لوپن رأی دادند و بعد از شکست راست فرانسه روزنامه لوموند نوشت که ایرانیها به یارانه نه گفتند ولی بخشی ازمردم فرانسه آری گفتند! پس رد وعده سه برابرشدن یارانهها توسط روستائیان و بخشی ازلایههای محروم در ایران را باید به حساب تجربه عینی آنها و درک حسیاشان گذاشت که دراین مدت متوجه شدند یارانهها جواب نمیدهد. اما همین جا بگویم اگراقداماتی عاجل جهت بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی صورت نگیرد و شرایط وخیم شود ممکن است که دوباره وعده یارانه جواب دهد و همین اقشار بیایند به یک جریان پوپولیسم رأی دهند! رأی ندادن این دوره انتخابات به اصولگرایان تبدیل به یک رفتار ماندگار سیاسی نمیشود و آن تجربه رأی دادن در دوره احمدی نژاد میتواند دوباره تکرار شود. بخصوص درشهرهای کوچک که شغل کم است و نیز در حاشیه کلان شهرها که بیکاری و اعتیاد و سایر آسیبهای اجتماعی موج میزند. برای همین هم درابتدای پاسخ عرض کردم که این ردکردن یارانه در روستاها بیشتر اتفاق افتاد تا در شهرهای کوچک و حاشیه کلان شهرها. هرچند باید در یک پژوهش دقایق آماری آن را درآورد تا تفاوت رأی روستاها با شهرهای کوچک وحاشیه کلان شهرها معلوم گردد. در جمع بندی کلان میتوان گفت که همان عوامل و پارامتر در روستاها بهنوعی در شهرهایکوچک وحاشیه کلان شهرها باقدری احتیاط آماری رخ داد.
* آرای جناب آقای رئیسی تلفیقی ازآرای اصولگرایان سنتی واقشار محروم است، به نظر شما چگونه میتوان درانتخابات آینده سازوکاری فراهم کرد که از فقر ومحرومیت گروهی ازهم وطنان توسط جریانات سیاسی استفاده ابزاری نشود؟
برای پاسخ به این پرسش ما نیاز به یک برنامه کلان داریم و به نظرم مهمترین سوال است. مجبورم قدری مفصل تر توضیح بدهم. در این راستامیشود اقدامات دراز مدت اقتصادی برای توسعه و زودن فقر و محرمیت انجام داد که شامل یکسری اقدامات اورژانسی و اقدامات کوتاه مدت و میان مدت و دراز مدت است . ولی همه اینها بایددر یک دستگاه ذهنی منسجم باشد. همه میدانیم اقتصادایران دچار هدر رفتگی بودجه است و بودجههای نهادهای موازی و بریز و بپاش های اضافی و نیز بورکراسی گندهی پیرامون این نهادها، موجب هدر رفتن بودجههای کلان میشود. لذایکی از برنامههای عاجل شورای شهر قطع این بودجه از مصارف شهرداری است. تشکل مداحان و امورتبلیغاتی سیاسی که تاکنون جناحی هم بوده با وظایف ذاتی شورا و شهرداری درتضاداست. بدنیست بدانیم که دولت حداقل تا چندین سال مرتب مجبوربود از بانک مرکزی و بانکهای خصوصی وام بگیرد که فقط حقوق کارمندان را بپردازد. آن وقت شهردارتهران با تزریق بودجه به این نهاد سنگ تمام گذاشته است و متاسفانه شورای شهر بخصوص بخش اصلاح طلب در اعتراض به این مسله کنش درخوری ازخودنشان نداده است. صرفه جویی ملی در راستای توسعه و آنهم درکلان شهر تهران که هزینه نگهداری آن سالانه ۲۵ میلیارد دلاراست اما تولید و خروجی صادراتی آن یک میلیاردونیم است! امری واجب و حیاتی است.
پس اندازها در ایران بهخصوص در تهران منفی شده است و این را آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که کل پس انداز ملی روند نزولی پیموده، پس شورا و شهرداری تهران نمیتواند افزایش تعرفههای متعدد را دردستوربرنامههایش قرار دهد. افزایش نرخ بلیط اتوبوس و مترو وعوارض نوسازی و... موجب فشار به اقشارفرودست میشود، باید با جلوگیری از هدررفتگی بودجه و جلوگیری ازسرریز آن به تشکل مداحان، کسربودجه خود را تاحدود زیادی جبران کند. تورم دورقمی که نقطه اوج آن درپایان دوره دولت احمدی نژاد بود میتوانست دریک دولت توسعه گرا فرصت ایجادانباشت سرمایه برای توسعه صنعتی و متوازن ایجاد کند. ولی درسیستم سرمایهداری یا بهتر بگوییم سیستم پولداری نه مالی ایران این تورم موجب انباشت شداما در کانونها و رانتهای غیرمولد و بورژاوزی مستغلات و نیز طیف سرمایه برداریِ! به سمت خروج، وگریز این سرمایه از ایران و پیوستن به چرخه سرمایه در خارج عملاً انباشت سرمایه درایران برای امرتوسعه شکل نگرفت. پس ازجنگ جهانی دوم آقای ارهاد وزیر اقتصاد آلمان میگوید من برای انباشت سرمایه اجازه می دهم ۵ سال تورم با نرخ ۵ بوجود بیاید و سرمایه گذارها انباشت کنند. اما در ایران ما با تورم ۴۰ تا ۵۰ درصد ریاضت کشیدیم و این انباشت صورت گرفت ولی یک نظام شایستهای وجود نداشت که این تورم را به فرصتی برای انباشت سرمایه مولدتبدیل کند. به همین خاطر رانت شد و همانگونه که گفته شد بخش مهمی از آن هم به خارج رفت یا در مستغلات وارد شد. درباره سیاست توسعه و بحث رفاه اجتماعی ملی و شهری با توجه به ساختار شبه نئولیبرال تیم اقتصادی دولت و سیاست حاکم بر شهرداری تهران با مدیریت قالیباف، سیاست و امرتوسعه متوازن و متعادل بشدت لرزان یاویران شده است.
پرداختن به این مباحث ابتدا کار موسسات پژوهشی و دانشگاهها است. چرا از داخل این دانشگاهها یک برنامه پژوهشی و راهبردی بیرون نیامده؟ چون رویکرد سیستم یک رویکرد دستگاهی نیست. در اینجا است که در راستای بحث اندامها و بازوان مشاورهای و پژوهشی، یک دستگاه یا بخش مشاورهای برای شورای شهر کلانشهری چون تهران دوچندان میشود.
نهاد شورا باید با تاسیس این ارگانهای پژوهشی که بار مالی بسیار ناچیزی دارد و در بودجه سالیانه شورا لحاظ شود این ارگان راها به سمت یک سری تحقیقات اثباتی حرکت دهد. چون درایران موسسه های پژوهشی آزاد ومستقل وجود ندارد که این هاباهم مرتبط شوند و یک کلان پژوهش شهری را جلو ببرندلذا یکی از اقدامات شورای جدید شهر تهران در دستور کارقرار دادن این موضوع است. پیشنهادی که میشود این است که بانک شهر متعلق به شهرداری تهران باشد نه در رقابت با بانک مسکن. بلکه در راستای ایجاد وکمک به تاسیس مسکن های اجتماعی و صنعتی همانند شهرک اکباتان و آپادانا و نیز کمک به ساخت پژوهشکدههای دانش بنیاد که درابلاغیه اقتصاد مقاومتی هم مطرح شده و گامی موثر بردارد در راستای اینکه تهران پیشران اقتصاد دانش محور باشد و ازاین چرخه پرآفت ۲۵ میلیارد هزینه و یک میلیارد و نیم صادرات، خارج شود و این مسئله اتفاقاً در دوره چهارساله شورای جدید قابلیت عملیاتی دارد.
تنها راه ممکن که مردم بخواهند در امر توسعه مشارکت کنند و از خط فقر و فلاکت عبور کنند، این است که نظارت مستقیم داشته باشند. در کلان شهرها مردم حتماً باید مشارکت مستقیم بکنند و این مهم ازطریق سازمانهای توسعه اقتصادی (در تهران اقتصاد دانش¬بنیان) صورت میگیرد. در ایران به خاطر رانت جویی و اقتصاد مرکانتلیستی حتی این مباحث شکل نمیگیرند و در سروصدای سیاست بازان صدای آن پژواک نمییابد. درامر مشارکت و نظارت دموکراتیک مردم، اول سازمانهای توسعه اقتصادی است و دوم بودجه ریزی مشارکتی است و بعد از آن سیاست رفاه اجتماعی ملی و شهری درکلان شهرها باید به روز شود. سطح گفتمان بسیار در این باره پایین است و دوستان اصلاح طلب فکر میکنند که بازی، بازی سیاسی است، و هیچ حرفی وطرحی باسویه توسعه ملی و مردمی برای اینکه تهران به یک شهردانش بنیان تبدیل شود ندارند و خودشان را هنوز برای این مباحث آماده نکردهاند. این دوستان میگویند که ما نماینده طبقه متوسط هستیم و این یعنی این که حرفی برای سایر اقشار و طبقات بزرگ فرودست و برای انبوه حاشیه نشینهای تهران ندارد. حاشیه نشینانی که جمعیشان به بالای سه و نیم ملیون رسیده است در موضوع سیاست رفاه اجتماعی چون رایگان شدن اتوبوس و مترو برای این اقشارگسترده که درتله فقر گرفتارشدهاند، میگوید موضوع طبقاتی است و موضوع طبقاتی به این زودیها حل نخواهد شد.
ما در ایران نئولیبرالیسم به عنوان یک نظام اقتصادی مبتنی بر تولید و باز تولید گسترده کالا و خدمات نداریم بلکه یک گرته برداری سطحی ازنئولیبرالیسم داریم. که البته موجب خانه خرابی کارگران و سایر اقشار فرودست شدهاند و درمیان تیم دولت و روشنفکران طرفدار اقتصاد آزاد رواج دارد و دولت به این نسخههای صندوق بینالمللی پول به شکل بسیار غیرکارشناسی و در راستای افزایش رانت خواری عمل کرده است.
ما نیاز داریم برای امر اقتصاد توسعه و رفاه اجتماعی به صورت استراتژیک پژوهش ملی صورت گیرد همچنین نیاز داریم این حداقل پژوهشها با بودجههای حتی کم پیگیری شود. مثلاً بحث اقتصاد سیاسی محیط زیست را پیگیری کنیم و اینکه چه نهادهایی باید ساخته شود که محیط زیست را پایدار کند. باید محیط زیست از چرخه دستبرد سرمایهداری غارتی ایران رها شود و حداقل به سمت اقتصاد سبز! حرکت کند. حفظ محیط زیست به یک مسئولیت اجتماعی تبدیل شود. این مباحثه سیستمی باید وارد دور بشود و این کار را یک آدم هایی میتوانند بکنند که در واقع از حوزه سیاسی بیرون هستند و بلدند که پژوهش بکنند.
اصلاح طلبان به اقتصاددانان نهادگرا و توسعهگرا امکان ارتباط دادن ندادهاند که بتوانند پژوهشی پیوسته داشته باشند! اصلاح طلبان بدون بینش توسعه دوران گذار فکریشان را میگذرند یعنی به عنوان مثال آن دستگاهی که مهندس سحابی در باب توسعه به وجود آورده بود اینها سی سال دیگر ممکن این را به دست بیاورند!!
همچنین اصلاح طلبان تاکنون طرحی درباره مقابله با تله فقر در تهران و کلان شهرها مطرح نکردهاند. اگر در شورای شهر جدید تهران و اغلب کلان شهرها شوراها شهرداریها را موظف کنند مجانی نمودن بلیط اتوبوس و مترو برای دهکهای زیرخط فقر را انجام دهند، که اتفاقاً در بسیاری از کشورهای سرمایه داری هم رایج است، گامی مهمی برای دورکردن مردم از تله پوپولیسم انجام داده¬اند.
در این روزگارسپری شده ازدوران اصلاحات تاکنون درمییابیم که نسل جدید چندان وفادار به اصلاح طلبان و اهل هزینه دادن نیستند و به همین دلیل باید به اینها کارهای پژوهشی یاد داد نه شعار. با دعوت از اقتصاددانان مدافع توسعه . برنامه ریزی توجیهی برنامه ریزی یاد بدهند و این جلسات میتواند در ارتقای فکری جوانان حزبی خودشان باشد و مقدمات کار برنامهای و برنامه ریزی را یاد بگیرند و اقتصاد توسعه را یاد بگیرند. چناچه فقط در سطح سیاسی فعال باشند کادری تربیت نمیشود. دولت اگر بخواهد یک وام بانکی به یک کارآفرین بدهد میتواند درقالب وام اشتغال اقدام کند و بخشی از اقساط را ازمحل یارانه ها پرداخت نماید بجای پرداخت خود یارانه خانوار. باید دراینجاسیستم تقسیم گر و زبده ای ایجاد شود که بخشی از آن وام بانکی را از یارانه وام گیرنده بدهد.
وام بازسازی بافت های فرسوده درتهران وکلان شهرها و طرح احیا و نوسازی بافتهای فرسوده که دولت قرار بود با وام سود ده درصدی پرداخت کند الان پول ندارد و می تواند از طریق این یارانه ها سهم قابل توجهی از این منابع را پرداخت نماید و بازسازی ها را انجام بدهد اما محل پرداخت این وامها باید همین حکومتهای محلی یا شوراها باشد که افزایش اختیارات هم داشته باشند و نظارت داشته باشد.
درحوزه کارگری همواره دولتهای بعد از انقلاب دچار نوعی تشکل هراسی، کارگر هراسی بودهاند. برنامه های جدید در دوران دولت دوم آقای روحانی باید این باشد که اولاً از اجتماعات و مراسم کارگری جلوگیری نکنند. چون این امر به سیاست زده شدن تشکل ها و نهادهای کارگری منجر میشود. برای این مطالبه روی ظرفیتهای قانونی باید توجه کرد. بررسی جریانات کارگری بعد از انقلاب نشان میدهد که دلیل سیاست زده شدن برخی از تشکل های کارگری عدم شکل گیری نهادها و انجمن های مستقل از حاکمیت بوده. چون آن دوره تفکر چپ ها این بود که طبقه کارگر از سایر طبقات جداست و باید حکومت کارگری تشکیل بدهندکه الآن سیرتاریخی مدل حکومت دیکتاتوری پرولتاریا دردنیا تمام شده است وکمتر چپی دردنیا وجود داردکه به دنبال یک سیستم متمرکز دولتی و دیکتاتوری پرولتاریا باشد. بلکه مدل ترکیب زبده بازار و برنامه الآن دردستورکار بسیاری ازجریانات چپ جهانی است. حداقل انتظاری¬ازشورای شهر تهران - که کاملاً در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفته- این است که سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد را به رسمیت¬بشناسند.
در پایان جواب پرسش شماعرض کنم ازشروع به کار دولت دوم آقای روحانی باید مباحث ذکرشده در دستور کار قرار گیرد وگرنه در پایان دولت دوم آقای روحانی باید منتظر دلبری و جذابیت یک جریان پوپولیستی باشیم.
* تاچهل وهشت ساعت قبل از رأی گیری موج نارضایتی ازعملکرداقتصادی دولت درلایه های تحتانی جامعه دیده می شد، به نظر شما چه عواملی منجربه سونامی بزرگ ۲۹ اردیبهشت گردید.
لایه های تحتانی واقشار فرودست و حاشیه نشین بنابر آمارها چیزی حدود دوازده میلیون نفرندکه چه میزان از این جمعیت واجد شرایط رأی دادن بودند من دقایق آماری آن را ندارم. اما اقدامات دولت درحوزه کشاورزی و روستائیان که درحدود شانزده یا هفده میلیون رأی دارند، نسبتأراضی کننده بوده است، اقشارمتوسط شهری هم فارق از طیفهای تحریمی آنان، عمومأ اهل مشارکت هستند در صورتی که احساس خطرکنند که یک جریان انحصارطلب خیز برداشته که دستاوردهای مدنی آنان را فنا کند به سرعت واکنش نشان میدهند. حمایتش ازنیرویی است کمترانحصارطلب تر، کمترسختگیرتر نسبت به سبک های متفاوت زندگی، کمترمنازعه جوتر در عرصه بین المللی، کمتررانت خوارتر، کمتر به حوزه کسب وکار و مساعدنمودن آن سیاست تخریبی دارد، و در عین حال باید دولت مطلوبش بیشتر به توسعه موفق یانیمه موفق جریان امور اقتصادی صنعتی کشور بیاندیشد، بیشتر به تعامل جهانی بیاندیشد، بیشتر به نهادهای مدنی میدان مانور دهد، بیشتر عقلاییتر و علمیتر با مسائل اجتماعی فرهنگی اقتصادی برخورد کند، این آن حلقه هیجان وغلیان جنبش انتخاباتی برای رأی دادن به آقای روحانی بوده است. تجربه دولت های اول ودوم احمدی نژاد به اندازه صدها سال دانش، تجربه، آگاهی به خیل عظیم مردم ایران آموخته است. نیز شرایط زندگی این خیل عظیم مردم اندکی آنان را ملاحظه کارکرده! که نباید زیاد به جریانات صفرکیلومتر اعتماد کنند. از طرفی شرایط جهانی به راست غلطیده، منطقه به راست و ارتجاع غلتیده، ترامپ تاجرپیشه که بضاعت جنگ پیشگی را هم دارد سکان دولت آمریکا را به دست گرفته و هیچ راه علاجی برای برون رفت از بحران اقتصادی آمریکا وجود ندارد الا با یک جنگ چندمحوری وچندمنطقهای.....پس همه دست به دست هم دادند تا جامعه احساس خطرکند و غلیان مشارکت آنان را فراگرفت و دراین انتخابات آقای روحانی خوب، شجاعانه، صادقانه تر از رقبای خود نبض جامعه را گرفت و برنامههای خودش را شفاف تر ازدوره قبل با مردم درمیان گذاشت.
* در برخی ازاستانهای محروم نظیرسیستان بلوچستان، کردستان، ایلام وضعیت برای روحانی مطلوب نبود، شما رویکرد مردم مناطق فوق به آقای روحانی علیرغم رکود حاکم بر کشور را در چه پارامترهایی ارزیابی میکنید؟
عرض کنم مسائل در سیستان و بلوچستان با مثلأ کردستان متفاوت است. در سیستان مباحث مذهبی بیشتر برجسته است، و متأسفانه نگاه امنیتی تا قبل ازدوره اول روحانی به این استان اوج گرفته بودکه در دولت روحانی اقدامات خوبی دراین حوزه های مذهبی، فرهنگی، سیاسی صورت گرفت مثلأ مدیریت محلی آنجا را درخیلی از بخش ها به اهل سنت واگذارنمود، آزادی بیشتری داد، شخصیتی مثل مولوی عبدالحمید مدافع دولت روحانی است و اهل سنت آن منطقه بسیار به ایشان اعتماد و اعتقاد دارند، ایشان انسانی شریف، نواندیش دینی، ایران دوست واقعی است. اما مشکلات اقتصادی آنجا هنوز پابرجاست و باید دولت اقدامات عاجلی انجام دهد. اهل سنت در آنجا به واسطه اقدامات مذهبی، سیاسی، مدیریتی، و تا حدی اقتصادی از دولت روحانی نسبتأراضی هستند. در کردستان مسائل کمترمذهبی است علیرغم سنی بودن کردها، کردستان بیشتر درخواست های سیاسی، قومیتی دارند. تمام احزاب اپوزیسیون کلاسیک کردستان ایران مردم کرد را به تحریم انتخابات دعوت کردند ولی مشارکت گسترده در آنجا نشان داد که عمر این احزاب به پایان رسیده است. به نظرمیرسدکه کردستان ایران ومردم آنجا درحوزه تمدنی ایران خود را تعریف کرده اند. دولت روحانی بسیاری از مدیریتهای کردستان را به خود آنها محول کرده، اولین سفیرکرد سنی را در ویتنام به کارگمارده است. از دوره دولت اصلاحات بنا بر تدریس زبان مادری در آن منطقه بود دردوران احمدی نژاد وفقه ای ایجاد شد اما در دولت روحانی کاملترین بسته های سیاسی، فرهنگی، مدیریتی را به کردستان تقدیم کرد. هرچند در حوزه اقتصادی هر دو استان سنی نشین هنوز از عدم فرصت های اقتصادی و توسعه و اشتغال در رنج هستند اما به نظر میرسد افق و چشم انداز روشنی میبینند و شکاف های مذهبی، قومی، سیاسی کمتری نسبت به هم قومها و هم مذهبی خود درکشورهای همسایه دارند یا درپیش روی خود میبینند و درباره استان ایلام مشکلات دو استان فوق در آنجا وجود ندارد و علیرغم توسعه نیافتگی ومشکلات اقتصادی بالاخره آن آگاهی ملی و رشد فکری بسان کلیت مردم ایران در پرتو تجربیات دولت های احمدی نژاد دراین منطقه هم شکل گرفته است. اما همانطورکه در پرسش دوم شما عرض کردم بدون آن سیاست توسعه متوازن بدون آن سیاست ها و بسته های رفاه اجتماعی ملی و نیز بدون مکمل های سیاسی دولت روحانی در جهت فعال شدن جامعه مدنی خطر پوپولیسم دوباره میتواند ظهور کند.
|